کنایه در زبان فارسی ( 50 کنایه)
به نام خدا
نمونههایی از کنایه
در خصوص اهمیّت کنایه در زبان فارسی باید گفت ، بدون کنایات تفهیم و تفاهم به درستی و یا بهتر است بگوییم به راحتی امکان ندارد و شاید به جرأت بتوان گفت زبان فارسی بدون کنایات ناقص است بر همین اساس تنها به ذکر یک سری از کنایات که با واژهی « سر » در زبان فارسی معمول است پرداخته ذ، قضاوت را به عهدهی خوانندگان محترم میگذاریم . البته این مقاله را در آینده تکمیلتر ارائه خواهیم داد .
کنایه : |
مفهوم کنایه |
سر دماغ آمدن |
سر حال شدن ، سالم شدن |
سر به زیر بودن |
شخص آرام بودن و یا به کار کسی کار نداشتن ( مطیع بودن ) |
سر به هوا بودن |
بی حواس بودن |
سر به تن نیرزیدن |
بی ارزش بودن |
سر خویش گرفتن |
به دنبال کار خود رفتن |
سر به قدم کسی گذاشتن |
خود را فدایی کسی دانستن |
سر زا رفتن |
در هنگام زایمان مردن |
سر به سر کسی گذاشتن |
مزاحم کسی شدن |
سر غم در بغل داشتن |
غمگین بودن |
سر را راست ( بالا )نگه داشتن |
متین و راست قامت و بی ترس بودن |
سر از هر کاری درآوردن |
آگاه و با تجربه و متفکّر بودن |
سر در مقابل کسی خم کردن |
تسلیم شدن |
سر نیاز به آستان آوردن |
اعلام نیازمندی |
سر در هر سوراخی کردن |
فضول بودن |
سر راحت بر بالین نهادن |
آرامش داشتن |
سر از پا نشناختن |
شاد و خوشحال بودن |
سر را باختن |
در راه چیزی جان دادن |
سر پیاز بودن و یا ته پیاز بودن |
ارتباط داشتن با موضوعی و یا مسئلهای |
سر بودن از دیگران |
برتری و تفوّق داشتن |
سر و ته یک کرباس بودن |
از یک جنس و از یک قماش بودن |
سر به کمر زدن |
دیوانه شدن |
سر به گریبان بردن |
فکر کردن |
سری توی سرها درآوردن |
مشهور شدن |
سر وسرّی با کسی داشتن |
رابطهی با کسی داشتن ( عموماً رابطهی نامشروع ) |
سر سالم به گور نبردن |
به مرگ طبیعی نمردن |
سر کسی را خوردن |
پر حرفی کردن در برابر او |
سر کسی را شیره مالیدن |
او را گول زدن و فریب دادن |
سر کسی را گرم کردن |
او را مشغول کردن |
سر کسی را دور دیدن |
از غیبت کسی استفاده کردن |
سر کسی را زیر آب کردن |
او را به شکلی نابود کردن |
سر بار کسی بودن |
طفیلی و انگل زندگی دیگران شدن |
سر به راه بودن |
آرام و مطیع بودن |
سر به کسی برداشتن ( سر بر تافتن ) |
قیام علیه کسی ( شورش علیه کسی ) |
سر بر خط داشتن |
مطیع کسی بودن |
سر بر گرفتن |
مسافرت کردن ( مسافر شدن ) |
سر بسته |
مخفی پنهان |
سر به سر شدن |
مساوی شدن |
سر به مهر |
دست نخورده |
سر جمله |
خلاصه و گزیده |
سر جنبانیدن |
تحسین کردن ( گاه علامت تعجّب است ) |
سر چشمه را کور کردن |
از ابتدا چارهی کاری را کردن ( اتفاقی را پیش بینی و مقابله کردن ) |
سر به باد دادن |
جان خود را بیهوده از دست دادن |
سر خر بودن |
مزاحم بودن |
سر کسی را خوردن |
باعث مرگ کسی شدن |
سر رشته از دست رفتن |
قدرت در اختیار گرفتن امری را از دست دادن |
سر سبز |
شاد و خوشحال ، کامکار و صاحب دولت |
سر سپاردن ( سر سپرده بودن ) |
فرمان بردن مطیع بودن |
سر و کلّه زدن با کسی |
بحث و جدل داشتن با او |
سر و کیسه کردن ( سر کیسه کردن ) کسی |
او را فریب دادن |
سر یکی کردن |
اتّحاد |
سر تو لاک خود داشتن |
به فکر خود بودن ، به دیگران کاری نداشتن |
سر آوردن ( سر بردن ) |
عجله داشتن ( با سرعت آمدن و یا رفتن ) |
سر به تو بودن |
ساکت و بی سر و صدا بودن |
سر به زمین گذاشتن |
مردن |
نعیم حق شناس _ گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی استان همدان – اردیبهشت 88
مطالب مشابه :
کنایه در زبان فارسی ( 50 کنایه)
کنایه : مفهوم کنایه. سر دماغ آمدن. سر حال شدن ، سالم شدن . سر به زیر بودن . شخص آرام بودن و یا به
ریشه ضرب المثل، زبان سرخ ،سر سبز می دهد بر باد
ششم دبستان - ریشه ضرب المثل، زبان سرخ ،سر سبز می دهد بر باد - مطالب به روز برای آموزگاران پایه
زبان عامیانه و اصطلاحات، حروف آ و الف
آب از سر گذشتن: کار از چاره و تدبیر گذشتن اوف شدن: (به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن
ms از زبان بیمار
msاز زبان یک سستی پاها، عدم تعادل ایستادن و حرکتی، خواب رفتگی زیاد و یا سر شدن دست و پاها
7ادامه کتاب
تاریخ کرد در سر مهاجران انگليسي و حاكميت آنها بر آن سرزمين تازه باعث رواج و غني شدن زبان
آموزش زبان انگلیسی یک مطلب خوب و جالب در دوست داشتنی تر شدن با ترجمه فارسی
آموزش زبان انگليسي دوست داشتنی تر شدن با دارند و چه چیز پشت سر شما می گویند؟معمولن
برچسب :
سر شدن زبان