کوهگردی با خودرو در گيلان!
باسمه تعالی
کوهگردی با خودرو در گيلان!
ساعت هفتونيم صبح پاییزی از خروجی لوشان در اتوبان جديد قزوین-رشت به سمت بالا (جهت شرق متمايل به شمال) و مسیر جیرنده رفتم. پس از چند کیلومتر در روستای بیورزن به زیارت امامزاده حنفیه فرزند امیرالمؤمنین(ع) و دو امامزاده در کنارش رفتم که زائرسرا هم دارد. امروز سوم آذر 1389 و عید مبارک غدیر خم است. چند روزی است در کشور باران نباریده و در هوای آفتابی می توان به گشت و گذار در راهها و روستاهای کوهستانی پرداخت؛ کوهنوردی با خودرو! فرصتی است تا اينجانب احمد غريبزاد (اهل صومعهسرا)، راهها و روستاهای کوهستانی جنوب و جنوب شرق زادگاهم استان گيلان را بهتر بشناسم، از مناظر پاييزی طبيعت لذت ببرم و ديگران و خانوادهام را به ديدن آنها ترغيب کنم.
مطابق نقشهی گیلان (از مؤسسه گیتاشناسی)، در ادامه از سنگرود و پاکده گذشته و به شهر جیرنده رسیدم که تا اینجا جاده آسفالته است و ادامه جاده آسفالت به کلیشم میرود. قصد داشتم مطابق برنامه از میانبُر فرعی و روستای داماش به شهر برهسر بروم و تأییدیه مسیر را از مسافر محلی که سوار کردهبودم، گرفتم! شماره کیلومتر ماشین و ساعت (8:35) را یادداشت کردم. در انتهای جیرنده جاده فرعی سمت چپ (به طرف شمال)، آسفالت بدتر از خاکی بود و ادامهاش خاکی شد و تا داماش 11 کیلومتر بود که در نقشه کمتر از این نوشته شدهبود. چند دکّه خالی در گردنه قبل از روستا وجود داشت که بايد برای پذيرايی گردشگران در بهار و تابستان باشد. ساعت 9 به دهکده توریستی داماش رسیدم که در ابتدای آن کارخانه بزرگ آب معدنی معروف داماش قرار دارد. این روستا بهخاطر گُل سوسن چلچراغِ منحصر بفرد (در خرداد و تیر ماه) مشهور است. ساختوسازهای توریستی در روستا عیان بود. از راهِ دیگرِِ کنار کارخانه اب معدنی سرازیر شدم. جنگل با درختان رنگارنگ پاییزی و برگ فراوان ريختهشده پای درختها، صدای تحسین و اللهاکبر مرا بههمراه داشت. جادهی 10 کیلومتری داماش به برهسر خاکی است که در هنگام بارندگی احتمالاً گِلی می شود و تردد در آن باید مشکل باشد. در اين مرحله در فرعی جيرنده تا برهسر، 21 کيلومتر راه رفتهبودم. در برهسر به ياد همکارمان آقای آيتالله حيدری افتادم که والدينشان دو بار در صعود به قله دُرفک، از گروه کوهنوردی ما بهگرمی پذيرايی کرده بودند؛ خداوند مادرش را رحمت کند. راه اصلی برهسره، به رستم آباد (طرف غرب) میرود و طرف دیگرش به کلیشم وصل است (و دور زدن در کليشم به جیرنده).
مسیر فرعی دیگر من از برهسر به دیلمان بود که مطابق نقشه و پرسوجو، از نوده، ناش، اسطلخکوه، ليگل، آسیابر، ایشکو و باباولی میگذرد. 9:30 که از برهسر راه افتادم تا ناش چند نفر محلی را هم سوار کردم. یادی از آقای جلال رحیمپور همکارمان کردم که اهل ناش هستند. ادامه مسیر مطابق نقشه و عمدتاً آسفالت بود. پس از طی چند کیلومتر خاکی به آسیابر رسیدم. از آنجا جاده خاکی 7 کیلومتری به امامزاده شهیدان (مهدی هادی ) دارد که مبدأ مهم صعود به قله درفک میباشد. مسیر آسیابر تا دیلمان آسفالت و خوب بود. صبحانهی دوم را که همراه داشتم در دیلمان صرف کردم. حالا ساعت 10:30 است و فرعی 35 کیلومتری بره سر به دیلمان را یک ساعته پیموده بودم (فرعی دوم).
حالا در فکر راه فرعی سوم بودم؛ از دیلمان به جاده رحیمآباد-اشکورات در تقاطع گرمابدشت. اسپیلی در کمتر از دو کیلومتری شمال دیلمان قرار دارد. پس از صحبت با راننده وانت و تطبيق با نقشه، قرارم بر حرکت در این مسیر و روستاها بود: اسپیلی، لیه، میکال، گولک، موسیکلایه، ملکوت، مطلاکوه، شوک، زیاز، گرمابدشت. ساعت 11:10 شروع کردم. ابتدا دو پیرمرد را سوار کردم و بعداً معلوم شد به روستای کوهپس میروند، لذا آنها را رساندم و از فرعی دیگر به ادامه مسیر رسیدم و از میکال و گولک گذشتم. قبل از روستای موسیکلایه باید راه دیگر خاکی (مستقیم) را ادامه داد. ساعت 12 در مسجد روستای ملکوت نماز خواندم. از اسپیلی تا اینجا 29 کیلومتر راه آمدهبودم. بعد از حدود 3 کیلومتر، جاده آسفالته شد. از سه راه مطلاکوه به کجید رفتم. از کجید تا سرزیارت-زادگاه آقای رضایی (همکارمان عباداله محمدرضایی)- نیم ساعت جاده خاکی است که نرفتم و به سه راه برگشته و ادامه دادم. تا اینجا و از این به بعد طبیعت رؤیایی را مشاهده میکردم. خیلی از جاها مرا به یاد اواسط مسیر جنگلپیمایی خلخال به اسالم میانداخت؛ جنگل تُنُک و سبزهزار که حالا اینجا در پاییز نارنجی شدهاند. عمده جنگلهای پرپشت در ارتفاعات پایینتر هستند و دیدنشان میماند برای بعد! ساعت 13 در روستای شَوَک بودم که دو سال پیش در آنجا مراسم آفتابخواهی برگزار شدهبود (بر عکسِ جای دیگر که برای آمدن باران و ابر دعا میکنند!). از آسفالت ادامه دادم. سدّ خاکی، آغوزبن کندسر، آبشار، زیاز، تابلوی دیورود، پل فلزی تقوا و سرانجام 13:30 به گرمابدشت رسیدم. در فرعی سوم از اسپيلی تا گرمابدشت 62 کيلومتر راه آمدهبودم. ناهار مختصر خوردم و از مغازهدار نتایج بازیهای آسیایی آنروز را پرسیدم.
مطابق نقشه از روستای گرمابدشت )در وسط جاده رحیم آبادِ شهرستان رودسر به اشکورات) به طرف جنوب (متمایل به شرق) رفتم که در نقشه، لشکان (يا لوشکان يا لشگان)، آخرین روستای اشکورات و دارای جاده آسفالته است. از تونل، آبشارها، تابلوی راه جداگانه شوئیل، بیبی سکینه، کاکرود، بارگادشت، پاسگاه اشکور علیا، محیطبانی، آبمعدنی آسمانرود و تابلوی چند روستا رد شدم. قبل از لشکان، تابلوی "قزوین 130 کیلومتر" را دیدم و جرقه راه فرعی چهارم که پیشبینی نکرده بودم و در برنامهام نبود، به ذهنم خطور کرد؛ آیا بهتر نیست از همین راه به قزوين و کرج برگردم؟
اندکی بعد تابلوی دیگری دیدم؛ مستقیم: لوشکان، سپارده، قزوین سمت چپ: چند روستا متعلق به شهرستان رامسر استان مازندران. از لشکان هم گذشتم که جاده خاکی شد و از موتورسیکلتسواری اطلاعات گرفتم. از لشکان تا سپارده به طول 8 کیلومتر، عمدتاً خاکی بود با آب نيمه یخزده در بعضی نقاط جاده و آبشار نیمه یخی در مسیر؛ و این یعنی شرایط سختتر میشد. ساعت 14:35 در سپارده از روستاهای رامسر مازندران بودم. با 2 نفر مشورت کردم و گفتند گرچه سخت است، ولی با ماشين اِل90 میتوان به قزوين رفت و اگر الان راه بیفتی قبل از شب به جایی مناسب خواهی رسید. رفتن از چهارمین و آخرین راه فرعی را که ریسک فراوان داشت، قطعی کردم. برای اطمینان، 10 لیتر بنزین با قیمت دوبل آزاد زدم. تابلویِ آخرِ روستا نشان میداد که جاده خاکی مستقیم به روستای تمل و دو روستای ديگر میرود و راه سمت راست (به سمت جنوبغربی) از ویار و رازمیان می گذرد و تا قزوین 110 کیلومتر فاصله است. ساعت 14:50 از سربالایی انتهای روستا بالا رفتم. با دنده یک در جاده سنگلاخی! دلم به حال خودرو نمیسوخت، ولی اگر ماشين پنچر یا خراب می شد یا بُکس باد می کرد، چه باید میکردم! بیش از یک ساعت در جاده خاکی بسیار بد و بدون آبادی و عبور هيچکس و هیچی، به تنهایی رانندگی کردم و تنها یک روباه دیدم که از جاده گذشت! بعد از کمی سرپایينی، در بين کوهها و قبل از ساعت 4 عصر، هوا زیاد روشن به نظر نمیآمد و این میتوانست ترسناک باشد. سرانجام ساعت 4 عصر به پل فلزی ویار رسیدم. تا اینجا 25 کیلومتر جاده خاکی و سنگلاخی بود و ار این به بعد آسفالت. ساعت 16:15 در روستای هیر بودم و نفس راحتی کشیدم و کمی از خاکهای ماشين را تکاندم!. فرعی چهارم از لشکان تا هیر 39 کیلومتر جاده غیر عادی بود.
جمع چهار مسير فرعی عمدتاً خاکی و غيرعادی، 157 کيلومتر بود و اينجا، هير است و پايان فرعيات!
بعد از 20 دقيقه سرانجام به شهر رسيدم. شهر رازمیان (بخش رودبار شهرستان-استان قزوين) تمیز است و قلعه لمبسر دارد که فرصت نکردم ببینم زیرا ساعت از چهارونیم عصر گذشته بود و هنوز راه زیادی در پیش داشتم. ادامه راه خیلی سربالایی و سرپایینی و مارپیچ بود. در زرشک دو دور معلقزدن خودرویی را شاهد بودم که خسارت جانی نداشت. باراجین، منطقه گردشگری کوهستانی شمال قزوین را در تاريکیِ اول شب دیدم و 17:40 به اتوبان کمربندی قزوین، کنار دانشگاه آزاد اسلامی قزوین رسيدم و از آنجا به کرج رفتم و پایان ماجرا.
احمد غريبزاد-عضو گروه کوهنوردی پژوهشکده مهندسی جهاد کشاورزی تهران-آذر 1389
مطالب مشابه :
پروژه ی طراحی بدنه خودرو با نرم افزار catia
نقشه کشی و طراحی صنعتی - پروژه ی طراحی بدنه خودرو با نرم افزار catia - هر کس به من چیزی بیاموزد
عیب یابی و تاریخچه ی کولر خودرو
مکانیک خودرو وتازه های خودرو>>>>>همه چیز درباره ی خودرو سیستم تعلیق در خودرو lpgچیست؟ نقشه ی
خودروی هیبریدی چیست ؟
خودرو های الکتریکی هیبریدی خودرو هایی (منبع اصلی نیرو محرکه ی خودرو). نقشه كشی وطراحی
بزرگترین آرشیو نقشه های آماده در محیط CATIA - solidworks
/ - بزرگترین آرشیو نقشه های آماده در محیط CATIA - solidworks - - /
کوهگردی با خودرو در گيلان!
تعادل - کوهگردی با خودرو در گيلان! - مطابق نقشهی گیلان (از مؤسسه گیتاشناسی)
آموزش نقشه خوانی
وبلاگ مطالب مربوط به مکانیک خودرو - آموزش نقشه خوانی - صفحه ی نخست . آرشیو مطالب .
جی پی اس مارشال با نقشه های فارسی
نمایشگر بزرگ 5 اینچی ارایهی عملکردهای عالی ناوبری و هدایت در مسیر مجهز به نقشههای بسیاری
نقشه ی انفجاری با لیست قطعات
تکنولوژی طراحی و نقشه کشی صنعتی گیلان - نقشه ی انفجاری با لیست (اصول پايه طراحي خودرو )
معرفی رشته مکانیک خودرو
گروه مکانیک خودرو کننده ی خودرو- ورود به بازار مکانیکی، نقشه
برچسب :
نقشه ی خودرو