صداقت
به نامت ای همانی كه آفریدی تا بمانم، ببینم، بخواهم، بتوانم به نامت ای همانی كه وصف در خیال تو را ندیده، به نامت ای همانی كه عشق تو را ستوده و به نامت ای نویسنده ی تقدیر.
بخش اول: صداقت:
سرمشق سعادت پروردگار را بیاموز به من رسم صداقت و درستی را كه صداقت معنای ایمان است و درستی تدبیررهایی از هوس ها و شهوت های دنیای بی وفا است صداقت سرمشق حقیقت است و حقیقت را پذیرفتن چون پروانه ی از خود گذشته ای است كه باوجود آگاهی از سوختن باز به دور شمع راستی بال و پر می زند، عدالت و درستی طنین ترانه ای است كه پس از شنیدنش مست گشتن از جام محبت و بخشایش واجب است، حقیقت قصه ای است زبهر ناله های دلهای غریب،تنها كسانی حقیقت طلبند كه عشق به خدا را باور دارند، تنها كسانی درستكارند كه هیچ گاه برای نجات از طعنه های مردم دروغ نمی گویند، آن ها هستند كسانی كه خداوند آن ها را در دنیا و آخرت ارج داده، صداقت نه این است كه هرگاه زندگی به كاممان شیرین بود راستگو باشیم، صداقت یعنی اینكه چه آن هنگام كه زندگی ترانه ای دلدادگی سر داد و چه آن هنگام كه زبهر بی كسی و غربت ناقوس مرگ نواخت به خدای صدق و راستی سوگند یادكنی نه اینكه به هنگام بلا و گرفتاری دروغ و فریب و انكار را جایگزین حقیقت صداقت كنی! زندگی این نیست كه چون زیباترین و بزرگترین آرزوی قلب خسته ات رخت بر سفر بست و تو را با اندوهی از حسرت تنها گذاشت خدا را از یاد ببری و به درستی بودنش شك كنی، همه ی ما به طبع هدفها و آرزوهایی داریم اما چرا به هنگام گریستن بر سر مزار آرزوهای از دست رفته یمان گله از آفریدگارمان می كنیم؟ مگر نه این است كه زندگی امتحان لحظه هاست، مگر نه این است كه ما آمده ایم بخندیم و بگرییم تا ترازوی حق و عدالت در دادگاه آفریدگار اشك و لبخند مساوی شود؟ بیاییم دل بسته ی این دنیای ناچیز نباشیم بیاییم بیندیشیم كه آرزوهای از دست رفته ی ما همیشه و تا ابد پشت چشمان بسته و كورمان نشسته اند و ما غافل از اینكه آن ها برای جهل و حقارت اندیشه ی مان می گریند و ما غافل از آن هنوز هم بر سر مزارشان شمع روشن كرده و گل دل پرپر می كنیم! انتخاب با ماست پس چرا گناه؟ صداقت و عدالت عبارتست از اینكه هر موجودی به حق خود برسد و آن چه در خور استعداد و لیاقت آن است دریابد بدون اینكه آن چه دریافت داشته فزونتر یا كمتر از حق او باشد. امتیازی كه آدمی از دیگر موجودات دارد نیرویی است كه می تواند با استفاده از آن در امور جزئی و كلی قضاوت كند و نیك را از بد و زشت را از زیبا جدا كند و هر كس با مراجعه به وجدان خود به این حقیقت می رسد.
بخش دوم : دامهای شیطان
شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است و قبل از اینكه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت می كرد به همین دلیل عزازیل نام گرفت. حضرت علی (ع) می فرمایند شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت كرد و فقط یك نماز دو ركعتی او چهار هزار سال طول كشید. زمانیكه شیطان بر آدم سجده نكرد به خداوند گفت من هفتاد هزار سال تو را عبادت كردم و خودت فرموده ای كه هر كس مرا عبادت كند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم، خداوند فرمود هر چه می خواهی در دنیا به تو عطا می كنم، شیطان گفت اول اینكه اجازه بده تا قیامت زنده بمانم خداوند فرمود تا آن روز به تو مهلت می دهم، دوم اینكه در مقابل هر یك از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا كنی تا آن ها را به گمراهی بكشانم، سوم اینكه مرا در بدن اولاد آدم چون خون جریان دهی تا او را از همه جا به معصیت بكشانم، چهارم اینكه تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم حتی وقتی حضرت ملك الموت برای قبض روح سراغشان می آید شیطان هم حاضر می شود و انسان را وسوسه می كند. امام باقر فرمودند وقتی انسان در حال جان كندن است خیلی تشنه می شود در آن هنگام شیطان با یك لیوان آب می آید تا انسان را كافر كند. پنجم اینكه مرا بر سینه ی آدم مسلط گردانی كه او را وسوسه كنم سپس می گوید خدایا به عزت و جلالت سوگند كه همه انسانها را گمراه كنم مگر عده ی محدودی كه بنده ی خاص تو هستند.
بخش سوم مصاحبه با خدا :
روزی خدا از یكی از بندگان مؤمنش پرسید دوست داری با من مصاحبه كنی؟ او پاسخ داد اگر شما وقت داشته باشید، خدا لبخندی زد و پاسخ داد زمان من ابدیت است! بنده از او پرسید چه چیزی در آدمها شما را بیشتر متعجب می كند؟ خدا فرمود: اینكه از دوران كودكی خسته می شوند و برای بزرگ شدن عجله دارند و وقتی بزرگ شدند دوباره آرزوی این را دارند كه روزی بچه شوند، اینكه سلامتی خود را برای به دست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را برای بازیافتن سلامتی از دست رفته خرج می كنند، اینكه با نگرانی به آینده فكر می كنند و حال خود را فراموش می كنند در حالیكه نه در حال و نه در آینده زندگی می كنند اینكه به گونه ای زندگی می كنند كه گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند گویی هرگز نزیسته اند. سپس بنده سؤال كرد؟ به عنوان پروردگار دوست داری بندگانت چه چیزی در زندگی بیاموزند؟ خدا پاسخ داد اینكه یاد بگیرند نمی توانند كسی را وادار كنند تا بدانها عشق بورزند، تنها كاری كه می توانند انجام بدهند این است كه اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند اینكه یاد بگیرند خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه كنند، اینكه بخشش را با تمرین یاد بگیرند،اینكه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممكن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخم ها التیام یابند. یاد بگیرند كه فرد غنی كسی نیست كه بیشترین ها را دارد بلكه كسی است كه نیازمند كمترین هاست. اینكه یاد بگیرند كافی نیست همدیگر را ببخشند بلكه باید خود را نیز ببخشند سپس بنده با افتادگی خطاب به خدا گفت: از وقتی كه به من دادید سپاس گذارم و افزود : چیز دیگری هم هست كه دوست داشته باشید آن ها بدانند؟ خدا لبخندی زد و گفت: فقط اینكه بدانند من اینجا هستم.
مطالب مشابه :
صداقت
تحقیق - صداقت - تحقیق به نامت ای همانی كه آفریدی تا بمانم، ببینم، بخواهم، بتوانم به نامت ای
مدل لباسهای حاملگی و بارداری مجلسی
صداقت - مدل لباسهای حاملگی و بارداری مجلسی - دوستان عزیز به وبلاگ خودتون خوش آمدید
صداقت عشق
تو در هجوم واژه ها صداقت را با تمام وجود به چنگ گیر . مبادا در گذر لحظه ها فراموش کنی که صداقت .
راستگویی(صداقت)
پرواز قوهای سیاه - راستگویی(صداقت) - سلام خوش آمدید
داشتن دکوراسیون شیک
صداقت - داشتن دکوراسیون شیک - چند پیشنهاد رنگی برای اتاق خوابی آرام ! حالوهوای هر اتاق
صداقت و راستی دراسلام
نگاهی به دین - صداقت و راستی دراسلام - رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ """از جبهه گریختن گناهی
جملات عبرت انگیز
‡±‡ صــــــداقـــت ‡±‡ - جملات عبرت انگیز - صداقت نخستین بخش كتاب عشق است.
تواضع + صداقت + ادب
theahf - تواضع + صداقت + ادب - بنام خداوند جا ن و خرد
برچسب :
صداقت