اشعار در مقام پدر
سایه خدا در سوگ پدر:
چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود
برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
در گرانبها در سوگ پدر:
پدر در گرانبهایی است که بودنش در کنارت، زندگی بخش است،
وقتی در کنارت نیست، به خود می آیی و می دانی که چه گوهر گرانبهایی را از دست دادی
و آنچه می ماند، خاطرات یاد و نامش، و افسوس نبودنش!
معلم در سوگ معلم:
عمری به ره علم قدم بنهادم
در محنت تعلیم به پا اِستادم
شادم که جوانان پژوهنده علم
تحویل به اجتماع ایران دادم
قصه گو
در سوگ پدر و مادر:
دست دنیا در میان نالهها رو میشود
قصه گویی با سکوت خاک هم خو میشود
آن صدایی که درونش قصهها جان میگرفت
قصههایی که فقط با عشق پایان میگرفت
پیش چشم ما درون خاک پنهان میشود
دستهای قصه گو، ای وای، بی جان میشود
قصه گوی خوب ما رفتی به خواب، اما بدان
خواب دیدم خانهای داری میان آسمان!
خوشنام در سوگ پدر:
از میان جمع ما نام آوری خوشنام رفت
وی بزرگ خاندان بود، چه خوش فرجام رفت
بود مولایش، علی، در لحظه های عمر او
جانب پروردگارش، با دلی آرام رفت
شمع
در سوگ پدر
مهربان بابا
تو رفتی جان ما را سوختی
آتشی از هجر خود بر جان ما افروختی
تا که هستیم
در فراقت اشک ریزیم همچو شمع
چون که با رنج فراوان شمع ما افروختی
بی منت
در سوک پدر و مادر:
پدر جان (مادر جان) لحظات از پی هم میآیند و میروند اما تو نیستی
ولی یاد مهربانی و خوبیهای بی منت تو گذر عمر را بر ما آسان نموده است.
بی تو زیستن برایمان سخت و دشوار است
اما ما صبر و مهربانی و خوب بودن را از تو آموختیم تا یاد و خاطرهات را زنده نگه داریم.
گل بی خار
در سوگ پدر:
در دل باغ محبت گل بی خاری بود
مظهر صدق و صفا و سرور و سالاری بود
آه از این داغ که بر خانه دل سایه فکند
رفت مردی که در این دایره پرگاری بود
آن که امروز به این خاک سیه مهمان است
اسوه ی غیرت و پاکی و وفاداری بود
بیتا در سوگ پدر:
زندگی با پدر زیبا بود
خانه روشن از آن سیما بود
دیده از دیدنش بینا بود
در جهان گوهری بیتا بود
+ نوشته شده در چهارشنبه 8 شهریور1391ساعت 16:22 توسط مستوفی | آرشیو نظرات
مردی در سوگ پدر:
در دل باغ محبت گل بی خاری بود
مظهر صدق و صفا سرور و سالاری بود
آه از این داغ که بر خانه دل سایه فکند
رفت مردی که در این دایره پرگاری بود
آن که امروز به این خاک سیه مهمان است
اسوه ی غیرت و پاکی و وفاداری بود
زحمتکش در سوگ پدر:
رفت از بر ما سرور ما، تاج سر ما
زحمتکش مظلوم خدایا پدر ما
پرپر در سوگ پدر:
در سوگ مادر:
پدرم (مادرم) دست اجل زود تو را پرپر کرد
پسرت (دخترت) گریه کنان رخت عزا بر تن کرد
دوستانت همگی در (از) غم تو نالیدند
اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد
اسیر غروب
در سوگ پدر:
نشستهام تک و تنها، اشک میریزم
پدر تو رفتی، این روزگار بی تو گذشت
بیا ببین چگونه شب تار بی تو گذشت + نوشته شده در دوشنبه 26 تیر1391ساعت 12:14 توسط مستوفی | آرشیو نظرات
تکرار
در سوگ پدر:
در سوگ مادر:
ای دریغ و افسوس که پدر (مادر) نام عزیزی است
که دگر هرگز باز تکرار نخواهد گردید
قمری شیدا در سوگ پدر:
بیوجودت ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت
قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت
تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او
دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه رفت
ای فلک با من اگر مهر و وفا داری چرا
مهر تابانم، چنین از جمع ما بیگانه رفت
شادمان بودیم ما در سایهی مهرش ولی
قصه آخر شد، سر آمد دور و این افسانه رفت
گوییا او با خدای خویش پیمان بسته بود
دل برید از ما چنین و بر سر پیمانه رفت
ما همه مشتاق دیدار رخش بودیم و او
رخ ز ما پوشید و این سان، عاشق و مستانه رفت
در شگفتم او چه از حق دید که این سان با شتاب
همچو دانایی که بگریزد ز هر میخانه رفت
شکر لله چون که عمری با خلوص و خیر بود
عاقبت چون سرکشد این باده شکرانه، رفت
تکیهگاه خانهی ما بود اما عاقبت
از میان خانهی ما اُستُن حنانه رفت
همچنان «سیمرغ» زیر سایهی آن دولتش
رنگ و رویی داشتیم، آن دولت فرزانه رفت
از: محمدحسن لقمانی بهابادی (سیمرغ)
معمولا از بیت اول و دوم یا اول و سوم استفاده می شود
+ نوشته شده در شنبه 10 تیر1391ساعت 10:12 توسط مستوفی | آرشیو نظراتلب بام سوگ پدر:
روزی از راه رسید
که پدر لحظه بدرودش بود
پدرم آن که چو خورشید به ما گرمی داد
پیش چشمم افسرد
باغ سرسبز امیدم پژمرد
اشک نه، هستی من
گشت در جانم و از دیده به رخسار دوید
آفتابم ز لب بام پرید
جلال
فلک ربود و ببرد از جهان جلال مرا
به باد داد بیک لحظه ایده آل مرا
نکرد رحم به حال پریش و غربت من
گسیخت رشته امید بیزوال مرا
خیال من که همه عمر با پدر هستم
محال کرد به من فکر لامحال مرا
چراغ
ای دل سیاه شو که چراغت ز دست رفت
ماهی که بر دو دیدهی ما نشست رفت
خشنودی و نشاط من از عشق و زندگی
رویای پدر بود که آن هم ز دست رفت
نگران
مادرم (پدرم) دیده برویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
از: http://madaramdostatdaram.blogfa.com
+ نوشته شده در شنبه 27 خرداد1391ساعت 10:41 توسط مستوفی | آرشیو نظراتهمتت
مادر جان (پدر جان)، یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی
میان ناامیدیها چراغ جاودان بودی
برایت زندگانی گرچه یکسر رنج و سختی بود
بنازم همتت مادر (بابا)، که تا بودی، صبور و مهربان بودی
اقتباس از:http://madaramdostatdaram.blogfa.com
تکرار
برخیز مادر (پدر) بجاست که بیدار شوی
و این قافله را دوباره سالار شوی
دل را به فدای قدمت میریزم
یک بار دگر اگر تو تکرار شوی .
اقتباس از: http://madaramdostatdaram.blogfa.com
+ نوشته شده در شنبه 27 خرداد1391ساعت 10:11 توسط مستوفی | آرشیو نظراتبهانه
پدر رفتی و این دل بهانه میگیرد
سراغ تو از اهل خانه میگیرد
بدین امید خوشم که در سرای دگر
یقین دست تو خدای یگانه میگیرد
اختر من
پدر ای روی ماهت، اختر من
چهل روز است که رفتی، از بر من
پس از یک اربعین، ای دیده بسته
نگشته داغ مرگت، باور من
لاله صحرا
ز داغت، دیدهام دریاست بابا
دلم چون لاله صحراست بابا
بپا خیز و ببین کاشانه ما
ز هجرت، ساکت و تنهاست بابا
سنگینی سکوت پدرم با چهره مهربانش، صفای وجودش، سنگینی سکوتش،
نجابت و غرورش، با زمزمه کلامش در جذبه محراب،
گستره وسیع جنت بود
و ما فقط پدر می خواندیمش + نوشته شده در دوشنبه 28 فروردین1391ساعت 14:43 توسط مستوفی | آرشیو نظرات
غمخانه غمخانه است، سینه ما در فراق تو
آنکس که هست از غم ما با خبر، خداست
آگه نبودیم از غم بی پدری، ولی
مرگت، پیام داد که بی پدری بلاست!
کارگشا پدرم بارش باران خدا بود
پدرم حاکم پيمان وفا بود
پدرم جلوه ايمان و رضا بود
پدرم بر سر ما مرغ هما بود
پدرم در همه حال کارگشا بود
پدرم آيت آينده ما بود
قلب مرده آسمان امروز ببار، اينجا گلي پژمرده گشت
از غم داغ رخش، يک محفلي افسرده گشت
آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ايم
چون پدر از بين ما رفت، قلب ما هم مرده گشت
سخت چه سخت است در دل گريستن و سخني بر زبان نراندن،
چه سخت است بدون او زيستن و چهره پرمهر خندان، باصفا و صميمي او را در خاک جستن،
اکنون که به تقدير و مشيت الهي در فراق پرواز روح بلند پدري مهربان مي سوزيم،
از تو مي خواهيم ما را در همه حال صبور و بربار قرار دهي + نوشته شده در پنجشنبه 24 آذر1390ساعت 13:10 توسط مستوفی | آرشیو نظرات
ساغر بشکسته پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید
مطالب مشابه :
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر
مجلس ترحيم - شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار روضه كتاب.
یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر....
یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر.... پروين اعتصامی پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده : پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجل تيشه اي
اشعار در مقام پدر
31 دسامبر 2012 ... در سوگ پدر: چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود. ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است در دفتر عشق آیه و سرمایه
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
چهارده خورشید تابان - اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و ... سیمای پر از مهر عطوفت زکه جویم این سوز فراق دل خود را به که گویم.
در سوگ پدر
در سوگ پدر. بیوجودت ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت. قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت. تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او. دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه
مرثیه ای در سوگ پدر
شعر سرا - مرثیه ای در سوگ پدر - ميرود از فراق تو خون دل از دو ديده ام - شعر سرا.
در سوگ پدر
برگ هایی از دفتر پاییز. شعر و ادب. در سوگ پدر. « در سوگ پدر». بابای عزیـزم نفست قـدرت مـــــا بــــود. چشمــان تـو منظـومۀ خورشید وفــا بـود. در عمق نگـــاهت پـــدرا، حس
شعر پدر در فراق دختر
شعر پدر در فراق دختر. بخواب آرام. بخواب آرام و آسوده یگانه دلبرم مهزاد. نیاسودی ز خار غم گل نیلوفــرم مهزاد. طبیب درد ما بودی ز دنیا تو جـدا بودی. کجا بودی کجا رفتی تو
سوگ پدر
استاد شهریار - سوگ پدر - ... ترجمه ی شعرهای ترکی شهریار تمام پیوندها. آرشیو ... سوگ پدر. سوختی از سوگ پدر اشک تو را یاور شد کرد سیه پوش فلک دور زمان داور شد.
در سوگ پدر بزرگ عزیزم
سَوزَه نغم - در سوگ پدر بزرگ عزیزم - - سَوزَه نغم. ... در غم از دست دادن "پدر بزرگ عزیزمان". بزرگ خاندان کرم زاده ها... (کربلایی باقر کرم زاده ... شعر و زبان شیرین تالشی
برچسب :
شعر در سوگ پدر