ساختمان واژه های مشتق/مرکب/مشتق مرکب
ساختمان واژه های مشتق/مرکب/مشتق مرکب
1-اسم ساده :اسمی که فقط ازیک جزء معنادارساخته شده باشد:گوسفند ، اسفندیار ، خانه ،فرهنگ .
2-اسم غیرساده :اسمی که بیش ازیک جزءمعنا داردارد ومی توانیم آن هارابه دویا چندبخش تقسیم کنیم:کتاب خانه ، قلم تراش ، کارکرد .
اسم غیر ساده نیز به سه نوع تقسم می شود :1-اسم مشتق 2-اسم مرکّب 3-اسم مشتق –مرکّب
1-اسم مشتق :اسمی که درساختمان آن یک جزءمعنادار ویک جزء معناساز(معنی را عوض کند)وجودداشته باشد
در کلمات مشتق اگر جزء بی معنی قبل از جزء معنی دار باشد ، پیشوند و اگر بعد از آن باشد پسوند نامیده می شود . در زیر به مهم ترین پیشوند ها و پسوند ها ی مشتق ساز اشاره می شود .
مهم ترین پیشوند ها ی مشتق ساز : با + اسم = صفت ؛ مثال : باادب بی + اسم = صفت ؛ مثال : بی درد نا + صفت = صفت ؛ مثال : نادرست نا + اسم = صفت ؛ مثال : ناسپاس نا + بن فعل = صفت ؛ مثال : نادان ن+بن فعل =صفت؛ مثال:نشکن / نسوز هم + اسم = صفت ؛ مثال : هم کلاس مهم ترین پسوند های مشتق ساز :
اسم + ی = صفت ؛ تهرانی ، ماندنی ، خانگی ( "ی" نکره مشتق ساز نیست . مثل : مردی و ... ) صفت + ی = اسم ؛ خوبی ، درستی ، آلودگی و... اسم + ی = اسم ( اسم حرفه یا مکان شغل ) ؛ خیاطی ، قصابی و... اسم + گر = اسم ( صفت شغلی ) ؛ آهنگر ، کوزه گر و... اسم + گری = اسم ؛ وحشی گری و... اسم یا صفت + یت = اسم ؛ مرجعیت ، آدمیت و... بن ماضی+ ار= اسم ؛ کردگار،گفتارو.. بن ماضی + ه / ـه = صفت مفعولی ؛ خورده ، شنیده و.... نکته: باید توجّه داشت که اگر این ( ه ) جزء ساختمان فعل نباشد تکواژ اشتقاقی خواهد بود یعنی مشتق می سازد . او دید ه ی روشنی دارد ( ه ) و ند مشتق ساز نیست چون جزء خود کلمه است . بن مضارع + ه / ـه = اسم ؛ خنده ، گریه و... اسم + ه / ـه = اسم ؛ زباله ، زبانه و... صفت + ه / ـه = اسم ؛ زرده ،سفیده و.. بن مضارع + ـِ ش = اسم ؛ بینش ، دانش و... بن مضارع + ان = صفت ؛ گریان ، خندان و ... اسم + انه = اسم ؛ صبحانه ، بیعانه و .. اسم + انه = صفت / قید ؛ عاقلانه ، محرمانه و ... صفت + انه = صفت / قید ؛ عاقلانه ، مخفیانه و ... صفت شمارشی + گانه = صفت ؛ دوگانه ، پنج گانه و ... بن مضارع + نده = صفت ؛ خورنده ، رونده و ... بن مضارع + ا = صفت ؛ جویا ؛ توانا بن فعل + گار = صفت ؛ آموزگار ، آفریدگار و ... اسم + چی = اسم ؛ تلفنچی ، پستچی و.. اسم + بان = اسم ؛ باغبان ، دربان و ... اسم + دان = اسم ؛ نمکدان ، قلمدان و.. اسم + ستان = اسم؛ گلستان,هنرستان و اسم + گاه = اسم؛ سحرگاه ، شامگاه و.. اسم + زار = اسم ؛ لاله زار و ... اسم + یه =اسم / صفت؛ خیریه، نقلیه و. اسم + ـَ ک = اسم؛عروسک،شهرک و.. صفت + ـَ ک =اسم؛زردک،سرخک و.. اسم + چه = اسم ؛ دریاچه، و .. اسم + مند = صفت ؛ هنرمند و ... اسم + ور = صفت ؛ نامور ، ... اسم + ناک = صفت ؛ ترسناک و... اسم + وار/واره = صفت / قید اسم ؛ امیدوار،ماهواره و... اسم + گین = صفت ؛ اندوهگین و ... اسم یا صفت + ین= صفت؛دروغین و.. |
تکواژها یی که مشتق نمی سازند عبارتند از :
- نشانه های جمع ( ها ، ان و ی نکره ) ؛ آدم ها ، معلمان، ( ی ) کتابی خریدم
- تر و ترین در آخر صفت و قید ؛ خوب تر ، بالا ترین
- پیشوند های صرفی ؛ بـ ، می و نـ می روم /نرو / بیاید
- شناسه های فعل ماضی و مضارع فرقی نمی کند .
- ضمائر شخصی متصل که به اسم می چسبند . ـ م ،ـ ت ، ـ ش ، ـ تان ، ـ تان ، ـ شان .
- فعل های کمکی در ماضی نقلی ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اند .
به این وند ها تصریفی می گوییم وند های تصریفی تغییری در ساختمان کلمه ایجاد نمی کنند و به این خاطر مشتق نمی سازد .
انواع اسم مرکّب :
1)اسم+اسم = اسم :لاک پشت ، شاه توت ، دستمزد ، دام پزشک ،حاجی فیروز ،کارنامه ، آب گوشت ،کتاب خانه
2)اسم +بن ماضی = اسم ::کارکرد ، رهاورد ، صلاحدید،دستبرد ، دستاورد
3)اسم+بن مضارع= اسم : :آبکش ،خط کش ،خاک انداز ، مدادتراش ،دستبند ،گلگیر
4)صفت +اسم = اسم :سیاه مشق ، نوروز ،سپیدرود ،چهارپا ،سبزقبا
5)ضمیر+ بن مضارع =اسم : خودنویس ،خودتراش
6)صفت +بن مضارع = اسم :زیرگذر زودپز دور نما
7)صفت +اسم = اسم = بالا دست زیرزمین پس کوچه
8)اسم + صفت =صفت : قدبلند ریش سفید پابرهنه
9)صفت +اسم =صفت :بدبخت سفید پوست بد گمان بزرگ سال
10)اسم +بن مضارع=صفت :دروغ گو خدا شناس چادر نشین محبت آمیز
11)ضمیر +بن مضارع = صفت :خود خواه خوددار خویشتن شناس
3)اسم مشتق –مرکّباسم مرکبی که وندداشته باشد آن را مشتق مرکب می نامند.
انواع اسم مشتق –مرکب:1
)اسم +بن مضارع +ان:آینه بندان ،عقدکنان ،
4)بن +و(میانوند)+بن:سوزوگداز ،پرس وجو ،جنب وجوش خرید و فروش
5)اسم +وند +بن =صفت :خدا نشناس زبان نفهم
6)اسم +وند +اسم = اسم /قید/صفت : دست به دست
7صفت +اسم +وند : یک شبه هیچ کاره
کلمه و اجزای آن در دوره ابتدایی
کلمه و اجزای آن در دوره ابتدایی
تکواژ:
در دوره ابتدایی با این اصطلاح به ندرت مواجه می شویم، اما چون برای مطالعه ساختمان کلمات و واژگان به شناخت تکواژنیازمندیم دراین جا به آن اشاره ای می شود.
همه کلمات ازیک جزءیا بیشترتشکیل می شوند.این اجزاءرا تکواژمی گویند.تکواژها یا دارای معنی اند مانند:میز،کتاب،خانه ودفتر. به این نوع تکواژ، تکواژ واژگانی گفته می شود؛ویا دارای نقش اند ومعنای خاصی ندارند که به آن تکواژدستوری می گویند. مانند: "حروف اضافه" از، به، در؛"نشانه مفعولی" را؛ و" وند" های بی، با، مند، گر درکلمات بی ادب، دردمند، کارگر و با تربیت.
"وندها" به تنهایی به کار نمی روند و معنی خاصی ندارند، فقط به بعضی کلمات می چسبند و معمولا نوع آن ها را عوض می کنند، مانندادب(اسم)، بی ادب( صفت) / درد(اسم)، دردمند(صفت).
کلمه(واژه):
کلمات از نظر ساختمان به دو دسته ساده و غیر ساده تقسیم می شوند.
کلمه ساده فقط یک جزءیا یک تکواژدارد؛ مانند: میز، کتاب،سطل و... .
کلمه غیرساده بیش ازیک جزءدارد؛مانند:بی ادب،با هوش، خردمند، مدادتراش و... .
کلمات غیر ساده خود به سه گروه تقسیم می شوند:1- مشتق 2- مرکب 3- مشتق-مرکب.
۱- مشتق
مشتق کلمه ای است که بیش از یک جزءدارد.یکی از این تکواژها معنی دار و بقیه دارای نقش اند. به عبارت دیگر بقیه "وند" هستند. مثل با نزاکت، باغبان و ...
"وند"ها دو نوع اند:
۱- پیشوند: جزئی است بی معنی که اگردراول کلمه ای قرار گیرد آن را مشتق می سازد. به عبارت دیگر، پیشوند به جزء معنی دار واژگانی می چسبد و معنی آن را تغییر می دهد. پیشوندهای معروف عبارتند از: با،بی،نا،هم،باز،بر،فرا،فرو و.... کلماتی مانند باهوش، برخورد،بازخورد، بی چاره، هم اتاق پیشوند دارند.
۲- پسوند:جزئی است بی معنی و وابسته که به تکواژی آزاد می چسبد و معمولا معنی و طبقه دستوری آن را عوض می کند. پسوندهای معروف عبارتند از: مند،بان،ستان،گاه،گین،ش،وار.کلماتی مانند ثروتمند،نگهبان،گلستان،غمگین و سهمگین پسوند دارند.
مثال های پیشوند از کتاب های بخوانیم و بنویسیم
پایه دوم:با سواد،باحوصله، بی گناه، نامناسب، ناآشنا،نامرتب،ناراحت،نابینا،ناشنوا،نادرست،ناروا،ناشایست.
پایه چهارم:بازدید،بازگشت،بازپرس،بازیافت،بازداشت،بازگفتن،بازپرداخت.
پایه پنجم:برداشت،برآمد،برخورد،برآورد،برچید،برآشفت،برافروخت،برخاست.
مثال های پسوند از کتاب های بخوانیم و بنویسیم
پایه دوم: خواننده،راننده،خزنده،پرنده،شنونده،نویسنده،دونده،گوینده،زیارتگاه،زادگاه،آزمایشگاه،گردشگاه،نمایشگاه،پرورشگاه،آوردگاه.
پایه سوم:مرزبان،دروازه بان،باغبان،جنگلبان،دانشمند،هنرمند،زورمند،ثروتمند،قدرتمند،نیازمند،نخلستان،بیمارستان،هنرستان،آموزشگاه،دخترانه،مادرانه،لاله زار،نمکزار،شنزار،آهنین،بلورین،چوبین.
پایه چهارم:آفریدگار،آموزگار،پروردگار،خوابگاه،شامگاه،شبانگاه،فرودگاه،علی وار، برادروار،ثروتمند،خوردنی،دیدنی،پوشیدنی،عیدانه،شاگردانه،کودکانه، صبحانه.
پایه پنجم:چشمه،دسته،لبه،چشمه سار،رفتگر،سفالگر،پایداری،زیرکانه،عاقلانه،ابلهانه،گفتنی،دیدنی،غمگین،شرمگین،درازا.
نکته1:تعداد پیشوندها نسبت به پسوندها کمتر است.
نکته2:کلمات مشتق ممکن است چند پیشوند و پسوند داشته باشند.مثال:
نا+ مرد +ی=نامردی دان+ش+گر=دانشگر هم+کلاس+ی=همکلاسی
۲- مرکب
کلمات مرکب واژه هایی هستند که از دو یا چند تکواژآزاد تشکیل شده اند. به عبارت دیگرهریک ازاجزای کلمه مرکب معنی مستقل دارد ومی تواند به تنهایی به کاررود.
به زبان دیگرمی توان گفت که کلمه مرکب از واژه های ساده تشکیل یافته است. مثال: کتابخانه=کتاب +خانه آزادراه=آزاد+راه جوانمرد=جوان+مرد
آب دوغ خیار=آب+دوغ+خیار دوچرخه سوار=دو+چرخه+سوار
مثال هایی از کتاب های بخوانیم و بنویسیم
پایه دوم:بستنی فروش ،میوه فروش، ساعت ساز، آهنگ ساز، نیکوکار،مددکار، ورزش کار، خوش رفتار، خوش بخت.
پایه سوم:کتاب فروش، خانه دار، صاحب خانه، شکر گزار، نمازگزار.
پایه چهارم:خودکار،روزنامه،کتاب خانه،نفت خیز، حاصل خیز، غله خیز.
پایه پنجم:پیام رسان، پیام گیر،فرهنگ نامه،لغت نامه، دانش نامه، صحرانورد،
جهان گرد، حواس پرت.
۳- مشتق- مرکب
کلماتی را گوییم که حداقل دو جزء معنی دار و علاوه بر آن،یک،دو یا چند "وند" نیز داشته باشند.به عبارت دیگر،حداقل دو تکواژمعنی دار و یک وند، لازمه ساخت کلمه مشتق مرکب است.
مثال هایی از کتاب های بخوانیم و بنویسیم
پایه های چهارم و پنجم: امیرزاده=امیر+زاد+ه برادرزاده=برادر+زاد+ه
رنج دیده=رنج+دید+ه رنج کشیده=رنج+کشید+ه یخ زده=یخ+زد+ه
مقوله های دستوری: جمله ، فعل، اسم
با جمله هاست که سخن می گوییم. جمله، مجموعه ای منطقی و نظام یافته از واژه هاست که اندیشه ها، خواسته ها، عواطف و احساسات ما را نشان می دهد. دستور زبان، این روابط منطقی و نظام یافته را بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه آنچه ما می خواهیم در قالب جمله بیان کنیم در ساده ترین صورت خود ارتباطی است که میان دو امر برقرار می شود. مثلاً وقتی که می خواهیم میان «عملِ رفتن» و «مردی که او را می شناسیم» ارتباطی برقرار سازیم، می گوییم. مرد رفت.
همچنین وقتی که «عمل شکستن» را به «شیشه» نسبت می دهیم، می گوییم: شیشه شکست.
هر کدام از اینها یک جمله است. در این جمله ها عمل اسناد یا نسبت به جزئی انجام می گیرد که در آخر جمله جای دارد و نسبت به کسی یا چیزی داده شده که در آغاز جمله جای دارد. اغلب جمله های فارسی در ساده ترین صورت خود، چنین وضعی دارند: مرد رفت. شیشه شکست. گیاه رویید.
باد وزید. فرش بافته شد. دزد محکوم شد.
در این جمله دو دسته واژه وجود دارد: واژهایی که در آغاز جمله قرار دارند و نسبتی به آنها داده شده؛ و واژه هایی که به دسته ی نخستین، اسناد داده شده اند. در اینجا دو مقوله از مقوله های دستور زبان فارسی به دست می آید: کلمه که در محل اسناد است، فعل نامیده می شود و کلمه ای که بدان اسناد می دهیم ، یعنی مسندالیه، اسم نام دارد. اسم، کلمه ای است که بدون اینکه جانشین کلمه دیگری شود مورد اِسناد قرار می گیرد و مسندالیه واقع می شود، یعنی چیزی به او اسناد داده می شود.
کلمه : از مجموع یک یا چند حرف که معنایی از آن در ذهن خواننده یا گوینده یا شنونده یا نویسنده زنده کند کلمه گویند . مانند : قلم – کتاب - دانش آموز
جمله : یک یا چند کلمه که معنی یا مفهومی را از گوینده به شنونده یااز نویسنده به خواننده می رساند.
مانند : هوای اتاق بسیار گرم بود .
بعضی از جمله ها از دو قسمت تشکیل می شوند : الف : نهاد ب : گزاره
الف : نهاد قسمتی از جمله است که در باره ی آن خبر می دهیم .
ب : گزاره خبری است که در باره ی نهاد داده می شود . فعل همیشه در قسمت گزاره قرار می گیرد .
نهاد | گزاره |
هوای اتاق | بسیار گرم بود . |
دانش آ موزان مدرسه ی راهنمایی امام سجاد | به اردو می روند . |
فعل : کلمه ای است که انجام دادن کار یا داشتن حالت یا ایجاد ارتباط در یکی از زمان های گذشته، حال یا آینده دلالت می کند .
فعل ها به دو دسته تقسیم می شوند : الف :افعال ربطی ب : افعال غیرربطی
افعال ربطی : به افعالی گفته می شوند که از ریشه ی (استن ، بودن ، شدن ، گشتن و گردیدن ) گرفته شده باشند .
افعال غیر ربطی : به افعالی که غیر از پنج فعل ربطی باشد فعل غیر ربطی یا تام گفته می شود .
جمله ی اسمیّه :به جمله ای که در آن یکی از فعل های ربطی به کار رفته باشد جمله ی اسمیّه گفته می شود .
مانند : دوستم در امتحان خرداد قبول شد .
جمله ی فعلیه : به جمله ای که در آن فعل غیر ربطی به کار رفته باشد جمله ی فعلیه گفته می شود .
مانند : من پدرم را بسیار دوست دارم .
ارکان جمله ی اسمیّه عبارتند از : نهاد ( مسند الیه ) + فعل ربطی
نهاد (مسند الیه ) + فعل غیر ربطی
ارکان جمله ی فعلیه عبارتند از :
نهاد( مسند الیه ) + مفعول +فعل غیر ربطی
طریقه ی مشخص کردن ارکان جمله ي اسميه : برای مشخص نمودن نهاد ( مسند الیه ) و مسند در جملات اسمیه ابتدا دو لفظ ( چی و چی ) را می نویسیم و فعل ربطی را در انتهای آن قرار می دهیم مثلاً در جمله ی ( رضا مریض شد.) می گوییم : چی ، چی شد ؟ مسلماً در ذهنمان جمله تکرار می شود کلمه ای که در جواب چی اول قرار می گیرد نهاد ( مسند الیه ) و کلمه ای که در مقابل چی دوم قرار می گیرد مسند نام دارد .
رضا مریض شد .
نهاد مسند فعل ربطی
مفعول : کلمه ای است که کار یا عملی روی آن انجام می گیرد مانند :( زهرا کتابش را برداشت .)
در این جا عمل بر داشتن روی کتاب انجام گرفته پس کتاب مفعول است .
جملاتی مفعول دارند که فعل آنها گذرا باشد
طریقه ی پیدا کردن مفعول در جمله : یکی از عبارت های چه چیزی را ؟ یا چه کسی را ؟ به اول آن اضافه می کنیم . جوابی که به دست می آید مفعول نام دارد . مانند :
دوستم مرا به خانه دعوت کرد . چه کسی را دعوت کرد؟ مرا
علی غذا را خورد . چه چیزی را خورد ؟ غذا را
مفعول
جمله از لحاظ مفهوم و پیام به چهار دسته تقسیم می شود که عبارتند از : جمله ی خبری ، جمله ی پرسشی ، جمله ی امری ، جمله ی عاطفی .
الف : جمله ی خبری جمله ای است که در باره ی موضوعی ویا وقوع کاری خبر می دهد . علامت جمله ی خبری نقطه است .
ب : جمله ی پرسشی جمله ای است که در باره ی موضوعی ویا وقوع کاری پرسش می کند و به دو صورت می آید :
1- آهنگ صدا وعلامت پرسش ؟
2- همراه با کلمه پرسش : آیا ، چرا ، کی ، کجا ...وعلامت پرسش؟
ج : جمله ی امری جمله ای است که در آن انجام کاری به خواهش یا فرمان یا دستور در خواست می شود . در پایان جمله ی امر ی نقطه می گذاریم .
د : جمله ی عاطفی جمله ای است که یکی از عواطف انسان را از قبیل تعجب ، خشنودی ، دعا و...بیان
می کند در پایان جملات عاطفی علامت (!) می گذاریم .
فعل
فعل کلمه ای است که انجام دادن کاری یا داشتن حالتی یا ایجاد ارتبا ط در یکی از زمان های گذشته ، حال و آینده دلالت می کند .مانند : زد ، می رود ، خورده ایم ، می خندند.
هر فعل چهار ویژگی دارد که عبارتند از :
الف - انجام دادن کار یا داشتن حالت یا ایجاد ارتباط
ب - زمان : هر فعل ممکن است زمان انجام گرفتن آن یا در زمان گذشته باشد یا در زمان حال یا آینده .
گوینده یا اول شخص
ج - شخص : هر فعل سه شخص دارد که عبارتند از: شنونده یا دوم شخص
غایب یا سوم شخص
د – صیغه یا ساخت : هر یک از شخص های فعل می تواند یک نفرباشد که به آن مفرد می گویند و همچنین می تواند بر بیش از یکی دلالت کند که به آن جمع می گویند .بنا بر این هر فعل شش ساخت یا صیغه دارد که
اول شخص مفرد اول شخص جمع
عبارتند از : دوم شخص مفرد دوم شخص جمع
سوم شخص مفرد سوم شخص جمع
صرف فعل : وقتی شش ساخت یا صیغه ی فعلی را به ترتیب بیان می کنیم می گوییم آن را صرف کرده ایم .
جدول صرف فعل از مصدر خوردن
اول شخص مفرد | دوم شخص مفرد | سوم شخص مفرد | اول شخص جمع | دوم شخص جمع | سوم شخص جمع |
خوردم | خوردی | خورد | خورد یم | خورد ید | خورد ند |
می خوردم | می خوردی | می خورد | می خورد یم | می خورد ید | می خورد ند |
خورده ام | خورده ای | خورده است | خورده ایم | خورده اید | خورده اند |
خورده بودم | خورده بودی | خورده بود | خورده بودیم | خورده بودید | خورده بودند |
خورده باشم | خورده باشی | خورده باشد | خورده باشیم | خورده باشید | خورده باشند |
می خورم | می خوری | می خورد | می خوریم | می خورید | می خورند |
بخورم | بخوری | بخورد | بخوریم | بخورید | بخورند |
خواهم خورد | خواهی خورد | خواهد خورد | خواهیم خورد | خواهید خورد | خواهند خورد |
گذرا و نا گذر : یکی دیگر از ویژگی های فعل گذرا و ناگذر بودن آن است .
فعل گذرا یا متعدی به فعلی گفته می شود که برای تکمیل معنی جمله به مفعول نیاز دارد و بدون مفعول معنی جمله کامل نیست .
فعل نا گذر یا لازم به فعلی گفته می شود که بدون مفعول معنی آن کامل است و نیازی به مفعول ندارد .
طریقه ی تشخیص فعل گذرا از فعل ناگذر : به اول فعل یکی از عبارات : چه چیزی را ؟
یا چه کسی را ؟ اضافه می کنیم . اگر جمله ی روان و درستی ساخته شد به آن فعل گذرا یا متعدی گفته
می شود مانند : دیده ام - خورده بودند .
چه کسی را دیده ام ؟ چه چیزی را خورده بودند ؟
اگر به اول فعل یکی از عبارات چه چیزی را ؟ یا چه کسی را ؟ اضافه کردیم جمله ی روان و درستی به دست نیامد به آن فعل ناگذر گفته می شود مانند : رفت آمد
چه کسی را رفت ؟ چه چیزی را آمد ؟
فعل انواعی دارد آن چه مربوط به دوره ی راهنمایی است با زبان ساده در این جا بیان می شود .
ماضی ساده ساده
استمراری
زمان های فعل مضارع ماضی نقلی مضارع اخباری
بعید
آینده التزامی التزامی
ا لتزامی
برای ساخت این افعال لازم است با اصطلاحات خاصی آشنا شویم که عبارتند ا ز : 1- مصدر 2- بن ماضی 3 – بن مضارع 4 – صفت مفعولی 5 – فعل امر 6 – شناسه
1- مصدر : اسمی است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی بدون شخص و زمان دلالت می کند مانند : گفتن ، زدن ، شستن، آمدن
طریقه ی پیدا کردن مصدر : از فعل می پرسیم که این فعل چه نوع کاری انجام می دهد . به نوع کاری که انجام می دهد مصدر گفته می شود .مانند:
می بینم کار دیدن انجام می دهد دیدن مصدر است
زده بودم کار زدن انجام می دهد زدن مصدر است .
می نویسد کار نوشتن انجام می دهد نوشتن مصدر است .
علامت مصدر ( دن ، تن ) است .
بن ماضی
بن فعل : ریشه ی فعل را بن فعل می گویند .بن فعل بر دو نوع است. بن فعل بن مضارع
طریقه ی به دست آوردن بن ماضی : ابتدا مصدر فعل را به دست می آوریم و بعد حرف ( ن ) را از آخر آن بر می داریم آن چه باقی می ماند بن ماضی نام دارد . به عبارت دیگر بن ماضی = مصدر بدون ( ن )
طریقه ی به دست آوردن بن مضارع : برای ساختن بن مضارع اول باید فعل امر بسازیم یعنی در مورد آن فعل به کسی یا چیزی دستور بدهیم دستوری که داده می شود فعل امر نامیده می شود .فعل امر
همیشه با حرف( ب ) شروع می شود . مانند: برو ، بخور ، بزن
فعل | مصدر | بن ماضی | صفت مفعولی | فعل امر | بن مضارع |
خورده ایم | خوردن | خورد | خورده | بخور | خور |
رفته باشند | رفتن | رفت | رفته | برو | رو |
می بینم | دیدن | دید | دید | ببین | بیبن |
اگر حرف ( ب ) را از اول فعل امر حذف کنیم آن چه باقی می ماند بن مضارع نامیده می شود .
توجه : اگر فعلی مصدر آن با الف شروع شود در فعل امر بعد از حرف ( ب )حرف میانجی ( ی ) اضافه می گردد که در هنگام ساختن بن مضارع همراه حرف ( ب ) حرف ( ی ) نیز حذف می گردد.مانند :
مصدر | فعل امر | بن مضارع |
آوردن | بیاور | آور |
آفریدن | بیافرین | آفرین |
شناسه : وسیله ی شناخت شخص فعل را شناسه می گویند شناسه در زبان فارسی
عبارت است از : ( م - ی – د* - یم – ید - ند )
چرا روی شناسه ی سوم شخص مفرد علامت ستاره گذاشته ایم ؟ زیرا هنگام ساخت فعل در بعضی از صیغه ها یا ساخت ها این شناسه پنهان می شود و در بعضی از ساخت ها تبدیل به است می شود ودر بعضی دیگر از ساخت ها همان حرف ( د ) ظاهرمی شود.
طریقه ی ساخت انواع ماضی از مصدر دیدن
ماضی ساده: بن ماضی + شناسه ( م ، ی ، * ، یم ، ید ، ند )
دید + م = دیدم دید + یم = دیدیم
دید + ی = دیدی دید + ید = دیدید
دید + * = دید دید + ند = دیدند
طریقه ی ساخت ماضی استمراری :ماضی استمراری به دو صورت ساخته می شود :
الف : می + ماضی ساده = ماضی استمراری
ب : می + بن ماضی + شناسه = ماضی استمراری
می + دید + م = می دیدم می + دید + یم = می دیدیم
می + دید + ی = می دیدی می + دید + ید = می دیدید
می + دید + * = می دید می + دید + ند = می دیدند
برای ساخت ماضی نقلی ،ماضی بعید و ماضی التزامی به صفت مفعولی نیاز داریم برای ساخت صفت مفعولی ابتدا بن ماضی فعل مورد نظر را می گیریم بعد به آخر آن ( ه ) اضافه می کنیم مانند :
بن ماضی + ه = صفت مفعولی
خورد + ه = خورده
طریقه ی ساخت ماضی نقلی : صفت مفعولی + ( ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اند )
خورده + ام = خورده ام خورده + ایم = خورده ایم
خورده + ای = خورده ای خورده + اید = خورده اید
خورده + است = خورده است خورده + اند = خورده اند
طریقه ی ساخت ماضی بعید : صفت مفعولی + (بودم ، بودی ، بود ، بودیم ، بودید ، بودند )
خورده + بودم = خورده بودم خورده + بودیم = خورده بودیم
خورده + بودی = خورده بودی خورده + بودید = خورده بودید
خورده + بود = خورده بود خورده + بودند = خورده بودند
طریقه ی ساخت ماضی التزامی : صفت مفعولی + ( باشم ،باشی ، باشد ، باشیم ، باشید ، باشند )
خورده + باشم = خورده باشم خورده + باشیم = خورده باشیم
خورده + باشی =خورده باشی خورده + باشیم = خورده باشید
خورده + باشد = خورده باشد خورده + باشند = خورده باشند
طریقه ی ساخت فعل آینده ( مستقبل )
یکی از ساخت های( خواهم ، خواهی ، خواهد ، خواهیم ، خواهید ، خواهند ) را به بن ماضی اضافه می کنیم.
خواهم + خورد = خواهم خورد خواهیم + خورد = خواهیم خورد
خواهی + خورد = خواهی خورد خواهید + خورد = خواهید خورد
خواهد + خورد = خواهد خورد خواهند + خورد = خواهند خورد
طریقه ی ساخت مضارع ساده : بن مضارع + شناسه ( م ، ی ، د ، یم ، ید ، ند )
خور + م = خورم خور + یم = خوریم
خور + ی = خوری خور + ید = خورید
خور + د = خورد خور + ند = خورند
طریقه ی ساخت مضارع اخباری : مضارع اخباری هم مانند ماضی استمراری به دو صورت ساخته می شود. می + بن مضارع + شناسه ( م ، ی ، د ، یم ، ید ، ند )
می + مضارع ساده
می خور + م = می خورم می خور + یم = می خوریم
می خور + ی = می خوری می خور + ید = می خورید
می خور + د = می خورد می خور + ند = می خورند
طریقه ی ساخت مضارع التزامی :مضارع التزامی را هم به دو صورت می سازند .
ب + بن مضارع + شناسه = مضارع التزامی
ب + مضارع ساده = مضارع التزامی
ب + خور + م = بخورم ب + خور + یم = بخوریم
ب + بخور + ی = بخوری ب + خور + ید = بخورید
ب + بخور + د = بخورد ب + خور + ند = بخورند
حرف : کلمه ای که به تنهایی معنی مستقلی ندارد بلکه باعث ارتباط بین کلمات یا جملات و یا نسبت بین آنها می شود.
حرف انواع مختلفی دارد اما آنچه مورد لزوم دانش آموزان دوره ی راهنمایی است عبارتند از:
ربط
حرف نشانه ی مفعول
اضافه
حرف ربط : کلمه ای است که بین دو کلمه یا دو جمله ارتباط بر قرار می کند .مانند :
( که ، و ، وقتی که... )
حرف نشانه ی مفعول : حرف ( را ) اگر معنی دیگری نداشته باشد و بعد از مفعول قرار بگیرد حرف
نشانه ی مفعول نام دارد . مانند : امام خمینی ( رحمه الله علیه) رزمندگان را بسیار دوست داشت .
در این جمله رزمندگان مفعول است و حرف ( را ) نشانه ی مفعول .اما در جملات زیر حرف ( را ) معنای دیگری می دهد و حرف نشانه ی مفعول محسوب نمی گردد .مانند :
حاتم طایی را گفتند . یعنی به حاتم طایی گفتند.
حکیمی پسران را پند همی داد یعنی حکیمی به پسران پند می داد .
در این جملات حرف را نشانه ی مفعول نیست بلکه حرف اضافه است .
حرف اضافه: کلماتی است که نسبت میان دو کلمه را بیان می کند و کلمه ی بعد از حرف اضافه را متمم می نامند .
بعضی از حروف اضافه ی مهم عبارتند از:( از ، به ، با ، بر ، بی ، برای ، بدون ، در ، جز ، چون ، مانند، مثل...)
حرف چون اگر به معنی مثل و مانند باشد حرف اضافه است اما اگر زیرا که و یا معنا های دیگری بدهد حرف اضافه نیست. به کلمه ی بعد از حرف اضافه متمم گفته می شودمانند :
من از بیـگانگـان هرگز ننالم هر آنچه کرد بـا مـن آشنا کرد
حرف متمم حرف متمم
کلمات ساده و مرکب
کلمات مرکب کلماتی هستند که یک کلمه ی ساده با یک کلمه ی دیگر می پیوندد و کلمه ی مرکب را تشکیل می دهد.مانند:
* صفت و فعل کمکی: دلخور بودن، دلخور شدن، دلخور کردن
* اسم و فعل: تهدید کردن، صدا زدن، انجام دادن، یاد گرفتن، رنج کشیدن، دوست داشتن، کتک خوردن
* گروه حرف اضافهای و فعل: به دنیا آمدن، به یاد داشتن
* قید و فعل: برانداختن، فروریختن، دریافتن، بازداشتن، فرود آمدن
* اسم مفعول و فعل کمکی مجهولساز: کشته شدن، گفته شدن، ساخته شدن.
کلمات دیگر به دو دسته ی ساده و غیر ساده تقسیم می شوند.
۱-ساده :کلماتی هستند که از یک جز؛دارند مانند میز -کتاب-کاغذ
این کلمات به اجزای کوچکتری قابل تقسیم نیستند
۲-کلمه ی غیر ساده :کلماتی هستند که بیش از یک جزدارندمانند :بی ادب-گوینده- دانش-مدادتراش-
کلمات غیر ساده به سه گروه تقسیم می شوند :
دانشگاه(دان+ش+گاه) - باهوش(با+هوش) - اصطلاحا به این کلمات مشتق گفته می شود
۲-کلماتی که از دو یا چند جز معنی دار تشکیل شده اند مانند:
سرآشپز(سر+آش+پز) - سرباز خانه(سر+باز+خانه) اصطلاحا به این کلمات مرکب گفته می شود
۳-کلماتی که حداقل دو جز معنی دار و یک یا چند جز بی معنی داشته باشند مانند:
دانشجو(دان+ش+جو) - دلپیچه(دل+پیچ+ه) اصطلاحا به این کلمات مشتق مرکب گفته می شود
مطالب مشابه :
آموزش ساده مشتق
آموزش ساده مشتق - - ریاضیات به پیشگامی سزاوار تر آموزش زبان از طریق آموزش ساده مشتق -
ادبیات مشتق است یا مرکب؟!
براي آموختن اين نكتة ساده كه در زبان مشتق و مركب و ساده بودن نوشتن به زبان
ساده سازی علوم به زبان جامعه
در حوزه تخصصی پزشکی است باید اصطلاحات علمی و پیچیده با هنر خاصی به زبان ساده مشتق به دست
ساختمان واژه های مشتق/مرکب/مشتق مرکب
دانلود کتاب شاهنامه به زبان ساده. اسم غیر ساده نیز به سه نمی کنند و به این خاطر مشتق
ساختمان واژه های مشتق/مرکب/مشتق مرکب
جزئی است بی معنی که اگردراول کلمه ای قرار گیرد آن را مشتق می سازد. به با زبان ساده
زبان فارسی
مشتق ، مرکب قواعد دستور زبان بر روی آن به ظاهر سخت می آید به زبان ساده، گویا و
برچسب :
مشتق به زبان ساده