ماشین خوشگل

بچه ها من امروز حوصلم سر رفته بود...به مامانیم گفتم مامانی،مامانی میشه بریم ددر واسه من به به بخریم با هرچی من گفتم...مامانی مامانی تروخدا...مامانی....مامانی

مامانیم که دیگه کلافه شده بود گفتش باشه ولی باید پسر خوبی باشیا دستمم ول نکنی...منم گفتم باشه

بخاطر همین رفتیم ددر منم کلی بستنی و پفک خریدم...بعدش مامانیم میخواس منو ببره خونه ولی من تو راه یه مغازه فروشی دیدم که پشت شیشش یه ماشین داشت...بخاطر همین وایسادم وسط خیابونو هرچی مامانیم دستمو میکشید من پاهامو سفت کردم و با انگشتم ماشینمو نشون دادم...مامانیمم که دیگه به قول باباییم از دستم کوفری شده بود گفت باشه عزیزم تولدت برات میگیرم

منم کلی خوشحال شدم و منتظر تولدم شدم...وقتی باباییم از سرکار اومد بهش گفتم بابایی،بابایی مامانی میخواد برا تولدم یه ماشین خوشگل بگیره...نمیدونم چرا ولی وقتی به باباییم گفتم کلی خندید و منو بغل کرد و بوس کرد...منم باباییمو بوس کردم،بعدشم کلی باهاش هواپیما بازی کردم...

من هواپیما بازیو خیلی دوس دارم...بچه ها شما تاحالا هواپیما بازی کردید؟خیلی کیف میده...بعدشم انقدر پاهام تیک تیک میزد که یه جا دراز کشیدم بعدشم خوابم برد...بعد اینکه یه ذره گذشت چشامو باز کردم دیدم تو بغل مامانیمم که داره بوسم میکنه بعدشم منو گذاشت تو رخت خوابم بغل میمون کوچولوم...

ماشین خوشگل

مطالب مشابه :

ماشین هایی خوشگل و زیبا

ماشین عروس خوشگل و عاشقانه

عکس هیوندای خوشگل

عکس ماشین های خوشگل

عکس پراید با چراغ های خوشگل

ماشین مشکی خوشگل

ماشین خوشگل