تولد آدرینا
اول اردیبهشت سال ۱۳۸۸ خدا بهمون یکی دیگه از فرشته هاش رو هدیه داد . بارداری آدرینا به نسبت راحت بود به جز ناراحتی پوستی که من توی ماه ۴ پیدا کردم و حدودا ۲ ماه طول کشید و دکترها هم علت مشخصی براش پیدا نکردند مشکل دیگه ای خدا رو شکر نبود. ادرینا زمان تولد ۳۳۰۰ وزن داشت و ۵۱ سانت قد بر خلاف بارداری اش نوزادی راحتی نداشت کولیک نوزادی یکی از بزرگترین مشکلات من بود که با آدرینا داشتم که تا پایان ۳ ماهگی حتی یک شب رو هم نتونستم تا صبح بخوابم از اون بدترخواب سبکش بود که با کوچکترین صدایی حتی صدای نفس بیدار میشد و دیگه نمی خوابید...........
تا چهار ماهگی هم خودش و هم مامانی خیلی اذیت شدیم و لی از اواسط ماه چهارم کم کم انگار همه چیز به آرامی داشت تغییر می کرد چرت های کوچیک آدرینا یواش یواش تبدیل به خوابهای نسبتا طولانی شد خواب سبکش عمیق تر شد طوری که دیگه با هر صدایی بیدار نمیشد و از همه بهتر این که از پایان ۴ ماهگی دیگه برای شیر خوردن تا صبح بیدار نمیشد و از ساعت ۱۱ شب که حدودا آخرین وعده شیرش رو می خورد تا ساعت ۸ الی ۹ صبح یکسره می خوابید و من تونستم بعد از مدتها ( آخه توی بارداری هم یک ماه آخر را خوب نتونسته بودم بخوابم) یک خواب عمیق و راحت داشته باشم.
تا یک سالگی ۳ بار بیماری سخت گرفت که یکی اش آنفولانزا بود که خدا در همه موارد بهمون لطف داشت و کمک کرد تا اون دوران بیماری رو هر چند سخت بود ولی بگذرانیم . تا این که اول اردیبهشت تولد این فرشته نازمون شد و یک سالگی آمدنش رو کنارمون جشن گرفتیم
ما امسال برای آدرینا تولد نگرفتیم جون از طرفی تازه از سفر برگشته بودیم و واقعا هم من هم فرهاد خسته بودیم و از طرف دیگه آدرینا مریض بود و من همه اش درگیر دکتر بردن آدرینا و بیماری اش بودم این بود که دیدم اصلا توان مهمانی گرفتن و پذیرایی رو ندارم و خودش هم هم اصلا حالش برای یک مهمونی شلوغ مناسب نیست این بود که با فرهاد تصمیم گرفتیم امسال فقط یک جشن کوچیک با مامان فرهاد و بابای من براش بگیریم و انشالله سال دیگه یک جشن به یاد موندنی براش می گیریم
اما وزن آدرینا در یک سالگی ۹۸۰۰ و قدش۷۳/۵ سانت بود البته به خاطر مریضی اش حدود ۵۰۰ گرم توی همین ایام عید وزن کم کرد
اما کارهای آدرینا : آدرینا از چند روز قبل از تولدش به تنهایی ایستاد البته یک مدت کوتاه در حد ۳۰ ثانیه ولی خودش خیلی از این کار لذت می برد و مرتب تلاش می کرد و هر روز این تایم ایستادنش بدون کمک و گرفتن وسایل بیشتر شد تا دقیقا روز ۴ اردیبهشت به تنهایی اولین قدمش رو برداشتو الان دیگه به راحتی می تونه حداقل ۷-۸ قدم بره ولی یک دفعه سرعتش زیاد میشه و نمی تونه خودش رو کنترل کنه و می خوره زمین.وای خیلی لذت داره که مامانها و باباها اولین قدمهای نی نی شون رو میبینند ما که خیلی ذوق زده شده بودیم شدیدا دوست داره کارهای ما رو تقلید کنه مثلا من وقتی می روم کنار میز توالت و آرایش می کنم اون هم یک چیزی بر می داره و می کشه به صورتش و با برس هم موهاشون شانه می کنه و در همه این مدت مرتب من رو هم زیر نظر داره و کارهایم رو به دقت بررسی می کنه حتی زمانی که ما شام یا ناهار می خوریم دوست داره عین ما ها غذا جلوش باشه و با قاشق غذا بخوره درست عین ما. عاشق ماالشعیر هست و اگه ببینه به هیچ وجه ازش نمی گذره و یک عادت بد هم پیدا کرده و اون اینه که شبها دیگه تنها نمی خوابه و حتما هم من و هم فرهاد باید ۱یشش باشیم و تا صبح هم چند بار بلند میشه و ما رو چک می کنه که ببینه هستیم یا نه جالب این جاست که به یکی مون هم رضایت نمیده و باید هر دومون باشه البته این عادت رو بعد از سفر پیدا کرده و همه می گویند چون اون جا همه اش کنار شما می خوابیده دیگه راضی نمیشه بره توی تخت خودش خلاصه بد جوری گیر کردیم از دست این وروجک
و این هم چند تا از عکس های تولدش و عکس های جدید این ماه بچه ها
مطالب مشابه :
آموزش درست کردن گیفت عروسی به شکل گل
منبع: مامی سایت. مدل و آموزش کارت دعوت جشن تولد; سایت دست بافت
کادو جشن تولد هدیه برای روز تولد
برای خرید کادو جشن تولد و هدیه جشن تولد به سایت بالا مراجعه
عکسهای جشن تولد ده ماهگی
چون ماهگردهای کیان دورقمی شده و کیان علاقه زیادی به جشن تولد مامی سایت تولد سایت
ایده جالب عشقولانه وجذاب برا متفاوت شدن زندگی
نی نی سایت -مامی سایت و نو عروس و یک جشن دونفره کوچک به یک رستوران دعوت و دیروز نیمه تولد
تولد آدرینا
ادرینا زمان تولد ۳۳۰۰ وزن داشت و ۵۱ امسال فقط یک جشن کوچیک با مامان مامی سایت
31- ايليا بلا در جشن تولد 9 سالگي النا طلا
عزیز دلم خودت خوب میدونی مشغله های پدر و مامی تمومی مامی سایت ايليا بلا در جشن تولد 9
برچسب :
جشن تولد مامی سایت