سفرنامه کربلا 3 - آمادگی سفر
بُعد اجتماعی سفرهای زیارتی مثل کربلا یکی از مهمترین ابعاد آن است. شما باید قبل از سفر از همه خداحافظی کنی. این همه چه کسانی را شامل میشود؟
آیا باید با دوستانی که چندین سال است او را ندیدهای هم خداحافظی کنی؟ اصلاً چطور میتوانی مطمئن شوی که با همه خداحافظی کردهای؟
اولین کسی که بعد از همسر و فرزندانم خبرشان کردم مادرم بود. مادرم پشت تلفن گریه افتاد و گفت که مدتها است آرزوی آن را داشته است. خدا را شکر کرد و دعای خیرش را بدرقه راهم کرد.
به دفترچه تلفن موبایلم مراجعه میکنم. چیز خاصی نیست فقط 500تا اسم در دفترچه تلفن است! تصمیمگرفتم خداحافظی عمومی را به صورت یک متن پیامکی برای آشناها بفرستم.
«بخواست خدا عازم سفر کربلای معلی و عتبات عالیات هستم. اگر حقی به گردن بنده دارید بفرمایید و الا حلال بفرمایید. دعاگو خواهم بود.» این متنی بود که فرستادنش برای حول و حوش 300 نفر دو روز طول کشید. پاسخهای آنان باعث اختلال ارسال میشد و کاری زمانبر و خستهکننده بود اما بعضی پاسخها برایم جالب بود. تقریباً همه با التماس دعا پاسخ گفتند ولی برخی حق خودشان را با یادکردن آنان در کربلا مطالبه میکردند. سیدابراهیم موسوی پیامک داده که یک چفیه سبز برام بگیر به همه حرمها تبرک کن برام بیار! پیش خودم گفتم امر دیگهای!
به بعضی اقوام تلفنی زنگ زدم و تک تک خداحافظی کردم. خانمم هم خداخیرداده خیلی کمک کرد. یادآوری میکرد که به فلانی و فلانی زنگ زدی؟
به هر حال تا آنجا که ذهنم قد میداد از همه خداحافظی کردم. امام مشکل این بود که بعضی پیامکها به دلایل مختلف نرسیده بود از جمله تغییر شماره بعضیها و همین باعث گلایه و ... بعد از سفر شد.
مسئله دیگر سفارشات دعاهای خاص و یادآوری خاص بعضی از آشناها است. بعضیها که خودشان به من زنگ زدند و سفارش فلان حاجت و فلان حاجت دادند. بعضی هم سفارش میکردند که مثلاً چراغ برق دیدی یاد ما باش... گربه دیدی یاد ما باش ...!
بعضیها هم هیچی نگفته بعد از سفر توقع داشتند که به اسم دعایشان کرده باشم!
مسئله دیگر تنها سفر کردنم بود. تقریباً همه کسانی که حضوری و تلفنی باهاشون خداحافظی میکردم میپرسیدند با خانواده مشرف میشید؟ و من شرمسارانه میگفتم نه. تنها میرم. بعضیها با لحنی سرزنشآمیز میگفتند چرا؟ و بعضی دیگر هم میگفتند انشاءالله سفر بعدی حتماً با خانواده.
اما خود همسرم از اول با روی گشاده پذیرفت که «من» به سفر کربلا بروم. مسئله پول بود. هزینه زیارت کربلا بجز هزینه سفرش به همان اندازه هزینههای جانبی دارد. با این حساب من باید چیزی حدود 3.5 میلیون پول میداشتم تا میتوانستم به همراه همسرم بروم و این مبلغ در مدت کم قابل تأمین نبود. از طرفی اگر سفر را مشروط به همراهی همسرم میکردم معلوم نبود که دوباره آیا قسمت بشود یا نه.
برای این که همسرم دلش نسوزد کمتر درباره حال و هوای رفتن باهاش حرف میزدم ولی متوجه بودم که روز به روز حالش گرفتهتر میشود. روز آخر کاملاً بغض کرده بود و موقع خداحافظی گریه زیادی کرد. اشتباه من این بود که صریحاً به او دلگرمی برای سفر بعدی به همراه او نداده بودم و درباره دلایل تنها رفتنم با او صحبت کافی نکرده بودم.
همزمان با ارسال پیامکها به سرعت کارهای محل کارم را جمع و جور میکردم تا بتوانم برای ده روز غیبتم کارهای محوله روی زمین نماند. برای این که کسی از قلم نیافتد از کل اسامی دفتر تلفن موبایلم یک فهرست ریز پرینت گرفتم تا در هنگام دعا کسی از قلم نیفتد.
گرفتن دلار هم یک داستانی داشت خودش که تقریباً دو ساعت قبل از پرواز با برادر سید مهدی همسفری خوبم توانستیم از یکی از شعب بانک ملت هر کدام 200 دلار به قیمت تقریبا 500 هزار تومان بخریم. پیرمرد دیگری که 2 اسکناس 100 دلاری را از خانم متصدی بانک گرفت، با لهجه روستایی گفت اون همه پول دادم همین دو تا پول را میدی به من؟! و همه داوطلبان دلار مسافرتی دور باجه و متصدیان باجه خندیدند!
دفتر آژانس پرواز ما را سه شنبه 28 آذر ساعت 11.30 اعلام کرده بود. من تلاش میکردم از هفته پیشش کارهایم را جمع و جور کنم و کمی هم به مطالعه درباره عتبات بپردازم ولی کتابی که از مصطفی گرفته بودم را فرصت نمیکردم بخوانم. بالاخره دوشنبه ظهر از محل کار جدا شدم. با همکارها تک تک خداحافظی و روبوسی کردم و به سمت خانه آمدم. در روز آخری باید فضای ذهنیام را آرام میکردم. شب کمی توی اینترنت دنبال اطلاعات سفر زیارت کربلا و عتبات گشتم. متأسفانه بجز یک فهرست توصیه «شرکت شمسا» که عامل سفرهای زیارتی عتبات عراق است، مطلب دندانگیر دیگری توی اینترنت نبود. از طریق نقشههای هوایی گوگل سری به شهرهای نجف و کربلا زدم. اندکی از موقعیتهای جغرافیایی اطلاعات جمع کردم. متاسفانه کاروان ما جلسه آمادگی قبل از سفر نگذاشت و منابع درستی هم در دسترس نبود و این یکی از نقاط ضعف این سفر بود.
شنیدهام خارجیها برای سفرهای تفریحی سالانهشان، حدود یک سال مطالعه میکنند و حتی میز رستورانهای مورد علاقهشان را هم از مبداً رزرو میکنند. زبان و ضربالمثلهای کشور مقصد را میآموزند و سوغاتهای مهمش را هم شناسایی میکنند ولی ما در این بخش ضعف عمده داریم. البته کتابی به نام «عراق» بعداً در خود عراق گیرم آمد که چاپ ایران بود و کار بسیار ارزشمندی بود ولی حیف که دیر به دستم رسید. اطلاعات مربوط به مقصد در کیفیت زیارت بسیار اثر دارد.
پیامکها و تماسهای خداحافظی تا لحظه سوار شدن به هواپیما ادامه داشت و همچنان تماس و پیامک میآمد.
مطالب مشابه :
اس ام اس و پیامک عاشورا 91
اس ام اس جدید 92 - اس ام اس و پیامک عاشورا 91 - جدیدترین اس ام اس های روز را در این سایت بخوانید
کربلا ...
یـک کـربــلا بـبـر ، نـبـری اس ام اس خداحافظی; سامانه رایگان پیامک
سفرنامه کربلا 3 - آمادگی سفر
بزمانه - سفرنامه کربلا 3 - آمادگی سفر - یافتهها و دیدگاههای شخصی حمید بزم شاهی اصفهانی
واقعه کربلا به روایت تصویر
پیامک ویژه ماه لب های تشنه کربلا در امام حسین در کربلا. خداحافظی حضرت اباعبدلله
شعر های انقلابی برای ۲۲ بهمن
فصل دیگر می گشایند از کتاب کربلا پیامک خداحافظی پیامک تنهایی و بی
اس ام اس و پیامک عاشورا 91
اس ام اس جدید 92 - اس ام اس و پیامک عاشورا 91 - جدیدترین اس ام اس های روز را در این سایت بخوانید
کربلا ...
یـک کـربــلا بـبـر ، نـبـری اس ام اس خداحافظی; سامانه رایگان پیامک
سفرنامه کربلا 3 - آمادگی سفر
بزمانه - سفرنامه کربلا 3 - آمادگی سفر - یافتهها و دیدگاههای شخصی حمید بزم شاهی اصفهانی
واقعه کربلا به روایت تصویر
پیامک ویژه ماه لب های تشنه کربلا در امام حسین در کربلا. خداحافظی حضرت اباعبدلله
شعر های انقلابی برای ۲۲ بهمن
فصل دیگر می گشایند از کتاب کربلا پیامک خداحافظی پیامک تنهایی و بی
برچسب :
پیامک خداحافظی کربلا