خلاصه قسمت 53 جواهری در قصر
در این قسمت یانگوم پزشک مخصوص عالی جناب میشود و... بقیشو خودتون بخونید!
عالی جناب از شنیدن جواب یانگوم عصبانی شده و به او می گوید: من پادشاه این سرزمین هستم و این سرپیچی برات گرون تموم میشه. یانگوم خطاب به شاه: عالی جناب من به پزشکی علاقه زیادی دارم و اگه صیغه شما بشم باید این کار رو رها کنم در حالی که من سعی کردم در هر مسیری که گام بر میدارم پیشرفت کنم. عالی جناب حرف های یانگوم را قبول کرده و به او میگوید که صبح فردا برای قدم زدن به محل همیشگی بیاید.
عالی جناب تصمیم میگیرد که شخصا با افسر مین صحبت کرده و او را از ازدواج با یانگوم منصرف کند. اما متوجه میشود که قبل از او یانگوم به اتاق مین جانگو رفته و تمام موضوع را برایش تعریف کرده. شاه که بدجوری رودست خورده بود به پیش کار یونگ دستور میدهد که به هر دوی آنها (یانگوم و افسر مین) بگوید که فردا برای قدم زدن بیایند.
صبح فردا شاه در حضور افسر مین ماجرای نجات دادن مین جانگو را از یانگوم می پرسد که یانگوم ماجرا را توضیح داده: وقتی من اونو نجات دادم افسر مین چاقوی دست ساز پدرم رو که گم کرده بودم پیدا کرد... شاه از یانگوم میخواهد که چاقو را نشان بدهد ولی یانگوم میگوید که آن را به افسر مین هدیه داده.
بعد از این صحبت ها شاه یکدفعه به سرش میزند که برای رو کم کنی هم که شده مسابقه تیر اندازی با مین جانگو بدهد. شاه خطاب به افسر مین: اگر تو بردی من بهترین کمان خودم رو بهت میدم و اگه من بردم تو باید چاقوی یانگوم رو به من بدی.
مسابقه شروع میشود و هر کدام پنج تیر دارند. ابتدا شاه چهار تیر را به هدف میزند ولی آخرین تیر به هدف نمیخورد. مین جانگو هم چهار تیر را به هدف زده و حالا آماده پرتاب آخرین تیر است که شاه با بیان جملاتی مثل "من یانگوم رو دوست دارم!" و اینکه "شنیدم تو هم به یانگوم علاقه داری!" سعی در بهم زدن تمرکز افسر مین دارد. ولی او با نهایت دقت آخرین تیر را هم به هدف زده و خشم شاه را بر می انگیزد.
ملکه هنوز حکم صیغه شدن یانگوم را ننوشته و این باعث عصبانیت ملکه مادر میشود. ملکه به اتاق او رفته و خطاب به ملکه مادر: بانوی بزرگ عالی جناب فقط به علت مهارت های پزشکی یانگوم قصد داره اونو کنار خودش داشته باشه (آره جون خودش!!!) ولی ملکه مادر قبول نمیکند و علت این کار را تنها علاقه شخصی شاه به یانگوم میداند.
بعد از این اتفاقات افسر مین به اتاق عالی جناب رفته و داستان خود و یانگوم را با جزئیات تعریف میکند. و بعد هم برای نجات یانگوم از این مخمصه به شاه میگوید که من از عشق خودم به یانگوم صرفنظر میکنم به شرط اینکه شما هم او را پزشک شخصی خودتان کنید.
فردا صبح ملکه حکم یانگوم را برای تایید کردن شاه میبرد ولی او تایید نمیکند و دستور لغو این کار را میدهد. سپس با یانگوم ملاقات میکند و خطاب به او: یانگوم! من در عشق تو گرفتار شدم و این در حالیه که من نمیخوام مانع پیشرفتت بشم برای همین تو رو پزشک مخصوص خودم میکنم که با این کارم عشقم رو نسبت به تو بیان کرده باشم.
بعد از این ملاقات عالی جناب رسما به یانگوم لقب یانگوم بزرگ که معادل مقام سوم رسمی است را اعطا کرده و او را پزشک شخصی خود میکند. به این ترتیب یانگوم به عنوان بالاترین مقام پزشکی قصر ارتقا پیدا کرده و لباس مخصوصی دریافت میکند و نامش در تاریخ کره ثبت میشود.
بعد از این کار، وزیران بسیار عصبانی هستند که حالا زیردست دختری شده اند که تا پیش از این یک پزشک یار بوده و برای اینکه زهر خود را بریزند جلسه ای با شاه تشکیل داده و بعد از صحبت های بسیار و ردیف کردن دلیل های مختلف، خواستار تبعید و خلع مقام مین جانگو میشوند. شاه هم که دلِ خوشی از مین جانگو ندارد موافقت میکند. یانگوم با شنیدن این خبر به سرعت خود را به مین جانگو می رساند.
یانگوم با افسر مین صحبت میکند ولی افسر مین برای اینکه یانگوم از او دل بکند به صورت کاملا رسمی و با رعایت سلسله مراتب با یانگوم صحبت میکند و به او میگوید: شما در حال حاضر پزشک عالی جناب هستید باید این موقعیت را قدر بدانید و برگردید. نکنه فراموش کردید که برای این موقعیت چقدر زحمت کشیدید. و یانگوم با دلی آکنده از غم و در حالی که قلبش با افسر مین است برمیگردد و کار خود را شروع میکند با امید به اینکه دوباره روزی افسر مین را ببیند.
حالا دیگر همه به یانگوم احترام میگذارند. احترامی که حقیقتا لایقش هست. و همین طور به تدریس هم میپردازد. پزشکان ارشد، یون بی و شین بی و حتی استاد شین هم از او یاد میگیرد! و پزشک یاران مرتب یادداشت برداری میکنند.
بعد از مدتی حال شاه خراب میشود و یانگوم بعد از بررسی های لازم متوجه بیماری وخیمی در روده او میشود که تا آن زمان درمانی برایش وجود نداشته. بعد از بررسی های مکرر متوجه میشود که تنها راه ممکن جراحی است و این مسئله حساس را با شاه در میان میگذارد.
اما به خاطر اینکه تا آن زمان کسی عمل جراحی انجام نداده بود، شاه وحشت کرده و بسیار ترسیده بود. و چهره بهت زده او مؤید این مطلب است.
مطالب مشابه :
خلاصه قسمت 54 ( آخر ) جواهری در قصر
و یانگوم و افسر مین و اون پیشکاره با هم میرن که سوار قایق بشن اما همین که می خواستن سوار بشن
خلاصه قسمت 53 جواهری در قصر
یانگوم با شنیدن این خبر به سرعت خود را به مین جانگو می رساند. یانگوم با افسر مین صحبت میکند
دانلود کلیپ های یانگوم
سایت رسمی افسانه جومونگ - دانلود کلیپ های یانگوم - سایت رسمی افسانه جومونگ حذفیات جومونگ
حذفيات قسمت 11 امپراطور دريا ببينين حال كنين
جومونگ و یانگوم و دونگ یی (نرگس جون) اواتار (خودم)
حذفیات قسمت 57 افسانه جومونگ
ஜجومونگ وی - حذفیات قسمت 57 افسانه جومونگ - خلاصه قسمت اخر افسانه جومونگ , قسمتهای شاه دایه
حذفیات سریال افسانه ی جومونگ
تالار بازیگران کره ای - حذفیات سریال افسانه ی جومونگ - منم عاشق لی یونگ ا(یانگوم)
حذفیات قسمت بیست و دوم سریال افسانه جومونگ
سایت رسمی سریال جومونگ - حذفیات قسمت بیست و دوم سریال افسانه جومونگ عکس یانگوم
برچسب :
حذفیات یانگوم