جایگاه رباعیات مولانا

 امروزها تحقیق موضوعهای گوناگون تصوّف در ادبیات‌شناسی معاصر تاجیک و فارس توسط کوشش و تلاش پیگیرانة یک گروه محقّقان وسعت تازه گرفته است. در مورد آموزش تصوّف و تأثیر آن به ادبیات تاجیک و فارس زیاده کارهای شایستة توجّه عالمان را می‌توان عنوان گرفت. واقعاً، تصوّف، که بدونشک،  فلسفه، افکار اجتماعی و ادبی ما به آن پیوند قوی دارد، در همه دور و زمان باعث توجّه اهل علم و هنر بوده و هست.

تصوّف جریان فلسفی و عرفانییست، که با راه کشف و ذوق درک نمودن عالم و آدم را مرام خود قرار داده بود. نمایندگان برجستة این جرایان-ابوبکر شیبلی، منثور حلاج، جنید بغدادی، ابوسعید ابوخیر، احمدی جامی، ابوحامد غزالی، ابولمجید سنایی، فرید‌الدّین عطّار، جلال‌الدّین رومی و دیگران می‌باشند.

مسلّم است، که میان این نفران جلال‌الدّین رومی (مولانا) نیز چون نفر عارف جایگاه خاص داشته، محبوبیّت جهانی را صاحب گشته است. آموزش بیشتر عالمان به ماهیّت جهان‌بینی، عقیده‌های عرفانی، اجتماعی و اخلاقی شخصیت معروف، اهل عرفان و تصوّف مطرح شده است.

مولانا شاعر ارجیمندی،  که مفهوم و مضمونهای عرفانی در اشعارش با شیوه  بسیار دلنشین بازگو شده است. او در  میان عرفان از جملة پیروان طریقت مولویه عاشقان عارف به شمار می‌رود. مثنوی معنوی او در ادبیات فارس و تاجیک چون شاهکار بی‌نظیر شناخته شده است. بر علاوة این همه مولانا صاحب دیوان کبیرا ست، که غزلیات دینی و فلسفی و اخلاقی او را فرا گرفته است. در این نگاشته  نه فقط پرواز خیال شاعرانه، بلکه جهان‌بینی و ‌اندیشه‌های عارفانة شاعر بیان گردیده‌اند. می‌توان گفت در نگاشته‌های اشعار عارفانه شاعر به درجة نهایی کمالات معنوی رسیده است. و این هنرمندی هم در مثنوی، هم در غزلیات و رباعیات مولانا مشاهده می‌شود.

اینجا می‌خواهیم در این تحقیق  کوچک خویش توجّه ویژه را به جایگاه رباعیات مولانا در اشعار او و مینجمله در ادبیات کلاسیک  روانه کنیم.

جایگاه رباعیات مولانا کمتر از غزلیات و مثنویهایش نیست، با این حال ما می‌بینیم، که این بخشی از اشعار مولانا (یعنی رباعیات او) کمتر مورد پژوهش و آموزش قرار گرفته است.

رباعیات مولانا، که بخشی از کتاب بزرگ دیوان کبیر است به طور جداكانة چندین مراتبه از سوی انتشارات  مختلف و با تعداد و شکلهای جداگانه منتشر گشته است. در اروپا و عموماً عالم غرب نیز تعداد زیادی از محققان  و پژوهشگران آثار گرانمای مولانا

گلچینی از بهترین و عالی‌ترین رباعیات او را ترجمه و در شکل کتاب تهیه و تدوین نموده‌اند.

به عنوان مثال اینجا می‌توان از شخصیت شناختة عالم غرب ابراهیم گامارد- روان‌شناس مسلمان امریکایی یاد کرد، که پس از چندین سال سرانجام موفق به ترجمة تمام رباعیات مولانا به زبان انگلیسی شد. پژوهش مولانا‌شناس معروف امریکایی کالمن برکس نیز در این زمینه بی‌نظیر است.

دیگر از مترجمانی، که دست به ترجمة آثار و به ویژه رباعیات مولانا زده است، یوهان کریستاف برگول استاد دانشگاه، ایرانشناس و اسلام‌شناس اهل سویس است ، که مؤلف ترجمه‌های بسیاری از متنهائ کلاسّیک شرقی-خاصه شاعران ایرانی است، که از جانب او تحقیقاتی ارزشمندی منتشر شده است.

یو.برگیل سال 2003 ترجمة گزیدة غزلیات و رباعیات دیوان کبیر را به نشر رسانید، که آن در آلمان روی چاپ آمد. پروفسور یو.برگیل در این کتاب هفتاد و پنج غزل و سی و یک رباعی را به زبان آلمانی ترجمه کرده، همزمان توضیحات و گاه تفسیر و تعبیرهای عرفانی نیز را نیز گنجانیده  است، که به درک و دریافت سروده‌های مولانا کمک می‌کند.

 گفتنی است   دیوان کبیر مولانا نزدیک دو هزار رباعیات را در بر می‌گیرد. بنا به خلاصه‌های اربیرّ (سال 1950) آنها شاید “هودود 1.600 رباعیرا” صحیحا در بر بگیرد. یعنی رباعیات تقریبا 4  در صد تمام اشعار دیوان کبیر را فرا می‌گیرد. امّا گفته می‌شود، که یک ويرایش دیگر، که سال 1896 در شهر استامبول ترکیا منشور گشته بود فراگیر 1646 رباعی است. در سال 1941 در شهر اصفهان ایران مجموعة دیگر رباعیات مولانا توسط دانشمند محمّد باقر الفت انتشار شد، که شامل 1994 رباعی بود. امروزها اهل تهقّیق بر آن نظرند، که بهترین ويرایش رباعیات در 8 جلد توسط عالم ایرانی، استاد بدیعوزمان فوروزانفر تهیه شده، که فراگیر 1983 رباعی می‌باشد. او تمام دست‌نوشتها و نسخه‌های قدیمی طریقة مولویّه را در ترکیة مطابق نمود. یک دست‌نوشت 50 سال قبل از وفات مولانا را در کتابخانة استنبول با تعداد 1937 رباعی و یک دست‌نوشت دیگری از رباعیات را در شهر لندن با تعداد 1870 رباعی پیدا نموده است.

امّا همچنین گفته می‌شود، که فتور یا نقص اصول ابتکار  استاد فوروزانفر این بود، که او در کتاب 8 جلده‌اش کلّ دست‌نوشتهای قبلی رباعیات را جای داده است، که قسمی از این رباعیات نه این که توسط مولانا، بلکه از سوی دیگر شعرای هم زمان  وی  ایجاد شده‌اند و او جمله رباعیات را به مولانا منصوب خوانده است. در ويرایش فوروزانفر تقریباً 70 رباعی را پیدا نموده‌اند، که منصوب به  مولانا نبوده، بلکه توسط شاعران پیش از مولانا سروده شده‌اند.

مولاناشناس ا.ج.اربیرّی نیز سال 1949 زیر عنوان “روبایات جلال‌الدّین رومی»،  گزیدة ترجمة انگلیسی رباعیات را در اساس ويرایش اصفهان (سال 1941) نشر نمود، که فراگیر 359 رباعی می‌باشد. طبق اطّلاعاتی، که پیدا کردیم 12 فی‌الصد از رباعیات ترجمه نمودة اربیری در نشر فوروزانفر پیدا نگردیده است. انّیمریه شیمّیل مولاناپژوه آلمانی نیز چندین  رباعی مولانا را در اساس ويرایش صحیح فوروزانفر در شکل گلچین ترجمه نموده است.  همچنین  ویلیام چیتتیک در اساس همین نشر فوروزانفر در کتاب خود “مسیر اشک اهل طریقت” و “تعلیمات عرفانی رومی” (سال 1983) 7 رباعی مولانا را ترجمه نموده است.

رضا صابری در کتاب با دو زبان نشرشدة “هزار سال رباعیات فارسی” (2000) 120 رباعی مولانا را با استفاده از ويرایش فوروزانفر ترجمه نموده است، که چهار رباعی ترجمة نمودة او در نشر فوروزانفر پیدا نشده است. فرنکلین لویز فقط 11 رباعی مولانا را ترجمه نموده است. او در کتاب  ( رومی-حاضره و گذشته، شرق و غرب) حیات و اشعار جلال‌الدّین رومی س 2000) نیز از ورایش فوروزانفر استفاده  نموده است.

به هر صورت این دلایل اشاره‌ بر آن دارند، که در ردیف  مثنوی و غزلها ی مولانا  رباعیات او  نیز شهرت جهانگیر دارند.

مسلّم است، که رباعیسرایی جهان‌بینی و مهارت و ملکة مخصوصی را  طلب می کند. بر آن خاطر، که  نفری، که رباعی می‌سراید باید در چهار مصرع یک فکر عمیق فلسفی را با استعداد فوقولّاده گنجایش دهند، که نمونة بهترین این آفرینش را از رباعینویسی کلاسیکان ما می‌توان پیدا کرد.

اگر در آفرینش دیگر شکلهای شعری شاعر در انتخاب وزن شعر آزاد باشد (مثلاً هنگام سرودن غزل می‌تواند از وزنهای گوناگون استفاده کند)، در ایجاد رباعی این عمل جایز نیست، زیرا در شجره‌های بیستوچارگانة اخرب و اخرم بهر هزج می‌تواند رباعی سروده می‌شود و در عکس حال  این  آثار رباعی محسوب  نمی‌شود. رباعی ژانری است، که استقلال وزن خود را تا امروز  حفظ کرده است  است. رباعی به معنای چهارتایی یا چهارگانی یکی از قالبهای شعر فارسی است، که در فارسی به آن ترانه نیز می‌گویند. «این قالب یک قالب شعر فارسی است، که در زبانهای دیگری (از جمله عربی، ترکی و اردو) نیز مورد استفاده قرار گرفته است. وزن آن هم وزن عبارت لاحوله و لا قوته الاا... است. امّا اروزدانان    برای  رباعی یک  یا دو  وزن اصلی را قائلند.

مولانا نیز مثل بسیری از  شاعران معروف کلاسیک ما از قالب رباعی بهرة کامل برده است و به وسیلة این قالب نیز شاهکاریها نموده، معنیهای آلی را برای ما میراث به  مانده است.

هینّ تحقیق  خویش متوجّه گشتیم، که رباعی قالبیست، که محتوا یا خود درونمای این قسمت از اشعار مولانا را فرا می‌گیرد. رباعیات او بیشتر فراگیر موضوعات عشقی، عرفانی، پند و اخلاقی بوده، شاعر مسائل گوناگون من‌جمله خویشتن‌شناسی، مناسبت عالم و آدم و خدا و طبیعت و یا به عبارة دیگر مناسبت شعور آدمی و هستی و روح با طبیعت چه در تعلیمات فلسفی و چه در افکار عرفانی، دوستی و رفاقت، فنا و بقا را به رشتة تصویر می‌کشد، که در قالب رباعی تا امروز دوستداران شعر ناب  را شیفته و شیدا می‌کند:

 

 آواز ترا طبع دل ما بادا،

     اندر شب و روز شاد و گویا بادا.

     آواز تو گر خسته شود، خسته شویم،

     آواز تو چون نای شکرخا بادا!

 

 پس می‌توان رباعیات مولانا را از لحاظ فراگیری موضوع و معنی به گونه زیر طبقه‌بندی کرد:

1 عشق عرفانی و ترنم خدا

2 وصف شمس تبریزی و ستایش محبّت نسبت به او

3 ‌اندیشه‌ها و تعلیمات فلسفی، هستی و مرگ، عالم و آدم

4 اندرز و حکمت روزگار

5 مناسبت پاک و صمیمی بین انسانها

 

 

 

 1 عشق عرفانی و ترنم خدا

مولانا قبل از هر چیزی  شاعر عارف بود و صوفی پاکمنش.   عارفان  معتقد بودند، که فقط توسط قلب جوهر لطیف روحانی را می‌توان درک نمود. این نوع معرفت را در تصوّف با نام «عشق معنوی»، «عشق عرفانی»، «عشق الهی» و غیره یاد کرده‌اند.

البتّه، موضوع عرفان و تصوّف و ترنم و پرستش خدا بیشتر در آثار کلاسیکان ظهور می‌کرد و این استفاده کثرت در رباعیات مولانا نیز به چشم می‌رسد:

جز عشق نبود هیچ دمساز مرا،

     نی اوّل و نی آخر و آغاز مرا.

    جان می‌دهد از درونه آواز مرا،

     ک-ای کاهل راه عشق، در باز مرا

در این رباعی شاعر از عشق الهی می‌گوید. یگانه همدم و همراز خویش را مولانا عشق الّاهی می‌داند و در این راه جان باختن را ماية سعادت و سربلندی می‌حسابد. کمال هنر شاعر است، که برای تصویر شهامت این عشق می‌گوید، «جان می‌دهد از درونه آواز مرا،

ک-ای کاهل راه عشق، درباز مرا»، یعنی در این ره خود جان می‌خواهد خویش را قربان کند، که البتّه تصویر بی‌سابقه و ماندگار است. و بشارت از صداقت عارف و مهارت شاعر می‌دهد.

همین گونه محبّت و صداقت مولانا را می‌توان از رباعی زیر نیز احساس کرد، که می‌گوید:

حاجت نبود مستی ما را به شراب                                  یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب   

بیساقی و بیشاهید و بی مطرب و می

شوریده و مستیم چو مستان خراب

بی شکّ و گمان این اشاره‌ شاعر به عشق الهی است، که بندگان شیفته را مست و شیدا می‌کند. لذّت هستی همین عشق را در وجودش تأکید نموده شاعر خاطرسان می‌شود، که  «بیساقی و بیشاهید و بی مطرب و می، شوریده و مستیم چو مستان خراب».

جالب آن است، که مولانا نیز مثل اکثر شاعران کلاسیک ما در اشعار خویش، از جمله در رباعیاتش از آیت قرآن، حدیث و روایات دینی زیاد استفاده می‌کند. متوجّه گشتیم، که استفاده از این عنسرها در رباعیات عرفانی شاعر به مراتب بالاتر است:

چون گشت طلسم جسم آدم چالاک

با خاک درآمیخته شد گوهر پاک

آن جسم طلسم را چو بشکست افلاک

خاکی بر خاک رفت و پاکی بر پاک

روشن است، که این تصویر را شاعر با تکیه به کدام روایت به قلم داده است. یعنی آفرینیش جسم از خاک و و به جسم وارد نمودن روح. عامل و معنی دیگری، که خواننده را در این رباعی متوجّه می‌کند   بازگو  شدن این  ‌اندیشة فلسفی است، که همه چیز  به اصل خود بر می‌گردد.

//خاکی بر خاک رفت و پاکی بر پاک //یعنی، پس از آن که روح با  نوازش نی به جسم وارد کرده شد و مدّتی در این طلسم باز ماند، بعد رها شدن روح از جسم، یعنی فرا رسیدن مرگ روح به ذات پاک پیوست، یعنی پاک بود به پاکی رسید جسم که خاک بود دوباره خاک گشت. البتّه حوادث دینی و فلسفة روزگار، که یکی از دیگری آب می‌خورد به هم پیوستن و تصویر ناب و معنی ماندگار آفریدن شاعر کمال ارادت و هنرمندی اوست.

همین گونه  ‌اندیشه را می‌توان از معنی رباعیی زیر  نیز پیدا کرد:

از عشق دلا نه بر زبان خواهی شد

بی‌جان ز کجا شوی که جان خواهی شد

اوّل به زمین از آسمان آمده‌ای

آخر ز زمین بر آسمان خواهی شد (5.524)

و نیز :

در جان تو جانیست، بجو آن جان را،

در کوه تنت دُرّی بجو آن کان را.

صوفییی رونده، گر تو آن می‌جویی،

بیرون تو مجو، ز خود بجو تو، آن را.

برملا است، که در این نگاشته مولانا می‌گوید،  خدا و مهر خدا در توست، اگر به خدا پیوست شدن خواهی اوّل باید خودت را بشناسی از خودت محبّت روزفزون الهی را پیدا کنی گر تو آن می‌جویی، یعنی گر تو به خدا رسیدن خواهی از خودت جستجو  کن.

 

 در رباعی دیگر مولانا می‌گوید:

آن اصل سخن، که جان دهد مر جان را،

بی رنگ چو رنگ بخشد او مرجان را.

مایه بخشد مشعلة ایمان را،

بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را.

در این جا هم صداقت و محبّت بی‌اندازه شاعر عارف هویداست.

همچنین این رباعی نیز بازگوکننده  عشق الهی  شاعر است:

بر رهگذر بلا نهادم دل را،

خؤاص از پی تو پای گشادم دل را.

از باد مرا بوی تو آمد امروز،

شکرانة آن به باد دادم دل را.

***

با عشق روان شد از عدم مرکب ما

روشن ز شراب وصل دائم دل ما

زان می که حرام نیست در مذهب ما

تا صبح عدم خشک نیابی لب ما (5.31)

پیداست، که آن عشقی، که در این رباعی مولانا ستایش می‌کند، عشق بر خداوند است عشقی است، که وصل آن کس را مست و جنون می‌سازد. همیشه به یاد خدا بودن و برای خدا زندگی کردن برای مولانا ماية افتخار بود. این معنی در رباعی زیر باز هم روشنتر بیان شده است:

عشق است طریق و راه و پیغمبر ما

ما زادة عشق و اشک شد مادر ما

ای مادر ما نهفته در چادر ما

پنهان شده از طبیعت کافر ما  (5.57)

 

 یا جای اگر در ستایش عشق می‌گوید:

ای عشق، که جانها اثر جان تویند

ای عشق، که حسنها نمکدان تویند

ای عشق، که دُرّها همه از کان تویند

پوشیده تویی و جمله عریان تویند   (5.560)

به اطمنان  می‌توان گفت، این عشق نیز عشق الهیست و در این رباعی شاعر زیر مفهوم  عشق به خداوند مراجعت نموده،  ستایش بزرگی عشق او را می‌کند.

و مچموعا به پندار ما،  اکثر موزوعهای رباعیات این پیر سخن را مضامین عرفانی تشکیل می‌دهد. شعر و موسیقی و رقص سما، که مولانا به آنها دلبستگی و تمایل زیاد دارد، نیز از  دیگر موضوعهایست، که رباعیات عرفانی او فرا گرفته‌اند.

مولانا حتّی در این قالب رباعی هم استادانه چنین مضامین عرفانی را جای داده است.

2 وصف شمس تبریزی و ستایش محبّت نسبت به او    

 

مهمترین نکاتی، که آثار مولانا را از دیگر نگاشته‌های همزمانش متمایز میکند ، موضوعی ویژه است، که آن از محبّت و صمّیمیّت مولانا نسبط به شمس تبریزی سرچشمه می‌گیرد. یعنی،  موضوع وصف شمس تبریزی و ستایش محبّت نسبت به او از ابتکارات مولاناست. با جرا ت می‌توان ذکر نمود، که همان گونه که داستان عشق عرفانی مولانا با شمس در غزلیات شوریده او مطرح است، در رباعیاتش نیز بازتاب دارد. مولانا می‌گوید:

 

 عمریست ندیده‌ایم گلزار ترا

     و-آن نرگس پرخمار خمّار ترا.

     پنهان شدیی ز خلق مانند وفا،

     دیریست ندیده‌ایم رخسار ترا.

 مسلّم است، که در این رباعی شاعر به شمس مراجعت می‌کند. فکر می‌کنیم ، که  ا میت و نقش شمس در زندگی مولانا حاجت به شرح و بیان نیست و هر کسی، که با زیندگینامه و آثار مولانا آشناست، می‌داند، که شمس برای شاعر که بود و در زندگییش چه نقشی داشت. قصّهایی، که در مورد رفاقت،  صداقت و محبّت مولانا نسبط به شمس هستند اکثر مورد در آثار مولانا بازگو می‌شوند. چنانچه شاعر از غیب زدن شمس، که  در این مورد زیاده روایتها هستند، زیاد نوشته‌است و این درد و فراق را به رشتة نظم کشیده است این موزوع در رباعیات او نیز بازتاب خود را پیدا کرده‌اند:

اوّل به هزار لطف بینواخت مرا،

     آخر به هزار غصّه بگداخت مرا.

     چون مُهره‌ مهر خویش می‌باخت مرا،

     چون من همه او شدم، برانداخت مرا

 

    جای دیگر از فراق او می‌گوید:

گه می‌گفتم، که: «من امیرم خود را»،

     گه نعره‌زنان، که من اسیرم خود را.

     آن رفت، از این پس نپذیرم خود را،

     مگریفتم این که من نگیرم خود را.

   همچنین در وصف شمس گفته است:

 

 از عشق تو دریا همه شور انگیزد

در پای تو ابرها دور می‌ریزد

از عشق تو برقی بر زمین افتاده است

این دود به آسمان از آن میخیزد  (5.523)

 

 3 ‌اندیشه‌ها و تعلیمات فلسفی، هستی و مرگ، عالم و آدم

مولانا شناخت حقیقت ازلی را در عشق می‌بیند و تمام عالمة هستی را در این مهفم جای داده، راه کشف و ذوق را پیش می‌گیرد. تعلیمات فلسفوی، هستی و مرگ، عالم و آدم نیز از این دیدگاه مولانا آب می‌خورد. نمونه‌های رباعیات زیر این انیشه‌های ما را تقویت می‌بخشند.

 

 گاها از غم دلبر بر آتش باشیم                        

گاها از پی دوستان مشوّش باشیم                     

آخر به چه حرمی زنیم راه نشاط؟                       

آخر به کدام دلخوشی خوش باشیم؟    (5.1199)

****

بی یار نماند هر که با یار بساخت

مفلس نشد آن که با خریدار بساخت

مه نور ا زان گرفت کز شب نرمید

گل بوی از آن گرفت که با خار بساخت    (5.258)

 

 این من نه منم آن که منم گوی کیست؟

گویا نه منم در دخنم گوی کیست؟

من پیرخنی بیش نیم سر تا پای

آن کس که منش پیرخنم گوی کیست؟  (5.216)

 

 کوتاه کند زمانه این دمدمه را

     وز هم بدرد گرگ فنا این رمه را.

     اندر سر هر کسی غروریست، ولیک

     سیلی اجل قفا زند این همه را.

 

 4 اندرز و حکمت روزگار

معلوم است، که میراث کلاسیک  ما اساساً خصوصیات تربییتی  داشت، موضوعهای پند و حکمت، احساسات بلند انسانی را ترنم می‌کرد. از قدیم کلاسیکان ما برای افادة پند و حکمت و مضمونهای فلسفی از رباعی و دوبیتی استفاده نموده‌اند، رباعی و دوبیتی و غزل از فعالترین ژانرها محسوب می‌یابند. مولانا نیز در این ردیف برای بیان حکمتهای اندوخته و پند و اندرز روزگار از قالب رباعی استفاده کرده است:

 

 زینهار، دلا، به خود مده ره غم را،

     مگزین به جهان سوهبت نامحرم را.

     با ترّه و نانی چو قناعت کردی،

     چون ترّه مسنج سیبلت عالم را.

***

ای داده به نان گوهر ایمانی را،

     داده به جوی قلب، یکی کانی را.

     نمرود چو دل را به خلیلی نسوپورد،

     بسپورد به پشّه لاجرم جانی را.

نمونة انگونه رباعیها را از آثار مولانا زیاد می‌توان پیدا کرد.

 

 5 مناسبت پاک و صمیمی بین انسانها

شعر کلاسیکی تاجیک از ابتدای کامیابیهای خود، یعنی از عصر 10 با واقعات زندگی، مناسبت بین انسانها، دوستی و رفاقت و عشق و محبّت توجّه داشت و اغلب نگاشته‌های شاعران بر این معنی سروده می‌شدند. مولانا در برابر سرودن عشق الهی به دوستی و رفاقت و مهر و عاطفه‌ میان انسانها نیز باور داشت. ستایش این معنی نیز در آثار مولانا و به ویژه در رباعیاتش به چشم می‌رسند:

از شبنم اشک خاک آدم گل شد

صد فتنه و شور در چخان خاسیل شد

صد نشتر اشک بر رگ و رخ زدند

یک قطره از آن چکید و نامش دل شد (5.551)

 

 همزمان تحقیق  رباعیات مولانا ما را بر آن عقیده معتقد ساخت، که شاعر در برابر انعکاس ایده  و معنی بلندارزشش  به بدیعیت رباعیات و تصویرهای این قالب شعری  توجّه خواص ظاهر کرده است. بی‌شبهه، تصویر و دید شاعرانه در رباعیات مولانا  جایگاه  مهم و سازنده پیدا کرده، محتوا در تصویر ناب بازگو شده است. طرز بیان معنی، صور خیال شاعر و دید و تصویرهای شاعرانه گاهی ناخداگاهانه و گاه دیگر مخصوص وارد شعر گشته‌اند، که در  پژوهشهای  منبعدی  ما این ویژگی رباعی   مولانا را پیگیری خواهیم کرد:

این آتش عشق می‌پزاند ما را،

     هر شب به خرابات کشاند ما را.

     با اهل خرابات نشاند ما را،

     تا غیر خرابات نداند ما را.

 

 در این رباعیها تکرار واژه‌ها پااتیکة رباعی را خیلی بالا ساخته‌اند.

افسوس، که بیگاه شد و ما تنها،

     در دریایی کناره‌اش ناپیدا.

     کشتی و شب و غموم و ما می‌رانیم

     در بهر خدا به فضل و طوفیق خدا

 

 بر رهگذر بلا نهادم دل را،

     خاص از پی تو پای گشادم دل را.

    از باد مرا بوی تو آمد امروز،

    شکرانة آن به باد دادم دل را.

 

 پس می‌توان گفت، که رباعیات مولانا در آثار گران ارزیش او جایگاه مخصوصی را صاحب است. و شاعر در سرودن این قالب سنّتی نیز استعداد منحصر به فرد را دارد. رباعیاتش با فراگیری ایده  و مضمون بلند و پااتیکة جالب و شایستة توجّه توانستند تا امروز در رشد این قالب شعر ادبیات فارسی-تاجیکی حصه‌گذار باشند. مسلّم است، که رباعیات مولانا نه کمتر از غزلیات و مثنوی شاعر معروفیت دارند و موعجیب محبوبیّت مؤلف گشته‌اند.

 

پینوشت:

1.         کالمن برکس. یک سال با رومی.-نیویارک: «هرتیر سنفرنسیسکا»، 2006.-426 ص.

2.         مسلمانقولاو ر. نظریة جنسها و ژانرهای ادبی.-دوشنبه: معارف، 1978

3.         نصرالدین‌اف ا. شرحنویسی در تاریخ ادب فارس و تاجیک (عبارت از دو جلد). خجند، 2001.-354 ص.

4.         سعدییف ص. پااتیکة شاعران ماوراءالنهر.-دوشنبه: دانش، 1980.-138 ص.

5.         فوروزانفر ب. مولانا چلال‌الدّین بلخی. دیوان قلیات شمس تبریزی.-تهران: نشریات سپهر، 1363.-1570 ص.

 

 6.        شمیسا ص. نگاه تازه به بدیع.-تهران: انتشارات فردوس، 1370.-362 ص.

7.         شمیسا ص. سیر رباعی.-تهران

8.         http:/mewlana.mihanblog.com/post/44

 9.        http:// faryad.epage.ir/fa/module.content_page.27-06.html

 10.     http:// www.jawab.ir/qa

فردوس اعظم (خواجه‌ اف)

 

 


مطالب مشابه :


عاشقانه ترین شعر مولانا محمد بلخی ( مولوی )

گنجینه ی بهترین شعرها - عاشقانه ترین شعر مولانا محمد بلخی ( مولوی ) -




اشعار مشهور مولانا

مولانا - اشعار مشهور مولانا - . شد ز غمت خانه سودا دلم در طلب زهره رخ ماه رو فرش غمش گشتم و




شعر از : مولانا جلال الدین محمد بلخی

Sherhaُُ - شعر از : مولانا جلال الدین محمد بلخی - -شعر-ترانه Sher -taraneh




اشعار مشهور مولانا

مولانا - اشعار مشهور مولانا - . در هوایت بی قرارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم جان




اشعار مولانا

کتاب های الکترونیکی - اشعار مولانا - دانلود کتاب, کتاب, دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب




مولانا، شمس، سماع

مولانا، شمس، مثنوی می‌خواندند و با اشعار شورانگیز و عشق‌آمیز دیوان کبیر چرخ می‌زدند.




جایگاه رباعیات مولانا

اشعار فردوس اعظم - جایگاه رباعیات مولانا - تاجيكستان امروزها تحقیق موضوع های گوناگون




اشعار مولانا به زبان انگلیسی

آموزش زبان انگلیسی - اشعار مولانا به زبان انگلیسی - وبلاگ آموزش زبان انگلیسی و دانستنیها و




اشعار مولانا در باره حضرت علی 1

علي شناسي - اشعار مولانا در باره حضرت علی 1 - امام علي کيست ؟ .




اشعار مولانا با صدای شاملو

سفر - اشعار مولانا با صدای شاملو - خدا انسان را آفرید تا خود بی اندیشد نه اندیشه ی دیگران را




برچسب :