آسمان بار امانت نتوانست کشید
هو
از جمله ويژگيهاي قرآن در طرح مفاهيم، اجتناب از تصريح و ايضاح مفهوميِ بعضي از عبارات و تعمّد در ارائه بياني كلّي مربوط به آن عبارتها ميباشد، مثلاً در رابطه با كلماتي مانند «كوثر» كه مصاديق متعددي براي آن گفته شده هرچند با توجه به آيه سوّم سوره كه ميفرمايد: «انّ شانئك هو الابتر» حضرت زهرا (س) در ميان مصاديق كوثر، متحملتر و بلكه متيقّن ميباشد، يا در مورد شجره منهيه در حكايت حضرت آدم (ع) و هبوط آدم و حوا كه به چيستي آن درخت اشاره صريحي نشده است وموارد دیگر که شايد هدف از طرح اينگونهِ مطالب،به چالش كشيدن اذهان و واداشتن به تفكر و تدبّر ميباشد.
از جمله آيات قرآن مجيد كه همواره محل مباحثه و طرح نظرات و ديدگاههاي متفاوت بوده است آية 72 (ما قبل آخر) سورة مباركه احزاب معروف به آية امانت ميشود كه ميفرمايد: «انّا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فاَبين اَن يحملنها و اَشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولا»، (ما امانت [خويش] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، ولي آنها از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، و انسان آن را پذيرفت كه او [در حق خويش] ستمكاري نادان بود)، آية مذكور از آيات عرفاني قرآن و با توجه به ابهاماتي كه در مصداق يا مصاديق امانت و ... در آن وجود دارد از آيات «متشابه» قرآن محسوب ميشود. (مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404، ج 57، ص 277) عرضه داشتن در لغت به معني ارائه و اظهار ميباشد. مثلاً در كتابهاي لغت آمده است: عرضتُ له الشّيي اي اَظهرتُه له، يا آمده است : عرضُ الشيي عليه: اَراه ايّاه ( ابن منظور، لسان العرب، بيروت، داراحياء التراث، ج7، ص167) قرآن در نقل تعليم اسماء به آدم (ع) ميفرمايد: « و علّم آدم الاسماء كلّها ثمّ عرضهم علي الملائكة»، (و همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت)،(بقره، 31) در بعضي از كتابهاي تفسير نيز «عرضنا» به معني مقايسه و مقابله آمده است (طبرسي، مجمعالبيان، ترجمه احمد بهشتي و ديگران، تهران، فراهاني، 1360، ج20، ص 189-190)علامه طباطبايي نيز مينويسد: مراد از عرضه، مقايسه اين امانت با وضع آسمانها و زمين است (سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان فيتفسير القرآن، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، ج16، ص 533). نكته مهم اينكه: با توجّه به عبارت «انا عرضنا» امانت به آسمانها و زمين عرضه شده است نه اينكه تحميل شده باشد.
در رابطه با چگونگي عرضه نيز چندين نظر مطرح است كه بعضي از مفسرين عرضه را به معني مجازي و بعضي ديگر به معني حقيقي آن گرفتهاند، (نقل از جلد بيستم تفسير مجمعالبيان) مفسراني كه ذوق و مشرب عرفاني دارند بر اين هستند كه عرضه به معني حقيقي آن ميباشد چون از نگاه قرآن، تمام هستي داراي شعور ميباشد و مكالمة خداوند با عالم خلقت و آسمانها و زمين هيچ استبعادي ندارد به تعبير مولانا:
عالَـم افسرده است و نـام او جمـاد جامد افســرده بــوَد اي اوستــاد
باش تا خـورشيد حشر آيـد عيــان تــا ببينــي جنبش جســم جهــان
چون عصـاي موسي اينجا مــار شد عقــل را از ساكنــان اخبــار شـد
پاره خاك تو را چون مـرد ســاخت خـاكها را جملگي شــايد شنـاخت
مرده زين سو دان و زآن سو زنـدهاند خامش اينجا، و آن طـرف گويندهاند
چون از آن سوشان فرستد سوي مـا آن عصــا گــردد سـوي مـا اژدها
كـوهها هــم لحــن داودي كنــد جوهر آهــن بـه كف مــومي بـوَد
بــاد حمّــال سليمــاني شـــود بحــر با مــوسي سخن داني شـود
ماه با احمـد اشــارت بين شــود نـار ابــراهيـم را نســرين شــود
خاك، قـارون را چو ماري دركشد اُستـن حنــانــه آيــد در رَشـــد
سنـگ بر احمــد سلامي ميكنــد كــوه يحيــي را پيــامي ميكنــد
ما سميعيم و بصيـريم و خــوشيـم با شمــا نامحــرمان ما خــاموشيم
چون شمـا سوي جَمادي ميرويـد مَحرم جــان جمــادان كـي شـويد
از جمادي، عـالمِ جــانهـا رويـد غلغــل اجــزاي عــالم بشنــويد
چون نــدارد جــان تو قندیلها بهــر بينـش كــردهاي تــأويلــها
كه غرض تسبيح ظــاهر كي بــوَد دعـــوي ديــدن خيــال غي بــود
مثنوي معنوي،دفتر سوم، ابيات: 1008-1024
ابن عربي در فتوحات مينويسد: «... همه هستي اعم از جماد و نبات و حيوان، سخن خداوند را به اذن او در عالم حسّ و نه عالم خيال ميشنوند». (محيالدين بنعربي، فتوحات مكيه، بيروت، دارصادر، ج2، ص 77).
برخي نيز گفتهاند منظور از عرضه تمثيل بر پايه واقعيت ميباشد.
مصاديق امانت:
در كتابهاي تفسيري براي «امانت» مصاديق متعددي ذكر شده است كه از جمله آنها عبارتند از:
1- امامت و ولايت:
در بعضي از تفاسير، امامت و ولايت اهل بيت و عترت پيامبر اكرم (ص) با امانت تطبيق داده شدهاند كه رسول گرامي اسلام (ص) نيز در حديث معروف «ثقلين» فرموده است: «انّي تارك فيكم الثّقلين، كتاب الله و عترتي اهل بيتي...». اميرالمؤمنين (ع) نيز در نهجالبلاغه ميفرمايد: «لواحبّني جبل لتهافت»، (اگر كوه مرا دوست بدارد از هم فرو ميريزد)، (نهجالبلاغه، حكمت 111) همچنين نور محمد(ص) و آل محمد در بعضي از تفاسير به عنوان امانت تفسير شدهاند. (سلطان عليشاه، بيانالسعاده في مقامات العباده ، ج 2، ص 275).
2- قرآن
قرآن به عنوان «ثقل اكبر»، كلام خدا و در واقع تجلّي حق در عالم و عهد و پيمان خداوند با بندگانش ميباشد امام صادق (ع) ميفرمايد: «القرآن عهدالله الي خلقه»، (اصول كافي، ج2، ص 609) علي (ع) نيز ميفرمايد: « بين ماخوذ ميثاق في علمه»، (برابر با پيماني كه از بندگان گرفته،تحصيل آگاهي به قسمتي از آن واحب است)،(نهجالبلاغه، خطبه اول) و خداوند در وصفش ميفرمايد: « لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرأيته خاشعاً متصدّعا من خشية الله ...»، (اگر اين قرآن را بر كوهي فرو فرستاده بوديم، بيشك آن را از ترس خداوند، خاكسار و فروپاشيده ميديدي...)،(حشر، 21) مولانا گويد:
گر به دل برتافتي قول لبش ذره ذره گشته بودي قالبش
مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت: 503
3- امانتهاي سپرده شده توسط ديگران
مصداق ديگر امانت در بعضي از روايتها، امانتهاي مردم ميباشد، اميرالمؤمنين (ع) در خطبة 199 نهجالبلاغه تصحيح دكتر صبحي صالح پس از توصيه به اقامة نماز و محافظت برآن و سفارش به پرداختن زكات و ... حضرت به اداي امانت توصيه ميكند و ميفرمايد: « ثمّ اداءُ الامانة فقد خاب من ليس من اهلها ...» و در ادامة آيه امانت را تلاوت ميفرمايد. حساسيت و توجه تام به برگرداندن و اداي امانت از توصيههاي مؤكّد در آداب ديني ميباشد كه به لحاظ اخلاقي نيز اهميت خاصي دارد. امام صادق (ع) ميفرمايد: اگر قاتل اميرالمؤمنين(ع) شمشيري را كه با آن حضرت را به شهادت رسانده به من امانت ميسپرد همانا در نگهداري آن اهتمام ميورزيدم و سالم به خودش برميگرداندم. از امام سجاد (ع) نيز نقل شده است: اگر قاتل پدرم شمشيري را كه با آن پدرم را به شهادت رساند به من امانت سپارد آن را با دقت نگهداري ميكنم و به خودش برميگردانم. (مشكوة الانوار، ج3، ص 142). از القاب رسول گرامي اسلام(ص) «امين» بود و حضرت (ص) چنان در امانتداري اهتمام داشتند كه حتّي پس از بعثت نيز مشركان مكّه بعضاً امانات خود را به او ميسپردند.
يحيي بنعَلا، و اسحاق بنعمار ميگويند: هيچگاه از محضر امام صادق (ع) جدا نشديم مگر اينكه موقع وداع، ما را به دو خصلت سفارش فرمود: صدق حديث و اداي امانت به بَرّ و فاجر (نيك و بد)، پس همانا اين دو كليد رزق هستند، (امالي شيخ طوسي، ص 676) و در حديث ديگري از آن حضرت (ع) نقل شده است: «به نماز و روزههاي مردم فريفته نشويد، چه بسا نماز و روزه عادت ميشود و ترك عادت موجب وحشت ميگردد بلكه به راستگويي و اداي امانت آزمايش كنيد»، (كليني، اصول كافي، ج2، ص 104) محقق و مترجم دقيقالنظر و ژرفانگر معاصر استاد مصطفي ملكيان با وجود تسلّط بينظيري كه به زبان انگليسي دارد چندين برابر زماني كه براي نوشتن مقالهاي وقت ميگزارد، براي ترجمة همان حجم مطلب اختصاص ميدهد و ميگويد: ترجمه امانت است و مال ديگري، بايد در برگرداندن آن منتهاي دقت را داشت.
يكي از آشنايان، طبقه دوّم منزلش را به چند نفر دانشجو اجاره داده و بيشتر از آنچه نسبت به فرزندان خود حساسيت به جا [نه كنجكاوي بيمورد] نشان ميدهد نسبت به آنها توجه دارد و در تعليل كارش نيز ميگويد: آنها امانت و سپرده خانواده و والدينشان در خانة ما هستند!
4- اعضاي بدن: در بعضي از تفاسير، مصداق امانت اعضاي بدن انسان ميباشد (آيت اله ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، تهران دارالكتاب الاسلاميه، 1366، ج16، ص 26) از نگاه بعضي از مراجع و عالمان ديني [نظير مرحوم آيتاله شيخ جواد تبريزي] فروش اعضاي بدن با توجه به اينكه امانت الهي ميباشند ممنوع ميباشد و انسان مجاز به اين كار نيست و از اين بالاتر جان آدمي ميباشد كه نفخة الهي است و در كالبد و تن به وديعت نهاده شده است. حافظ گويد:
اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست روزي رُخش ببينم و تسليم وي كنم
صدرالمتالهين، امانت را با وجود و هستي مترادف ميداند و شايد مرادش از وجود، مرتبهاي از هستي است كه انسان از آن تراز وجودي برخوردار ميباشد.
5- نماز
در بعضي از روايات و تفاسير، امانت با نماز تطبيق داده شده است. در حالات اميرالمومنين (ع) نقل شده است كه حضرت زمان فرا رسيدن اداي فرايض رنگ صورتشان تغيير ميكرد و لرزه بر اندامشان ميافتاد و ميفرمود: وقت نماز است، وقت اداي امانتي است كه خداوند بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد و آنها از قبول آن خودداري ورزيدند. (ابن ابيجمهور، عوالي اللئالي، ح 621، قم ، سيدالشهداء، 1405)
6- ولايت الهيه
از ديگر مصاديق امانت «ولايت الهيه» ميباشد علامه طباطبايي در الميزان ميفرمايد: «... ميماند احتمال ششم و آن اين است كه مراد از امانت مزبور كمالي باشد كه از ناحيه تلبّس و داشتن اعتقادات حق و نيز تلبّس به اعمال صالح و سلوك طريقه كمال حاصل ميشود به اينكه از حضيض ماده به اوج اخلاق ارتقا پيدا كند و خداوند، انسان حامل آن امانت را براي خود خالص كند و اين است آن احتمالي كه ميتواند مراد امانت باشد، چون در اين كمال، هيچ موجودي نه آسمان و نه زمين و نه غير آن دو ، شريك انسان نيست، از سوي ديگر، چنين كسي تنها خداوند متولي امور اوست و جز ولايت الهي هيچ موجودي از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد». (علامه طباطبايي، الميزان فيتفسير القرآن، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، ج 16، ص525)
ابنعربي، امانت را «نيابت از خداوند در بندگان» و همان مقام خلافتِ الهي انسان ميداند و مينويسد: «انا عرضنا الامانة عليالسموات و الارض ... و ايّ امانةٍ اعظمُ من النّيابةِ عن الخلق في عبادة فلا يصرفهم الّا بالحق فلابُدّ من الحضور الدائم و من مراقبة التصريف»، (ابن عربي، فتوحات مكيه، بيروت، دارصادر، ج4 ، ص 185)
7- عقل و خرد:
درباره اين احتمال در رابطه با «امانت» در تفسير نمونه سخناني ذكر شده است (مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج11، ص451) استاد عبدالله واعظ از شارحان و مدرّسان گمنام و بزرگوار مثنوي در شهرستان تبريز نيز ميگفت: منظور از امانت در اين آيه برخوردار بودن از قوه تفكّر ميباشد، همچنين از تطبيقهاي هم افق با اين مصاديق برخودار بودن از قابليت معرفت و شناخت ميباشد، رسول گرامي اسلام (ص) ميفرمايد: «المعرفة راسُ مالي و العقل اصل ديني» در كتاب معارف 2 دانشگاه نيز امانت با تعقل تطبيق داده شده است.
8- اختيار:
از ديگر احتمالهاي امانت، مي توان به اختيار و برخوردار بودن انسان از قابليت انتخاب و گزينش اشاره كرد كه انسان ميتواند حتي در مقابل خداي خود نيز تشريعاً عصيان و تمرد داشته باشد و راه خودش را با اراده و اختيار خود برگزيند، حال آن راه منتهي به سعادت و فلاح باشد يا شقاوت، قرآن ميفرمايد: « انا هديناه السبيل امّا شاكراً و امّا كفوراً»، (انسان، 3 ) يا ميفرمايد: «هديناه النجدين»، (بلد، 10)
اگر بار خــار است خــود كِشتهاي وگر پــرنيان است خــود رشتــهاي
9- تكليف و اوامر و نواهي الهي
در احاديثي از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نقل شده است كه: وقتي خداوند امانت را بر آسمانها و زمين عرضه داشت گفتند: پرودگارا ما از ابتداي خلقت مسخّر و تحت فرمان تو بودهايم اما نميتوانيم فريضه و تكليفي را قبول كنيم ما آن را بدون ثواب و عِقاب ميپذيريم امّا نميتوانيم در مقابل ثواب و عقاب حمل كنيم. (مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج23، ص275).
باري كه گردون عاجز ز حملش جز ما ضعيفان حامل ندارد
حافظ
همچنين اوامر و نواهي الهي در برخي از روايات مصداق امانت ميباشند. از ابنعباس و مجاهد نقل شده: مراد از امانت، احكام و واجبات ميباشند (طبرسي، مجمعالبيان، ج2، ص 191)
10- خلاقيت و ابداع:
از ديگر مصاديق امانت، برخوردار بودن از قابليت و توان خلاقيت ميباشد، انسان برخلاف ديگر موجودات و حيوانات ميتواند خلاقيت و ابتكار داشته باشد و مدام چشماندازهاي نويني در عرصههاي مختلف فرا روي خود و ديگران باز كند، مرحوم دكتر مهدي حائري ميفرمود: از مصاديق امانت ميتواند سازندگي باشد كه انسان با تفكر و تأمّل و نه صرفاً هدايت غريزي و شعور باطني ميتواند سازندگي داشته باشد.
11- عشق
از ديگر موارد و مصاديق امانت، عشق ميباشد كه از امتيازات انسان محسوب ميشود و او را نسبت به دكتر موجودات و حتّي فرشته برتري ميبخشد . حافظ ميگويد:
فرشته عشق نداند كه چيست اي ساقي بخواه جام و گلابي به خاك آدم ريز
عشق و محبّتِ دهنده از ارزشمندترين ويژگيهاي يك انسان ميباشد و كسي كه از اين موهبت برخوردار باشد به واقع انساني خدايي شده است. مولانا گويد:
خشم و شهوت وصف حيواني بوَد مهــر و رقّت وصـف انســاني بـــود
اين چنين خـاصيتي در آدمي است مهر در حيوان كم است آن از كمي است
مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 2432
ديـو اگر عـاشق شود هم گوي برد جبــرئيلي گشت و آن ديــوي بمــرد
مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت: 3648
12- همه آنچه گفته شده است و ...
مرحوم دكتر شريعتي در مصداق امانت ميگويد: همة آنچه در مورد مصاديق امانت [به صورت معقول و موجّه] گفته شده است صحيحاند و ميتوانند امانت باشند و هرچه موجب انسان شدن انسان شده است و در واقع ما به الامتياز انسان است امانت محسوب ميشود كه ديگر مخلوقات بهرهاي از آنها ندارند و از حمل آن اِبا نمودند كه مراد از ابا كردن نيز اباي اشفاقي است نه اباي استكباري مانند شيطان كه از سجده به مقام آدميت ابا كرده و استكبار ورزيد. دكتر شريعتي ميگويد. [امانت] مادهاي است كه در وجود آدمي وارد شده و ميتواند او را به سرحد تكامل عالي و مطلق قابل تصور در جهان برساند. (مجموعه آثار 14، ص 307)
معني حمل امانت:
براي «حمل امانت» معاني متفاوت و بعضاً متقابلي ذكر كردهاند مثلاً: طبرسي، حمل امانت را قبول آن و نشانه وجود استعداد و قابليت بالقوه انسان براي حمل امانت ميداند، (طباطبايي، علامه سيدمحمدحسين، الميزان، ج16، ص 370) و كساني مانند «زجاج» برآنند كه مراد از حمل، تضييع امانت است چرا كه انسان تا وقتي ميتواند حامل چيزي باشد كه آن را به صاحبش برنگرداند، (طبري، جوامعالجامع، ج 3). قرآن ميفرمايد: انسان امانت را حمل كرد به راستي كه او بسيار ستمگر و نادان است، حال كه امانت را حمل كرده چرا بايد «ظلوم» و «جهول» خوانده شود؟
آسمان بــار امـانت نتوانست كشيد قــرعه فال به نــام من ديوانه زدند
حافظ
در پاسخ اين سوال بعضي از مفسرين مانند امام فخر رازي گفتهاند كه: انسان استعداد و شأنيت ظالم و جاهل شدن را دارد، بعضي از صاحب نظران مانند ملاصدرا در «رسائل فلسفي» گفته است: انسان ظلوم و جهول است چون قابليتهاي موجود در خود را ناديده گرفت و به خوردن و خوابيدن مشغول شد، به قول مولانا:
خويشتن نشنـاخت مسكين آدمي از فــزوني آمــد و شد در كمــي
خويشتن را آدمي ارزان فروخت بود اطلس خويش را بر دلق دوخت
مثنوي معنوي، دفترسوم، ابيات: 999-1000
حافظ گويد:
چه گويمت كه به ميخانه دوش مست و خراب سـروش عــالم غيبم چه مژدهها دادست
كه اي بلنــدنظــر شــاهبــاز ســدرهنشين نشيمن تــو نه اين كنج محنت آباد است
تــو را ز كنگــره عــرش ميزننـد صفيــر ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است
اغلب انسانها در مقام نظر گرفتار جهل و در مقام عمل مرتكب ظلم ميباشند كه مغاير با عقل نظري و عقل عملي ميباشد. مولانا در باب ظلوم و جهول بودن انسان گويد:
كرد فيض عشق انسان را فضول زين فزون جويي ظلوم است و جهول
مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت: 4674
امام (ره) در كتاب «مصباح الهدايه» از منظري متفاوت ظلوميت را مقام تجاوز از همه حدود و پاي گذاشتن بر فرق همه تعيّنات و رسيدن به مقام لامقامي معني نموده و جهوليت را مقام فناي از فنا ميداند.
آنكه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول آنكه از خــويشتن و كـون و مكان غافل بود
در بر دلشدگان علم حجـاب است حجاب از حجاب، آنكه برون رفت به حق جاهل بود
ديوان امام خميني
همچنين گفته شده: ظلوم و جهول صفات عدمي عادل و عالم هستند و انسان آئينه عدمي وجود مطلق حق ميباشد.
آنچه ظاهر آيه دلالت ميكند اين است كه امانت از طرف خداوند به انسان عرضه شده ولي مانند آيه شريفه: «انّي جاعل فيالارض خليفه»، (بقره، 30) كه فقط انسان حامل جميع اسماء الهي به مقام خلافت ميرسد و نمايشگر تمام و كمال خداوند در زمين ميشود اينجا نيز فقط اوحدي بندگان خداوند امانت را حامل ميباشند. رساترين شاهد بر اين تعبير، سخني از اميرالمؤمنين (ع) در كتاب احتجاج طبرسي ميباشد كه ميفرمايد: «اين امانت، در انبيا و اوصياي ايشان قرار داده شده است، چرا كه خداوند آنان را امين خود در ميان خلق و حجت خود در زمين قرار داده است و تنها كسي كه از هر رجسي پاك باشد ميتواند آن را حمل كند». (طبرسي احتجاج، مشهد، مرتضي، 1402، ج 1، ص 252). هدف از عرضة امانت به انسان نيز شايد اين بوده است كه: با توجه به آية بعد كه ميفرمايد: «ليعذّب الله المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركاتِ و يتوب الله علي المؤمين و المومنات و كان الله غفوراً رحيما»، (تا سرانجام خداوند مردان و زمان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند، و از [غفلت و قصور] مردان و زنان مؤمن درگذرد، و خداوند آمرزگار مهربان است)، (احزاب، 73). اگر «ل» در «ليعذّب» لام غايت فرض شود معني آيه اين خواهد شد كه: با عرضه نمودن امانت، كساني در آن خيانت كرده و ضايع نمودند و نهايتاً به عذاب الهي گرفتار آمدند و آنان كه امانت را حفظ كردند مورد رحمت و مغفرت خداوند واقع شدند و اگر هم «ل» لام علّت فرض شود معني آيه اين خواهد بود كه: هدف از عرضه امانت اين بود كه انسانها آزموده شوند و قابليتهايشان برخودشان معلوم گردد تا آنها كه خيانت ميكنند به خاطر خيانت در امانت جزاي خود را ببينند و كساني كه امانتدار هستند به پاداش امانتداري نايل آيند، در واقع عرضة امانت براي تمايز بين آدميان بوده است: «ليميز الله الخبيث من الطّيب»، (تا خداوند پاك را از پليد جدا كند)،(انفال،37). قرآن در سورة تين نيز ميفرمايد: «لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم. ثمّ رددناه اسفل سافلين. الّا الذين امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون»، (به راستي كه انسان را در بهترين قوام آفريدهايم. سپس او را به فرودين فرود بازگردانيم. مگر كساني كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند، كه ايشان را پاداشي ناكاسته [/ بي منّت] است)، (تين، 4-6)
«احسن التقويم» در «والتين» خوان كه گرامي گوهرست اي دوست جان
مثنوي معنوي،دفتر اول، بيت: 1011
الحمدلله رب العالمين
مطالب مشابه :
مفاتیح الغیب ملاصدرا
سايت عرشيا مشهد نوزدهم – در اشاره به نعمتهای بهشت و خازن آن و محنتهای دوزخ و مالک
ارتباط عمل، عامل و نتیجه در قرآن
سايت عرشيا گفتاری در شب قدر ماه مبارک رمضان در دانشگاه فردوسی مشهد. لینک دریافت فایل تصویری:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
سايت عرشيا حجت الاسلام دکتر (طبرسي احتجاج، مشهد، مرتضي، 1402، ج 1، ص 252).
مراد ما همه موقوف یک کرشمه توست
سايت عرشيا حجت الاسلام دکتر
مامنی بی پرچین در انبوه هزاران حصار
سايت عرشيا حجت الاسلام دکتر
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
سايت عرشيا ، مشهد تو اقلیم فوز و فلاح است و من پای در گل مانده ای به گاه گناه ، در این «شب
اعتیاد نوزادان: پدیده ای نو ظهور
112- سایت پرستاران مشهد. عرشيا در بيمارستان بستري مي شود و بعد از مدتي مشخص مي شود كه به طور
برچسب :
عرشيا مشهد