تفاسیری از نقوش مفرغ های لرستان
«در همه دوره ها بهترین نوع هنر با الهام گیری از طبیعت – گیاهان ، جانوران و دیوان حاکم بر مظاهر طبیعت – بوجود می آمده است ، لیکن نحوه ی اجرای این مضامین الزاماً طبیعتگر نیست . درست بر عکس ، نگارگر و طراح پیوسته می کوشیده است که اشیاء یا اشکال واقعی را در هیئت نمودگارهای انتزاعی یا هندسی بنمایاند و در نهایت از آن همه نقشی و ترکیبی برانگیزد ، خواه روی سفالینه ای باشد یا بر دسته سلاحی . صورتگری ایشان جز در مورد ساختن صورتکهای متوفیان ناشیانه اجرا میشد . در مجموعه چهره سازیها و اندام نماییهای ایرانیان هیچ اثری یافت نمیشود که از جهات طبیعتگری ستایش انگیز و گزارشگری ماهرانه یارای برابری با نقش برجسته ها یا دیوارنگاره های رنگی کاخهای آشوری داشته باشد . اما آنچه مورد بحث ما قرار گرفته ، هنر قومی کوهستانی است که هیچگاه چنانکه باید به شهرنشینی خو نگرفت ؛ که جنگ در نظرش مسئله تهاجم و غارتگری و جوانمردی بود ، نه تصرف سرزمینی و تأسیس دولتی مقتدر ؛ هنری که آمیخته است به چابکی و چیره دستی و گردن فرازی هنرمندانی الهام پذیرفته از پلنگ و قوچ و بزکوهی.» [1]
«گرچه قبایل مادی مسکن گزیده در جنوب هرسین (کرمانشاه) به یقین مفرغگران را مورد حمایت خود قرار میدادند و شمار زیادی سرمیله های تزئینی درفشها در انواع نقوش بیگانه وش...... شان را همراه با اجساد متوفیان خود به گور سپردند ، لیکن به نظر نمی آید که ایشان خود مبتکران آن هنر مفرغکاری بوده باشند ، بل باید گفت : مادها صرفاً مفرغکاری معمول در لرستان را اختیار کردند و در مصارف قومی خود مورد بهره برداری قرار دادند ، اما همچنین نباید ناگفته گذارد که طیف متنوع و شگفت انگیز نگاره ها و مضامین متداول در مفرغگری آن سامان تا حدودی از افسانه ها و اساطیر ایرانی وامگیری شده بود ؛ ضمن اینکه بخش عمده آنها نیز زاده ی مسنتهای محلی می بوده اند .
از جمله مصادیق این نتیجه گیری ، تبر نذری بی همتایی است که از شوش بدست آمده و مزین است به سری کرکس مانند که از گردن اژدهایی بیرون رسته است ، و این خود نگاره ای بود که باز در نقاط دیگر .............بار نشست ، آنچه در لرستان به حصول پیوست ، تجلّی آخرین مرحلة پیشتاریخی از نبوغ هنری عیلامیان است در : اختیار کردن شکلی جانورسان و سپس تصرف کردن و تنوع بخشیدن بر آن تا جائیکه شکل آغازین به تزئینی انتزاعی تبدل یابد ، یعنی همان ویژگی مشهود افتاده از سه هزار سال پیشتر در سفالینه های اواخر عصر سنگ و مس ، که اینک به مرحله نهایی خود رسیده بود .
از آنجا که به نظر میرسد هنرمندان عیلامی در قلمرو مادها برای فرمانروایان ایرانی کار کرده باشند ، نیز امری طبیعی مینماید که دو گونة مفرغهای یاد شده در بالا به نحوی با هم پیوستگی متقابل داشته و در هر گروه آثار مضامینی مشابه یا مرتبط با یکدیگر مورد بهره برداری قرار گرفته بوده باشند .»[2]
«جالبترین ویژگی مصنوعات مکشوف در لرستان تزئینات پیچ در پیچی است که به سحر و خدایان اساطیری مربوط است به صورت نقوش آدمیان و ددان (بزان کوهی ، پلنگان ، شیران ، گاوان نر ، اسبان ، گریفون – که تن شیر و بال و سر عقاب و گوش اسب و تاجی چون بال ماهی دارد – و ابوالهول و غیره و غیره ) که به وضع شگرفی تلفیق گشته در آمده است .
نیک مشهود است که سازندة این مصنوعات زیبائی خطوط و اشکال را درک و احساس می نموده است . مفرغ لرستانی گواه چیره دستی عجیب فلزکاران عهد باستان است . موضوعهای اساطیری که در آثار منعکس شده است بسیار جالب توجه میباشد . با اینکه بسیاری از موضوعهای مزبور در آثار دورود باستانی نیز وجود داشته (مانند صحنة جنگ تن به تن پهلوانان باددان) اخیراً خاطرنشان شده است که برخی از موضوعها را میتوان با افسانه های اساطیری آسیای میانه و ایران – که بخصوص در اوستا منعکس شده- مربوط دانست .
بعضی از جوانب اساطیر کاسی در هنر سنگتراشی بابلی – عصر صنعت سلالة کاسیان- نیز منعکس شده است . در آنزمان علامات استعاری و اساطیری و تصاویر محبوب کاسیان بر مهرهای بابلیان منقور میگشته ؛ مانند صلیب (علامت خورشید که در سفالینه ها و گاهی در مفرغهای لرستانی نیز دیده میشود) و علامت استعاری لوزی شکل که معرف منشأ زنانه بوده و گریفونهای بالدار و غیره.»[3]
ر . دبلیو فریه در کتاب هنرهای ایران در همین زمینه بیان میدارد :«دوگونة مفرغینة بی همتا منحصر به لرستان بوده اند . گونة نخست مشتمل بر : سنجاقهای زلف ساخته شده از صفحه گرد فلزی با میله ای متصل به یک نقطه از کناره شان و گاه با قرصکی درشت و برجسته در مرکزشان و تیردانها و دیگر ظروف و آبدانها که همه منقوش به تودة انباشته ای هیکلهای کوچک پر تحرک و اجرا به شیوة مشخص محلی اند . صحنه ها گویی تنوع آفرینی هایی هستند ملهم از نگاره های سنتی عیلام از جمله نگارة «تثلیث نامقدس»( دیوی درشت در میان دو دیو کوچکتر یا دو جانور اساطیری بردوکنارش) و نگارة «خدایگان ددان» و دیگر «ددان و درختان مقدس و دیوان».
در این میان چهره های آدمی غالباً کاریکاتورهایی هستند از چهره های یافت شده در گورهای قدیمیتر عیلام با دماغ بزرگ قوز دار و چانه فرو نشسته خارج از قواره . اما بعضی از مضامین بی سابقه مینمایند ؛ و در نتیجه این اندیشه به میان آمده که آنها گلچینی بوده اند از اسطوره های ایرانی که بتازگی در آن ناحیه نفوذ یافته بود . مثلاً نقش مردی با یک جفت سر جانور یا انسان که از دو شانه اش بیرون زده است ، و بر پایة اساطیر ایرانی زُروانشناخته شده که دو بزرگ ایزد اهورامزدا و اهریمن را به دنیا آورده است . همچنین چهرة منقوش بر قرصک مرکزی سرسنجاق به همتائی میترا – خورشید خدا- یا مهر تأویل یافته و مردان کوچک اندام بر صفحه گرد فلزی و در حال تکاندن شاخه های درخت محبوسانی بجای آورده شده اند با دسته ترکه های آئینی شان .
در گونة دوم از مفرغینه های منحصر به فرد که عبارت بوده اند از مفرغینه هایی چون سر میلة تزئینی درفش ، سرسنجاق زلف و گونه بند دهنه نیز میبایست مجموعه شمایل مشابه به آنچه از نظر گذشت مورد استفاده بوده باشند . این زمره مصنوعات به روش «ریخته گری دقیق» ساخته شده اند . در این آثار شکل بخشی به اجزاء کوچکی چون کاسة چشم ، جعد مو یا دم جانوران با مهارتی استادانه و مشخص اجرا میشده است . نیروی تخیل آهنگران نیز در کارشان اعجاب انگیز بوده است .»[4]
مطالعه برخی از آثار لرستان نشان میدهد که بخش مهمی از مشغله فکری آنها متوجه آئین مردگان و دنیای پس از مرگ بوده است . و آنان بر این باور بوده اند که مردگان هم مانن زندگان به اموال ، ابزار و وسائل این دنیایی نیازمند بوده اند . البته این افکار و عقاید منحصر به مفرغ سازان لرستان نبوده و رسم به خاک سپاری مواد خوراکی ، ابزار و وسائل زندگی ، در میان اکثر ملل دنیا کم و بیش مشاهده شده است ، بنا به نوشته های فرانک هول ، باستان شناس معروف در میان مردمان پیش از تاریخ لرستان دفن ابزار زندگی همراه با مراسم به خاکسپاری مردگان متداول بوده است . در هزاره اول پ- م در میان برخی از قبائل ساکن در غرب ایران و کوههای زاگرس از جمله اقوام سکائی رسم بوده است که بهنگام مرگ شاه یه سرکرده ای ، بسیاری از اموال و متعلقات او را همراه وی به گور میبردند . در نتیجه این سنتهای متداول آنزمان بوده است که امروزه اینهمه اشیاء فلزی گوناگون جنگی ، زینتی و وسایل زین و برگ اسب و دیگر لوازم زندگی را در قبرها و گورستانهای اقوام باستانی لرستان یعنی کاسیتها مشاهده میکنیم .
از اسناد و شواهد تاریخی و هنری چنین برکه کاسیتها همانند مردم امروزی لرستان در مراسم تدفین مرده های خود به گریه و زاری پرداخته و زنان موهای خود را می کنده اند . گیرشمن در این مورد مینویسد : «دو مجسمه برنزی کوچک نیز در میان این اشیاء وجود دارد که دو زن را در حال گریه کردن و کندن موهای خود نشان میدهد .»[5] این آداب تا به امروز در میان ساکنان روستاها ، ایلات و عشایر و اغلب شهرنشینان لرستان ادامه دارد .
از قرار معلوم کاسیتها در روز مرگ افراد (مردان) اسب او را به نشانه عزا میکشتند و قربانی میکردند . آنان عاشق اسب و پرورش این حیوان بودند و اصولاً اسب از دیدگاه آنان از جنبه تقدس برخوردار بوده است . به نظر میرسد که علت فایده مادی که این حیوان برای آنها داشته است .رسم کشتن اسب در مراسم تدفین بعدها متروک شده و بجای آن مجسمه واقعی آنها را در گور دفن نموده اند . گیرشمن نمونه هایی از این مجسمه ها را که در قبرهای لرستان بدست آمده توصیف نموده و میگوید : «قابل توجه ترین این اشیاء مجسمه کوچک اسب تک یا جفت برای بستن گردونه است که بصورت نشانه ای از اسبهای واقعی در قبرها قرار داده شده است . مجسمه اسب نشانة مرگ یا نمایندة او بود که مرده را به دنیای دیگر میبرد .[6]»
گویا کاسیان بر این باور بوده اند همانطوری که حیوان اسب در این دنیا میتوانسته برای صاحب خود مفید واقع شود ، در دنیای پس از مرگ هم قادر بوده که به صاحب خود خدمت نماید و او را به سفر آخرت ببرد . [7]
«در ارتباط با آئین تدفین در فرهنگ سازندگان مفرغهای لرستان گفته میشود که مطابق با نظریات برخی از دانشمندان ، هنرمندان فلزکار برای نشان دادن تصویر انسان غالباً او را در حال ستایش و ایستاده مجسم نموده اند و احتمالاً در روز تدفین همراه هر مرده ای ، مجسمه او را در گورها قرار می داده اند. کار این مجسمه شاید این بوده است که در روز رستاخیز در برابر داوریهای ایزدان سه گانه [سروش ، میترا و رشنو] مرده را بهنگام گذر از پل چینوت/chinvat (پل صراط) مورد حمایت قرار دهد . »[8]
گیرشمن در این مورد مینویسد : «... این نقوش را غالباً در کارگاههایی که در کنار گورستانها قرار داشته است میساختند و در مواردی که لازم بود از این مجسمه ها استفاده میکردند . در نتیجه نقوش مزبور نمیتوانسته است با خود مرده شباهتی داشته باشد ....»[9]
«در نقوش و تصاویری که مربوط به تدفین مردگان بوده است ، آنچه که به روشنی مشاهده میشود حرکت است . عبادت کننده دو دست خود را بلند کرده و کف آنها را مقابل صورت قرار داده و یا مانند حرکت آورندگان هدایا یا نذورات و بیشتر از روی حرکت دست و بازو میتوان به مقاصد اشخاص پی برد که نقش شده اند .
نکته دیگری که در مورد پیکره های انسان که در گورستانها همراه مرده به خاک سپرده میشده است میتوان در یافت که آنان در حال ستایش (مرد و زن) موهای خود را مانند کلاه خود بر روی پیشانی و سر جمع نموده اند .»[10]
«در لرستان اشکال کوچک ربه النوع بنظر میرسند که با آرزوی فراوانی و خصب نعمت ساخته شده باشند . تصاویر مذکور تمام رخ نشان داده شده به نحوی که احساس تماس مستقیم مومن را با مقام الوهیت و قدرت الهی تولید میکند .
الواح لرستان از جمله نمونه های بسیار قدیم اعمال «قانون تمام رخ» میباشد و آن اثری از هنر ایرانی است که سابقاً در ظروف منقوش گورستان سیلک ملاحظه شده و در بسیاری از مصنوعات بعدی عهد پارتی نیز ادامه یافته است .»[11]
«وقتی کاسیتها وارد لرستان شدند اسلحة مهم آنها خنجر بود ، ولی تدریجاً به صنایع سومریها آشنائی پیدا کرده ، تبرهای خود را شبیه به تبرهای سومریها ساختند .»[12]
«روی بعضی از خنجرهای لرستان به خط بابلی اسم صاحب آن و پادشاهی که در آنزمان در بابل حکمران بوده کنده شده ، چنین بنظر میرسد که خنجرهای مزبور بعنوان یادگاری و پاداش خدمات از جانب پادشاه به افسرها داده شده باشد . تاکنون در حدود ده عدد از این خنجرها پیدا شده و یکی از انها بنام «نابو پادشاه کاسیت و بابل و سومر و اکد» میباشد ، در موزه ایران باستان موجود است . بقیة این خنجرها در موزه های دنیا پراکنده اند و بیشتر آنها متعلق به حدود قرن دوازدهم پیش از میلاد میباشند .»[13]
[1] - ر . دبلیو ، فریه ، ترجمه پرویز مرزبان ، تاریخ نشر : آبان 1374 ، ناشر : فرزان ، ص 25
[2] - همان ، ص 23-26
[3] -تاریخ ماد ، ا.م.دیاکونوف ، ترجمه کریم کشاورز ، تاریخ نشر 1357 ، صص 126 و 129
[4] - ر . دبلیو . فریه ، ترجمه پرویز مرزبان ، تاریخ نشر : آبان 1374 ، ناشر : فرزان ، صص 24 و 25
[5] - بهنام ، عیسی ، هنر ماد و هخامنش ، ص 99
[6] - همان ، ص 57
[7] - سهرابی ، محمد ، لرستان و تاریخ قوم کاسیت ، ص 203-205
[8] - سهرابی ، محمد ، لرستان و تاریخ قوم کاسیت ، ص207
[9] - بهنام ، عیسی ، هنر ماد و هخامنش ، ص 52
[10] - سهرابی ، محمد ، لرستان و تاریخ قوم کاسیت ، ص207
[11] - گیرشمن ، رمان ، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه محمد معین ، ص 105
[12] - بهنام ، عیسی ، صنایع و تمدن مردم فلات ایران ، ص 81
[13] - بهنام ، عیسی ، هنر ماد و هخامنش ، ص 57
مطالب مشابه :
آثار باستانی استان لرستان
آثار باستانی استان لرستان نقشه مسجد از نوع یک ایوانی است واز یک قسمت وسط به ابعاد10×10و
نام و محدودهی لرستان در نقشههای تاریخی ایران
قوم لر - نام و محدودهی لرستان در نقشههای تاریخی ایران - ""قوم لر بختیاری لک لر شهر های لر نشین
نقشه ي گردشگري خرم آباد و محلات قدیم خرم آباد
شهر خرم آباد لرستان - نقشه ي گردشگري خرم آباد و محلات قدیم خرم آباد - دیدنی های خرم آباد
نامه یک باستانشناس به استاندار لرستان
ندای لرستان ۱- بررسی میزان اهمیت سایتهای باستانی منطقه چرا که بر روی نقشه طرح هادی
نقشه شهرستان کوهدشت
لطفا ً سوژه های خبری رو در کوهدشت و استان لرستان ، جهت نقشه شهرستان تپه باستانی چیاپهن
تفاسیری از نقوش مفرغ های لرستان
موسسه باستان شناسی پلدختر - تفاسیری از نقوش مفرغ های لرستان - تنها مرکز تخصصی کنکور ارشد و
تپه ی باستانی باباجان در نورآباد لرستان از دوران ماد
لرستان سایت تپه ی باستانی در لایه دوم آثار فرهنگی ،معماری آن است و نقشه ساختمان آن
شهرستان هرسين
ایرانگردی-گردشگری-نقشه هرسين يكی از نواحی باستانی استان به استان لرستان، از باختر به
آثار باستانی لرستان
آثار باستانی لرستان. نقشه مسجد از نوع يك ايواني است واز در لرستان لفظ بابا به پيران و
برچسب :
نقشه باستانی لرستان