بالا شهری ها و سگ های جیبی - اهدا سگ جیبی
بالا شهریها و سگهای جیبی
سگهای کوچک معروف به جیبی چند وقتی است در خیابانهای بالای شهر جولان میدهند و عدهای هم خرید و فروش آن را کاسبی خودشان کردهاند.
اهدا سگ جیبی
این روزها از خیابانهای سراسر ترافیک تهران که گذر میکنی یا آنقدر محو ترافیک میشوی که زرق و برق خیابان را فراموش میکنی یا محو زرق و برق خیابان میشوی تا ترافیک یادت برود.
انتخاب این 2 نوع محو شدگی با خودت است که کدام را انتخاب کنی و البته گاه این انتخاب خود به خود به سراغت میآید و میبینی خودروی جلویی از تو فاصله گرفته و هنوز محو تماشای خیابانی.
به یکی از خیابانهای شمال شهر رفته بودیم تا برنامهای خبری را پوشش دهیم و اینگونه شد که در مسیر بازگشت از برنامه در ساعت 8 شب زرق و برق خیابانی ما را محو خود کرد.
از بوستانها، نیستانها و گلستانها که سرازیر شدیم به سمت پایین نقطهای از خیابان محومان کرد و دلیل این محو شدگی چیزی نبود جزء مرد جوانی که در حال فروش سگ بود.
آنقدر دیدن این صحنه که در خیابانی پرتردد در پایتخت، فردی سگ بفروشد برایمان تعجب آور بود که بیاختیار خودمان را در خیابانهای کشورهای غربی حس کردیم که البته این حس به خاطر زرق و برق دخترکانی که قدم میزنند غیر واقعی هم نبود. همانها که وزنشان به خاطر آرایشهایشان سنگین تر شده است!
ماشین را در نقطهای پارک کردیم و به سمت جوان سگ فروش رفتیم تا ببینیم چشمانمان اشتباه دیده است یا اینکه قوانین کشور تغییر کرده است و سگ فروشی آزاد شده.
آنقدر دیدن این صحنه که در خیابانی پرتردد در پایتخت، فردی سگ بفروشد برایمان تعجب آور بود که بیاختیار خودمان را در خیابانهای کشورهای غربی حس کردیم که البته این حس به خاطر زرق و برق دخترکانی که قدم میزنند غیر واقعی هم نبود. همانها که وزنشان به خاطر آرایشهایشان سنگین تر شده است!
آنقدر گرم معامله نان و آب دارش شده که تفاوت ظاهری ما با دیگر شهروندانی که در کنارش ایستادهاند را متوجه نمیشود و میگوید محصول خودمان است، خودم شیرشان دادهام و حالا بزرگ شدهاند.
سگهایش به قاعده یک کف دست بیشتر قد و قواره ندارند؛ سگهایی که خودش نام جیبی را برایشان انتخاب کرده است و می گوید راحت در جیب پالتو یا کاپشن جا میشوند.
سمتمان که میآید فاصله میگیریم تا مبادا براساس مبانی اعتقادیمان نجاستش به ما سرایت کند که تازه میفهمد گویا ما خیلی هم از قوم او نیستیم و با دیگران کمی فرق داریم.
قیمتشان را که میپرسیم، میگوید: شما خریدار نیستید، برایتان چه فرقی میکند که چند است؟!
بالاخره از زیر زبانش میفهمیم که هرکدامش قیمتی متفاوت دارد و براساس رنگ پوست و حتی رنگ چشمانش متغیر است.
برای ما که خیلی با این جاندار قرابت نداریم جای سوال است که مبادا پس از 6 ماه بزرگ شود و نتوان آن را در خانه نگهداشت که میخندد و میگوید: کلی در زمان بارداری مادرش خرجش کردهایم که بعد از تولد بزرگ نشود!!
دیدن و شنیدن همین قدر برایمان کافی است زیرا آنقدر هم که آن دخترکان با این جاندار بازی میکنند، برایمان لذت بخش نیست.
سوار بر خودرو میشویم و راهمان را به سمت میانه شهر کج میکنیم اما هردومان همدیگر را نگاه میکنیم و فقط به این نکته فکر میکنیم که مگر خرید و فروش سگ غیرقانونی نیست؟!
برای ما که خیلی با این جاندار قرابت نداریم جای سوال است که مبادا پس از 6 ماه بزرگ شود و نتوان آن را در خانه نگهداشت که میخندد و میگوید: کلی در زمان بارداری مادرش خرجش کردهایم که بعد از تولد بزرگ نشود!!
از خودمان پرسیدیم راستی مأموران کلانتری که در این خیابان هستند آیا این مرد جوان و بساط خریدو فروشش را نمیبینند یا برای آنها هم دیدنش تکراری شده است؟!
سوالات زیادی در ذهنمان ایجاد شد که شاید تنها چند تای آنها را جواب داده با خودمان مرور کردیم و آخرش به این نتیجه رسیدیم شاید آنجا بالای شهر است و نباید در کار کاسبانش دخالت کرد.
حالا خبرنگاران قضایی فارس دست به کار شده اند تا ابعاد این موضوع را از جنبه های مختلف قانونی و جامعهشناسانه بررسی کرده و نتایجش را در اختیار مخاطبان قراردهند.
بخش اجتماعی تبیان
منبع : tebyan.net
,