عروض در شعر ترکی - بخش اول

عروض در شعر ترکی، تالیف: دکتر ح. م. صدیق، تهران، نشر تکدرخت.

 

1. عروض چيست؟

عروض، یک کلمه‌ی عربی است و در معانی زیر کاربرد دارد: 1. سوی، جهت و طرف. 2. تیرک و ستون بلند وسط چادر. 3. یکی از نام‌های شهر مکه. 4. ناحیه، منطقه و بخشی از یک اقلیم و سرزمین. 5. شتر ماده‌ی کینه‌ورز و جز آن.

در اصطلاح، دانشی است که از اوزان خاص شعر بحث می‌کند. شمس قیس رازی نحو را میزان و ترازوی نثر و عروض را میزان و ترازوی شعر می‌نامد. بنابراین می‌توان گفت که دانش عروض، در واقع دانش وزن‌شناسی در شعر است. اما ما می‌دانیم که وزن‌شناسی مختص دانش عروض نیست. به ویژه در شعر ترکی، بیش‌تر با وزن هجایی سر و کار داریم.

دانش عروض در شعر ترکی، یکی از اجزاء ادب‌پژوهی مکتوب به شمار می‌آید و ناظر بر اوزان شعری اهل قلم است که اغلب با عروض عربی و فارسی نیز آشنا هستند.

از سوی دیگر، عروض در شعر ترکی، خود یک هنر نیز به حساب می‌آید. یعنی موسیقی، آهنگ و ریتم شعر را تشکیل می‌دهد. شاعر به قالب‌های مختلف عروضی به عنوان چارچوب‌های هنری می‌نگرد که بر آن‌ها معتاد شده است. عروض را هنری می‌داند که می‌تواند با آن تا اعماق روح شنونده و خواننده نفوذ کند. اما عروض‌پژوه، به آن به عنوان یک سیستم پیچیده‌ی زبان‌شناسی نگاه می‌کند و آن را دانشی می‌داند که به مدد آن می‌تواند بر قواعد و قوانین سخن منظوم در ادبیات مکتوب و رسمی تسلط پیدا کند.

1ـ 1. وجه تسمیه‌ی علم عروض

علم عروض، معیار و میزانی است برای کلام منظوم تا بدان وسیله کیفیت اوزان و بحور اشعار شناخته و صحیح از غیر صحیح جدا شود. و در واقع دانش سنجیدن سخن منظوم با ریتم‌ها و آهنگ‌های تثبیت شده در سیستم افاعیل عروضی و یافتن اوزان اشعار بر پایه‌ی افاعیل است.[1]

علت نامیدن این علم به عروض طبق ادعای شمس قیس رازی، این است که شعر را به آن عرضه می‌کنند تا سخن موزون از ناموزون مشخص گردد.[2] البته باز گفته شده است که چون این فن در مکّه به خلیل بن احمد بصری الهام شده است، برای تبریک و تیمّن به این نام، که ناحیه‌ای است در مکّه، خوانده شده است.[3]

2ـ 1. منشاء عروض

در باب منشاء عروض، گرچه بسیاری وضع علم عروض را به خلیل ‌بن احمد بسته است، لیکن هم در منابع قرون وسطایی و هم در پژوهش‌های عصر ما، هر کس و هر گروهی سخنی گفته‌اند و گاه‌، اقوام و مللی که از این فن بهره می‌جویند، آن را از آن خود دانسته‌اند. نگاهی گذرا به آین آرا و دیدگاه‌ها مفید فایده است.

1ـ2ـ1. منشاء یونانی و هندی عروض

گفته می‌شود بحث پیرامون مباحث شعری از مدت‌ها پیش از خلیل بن احمد در میان ملل مختلف وجود داشته است. از جمله وجود این مباحث در یونان باستان منجر به خلق آثاری مثل فن شعر و فن خطابه‌ی ارسطو شده است.

این نشان می‌دهد که چندان منطقی به نظر نمی‌آید که این علم را از اختراعات صرف خلیل ابن احمد بدانیم. به ویژه این شبهه در تحقیقات و تألیفات ابوریحان بیرونی دیده می‌شود. وی در کتاب تحقیق ماللهند از تحقیق و توجهات هندی‌ها به شعر و اوزان آن سخن می‌گوید و آنگاه به مقایسه‌ی قواعد اوزان شعر هندی با عروض عرب می‌پردازد و با اشاره به مشابهت‌‌های میان این دو می‌گوید که ممکن است خلیل ابن احمد از اصول و قواعد اوزان شعر هندی، در تدوین عروض عرب سود جسته باشد.[4]

2ـ2ـ1. منشاء فارسی عروض

به نظر برخی محققان و عروض‌شناسان، مباحث شعری در میان پارسیان نیز وجود داشته است و ظاهرا این مباحث منجر به تألیف و تدوین کتبی نیز شده است. این محققان با اشاره به گفته‌ها و اسنادی، سعی می‌کنند ادعای خویش را اثبات کنند. مثلا یکی به سخن جاحظ در البیان و التبیین تکیه می‌کند که از کتابی به نام کاروند که در میان ایرانیان رایج بوده یاد می‌کند و می‌گوید:«هر کس بخواهد با رموز بلاغت آشنا شود و در علوم بلاغی پیشرفت کند باید کتاب کاروند پارسیان را بخواند.»[5]

برخی نیز به یک سند قدیمی اشاره می‌کنند و از مأخذی بیگانه سخن می‌گویند که از عروضی بودن وزن شعرهای پارسی میانه حکایت می‌کند. طبق نوشته‌ی اوتاکار کلیما :«در تفسیرهایی که بر کتاب هفائیستیون عروضدان یونانی [ متولد سال دوم میلادی ] نوشته شده، آمده است که ینیکوس آمایوره ionicus amaiore یعنی آن بحر یونانی که [ضرب‌های آن] از دو هجای بلند و دو هجای کوتاه تشکیل شده [ـ ـ . .] پرسیکوس persicus نیز نامیده می‌شود. زیرا داستان‌های ایرانی در این بحر سروده شده است. ولی ما نمی‌دانیم که بیت فارسی میانه در این وزن چه شکلی داشته است.»[6]

دکتر تقی وحیدیان کامیار از کسانی است که به بررسی نوع وزن شعر فارسی پیش از اسلام پرداخته و سعی کرده است تا با دلایلی اثبات کند که نوع وزن در این دوره نه ضربی و هجایی بلکه وزن عروضی بوده است. در اینجا مختصری از نظریات ایشان را از کتاب بررسی منشاء وزن شعر پارسی نقل می‌کنیم:

«یکی از دلایل کسانی که معتقدند وزن شعر فارسی از عرب گرفته شده این است که اشعار فارسی پیش از اسلام دارای وزن کمّی نیست. البته هنوز دانشمندان نوع وزن شعر فارسی میانه و اوستایی را نیافته‌اند، مثلا وزن اشعار پهلوی را بعضی هجایی می‌دانند و بعضی ضربی. علت مشخص نبودن وزن اشعار پهلوی در چند چیز است: یکی ناقص بودن خط پهلوی، دیگر تغییرات زبان طی پانصد سال که این خط رایج بوده است، سوم تصرف ناسخان وغیره. اما به اعتقاد نگارنده، علت اصلی چیز دیگری است که دانشمندان به آن توجه نکرده‌اند و آن این است که شعر و شاعری در ایران پیش از اسلام هنر مستقلی نبوده، بلکه همیشه همراه و فرع موسیقی بوده است. برعکس، موسیقی در دوره‌ی ساسانیان بسیار مورد توجه بوده و حتی اهل موسیقی یکی از طبقات اجتماعی مورد احترام آن زمان بوده‌اند. در آن زمان موسیقی‌دان‌ها خود برای آهنگ‌هایی که می‌ساخته‌اند شعر نیز می‌سروده‌اند. یا شعر و آهنگ توأم به ذهنشان می‌آمده است. به عبارت دیگر موسیقی‌دان‌ها شاعر نیز بوده‌اند. دلایل بسیاری بر این گفته است از جمله در خسرو و شیرین نظامی، باربد از زبان خسرو غزل یا سرود همراه با موسیقی می‌سراید و نکیسا از زبان شیرین. کلمه‌ی سرودن که امروز به معنی شعر گفتن است به معنی آواز خواندن و تغنی کردن و شعر آهنگدار سرودن است. مؤلف تاریخ سیستان به صراحت این نکته را مطرح ساخته است:

«اوّل شعر پارسی در عجم او [محمد وصیف سگزی دبیر رسایل یعقوب لیث صفاری] گفت و پیش از او کسی نگفته بود که تا پارسیان بودند سخن پیش ایشان به رود باز گفتندی بر طریق خسروانی.»

بعد از اسلام شعر و شاعری اعتباری بیش از موسیقی یافت و موسیقی در برابر شعر عقب نشست اما تا چند قرن شعر همراه با موسیقی خوانده می‌شد. به عبارت دیگر شعر با موسیقی بود جز آن که در این زمان موسیقی فرع بر شعر بوده است. در این مورد دکتر محجوب می‌گوید که:« ظاهراً به پیروی از آداب و رسوم دربار شاهان پیش از اسلام، شاعران شعر خود را در دربارها با موسیقی توأم می‌کرده با صدایی خوش و آهنگی خاص می‌خوانده‌اند.»

به هر حال شعر فارسی پیش از اسلام همراه و تابع موسیقی بوده است و در نتیجه در وزن شعر سه اثر مهم می‌گذارد و متأسفانه تاکنون کسی به این نکات نپرداخته است:

1ـ وقتی شعر تابع موسیقی باشد ناچار به تبعیّت از موسیقی گاه مصرع‌ها کوتاه یا بلند می‌شود.

2ـ به ضرورت آهنگ گاه مصوت بلند کوتاه می‌شود و یا مصوت کوتاه، بلند.

3 ـ ممکن است یک آهنگ از آغاز تا پایان دارای وزن واحدی نباشد و تغییر وزن پیدا کند تا خسته کننده نباشد. شعری هم که تابع موسیقی باشد ناچار وزنش همانند آهنگ موسیقی تغییر پیدا می‌کند.

امروز نیز آهنگ‌سازانی که برای آهنگ‌های خود ترانه و شعر می‌سازند، در ترانه‌هایشان این سه ویژگی دیده می‌شود. هم‌چنین در ترانه‌هایی که بعضی از ترانه‌سازان برای آهنگ‌ها می‌سازند. ویژگی دوم در ترانه‌های شاعران وجود دارد.

دانشمندان و شرق‌شناسان به این نکات توجه نداشته‌اند. لذا موفق به شناخت نوع وزن شعر فارسی پیش از اسلام نشده‌اند. علاوه بر این سه نکته، نکته‌ی مهم دیگری نیز هست که از نظر محققان مخفی نمانده است و آن این است که اختیارات شاعری شعر فارسی پیش از اسلام را در نظر نداشته‌اند و گمان می‌کردند که همان اختیارات شاعری معمول در شعر فارسی امروز است و حال آن که حتی نخستین اشعار فارسی بعد از اسلام اختیارات شاعری ویژه‌ی خود را دارد که بعدها از میان رفته است. شعر فارسی میانه علاوه بر این اختیارات، اختیارات دیگری نیز داشته است. به ویژه که شعر پیش از اسلام تابع موسیقی بوده است.»[7]

دکتر کامیار پس از ذکر این نکات به بررسی سروده‌ی آتشکده‌ی کرکوی از سروده‌های فارسی میانه می‌پردازد:

«1ـ فرخت (فرخته) بادا روش                  مفاعلن فع‌لن (= فع‌لان)

2 ـ خنیده گرشسب (گرشاسب) هوش              مفاعلن فاعلن

3 ـ همی‌پرست از جوش                      مفاعلن فعولن

4 ـ انوش کن می انوش (در اصل نسخه نوش)       مفاعلن فاعلن (در اصل نسخه فاعلن فع‌لن)

5 ـ دوست بد آگوش                            فاعلن فع‌لن

6 ـ به آفرین نهاده گوش                        مفاعلن مفاعلن

7 ـ همیشه نیکی کوش                       مفاعلن فع‌لن

8 ـ که دی گذشت و دوش           مفاعلن فع‌لن

9 ـ شاها خدایگانا                     مستفعلن فعولن

10 ـ به آفرین شاهی                          مفاعلن فعولن

وزن این شعر به صورتی که در اصل نسخه آمده به صورت زیر است:

1 ـ رکن اول همه‌ی مصرع‌ها مفاعلن است. جز 4، 5 و 9. مصرع‌های 4 و 5 با فاعلن شروع می‌شود که در اصل وزن مفاعلن بوده و طبق اختیارات شاعری قدیم هجای اول آن‌ها حذف شده است. مصرع نهم با مستفعلن شروع شده است، آمدن مستفعلن به جای مفاعلن و مفتعلن هم در شعر عامیانه معمول است و هم در بعضی از اوزان کمّی مثل عربی و هندی. البته اگر کلمه‌ی «شاها» به صورت «شها» تلفظ شود وزن مصراع می‌شود مفاعلن فعولن.

2 ـ رکن دوم در مصراع شش مفاعلن است و در مصرع‌های 3، 9 و 10 به صورت فعولن. اما فعولن در اصل مفاعلن بوده و هجای آخر آن طبق اختیارات شاعری حذف گردیده است و هجای کوتاه آخر بدل به هجای بلند شده چون در عروض فارسی هجای پایان مصرع همیشه بلند است.

3 ـ اما مصرع یا مصرع‌های مختوم به فاعلن. اگر از آخر مفتعلن ـ گونه‌ی آزاد مفاعلن ـ یک هجا حذف کنیم ـ طبق اختیارات شاعری قدیم ـ می‌ماند فاعلن.

4 ـ رکن دوم در مصرع‌های اول 5، 7 و 8 فع‌لن است. اگر از آخر مفتعلن دو هجا حذف گردد می‌شود فع‌لن ـ طبق اختیار مصرع‌های کوتاه و بلند ـ با این ترتیب وزن شعر پهلوی هم از نظر تئوری ـ کمیت ثابت مصوت‌ها ـ هم از نظر عملی، کمّی است. لذا وزن شعر فارسی هرگز نمی‌تواند مأخوذ از عرب باشد. »[8]

وی قبل از پرداختن به بررسی این سروده‌ی دوره‌ی میانه، اوزان نخستین اشعار فارسی را در دو دوره‌ی قبل از وضع عروض عرب و بعد از وضع آن در بخشی دیگر بررسی کرده است. در دوره‌ی نخستین از سه شعر مستندی یاد می‌کند که به نظر وی وزن این اشعار دقیقا وزن طبیعی و معمول شعر فارسی اوایل دوره‌ی اسلامی و شعر پیش از اسلام است:

 «1ـ شعری که در ذم ملکه‌ی بخارا سروده شده است: در تاریخ بخارا آمده که در سال 56 هجری که بخارا به دست سعید بن عثمان سردار عرب فتح شد. پادشاه بخارا در این زمان خاتونی بود شیرین و با جمال. سعید بر وی عاشق شد و اهل بخارا در نکوهش او شعرها سرودند از جمله:

گو ور خمیر آمد،

خاتون دروغ گنده.

 

این شعر دقیقا عروضی است و بر وزن مفعول فاعلاتن یا مستفعلن فعولن.

2 ـ شعر دوم در فاصله‌ی سال‌های 60 ـ 64  یعنی زمان خلافت یزید بن معاویه سروده شده است: به عبارت دیگر حدود چهل سال قبل از تولد خلیل بن احمد، واضع عروض عرب، این شعر سروده‌ی یزید بن مفرغ، شاعر عرب، در هجو عبیدالله بن زیاد است.

قضیه به تفصیل در کتاب اغانی آمده است که در این جا مختصر آن را به نقل از مقاله‌ی بهار می‌آوریم: این شاعر از اعراب یمن و با معاویه و یزید هم عصر است. با منادمت و زیارت سردان عرب ثروت می‌اندوخته و در ساحل رود کارون، در یکی از روستاهای زیبای خوزستان با دختری اناهیت نام سرّ و سری داشته و ثروت خود را در راه معشوقه و لهو و لعب برباد داده است. با عباد بن زیاد ـ برادر عبیدالله ـ که حکومت سیستان داشت هم‌سفر شد و در آن سفر به یزید بن مفرغ خوش نگذشت، امیر را هجو کرد. امیر سیستان او را به بصره فرستاد. عبیدالله به یزید نبید شیرین و شبرم خورانید و خوک و گربه‌ای را با وی به یک ریسمان بستند و در شهر بصره با خواری گردانیدند. یزید، در شدت مستی و روان بودن پلیدی و خروش خوک و گربه مستان مستان همی‌رفت و کودکان در قفای او دوان شده و می‌گفتند این چیست؟ این چیست؟ و یزید این شعر را در پاسخ آنان سرود:

آب است و نبیذ است،              مفعول فعولن

عصارات زبیب است،               مفاعیل فعولن 

سمیه روسپیذ است.              مفاعلن فعولن»

 

وی باز در ادامه در بررسی وزن این شعر می‌گوید:

« ... [این شعر] با معیارها و اختیارات قدیم شعر فارسی و شعر عامیانه‌ی فارسی کاملا مطابقت دارد. زیرا:

وزن شعر مفاعیل فعولن است که در مصرع اول به جای مفاعیل، رکن مفعول آمده است و این طبق اختیارات شاعری قدیم فارسی است که حذف یک هجای کوتاه از اول مصرع معمول بوده است. مثلا در این بیت رودکی:

می‌آرد شرف و مردمی پدید،

و آزاده نژاد از درم خرید.

 

که در اول مصرع دوم به جای مفاعیل رکن مفعول آمده است.

در قدیم به جای مفاعیل رکن مفاعلن می‌آمده است و در المعجم نیز آمده است.

از طرفی این دو اختیار شاعری در وزن شعر عامیانه نیز آمده است.

بنابراین شعر یزید دقیقا بر مبنای معیارهای عروض فارسی در آن زمان است و چون یزید زبان فارسی و شعر فارسی را در بصره و خوزستان و خراسان فراگرفته بوده، شعرش بر موازین عروض شعر فارس است.

قافیه‌ی این شعر نیز کاملا بر اساس شعر فارسی است. زیرا ردیف دارد و می‌دانیم که در شعر عرب تا قرن ششم، ردیف به کار نمی‌رفته و بعد به تقلید از شاعران فارسی زبان معمول گشته است.

سه مصرع بودن آن نیز در شعر فارسی نمونه‌هایی داشته است:

یک بار جستی ملخک،

دو بار جستی ملخک،

آخر تو دستی ملخک.»

دکتر کامیار پس از پایان بخشیدن به این بحث به بررسی شعر سوم می‌پردازد:

«3 ـ شعر کودکان بلخ:  این شعر را کودکان بلخ در هجو امیر عرب که با امیر ختلان ترک جنگید و شکست خورد، سروده‌اند و در تاریخ طبری آمده است:

از ختلان آمذیه،

برو تباه آمذیه،

آوار بازآمذیه،

بیدل فراز آمذیه.

 

شکست امیر عرب در سال 108 هجری رخ داده پس این شعر در این زمان سروده شده است. یعنی زمانی که خلیل بن احمد واضع عروض عرب کودکی هشت ساله بود.»

وی در ادامه پس از طرح دیدگاه آماری خود در تصادفی بودن وزن عروضی شعر کودکان بلخ و رد آن می‌گوید:

«البته دلایل دیگری هم هست که ثابت می‌کند این شعر نه تنها ربطی به عروض خلیل بن احمد ندارد بلکه رابطه‌ای هم با شعر عرب ندارد. از جمله این که در این شعر قافیه نیست. به علاوه در آن ردیف هست و حال آن که ردیف در آن زمان خاص شعر فارسی بوده است.»[9]

آن‌چه در باب ادعای آقای وحیدیان کامیار باید گفت، این است که بسیاری از استدلالات وی مانند روایت نظامی از شعرسرایی خسرو و شیرین قابل استناد نیست و ابیات موجود در منابعی مانند تاریخ سیستان نیز، بیش‌تر به اوزان هجایی اشاره دارند. مانند منظومه‌های ایاتکار زریران و درخت آسوریک نیز که به نظر پژوهندگان آن‌ها مانند هنینگ در اوزان شمارشی سروده شده‌اند.

 


[1] شمس قیس رازی/ المعجم فی معاییر اشعار العجم، ص23.

[2] همان/ ص 24.

[3] ماده‌ی «عروض» در دائرة‌المعارف فارسی.

[4] مسگرنژاد، جلیل/ مختصری در شناخت علم عروض و قافیه، ص9.

[5] احمدنژاد، کامل/ فنون ادبی، ص7.

[6] یان، ریپکا/ تاریخ ادبیات ایران، ص 119.

[7] وحیدیان کامیار، تقی/ بررسی منشأ وزن شعر فارسی، ص 77.

[8] همان/ ص78.

[9] همان/ ص41.


مطالب مشابه :


یاد باد آن روزگاران

میزند در جنگ اول ضربه را میکشد در حجله کبرا گربه را. ریزعلی همه در گفت و گو. • سخن آغازين




محمد حسین شهریار

بازش سخن ز زلف تو و شانه‌ی تو بود گو بشکن که راه من خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت




عروض در شعر ترکی - بخش اول

کند و آن را دانشی می‌داند که به مدد آن می‌تواند بر قواعد و قوانین سخن بادا روش گو ور




برچسب :