جلال آل احمد
مشهورترین اثر داستانی آل احمد ، داستان بلند
" مدیر مدرسه " است که به سال 1337 منتشر شد .مدیر مدرسه سرگذشت مدیري بی پناه است که بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 ، فضاي اداري فاسد سرانجام او را به ناامیدي می کشاند .نثر پرشتاب و بریده بریده جلال که به نثر تلگرافی شهرت یافته ، در همین اثر به کمالی شایسته رسید
" ( و نسل جوان آن روز و دهه بعد را به شدت تحت تاثیر قرارداد . رمان " نون و القلم ( 1340کوشش دیگري است براي بازگویی اوضاع اجتماعی ، دا ستان
"نفرین زمین "( 1346 ) درواقع ادامه مدیر مدرسه است و در آن معلم روستا به گزارش تحولات روستاها در روزگار اصلاحات ارضی می پردازد . این کتاب یکی از نخستین رمان هایی است که در آن ، نویسنده به مسائل روستا و ادبیات روستا می پردازد .مجموعه پنج داستان که پس از مرگ او به سال 1350 منتشر شد ، در برگیرنده داستان هایی است که نویسنده از دوران کودکی خود به یاد آورده است . او همچنین از همان آغاز به نوشتن مقالات اجتماعی و انتقادي پرداخت و نگارش مقالات (تک نگاري) مونوگرافی و سفرنامه نویسی روي آورد.
از جلال ، در زمینه مقا له نویسی انتقادي ، مجموعه هاي
"هفت مقاله " ، " سه مقاله دیگر " ، "کارنامه سه ساله " ، " ارزیابی شتابزده " ، " در خدمت و خیانت روشنفکران " و "غرب زدگی " به رشته تحریر درآمده است که به ویژه در دو کتاب اخیر ، نویسنده به مهم ترین مسائل جامعه ایران٣یعنی دو موضوع
"غرب "و "روشنفکران " پرداخته و با دیدي ناقدانه و سنت گرا با توجه به موازین جامعه شناسی ، آراي معروف به غرب زدگی خود را پرشتاب و کوبنده مطرح کرده است .استحکام نثر جلال در مقاله هاي انتقادي و سبک مقطع او ، شیوه کار وي در داستان نویسی را به شدت متاثر ساخته و داستان هاي کوتاه و بلند وي را هم به ساختار و محتواي مقاله نزدیک کرده است.در قلمرو سفرنامه ، تک نگاري و مشاهدات ، اورازان ، تات نشین هاي بلوك زهرا و جزیره خارك در تیم خلیج فارس ، یادگارهایی است که از قلم آل احمد برجاي مانده است .وقتی به سال 1345 سفرنامه حج او به نام
" خسی در میقات " انتشار یافت ، توجه بسیاري ازحج کنندگان و اهل قلم را به خود معطوف کرد . به طوري که می توان گفت این اثر با تقلیدهاي فروانی که به دنبال داشت ، توانست سبک نوینی در سفرنامه نویسی حج پدید آورد .آل احمد ، ترجمه هایی از آثار نویس ندگان بزرگ چون داستایوفسکی ، ژان پل سارتر ، آندره ژید واوژن یونسکو نیز دارد که در مجموع نسبت به دیگر زمینه هاي نویسندگی براي او به عنوان یک مترجم ، شان چندانی به بار نیاورده است ، چنان که تلاش هاي او در کار مطبوعات نیز شهرتی براي او به بار نیاورد .
٤زندگی آل احمد ، در شهریور 1348 در حالی که 45 سال بیشتر نداشت به پایان رسید
.آثار: 1- از رنجی که می بریم 2- اورازان 3- پنج داستان 4- تات نشین هاي بلوك زهرا 5- جزیره خارك در یتیم خلیج فارس 5- چهل طوطی 6- خسی در میقات 7- در خدمت و خیانت روشنفکران 8- دست هاي آلوده 9- دید و بازدید 10 - زن زیادي 11 - سرگذشت کندوها 12 - سفرآمریکا 13 - سفر به ولایت عزرائیل 14 - سفر روس 15 - سه تار 16 - غرب زدگی 17 - مدیر مدرسه 18 - مکالمات 19 - نفرین زمین 20 - نون وا لقلم 21 - یک چاه و دو چالهبویین زهرا و آوج آذربایجان
شهرستان بوئین زهرا در جنوب استان آذربایجانی
قزوین، در دشت قزوین و در دامنه هاي شمالی رشته کوهی که در بعضی از نقاط مرز بین استان هاي قزوین، همدان و مرکزي می باشد بنا شده و از نظر ارتباطی در مسیر جاده تهران همدان و جاده ساوه قرار دارد. این راهها نواحی جنوبی و شرقی آذربایجان (نواحی مجاور ترك نشین استانهاي تهرا ن ، مرکزي و همدان ) را به نوحی شمالی آذربایجان (استانهاي قزوین و زنجان) متصل می کند .مرکز شهرستان بوئین زهرا، شهر بوئین در 135 کیلومتري تهران و 55 کیلومتري شهر قزوین واقع شده است. این شهرستان داراي 5 بخش مرکزي (بوئین)، آوج، شال، اسفروردین و دانسفهان می باشد. مرکز بخش آوج شهر آوج است که در فاصله 123 کیلومتري جنوب غربی بوئین زهرا واقع شده است. آب و هواي غالب این بخش هم مثل سایر نقاط آذربایجان کوهستانی است . ارتفاعات خرقان٥غربی در غرب و کوههاي
آق داغ در شرق این بخش از جمله مهمترین کوهستانهاي آن را تشکیل می دهد . خره رود ( طویلترین و پر آب ترین رود شهرستان )، ساوه چاي، آوه رود از رودهاي مهم بوین زهرا میباشند.با وجود مراتع سرسبز در دامنه کوهستانها اساس فعالیتها و اشتغالات مردم این بخش را مانند دیگر نقاط آذربایجان ، کشاورزي ، دامداري و ب اغدراي (تولید انگور ) تشکیل می دهد . ، در زمینه صنایع دستی نیز مانند تمام نواحی ترك نشین ایران و آذربایجان
قا لی بافی (بویژه فرش هاي افشار وتکاب) و منجق دوزي رواج دارد . موردي مهم از دید تاریخی ، زلزله خیز بودن این ناحیه باز هم مانند اکثر نقاط دیگر آذربایجان است . زلزله اخیر که در استان هاي آذربایجانی قزوین ! زنجان و همدان در اول تیرماه گذشته رخ داد ، براساس آمار رسمی بیش از دویست نفر کشته به جا گذاشت وخسارات و ضایعات فراوانی در مناطق روستایی به بار آورده تعدادي از روستاها را صددرصد تخریب نمود.زبان هاي رایج د ر شهرستان بویین زهرا، ترکی و جزایر زبانی تاتی می باشند . با این همه اکثریت مطلق مردم شهرستان ترك می باشند :
" "سازمان شهرداریهاي استان قزوین " "...زبان رایج درشهرستان بویین زهرا، ترکی وتاتی می باشد. اکثریت مردم ترك زبان می باشند. ..."توضیحاتی در باره چند کلمه ترکی بکار رفته در نوشته فوق:آغ [آق، آغجا ، آقجا ، آغجه ، آقجه ] :
سفید ! کم شمار ! کم تراکم. آق داغ به معنی کوه سفید (کم تراکم) است. مثالهایی از اسامی جغرافیایی شهرستان بویین زهرا و تاکستان و ...: آغ بولاغ , آق قویو (یعنی چاه سفید ), آقجه دام (یعنی ساختمان سفی د), آغجا قیه (یعنی صخره سپید ) ، آقجاکند (ده سفید)، آغ کهریز، آق میر, آق بابا....داغ [داق، تاق ، تاغ ] :
کوه. مثالهایی از اسامی جغرافیایی شهرستان بویین زهرا و تاکستان و ... :آقداغ=آق داغ , جرن داغ (کوه آهوي زرد), قوشا داغ(جفت کوه) , تکین داغ (کوه شاهزاده), قازان داغ (کوه قازان=پیروز)، سوري داغ (کوه گله).... چاي: رودخانه. مثالهایی از اسامی جغرافیایی شهرستان بویین زهرا و تاکستان و... : ساوه چاي چايبلاغ
(رود چشمه), میانچاي قارا[قرا، خره ، قره:] سیاه، متراکم، قوي و انبوه. . مثالهایی از اسامی جغرافیایی شهرستان بویین زهرا و تاکستان و ... : قارارود, خره رود ، قره بلاغ , قره داش , قارا تپه , قره تپه ,کوه قره قلعه , قره آغاج,قره بایر , قشلاق قارا ، قلعه قرا داش , قره قلعه ، قره چنگول ، قره کوسه لر ، قره باغ ،قره قرقان ، قرهتیره،قره یاتاق، کوه قره میل.....آوه، [اویا، اووا ، یووا ] :
در کلمه آوه رود و نیز نامهاي بسیار مختوم به آباد . اوبا و یا اووا در ترکی قدیم به معنی محل زندگی، جلگه، مرغزار، دشت باز و غیره بوده است. این کلمه در زبانهاي ترکی به وجود دارد. بسیاري از نامهاي جغرافی yuy. ev. oba .iy. ey. oy. uy. Iay“ شکل آذربایجان و خراسان و ایران که متاسفانه از طرف فرهنگستان زبان فارسی به خطا به شکل ختم شده(
-wa, -oa, va, -uo، oba/uba،uwa) به "آباد" ثبت شده اند،در واقع به اوبا- اوواي ترکیختم میشده اند . کلمه
یووا در ترکی (به معنی لانه ) نیز با اوبا همریشه میباشد.٧قالی:
ضخیم و کلفت. کلمه قالین ترکی (+ن: پسوند تاکید) از این کلمه ریشه میگیرد.منجق:[ مینجیق، بنجق ، بونجوق ، مونجوق ]
دانه هاي سنگهاي قیمتی ، چنین دانه هایی (و نیز ناخنشیر و ...) که بر
پرچمها (توغها) ویا طبق باورهاي ترکی براي جلوگیري از چشم زدن به دم اسببسته میشد. پرچمهایی که داراي چنین سنگهاي قیمتی ویا دانه هایی بوده اند. همچنین نام پدر
آتیللااز
ترکهاي
هون .(کلمات پرچم و طوغ نیز ترکی میباشند)ساوه: [ساو- سابو ، ساوا ]
به معنی زدن ،کوبیدن و دفع کردن است .(ریشه کلمات ترکی امروزینساواش، سووماق، سوووشماق...سوورماق
).سابیر ویا ساوار همچنین نام اقوامی از ترکان باستانخزر، کومان ، اوقور و بولغار
و...و نام شخص نیز بوده است . همچنین ساو- چاو با بسط معنی از دفع وپخش کردن به معنی
شان، شهرت ، صدا و پیغام ...نیز میباشد. که به این معنی اخیر در نامهايسبلان=ساو آلان
و ترکیب سوز سوو باقی مانده است.آوج
: به ترکی نام نوعی پرندهقرخان مغولی ) به معنی رود کوچک ویا باریکه آب
Qôroxan خرقان:[قره قان ] (معادلکوهستانی. مثالهایی از اسامی جغرافیایی شهرستان بویین زهرا و تاکستان و... : قره قرقان، و خرقان.
در ریشه شناسی خرقان نام ترکهاي قاراخانی نیز پیشنهاد شده اند. (هنوز در استان قزوین و مناطق
ترك نشین جوار آن در استان تهران به نام چیگیل ویا چگین برخورد میشود که طائفه اي ازترکهاي
قاراخانیان هستند که در این نواحی از آذربایجان ساکن شده بودند)
٨
زبان تاتی
زبان تاتی که از گروه شمالی زبان هاي غربی ایرانی می باشد یکی از کهن ترین زبان هاي این مرز و
بوم است که بسیاري از ویژگی هاي زبان هاي باستانی ایرانی را حفظ کرده و به عقیده برخی از زبان
شناسان و محققین بازمانده زبان مادي می باشد. در این مورد دیاکونف دانشمند روسی در کتاب تاریخ
ماد خود می گوید:
"
هنوز هم تات ها و تالش ها و گیلک ها و مازندرانی ها به لهجه هایی سخن می گویند که خود بقایاییاز زبان هند و اروپایی می باشد که در آغاز لسان ماد شرقی بوده است، امتیاز
! ویژه این لهجه هاکهنگی و مهجوري ترکیب اصوات است که در بسیاري از موارد با زبان پارسی تفاوت داشته و با
مادي و پارتی و اوستایی شباهت دارد . بدین سبب اگر تات ها و تالش ها را مادهایی بشماریم که به
عنف، پارسی شده اند کاملاً راه خطا پیموده ایم.
"جا دارد در اینجا به نظر دکتر یار شاطر نیز اشاره گردد او می نویسد:
"
اینجانب در طی چند سال گذشته در ضمن جستجویی که براي یافتن زبان هاي ایرانی در سرزمینقدیم ماد در پیش گرفته بودم، موفق شدم، به عده اي از این زبان ها دسترسی پیدا کنم و آنها را ضبط
نمایم، این زبان ها در سرزمینی که میان رود ارس در شمال و سمنان و سنگسر در شرق و حدود
ساوه و همدان در جنوب و مغرب گسترده است، پراکنده اند و با یکدیگر رابطه قوي دارند و اکثر آنها
را می توان از یک گروه به شمار آورد. از آنجا که سرزمین این زبان ها در ماد قدیم قرار دارد و قواعد
صوتی و دستوري آنها نیز منافی با آنچه که از زبان مادها می دانیم نیست به جا خواهد بود . اگر این
زبان ها را به عوض
"تاتی" که نارساست و ظاهرا ترك زبانان مصطلح کرده اند "مادي " بخوانیم،خاصه آن که در تاریخ ایران دلیلی در دست نیست که
"تات زبان هاي" این نواحی از محل دیگري بهاین سرزمین کوچ کرده باشند و تردید نیست که لهجه هاي ایرانی این نواحی به جز فارسی و کردي
بازمانده لهجه هاي مادهاست، که تاکنون د ر نواحی دور افتاده و در پناه کوهستان ها و یا در میان
گروه هایی که نیرو و استقلال فطري بیشتري داشته اند دوام یافته است.
"دو نکته دیگر نیز وجود دارد که نزدیکی تاتی با مادي را اثبات می کند . یکی نزدیکی جغرافیایی
تات هاي استان قزوین با پایتخت مادها یعنی هگمتانه و این که این مناطق در اصل جزء سرزمین ماد
سفلی بوده و نکته دیگر که مهمتر است این است که هردوت پدر تاریخ، وقتی به ایران می آید چهار
واژه وچنداسم خاص از زبان مادي ثبت می کند که آن چهار واژه هم اکنون در بین تات هاي استان
قزوین به خصوص در تاکستان کاربرد دارد که عبارتند از:
اسب به
ó اسپیکا، اسپ، کوتک (کوته)، زان که هم اکنون در تاکستان به صورت اسپه به معنی سگبزون یا بزونستن به معنی دانا یا دانستن به کار برده
ó کوتیکا به معنی توله سگ ó معنی اسبمی شوند.
برخی از محققین از جمله یار شاطر، تاتی تاکستانی را مادر زبان تاتی مناطق دشت قزوین می داند و
می گوید تاکستانی داراي لهجه هاي متعددي می باشد که از آن جمله می توان به اشتهاردي، رامندي،
میان قزوین و زنجان و تهران اشاره کرد که تاکستانی از جهتی با سمنانی
ó چالی یا شالی و غیر اینهاو از جهتی با تالشی شبیه است.
١٠
و.ب.هنینگ زبان شناس معروف در مقاله بسیار ارزشمند خود تحت عنوان زبان کهن آذربایجان ضمن
مقایسه تاکستانی با تالشی و سمنانی وابستگی هاي این زبان ها را بررسی و بازگو کرده و می گوید :
"
می توان گویش تاکستانی را به صورت واسطۀ العقدي در نظر گرفت که گروه هاي شمالی و شرق وجنوبی زبان هاي ایرانی را به هم پیوند می دهد. این که گویش مذکور از لحاظ فوق در موضعی
مناسب و طبیعی قرار گرفته از آنجا معلوم می شود که بین این گویش و زبان هاي گیلکی طبري که در
مجاورت آن در جانب شمال و شمال شرقی قرار گرفته اند، بعضی ویژگی هاي مشترك به چشم
می خورد.
لازم به ذکر است که به غیر از استان قزوین زبان تاتی در استان هاي اردبیل، آذربایجان شرقی،
مرکزي، تهران، سمنان و گیلان نیز گویشورانی دارد . همچنین در جمهوري آذربایجان و داغستان
روسیه نیز تات زبان هاي بسیاري زندگی می کنند که توضیح مفصل آن در مقاله از تاکستان ت ا
داغستان که توسط نگارندگان این سطور نگاشته شده آمده است.
بررسی بیشتر در مورد زبان تاتی را به زبان شناسان زبده داخلی و خارجی می سپاریم و در این
قسمت به مطابقت برخی از واژه هاي پهلوي و اوستایی با تاتی تاکستان و بلوك رامند می پردازیم.
١١
واژگان تات و تاتی
واژه هاي تات و تاتی داستان درازي دارند و دیدگاه هاي گوناگون و گاه متضادي براي آن بیان شده
است. شرق شناسان درباره ریشه ها و معانی آن بسیار سخن گفته اند ولی آنچه مسلم است تاتی یک
زبان است و اگر چه امروزه از گستردگی آن کاسته شده است اما سالیان درازي در بسیاري از مناطق
ایران پهناور فرمانروایی داشته و هنوز هم به حیات خود در پهنه تاریخ این سرزمین ادامه می دهد.
!
ایران سرزمینی است که از دیدگاه ن مادهاي تمدن و فرهنگ کم نظیر و حتی بی نظیر است . یکی ازاین ن مادهاي فرهنگی و شاید مهمترین آنها زبان و ادبیات کهن آن است که هموا ره بر تارك ادبیات
جهان درخشیده است.
!
از ویژگی هاي مهم فرهنگی ایران پهناور، گوناگونی قومی و به تبع آن گوناگونی نمادهاي فرهنگی ازجمله زبان این اقوام است . رایج بودن گویش هاي گوناگون و زیبا هم چون کردي، لري، گیلکی،
مازندرانی، تاتی، و بسیاري گویش هاي دیگر نشان از قدمت وتنوع بافت فرهنگی ایران دارد.
یکی از زبان هاي باستانی و کهن ایران که پیشینه اي بلند در تاریخ ایران و اقوام ایرانی دارد زبانی
است که امروزه
تا تی خوانده می شود.در نوشتارهایی، کوشش خواهد شد تا با ارائه اطلاعاتی درباره تاتی، تصویر روشنی از چگونگی این
زبان در طول تاریخ و دلایل فراز و فرود آن و نیز شرایط و جایگاه کنونی آن فراروي علاقمندان به
فرهنگ و زبان سرزمین ایران به ویژه تات زبانان قرار دهد.
١٢
به دلیل گسترده بودن موضوعاتی که درباره یک زبان و ادبیات می توان به آن ها پرداخت از یک سو
و اهمیت نگرش جامع تر و ژرف تر به هر بخش از بررسی هاي مربوط به زبان تاتی، لازم است
گفتارهاي تخصصی و ویژه اي درباره ي این زبان ارایه گردد.
پروفسور مارکوارت آلمانی واژه تات را مرکب از دو واژه می داند،تات به معنی زیردست و چیک
!!!·که ادات تصغیر در زبان ترکی است بنابراین مفهوم کلی آن را زیردست کوچک بیان کرده و اضافه می
نماید که ترکان پس از غلبه بر بومیان ایرانی (در مناطق تحت سیطره خود ) آن را به مردم زیردست
خود اطلاق می کردند.
در نوشته هاي بسیاري از پیشینیان
! همه جا تات، تاجیک، تاچیک و تازیک به معنی غیر ترك و !!·ایرانی به کار رفته است . چنان که در دیوان لغات ا لترك کاشغري ( 466 ه ق) واژه ي تات معادل
(الفارسیه) گرفته شده و تت به معناي ایرانی و پارسی آمده است.
در کتاب طبقات ناصري ( 657 ه ق) واژه تات به معنی تازیک و تاجیک و براي فارسی زبانان به
!!·کار رفته است.
در لغت نامه علامه دهخدا آمده است:
!!!!!·اگر از هر فرد روستایی یا ایلات آذربایجان بپرسید
!تات یعنی چه ؟ بی درنگ جواب می دهد : !!·تات یعنی تخته قاپو و آبادي نشین، پس به طور کلی می توان به این نتیجه رسید که تات کلمه یی
بوده به جاي تاجیک که لااقل از ده قرن پیش از طرف ترکان (بی سواد و مال دار و بیابان گرد )
١٣
زردپوست مناطق اورال به ایرانیان (دانشمند و کشاورز و شهرنشین) اطلاق شده است و زبان تاتی نیز
به لهجه هاي مختلف زبان ایرانی گفته می شده که تات ها بر آن سخن می گویند
در دایرة المعارف فارسی که زیر نظر مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب گردآور ي شده،آمده است:
!!!·تات لفظی است ترکی و به معنی عناصر خارجی سرزمین ترکان به کار رفته است، این لفظ در
کتیبه هاي
! اورخون ! نیز آمده و موارد استعمال آن تاریخی پیچیده دارد و در این سیر تاریخیتغییراتی در آن راه یافته مثلا به ملل تحت استیلاي ترکان و بالاخص در دوره ا ستیلاي ترکان بر
ایرانیان، به ایرانیان اطلاق شده است.
مرحوم محیط طباطبایی در کتاب
! تاجیکان در مسیر تاریخ، در زمینه ي تفاوت دو واژه ي تات و !!·تاجیک می نویسد:
تفاوت مفهوم این دو واژه در موارد استعمال آن ها می باشد که تات غالبا در تعریف یا شناسایی
ایرانیانی به کار رفته است که زبان ترکی نمی دانستند در صورتی که تاجیک به ایرانیانی گفته می شد
که به زبان فارسی سخن می گفته اند .
! به عبارت دیگر تات مترادف با بدل نام ایرانی است که ملتمتمدن قدیمی را در این منطقه تشکیل می داده اند ولی هرگز قومی و ملتی در تاریخ سه هزار سال
گذشته در گذرگاه زمان و مکان به نام تاجیک وجود نداشته است که بیرون از قلمرو و وجود ایران ،
کیان مستقلی داشته باشد . بلکه تاجیک صفتی براي ایرانی فارسی زبان بوده و بر غیر ایرانی اطلاق
نمی شده است.
١٤
واژه تات در اوستا در قالب پساوند آمده است به عنوان مثال می توان به کلمات مرکب خرداد و
!!·امرداد اشاره کرد که در اوستا به صورت
هئورتات و امرتات بیان شده است و یا واژه هاي دیگريهمچون
ارش تات به معنی راستی، دروتات به معنی درستی، اوپرتات به معنی برتري، رسس تات بهمعنی عدل و داد و ... که به گفته برخی صاحب نظران
!واژه تات تغییر یافته ي واژه داد است و بهمعنی عدالت و دادگري.
مولانا جلال ا لدین در بیتی از ملمعات خود سروده است:
!!!·گر تات ساك و گر روم ساك و گر تورك
!!!!!! ! زبان بی زبانی را بیاموزدر این بیت با توجه به برجستگی اقوام روم و ترك و ایرانی
!در آن زمان، مولانا خواسته است که بابیان هر سه قوم، مخاطبان پیام خود را (که در مصرع دوم آمده است) عام مشمول نماید که به روشنی
می توان کاربرد واژه تات را به معناي عام ایرانی استنباط کرد.
در قفقاز آن بخش از ایرانیانی را که هنوز به
!فارسی تکلم می کنند تات می گویند. !!·یحیی ذکاء درکتاب جستاري درباره زبان مردم آذربایجان می نویسد:
و اما درباره تات ها و زبان تاتی باید گفت که در پیرامون همدان و قزوین و کرانه هاي سفیدرود ... »
و مازندران شرقی و تا لش و آذربایجان و نیز بیرون از ایران در افغانستان و قفقاز.تیره هایی از مردم
.« هستند که خود را تات
!می نامند و زبانشان نیز تاتی خوانده می شودعلی عبدلی در کتاب ادبیات تات و تا لش آورده است:
و نه یک طایفه و ایل اند بلکه جماعات مختلفی از ایرانی زبانان هستند که اطلس پراکندگی
!آن ها ازداغستان و شیروان و آذربایجان و قزوین و زنجان تا سمنان و خراسان را در بر می گیرد . زبانی که
جماعات موسوم به تات به آن سخن می گویند آن چنان متنوع و متفاوت است که با وجود ایرانی
یودن و وجوه مشترك فراوانی که دارند به عنوان لهجه هاي مرتبط به هم در زیر عنوان یک زبان
واحد قرار نمی گیرند به عنوان مثال لهجه هایی که تات هاي بخش جرگلان بجنورد و برخی
روستاهاي خط مرزي ترکمنستان به آن سخن می گویند با لهجه هاي تات هاي تاکستان. بلوك زهرا و
رامند از یک طرف و تاتی مرند و خلخال از طرف دیگر و ه مه اینها با تاتی قفقاز همان قدر
«. متفاوتند
ملک ا لشعراي بهار در سبک شناسی (جلد سوم) می نویسد:
!!·ایرانیان از قدیم به مردم اجنبی تاجیک و تازیک می گفته اند چنان که یونانیان، بربران و اعراب »
عجمی را عجم گویند. این لفظ در زبان دري تازه (تازي) تلفظ شده و رفته رفته خاص اعراب گردید
ولی در توران و ماوراء النهر، لهجه قدیم باقی ماند و به اجانب تاچیک می گفتند و بعد از اختلاط
ترکان آلتایی با فارسی زبانان آن سامان لفظ تاجیک به همان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسی
«. زبان را تاچیک خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید و ترك و تاجیک گفته شد
١٦
مردم کرانه ي جنوبی رودارس، مردمی را که از پل خدآفرین
! به آن سو (دشت مغان و آستارا ) !!!·نشیمن دارند یا آن که به زبان ترکی سخن می گویند کرد و از پل به این سو (جلفا و ماکو ) را تات
می نامند.
قشقایی هایی که به ترکی سخن می گویند مردم فارس زبان را تات اطلاق می کنند.
!!·دسته اي دیگر از پژوهشگران تات و تاجیک و تازیک را هم ریشه دانسته و آن را به واژه طایی
!·نسبت می دهند چرا که ایرانیان از دیرباز قبیله ي طی را که از مردم یمن بودند، پیش و بیش از دیگر
اعراب می شناختند و با آنان رفت و آمد و داد و ستد داشتند و آنها را تاژ و تازیک می نامیدند
چنان که یونانیان و رومیان همه ایرانیان را پارس یا فرس (که نام تیره اي از آنان بود) می خواندند.
در کتاب تات نشین هاي بلوك زهرا تا لیف زنده یاد جلال آل احمد آمده است:
!!·افسانه یی در افواه مردم سگزآباد (از توابع بویین زهراي قزوین) است بدین مضمون که در زمان هاي
خیلی قدیم پادشاهی خونخوار که به ویرانگري و مردم کشی شهرت داشته و نامش تات بوده است به
حوالی بلوك زهرا و خمسه می رسد که علامت روي کلاه خود او و اطرافیانش دو شاخ بوده است.
ا ها لی و بومیان حقه اي سوار می کنند و هر کدام کلاهی از آن نوع و شکل براي خود می سازند و
با هدایا و قربانی ها به پیشباز می روند و به این صورت از خرابی و کشتار نجات
!می یابند و کم کمآن پادشاه افسانه اي در منطقه سکنی گزیده و مستقر می شود و زبان مردم نیز به نام همان پادشاه نام
تات می گیرد.
١٧
در افسانه ها و مثل هاي مردم ترك زبان تبریز، تات به معنی مرد دانا، با سواد و صاحب کتاب
!!(در !!·زمانی که داشتن سواد و اهل کتاب بودن نادر بوده است) به کار رفته است:
بو
! سوز هیچ تاتن کیتا بنده یوخدوراین سخن در کتاب هیچ تاتی نیز وجود ندارد.
ترکمن هاي ماوراي خزر تات را درباره تاجیک هاي ایرانی الاصل به کار می برند.
!!·برخی دیگر از دانشمندان نیز تات را یک واژه ایرانی دانسته اما می گویند که تات و تاجیک و
!!·تازیک از یک ریشه بوده و هر سه به معنی بیگانه و مردم غیر ایرانی (انیران) است و ایرانیان اصیل
بیگانگان را تاجیک و تازیک می گفته اند.
دکتر یار شاطر نیز در تایید هم سانی زبان تاتی و مادي می گوید:
!!·در نواحی شمال غربی ایران زبان رایج اکثر ایرانیان ترکی است ولی در گوشه و کنار این نواحی هنوز
گروه هایی هستند که به زبان کهن تر این سامان سخن می گویند . غا لب این زبان ها با وجود اهمیتی
که دارند هنوز انتشار نیافته اند . اینجانب طی چند سال گذشته در ضمن جست و جویی که براي
یافتن بازمانده هاي زبان ایرانی در سرزمین قدیم ماد در پیش گرفته بودم موفق شدم به عده اي از این
مطالب مشابه :
نمونه سوالات قالی بافی و گلیم بافی
نمونه سوالات قالی بافی و در مجتمع مراکز آموزشی فنی و حرفه ای نام رشته وارد
مشکلات وام مشاغل خانگی در دلفان / دست رد بانکها به سینه متقاضیان
خانگی ثبت نام کرده ام فنی و حرفه ای قالی بافی هستم کرمانشاه
سقز شهری 3500ساله
ها، جاجیم بافی و قالی بافی از زمان ثبت نام پذیرفته شدگان آزمون کاردانی فنی حرفه ای .
تاریخ قالی بافی
چله کشی ونظارت فنی تاریخ قالی بافی. به ویژه استان کرمانشاه، استان کردستان، استان
معرفی شهرستان بوکان
قالی بافی سجاده بافی زنان و ردیف موجودات افسانه ای را می توان نام ثبتنام و شركت در
موقعیت شهرستان پلدختر
آموزشکده فنی و حرفه ای سما ثبت نام آزمون هاي این شهرستانم مانند قالی بافی ، جاجیم
جلال آل احمد
دانشکده فنی و حرفه ای ثبت نام آزمون هاي نشین ایران و آذربایجان قا لی بافی
برچسب :
ثبت نام قالی بافی فنی حرفه ای کرمانشاه