نگاهي به مطبوعات...

دوستان محترم

تولیدات زیاد با کیفیت کمتر...! (چاپ در هفته نامه کیمیای ایران)

 

باستان شناسی یکی از علوم جدید و به روز قرن نوزدهم و ترکیبی از چند علم کاربردی ( زمین شناسی، شیمی، معماری، جغرافیا،تاریخ، ریاضیات، جامعه شناسی، پزشکی، رایانه و...) در جهت اثبات فرضیه های تاریخی،جامعه شناسی و پیگیری روند تغییرات و تحولات در دنیای معماری و هنر از گذشته تا به امروز است. یک دانشجوی باستان شناسی باید در طی چهار الی شش سال آموزش با بیشتر این علوم تجربی و میدانی آشنایی مختصر و گاهی حرفه ای داشته باشد تا بتواند موقعیت زمانی و مکانی آثار را بررسی،کاوش و تحلیل علمی نماید. بی تردید یک باستان شناس کاراگاه و مهندس تاریخ است. این کارشناس چند کاره وظیفه دارد تا آثار را شناسایی، ثبت و در نهایت مرمت و نگهداری کند. اگر چنین نباشد نمی تواند به عنوان یک باستان شناس حرفه ای خود را در محافل علمی معرفی نماید. با شرح وظایف و عملکردهای تخصصی که بر عهده یک کاوشگر تاریخی است نیاز به یک برنامه ریزی علمی منسجم، هماهنگی بین مدیران و دانشجویان، در نهایت امر پشتوانه مالی ثابت برای انجام تحقیقات و کاوشهای آموزشی دارد.( اگر تذکر می دهیم ما را ببخشید زیرا با شرح این تفاصیل و مقدمه چینی های قابل هضم با کسانی هستیم که بدون برنامه ریزی جامع تنها برای اهدافی شاید غیر علمی و برای کسب منافع مادی بیشتری می باشند و نیاز چندانی به بالا بردن سطح علمی رشته های میدانی در کارنامه فعالیتهای مدیریتی خود نیستند و همواره در پی بدست آوردن القاب و عناوین ظاهری در جامعه هستند )...، استان خوزستان سرزمین چندین هزار ساله هنر و تمدن، بهترین و بزرگترین آزمایشگاه  تاریخ و باستان شناسی از دیروز تا به امروز مورد توجه خاص برای علاقه مندان داخلی و خارجی بوده و هست. همچنین با وجود سه واحد فعال(ایذه،دزفول، شوشتر)دانشگاه آزاد اسلامی امر آموزش کارشناس و کاردان رشته باستان شناسی را بر عهده دارند. این دانشجویان پس از سپری نمودن  دوران تحصیل بدون کمترین تجربه میدانی-کارگاهی با نمرات بسیار عالی فارغ التحصیل شده و در نهایت روانه بازار کاری می شوند که هیچ صنفی بجز سازمان میراث فرهنگی خواهان آنان نیست! و سازمانهای مربوطه نیز نمی توانند بر حسب کارشناس بودن محوطه های تاریخی-باستانی را برای ثبت،مرمت و کاوش بدست کسانی که تجربه کافی و یا نسبی در تخصص خود را نداشته بسپارند. در نتیجه کارهای میدانی را به افراد با تجربه واگذار خواهند کرد و این یک واقعیت مسلم است با تلاش و پذیرفتن مسئولیت می توان تجربه لازم را کسب نمود. یکی از راه های کسب تجارب حضور یافتن در کارگاه های فعال و کارکردن درکنار افراد صاحب فن، اعتماد نمودن به نسل جوان، پذیرفتن شکستها و امید به آینده داشتن است. اما متاسفانه دانشگاه های یادشده تنها در دوران کارورزی و برای مدت زمان محدودی اقدام به کاوشهای نسبتاً علمی می کنند و شاید ذکرکاستیها و معایب در این نامه جایز نباشد.ولی برای نمونه یکی از آن هزاران مشکلات را به ناچار بیان می کنیم. در بیشتر مواقعه مدیر گروه ها و روسائی دانشگاه ها با محدودیت برای کار در محوطه های باستانی، کمبود مناطق باستانی، استاد کاوشگر، اسباب ایاب و ذهاب مواجهه هستند. شما تصور کنید در استان خوزستان با کمبود سایت باستانی مواجهه شویم! و دانشجوی باستان شناسی نتواند از مکانهای تاریخی موجود بهره برداری علمی نماید و یا اساتید دانشگاه مربوطه توانایی انجام کاوشهای دانشجویی را نداشته باشند و همچنین فاقدکتابخانه تخصصی برای مطالعه و پژوهش تاریخی هستند و این موارد نه تنها خنده آور، بلکه دردناک و بسیارتأسف بار است. دانشجویان سردرگم پس از سپری شدن بهترین دوران آموزشی در کلاسهای سرد و بی روح دانشگاه ها انتظار کار کردن در محوطه های باستانی و همکاری سازمانهای میراث فرهنگی محل سکونت خود را دارند. متأسفانه بیشتر این فارغ التحصیلان در انجام اموری مانند ثبت آثار،گمانه زنی، نقشه برداری و...، که ابتدایی ترین اقدامات باستان شناسی است در مانده اند! هر چند اندک گروهی به علت علاقه وافرشان به علم باستان شناسی، داشتن امکانات یادگیری و بدور از محیط دانشگاهی در پی کسب تجربه های جدید خود را به دیگر گروه های کاوشگر فعال معرفی میکنند، مابقی نیز همچنان در حسرت آموختنی نو بسر میبرند. سوال ما از مدیرگروه ها و روسائی دانشگاه های مربوطه این است، چرا باید سیستم آموزشی درحد نمره گرفتن، جزوه خواندن، و وقت تلف کردن دانشجویان باشد؟ تا کی باید این روند آموزشی ادامه داشته باشد؟ با وجود هزینه شهریه های بالای دانشگاه آزاد و مشکلات رفت و آمدها و... که همه می دانند و سکوت می کنند.لطف فرمائید در امر آموزش باستان شناسان جوان و مشتاق، نهایت تلاش علمی را انجام داده تا دین خود را نسبت فرهنگ و تمدن این سرزمین زرخیز بجای آورده باشید. شاید بیان حقیقت گاهی وقتها تلخ و یا شیرین باشد، ولی بر انسان بینا واجب است حقایق را بازگوی نماید. هرچند انتقادات ما به عنوان دانشجویان فارغ التحصیل این رشته جزیی از حقوق دانشجویی ماست، اما امیدواریم در آینده اصلاحاتی در روند آموزشی علوم میدانی و کارگاهی در دانشگاه های مربوطه بوجود آید تا به عنوان کاوشگران فرهنگ و تمدن خوزستان نسبت به علمی که آموخته ایم افتخار نمائیم.                                      

مجیدکیواني   پاییز 87

خدمات علم باستان شناسی و صنعت توریسم(چاپ در هفته نامه کیمیای ایران)

 

...خوزستان سرزمین معادن و نعمتهای فراوان طبیعی از دیر باز مورد توجه بشر قدیم و جدید بوده و هست. با نگاهی وسیع و علمی بدین موضوع می توان اهمیت مسئله را (تمامی آثارمعماری و محوطه های باستانی-تاریخی موجود در دشت خوزستان) مشاهد نمود. هرچند معادن اصلی و حساس اقتصادی در این نامه نیاز به کارشناسی و توضیحات جامع دارد ولی به ترتیب اولیت اقتصادی از آنها نام می بریم: 1. نفت 2. آب 3. خاک 4. کشاورزی 5. توریسم و باستان شناسی...و اما چرا مورد آخر را در اولویت های اقتصادی قرارداده ام، بی تردید هر اقدامی که باعث کسب سود آوری و تحول اقتصادی چشم گیر گردد به نوعی در ردیف صنایع و جریانهای اقتصادی جای دارد. خوزستان با داشتن اقلیمهای متفاوت از تکرار و یک نواختی طبیعت فاصله میگیرد، زیرا در چهار سوی نقشه جعرافیایی این منطقه شاهد نقاط زیبا و چشم گیری می باشیم. کوهستان برف گیر، دشتهای سرسبز، تپه های بلند، بیابانهای خشک، رودخانه های پر آب،خورشید و در نهایت دریا؛ همه موارد یاد شده را می توان در این گوشه از سرزمین ایران مشاهده کرد و با استفاده از امکانات خدماتی-رفاهی و با جذب تورهای داخلی و خارجی نهایت بهره برداری اقتصادی-فرهنگی بهره مند شد. اما علم باستان شناسی و کاوشهای تحقیقاتی این حوزه چه تاثیری در دیدگاه عوام نسبت به گذشته  پیرامون خود دارد؟ و باعث چه تحولاتی در ساختار فرهنگی-اقتصادی جامعه خواهدشد؟ این علم با کنکاش و مطالعات علمی  و بدست آوردن یافتهای تاریخی- باستانی خود می تواند با تاسیس موزه های مسقف( جمع آوری و انتقال آثارمنقول به داخل ویترنها جهت نمایش عموم) و روباز (شناسایی و مرمت آثارباقی مانده از اماکن و معماری شهرهای کهن و باستانی) در جذب مسافرین و آگاه سازی بیشتر علاقه مندان این علم گامهای مهمی برداشت. هم اکنون شهرهای باستانی در استان خوزستان در حال تخریب  و نابودی تدریجی توسط افراد رسمی و غیر رسمی و آثار منقول در معرض تاراج و انتقال به موزه های بزرگ جهان می باشد و این سوال در ذهن شهروندان خوزستانی بوجود می آید چرا سرزمینی با داشتن چنین قدمت کهن تریخی دارای یک موزه جامع و علمی نیست. علت این همه کاستی و کمبود را باید از چه کسانی و در کجاها جستجو کرد؟ کدامین ارگان یا ارگانهای دولتی و خصوصی باید جوابگوی این پیامدهای دلخراش فرهنگی باشند؟ بسی جای خوشبختی است با وجود سه دانشگاه آزاد اسلامی فعال(شوشتر،دزفول، ایذه) در زمینه آموزش باستان شناسان جوان و متعهد در حال فعالیت می باشند و مسئولین فرهنگی استان در صورت امکان با برنامه ریزی های منسجم و بلند مدت خود می توانند با جذب دانشجویان و فارغ التحصیلان این علوم برای گسترش، آشنایی و آگاه سازی عوام  از اهمیت و عظمت فرهنگ و تمدن خوزستان استفاده نمود. صنعت توریسم در دول پیشرفته جهان یکی از با صرفه ترین راه های کسب درآمد است و همچنین با حفظ، مرمت آثار تاریخی و تبلیغات مستمر وگسترده فرهنگی- اقتصادی سعی می کنند تا دیدگاه مسافرین داخلی و خارجی بازدید کننده از اماکن تاریخی-فرهنگی را تغییر داده و حس دلسوزانه را در آنها بارور سازند. هرچند در مقوله  اهمیت صنعت توریسم و علم باستان شناسی،مردم شناسی مقالات و نظریات علمی، فرهنگی و اقتصادی بیشماری از سوی اهل تحقیق و قلم به نگرش در آمده است و گاهی در برخی از مناطق کشور و با حمایت مسئولین روشنفکر عملی شده است. اما همچنان نیازمند حمایت، برنامه ریزی، توجه و پیگریهای مستمر دارد. و در این نامه نیازی به تکرار موضوعات گذشته نیست. اکنون وظیفه اهالی تحقیق و پژوهش ارائه راهکارهای آسان تر، قابل اجرا و علمی نسبت به گذشته برای بهبود،پیشرفت و رفع معایب این علم و صنعت در استان گهربار خوزستان باشند. شاید موارد پیشنهادی نگارنده  تکراری، ساده و کم اهمیت بنظر آیند اما اعقاد دارم همین موارد نیز نیازمند به برنامه ریزی بلند مدت  و مدیریت دلسوز دارد.۱- در حوزه ی مسایل فرهنگی و صنعت توریسم با پیگیری و استمرار در جذب، هماهنگی و آموزش نفرات تحصیل کرده در رشته های باستان شناسی، مردم شناسی و تاریخ می توان گامهای مهم برداشت. متاسفانه سازمان میراث فرهنگی استان با پیگیرهای نه چندان جامع وعلمی خود کلاسهای آموزش تور را در زمانهای خاص با شهریه آموزشی نسبتاً بالا برگزار می کنند و این هزینه برای بسیاری از دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته یادشده قابل پرداخت نیست و باید سازمان نسبت به این مهم در صورت امکان حمایت اقتصادی (یارانه آموزشی) نماید. 2- ایجاد مرکزی ثابت برای پاسخ گویی به سوالات مسافرین، دوستداران میراث خوزستان، دانشجویان و دانش آموزان در سازمان میراث فرهنگی 3- تشکیل کانون کشف استعدادها، جذب و بررسی پیشنهادات فرهنگی و اقتصادی در حوزه صنعت توریسم و علم باستان شناسی، راههای برقراری ارتباط و آشنایی با آئین ها و متد جدید بومی. 4- آگاه سازی قشر تحصیل کرده نسبت به ارزشهای فرهنگی و تاریخی استان خوزستان. 5-گسترش فضاهای تحقیقاتی و مطالعاتی، ایجاد سایتهای حرفه ای و شبانه روزی برای ارائه خدمات به شهروندان و مسافرین داخلی و خارجی توسط سازمان میراث فرهنگی 6- دعوت و آگاه سازی سرمایه گذاران بومی برای اجرای طرحهای فرهنگی و صنعت توریسم دراستان خوزستان 7- تاسیس  بازارچه ها و کارگاه های تولید صنایع دستی و ایجاد مرکزیتی تجاری و به  نمایش گذاشتن هنرهای بومی و فراموش شده  و ریشه دار خوزستان؛ متاسفانه کلان شهر اهواز دارای چنین مراکز پررونق و مداوم نیست و بیشتر نمایشگاه فصلی و اکثریت کارگاه در حال تعطیلی و...، و این مهم تنها با فرهنگ سازی و آشنایی مردم با هنرهای اصیل بومی و حمایت مسئولین امکان پذیر است... و سخن آخر به امید روزی که هر خوزستانی متعصب توانایی پاسخ گویی به سوالات مسافرین داخلی و خارجی را داشته باشد و فرهنگ توریسم یکی از ارکان اصلی در زندگی ما گردد و دوباره شاهد دوران درخشان و خاطره انگیز فرهنگ و تمدن در استان خوستان باشیم.         

مجید کیواني/ کارشناس باستان شناسی

درود و سپاس بر همه مردان و زنان صنعت ملي نفت ايران (چاپ در هفته نامه ارمغان بازار86)

 

طلاي سياهرنگ و گرم اين سرزمين پاك تنها با همت دستان و اراده ی شما نيكان و ساختار  منسجم صنعت نفت در طي يك قرن كشمكش و هياهوي داخلي و خارجي همچنان در زير پوست اين خاك مقدس در جريان است، بي‌ترديد نبايد از خدمات كساني را كه در اين مجموعه حساس اقتصادي-سياسي در حال تلاش بي‌وقفه و شبانه‌روزي هستند را با نگاهي مختصر و ثبت تاريخي کم اهمیت در تقويم ساليانه اين سرزمين بسنده كنيم، زيرا تلاش کارگران صنعت نفت كمتر از مرزبانان اين مملكت در اداي دين خود به مردم و اين كهن بوم نبوده است. مردان بي ادعای نفت در تمامی فصول با پذيرفتن همه ی خطرات كاري، بدور از هر جنجال و تبليغاتي هنوز مصمم و پرغرور چرخهاي اقتصادي ايران زمين را به حركت در مي‌آورند. دنياي مدرن امروزي با همه ی پيشرفتهاي علمي و اقتصاديش هنوز نتوانسته است عنصر مهمتري در مقابل نفت جايگزين كند و با نگاهي مختصر به چهارگوشه ی گيتي مي‌توان در مناطق مهم و خاص جغرافياي را كه در حال جنگ و ناامني‌هاي مداوم مي‌باشند و باعث از بين رفتن هزاران انسان بي‌گناه هستيم را مشاهده نموده و كارشناسانه‌تر بررسي كنيم. بي‌ترديد بايد پذيرفت و بي صراحت بيان كنیم در بيشتر پيامدهاي غير انساني مي‌توان ردي از اين شريان حياتي را جستجو كرد و تنها ملتهايي كه صاحب صنعت بهره برداری از اين نعمت گران‌قدر به خوبي لذت مي برند. اما نبايد از خدمات نفت در گسترش تبادل فرهنگهاي مختلف، رشد علم و آسايش ملتها، پيشرفت دمكراسي و آزاديهاي اجتماعي، بالا رفتن سطح اقتصادي و رفاه اجتماعی و زندگي بهتر نسبت به ديگر دوران‌هاي غمبار تاريخي ناديده گرفت. شايد دنياي امروز با همه شكوه، جلال، زر و زور و تزويرش بدون نفت تهي و بي‌معنا باشد. ايران با وجود مردماني استقلال طلب و آزادي‌خواه در بعد سياست، متفكر و خلاق در زمينه صنعت توانسته‌اند از اين نعمت الهي در جهت امنيت و آسايش ملت خود گامهايي جاودان و استوار در سايه هدايت و درايت رهبراني مردمي بردارند. بر هر ايراني واجب است تا به نقش و جايگاه اين مايه گهربار پي برده و قدرشناس اين مجموعه عظيم و بي‌ادعا باشد. بي شك 29 اسفند اولين پرونده درخشان در تاريخ سياسي معاصر ايران و خاورميانه است. كشور در زمان خاص و حساس استعماري پرچم استقلال و خودباوري را برافراشته بود. طبقه كارگري (مجموعه نفت) و گروههاي مذهبي با اعتماد و اعتقاد شگرفي در كنار مردان بزرگ، ترس و نااميدي ماندگاري را در اذهان دول استعماري عصر خود بوجود آوردند. شايد جريانهاي تاريخي در مقاطع مختلف با شكل و ديدگاه‌هاي متفاوت تكرار شود اما هر رويداد داراي ويژگي خاص خود مي‌باشد. پیامد 29 اسفند در مقطع زماني وابستگي مطلق و سرسپردگي دولت مركزي به دول غربي به وقوع پيوست. در عصر مردماني كه در ابتداي مدرنيزه شدن و در حال گذر از دنياي صنعتي بودن را تجربه مي‌كردند با دستاني محروم و قلوبي پرغرور خود را از وابستگي كهنسال و موروثي اين سرزمين نجات دادند. شايد هنوز از ديدگاه برخي چندان مورد ستايش و تقدير قرار نگرفته باشد اما هر ايراني وطن دوست و آگاه با كمي تأمل و بررسي تاريخي پي خواهد برد 29 اسفند تنها مختص به ملي شدن صنعت نفت و مطرح شدن گروهي خاصی نيست بلكه پيام و رسالت مردماني مصمم، ستمديده و جسور ديروز براي همه ی وارثان امروز اين سرزمين ظلم ستيز، مبارز و شهيدپرور است. زيرا هر حركت و جنبشي نياز به ايثار و گذشت مردمان امروز در جهت رفاه آيندگان و وارثان فرداست. بياييم قدرشناس رشادت و بزرگواري همه مجاهدين و مبارزين سياسي، انقلابی و جهادي اين سرزمين گهربار باشيم و پذيرفت 29 اسفند كمتر از ديگر وقايع بزرگ ضد استعماري اين مملكت آزادي خواه نيست و حتي شالوده اقدامات پس از خود بوده و مي‌باشد. هر ايراني بايد در چنين روزي به خود ببالد و هر سال در آخرين روز سرد زمستاني، بیاد داشته باشد که استعمار دیروز را با دستان پدرانشان رانده اند و با لباني خندان به استقبال بهار آزادي و استقلال میهنی مي‌روند.                     

مجيد كيواني- اسفند 86

روز جهانی کارگر (چاپ در کارون 85)

 

روز جهانی کارگر، روزی بزرگ و سرنوشت ‌ساز برای بشريت است و در ميان همه روزهاي ثبت شده سازمان ملل، روز كارگر، تنها يك يادبود نيست، بلكه اثبات واقعيت و حقيقت مسلم و ضروري براي پي بردن به نقش حياتي چنين طبقه‌ي حساس و مهم بشري است. اگر بخواهيم نقش كارگران ديروز را بهتر ببينيم و درك نمائيم، مي‌بايست دوباره ورقهاي كهن تاريخ را ورق بزنيم. در ايران باستان و  هخامنشيان، تنها دوران پرشكوهي است كه كارگران در قبال كارشان دستمزد عادلانه دريافت مي‌نمودند، زنان و مردان كارگر داراي اهميت و احترام خاص بودند.  تصاير حك شده بر ديوارهاي تخت جمشيد تنها مدرك گفته‌هامان نيست بلكه فراتر از آنها روايات و نوشته‌هاي بجامانده از مورخين بزرگ يوناني است. اما در همه ی دوران باستان چگونگی برخورد با كارگران متفاوت بوده، براي مثال چين، مصر، يونان كمتر از واژه كارگر استفاده مي‌نمودند. لغت برده و برده گان نوعي تسلط بر آزادي و حيات انسانهاي داراي حق زندگی بود. اگر بر سنگ فرشهاي ديوار چين قدم برداريد و با چشمان حقيقت بين به ثلاثه‌ي مصر بنگريد و بر سكوهاي پرشكوه تالارهاي آتني بنشينيد در نگاه اول در برابر بزرگي و عظمت خلق چنين بناهایي سخت حيران و متعجب مي‌مانيد. اما اگر به عمق حادثه فرو برويد و براي چند لحظه چشمانتان را ببنديد، بوي سنگ‌ها و خشتهاي اطرافتان را بخوبی استشمام كنيد و گوش به امواج معلق در فضاي اطرافتان بسپاريد بدون شك صداي تازيانه‌ها، ناله‌ها، بوي خون و عرق، انبوهي اجساد به جا مانده در لاي جرز ديوارها و مدفون شده در زير سنگ فرشهای خاموش، همه را مي‌توان ديد و احساس كرد. تاريخ هيچگاه عدالت و برابري را در قلب خود جاي نمي‌دهد، تنها فرياد مظلومين است كه گاهي قلب منسوخ تاریخ شد را به درد مي‌آورد. در صدر اسلام نيز علی بن ابیطالب كارگري بي‌مزد بود و تنها امیری است كه دستانش هميشه پينه بسته بود و درد كارگران را به خوبي لمس مي‌نمود. حقيقت تاريخ گواهي مي‌دهد تنها محرومين، مستضعفين و طبقه‌ي كارگران در همه ی رسالتهاي پاک انسانی و انقلابات جهاني در کنار پیامبران و مردان بزرگ تا آخرين لحظات جهاد و مبارزه باقي مي‌مانند و بايد اين حقیقت انكار ناپذير را بپذيريم و در اينگونه بيداريها و پيامهاي عدالت جويانه‌ي طبقه‌ي كارگري متفكرانه به تأمل بنشينيم و به خود بقبولانيم كارگران امروز برده‌گان ديروز نيستند و هرگز نخواهند بود. امروزه اروپاي مدرن و ملل توسعه يافته غربي و شرقي همگي بدين حقيقت رسيده‌اند، براي حفظ بقاي سياسي و منافع داخلي و خارجيشان هميشه بايد جايگاه خاص و احترام ويژه‌اي براي احزاب و طبقه‌ي كارگري در برنامه‌هاي كلانشان در نظر بگيرند. توسعه و رشد تفكرات كارگري در جهان و پيدايش مكاتب گوناگون در جهت بهبودي معيشت طبقه‌ي كارگري در ابعاد كوچك یا وسيع تر هميشه تأثيرگذاريهاي طولاني مدتي را از خود به جاي مي‌گذارد. اگر چه این طبقه‌ همواره تحت تأثير اقدامات و جرقه‌هاي سرمايه‌داري به وجود مي‌آيد و هميشه در سايه تحولات اقتصادی در سيطره و سلطه‌ي آن به حيات خود ادامه مي‌دهد اما نبايستي نظامهاي سرمايه‌داري و سيستم‌هاي اقتصادي آزاد اين نكته را فراموش كنند چه كساني چرخهاي صنعتی  را به حركت درمي‌آورند. در روزگاران  قدیم انديشه كارگري سراسر گيتي را گرفته بود اما اكنون تفکرات سرمايه‌داري و اقتصاد آزاد در همه امور ما ريشه دوانيده است و ما نيز براي حفظ بقاي خويش در اين چرخه‌ي عظيم مي‌بايست با چنين تفكراتي فكر و زندگي کنيم و هرگز بدين مسئله نينديشيم كه كفه‌هاي ترازوي اقتصاد بيشتر براي چه كسي و شايد چه كساني سنگيني مي‌كند. جهان امروز، يك سره در حال تاختن و جنگيدن براي تصاحب نمودن غنائم اقتصادي بيشتر و ارزان‌تر است. کارگران خسته و بي‌بهره ی شرکتهاي بزرگ نااميد از زندگي بهتر و تنها به فكر زنده‌ماندن و نمردن در چالهاي تاريك و بي‌نشان اقتصاد جهاني مي‌باشند. جنگ‌هاي آينده، جنگ اقتصاد و سرمايه‌داري است و ما كارگران به مانند سربازاني مي‌مانيم كه تنها باید به سربلندي و آسايش ژنرالها و غولهاي شكست ناپذير اقتصادي فكر كنيم و هميشه اصرار داريم با دستاني محروم همچنان از همه ی ارزشها و دلبستگيهايشان پاسداري و حمايت نماييم. افسوس تاريخ مملو از صعودها و نزولهاي بيشمار است و حاضر نيستيم به گذشته‌هايمان نگاهی بیندازیم و از همه‌ي رخدادهايمان درس عبرت بگيريم و باورمان شده است با گذشت زمان و اميد به آينده خطاها و كاستيهايمان را جبران كنيم. اما به چه قيمت مي‌توانيم با بي‌تفاوت از كنار بي‌عدالتي‌ها و تبعيضهاي انساني بگذريم و چگونه مي‌خواهيم رسالت انساني خود را به جاي آوريم. گاهي اوقات نیز برخی   از انسانهای پیرامون ما احساس مي کنند مانند موجودات فاقد شعور به حيات خود  ادامه میدهند و برایشان چندان مهم نيست چرا اینگونه شده است. خدای عدالت و برابری قرنهاست فريادش را در رسالت پیامبران و فلیسوفان متعهد جاري نموده و به خاطر آسایش انسانها زيباترين ندايهای آزادی بخش و عشق به زندگی را در صور اسرافيلیش در این عالم  براي ما نواخته است و سرانجام روزی از همه ما مي‌پرسد آيا بندگان مطيع و فرمان بردار بوده‌ايد؟ آيا با عدالت نعمت‌هايم را ميان خودتان تقسيم كرده‌ايد؟ آيا كتاب‌های رهایی بخش را خوانده‌ و درك نموده ايد؟ و آيا پیام نان، مسکن، ...؟ را به همه بینوایان عالم هدیه کرده اید؟                  

مجيد كيواني بهار-85


****************************************************************


چهارشنبه سوری و جایگاه آتش در فرهنگ ایران...زمستان 87


درخشش شعله های آتش در تاریکی شب پیام آور رهایی و بخشش نور در زندگی است و پیام جشن چهارشنبه سوری به انسانهای زمین اعلام پایان حکمرانی سرد و سوزناک زمستان، فرا رسیدن بهار دل انگیز طبیعت و امیدواری دوباره ما نسبت به آینده ای بهتر و روزهای خوب زندگی، ایجاد اتحاد، یکرنگی و پاکی  مستحکم تر برای همگان است. این شب مقدس همواره در بین مردمان آریایی نژاد مورد اهمیت خاصی بوده است. تقدس و احترام به آتش در تمدنهای کهن هند و چین نیز مانند ایرانیان از گذشته تا به امروز رواج داشته است زیرا مراسم آتش بازی چینی شیوه ای برای مقابله با عوامل شوم یا نشان از شاد بودن مردم است و آتش زدن مردگان در هند برای آرامش روح و تطهارت گناهان اموات خویش، فریضه ای مقدس و کرداری قابل احترام برای مردمان آن دیار و اعتقاد آنان نسبت شعله های جادویی آتش است ولی در فرهنگ غرب (رقص آتش در قبایل سرخ پوست امریکایی و برخی از اقوام سیاه پوست افریقایی بصورت یکی از سنن مذهبی تا اکنون حفظ شده است ) و سرزمینهای سرد به دلایل گوناگونی چون کمبود گرما، منابع فسیلی ( نفت و گاز) توجه چندانی به وجود معنوی-مذهبی آتش نمی شد اما استفاده و تقدس به عناصر دیگر (خاک، آب، باد) در بین آنها رواج داشته است و میتوان توانمندی هنر معماری، سفال گری، سنگ تراشی (ساخت مجسمه های گلی، معابد سنگی) را در میان اقوام بین النهرین، یونان، تراکیه، مصر و دیگر مللی که این عنصر برای آنان تا حدودی دارای اهمیت چندانی نبوده است مشاهده کرد، ولی جایگاه معنوی آتش در ایران از دوران اساطیری و بر اساس افسانه ها، قصه ها و کشف آن توسط جمشید آغاز شد و در عصر زرتشت بدان اهمیت مذهبی داده و جز ارکان چهارگانه معرفی گردید و برای عموم قابل ستایش بود  (وجود آثار مذهبی و بناهایی بصورت آتشکده هایی بزرگ برای نیایش ارتشداران، موبدان و کشاوزران در آذربایجان، خراسان، فارس، خوزستان گواهی دهنده اعتقاد ملی مردمان باستان است) هرچند شاه هان باستانی ایران برای اثبات قدرت معنوی-مذهبی خویش بر روی مسکوکات رایج دورانشان اقدام به حک آتشدان و نمایش دادن شعله های آتش میکردند. تنها در مقطعی از دوران آغازین اشکانی بعلت نفوذ تمدن یونان اثری از این نقوش دیده نمیشود و در دو سوی سکه رخ پادشاه و الاهه های غربی حک شده است، هر چند نقش شعله های آتش بر روی سکه ها در دوران پیش از اشکانی نیز در بیشتر مقاطع زمانی مشاهده نشده، زیرا مذهب در آن اعصار چندان دارای اقتدار سیاسی نبوده است اما در بیشتر نقش برجسته ها و کتیبه های بزرگان ایران باستان ( ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی ) همواره اثری از نفوذ معنوی آتش بوده است، هر چند رهبران مذهبی زرتشتی برای این اثبات جایگاه مقدس آتش دلایل قانع کننده ای دارند. زیرا وجود این عنصر در زندگی انسان مانند نقش حیاتی آب، خاک و هواست. این ماده به ما جنبش و حرکت، رهایی از تاریکیها، زدودن بیماریها در زندگی، سلاحی برای مقابله با حیوانات وحشی، تهیه و ساخت ابزار آلات روزمره، و هزار یک کاربرد دیگر عطا نموده است، پس تا جایی که امکان دارد بر انسان واجب است نسبت به این نعمت سپاس گذار باشد.

در میان اقوام اصیل امروزی ( کرد، لر، بختیاری، گیلانی، مازنی، آذری و بلوچ )و شهرهای کهن در فلات مرکزی و ناحیه جنوب غربی ایران اعتقاد به روشنایی اجاق در خانه ها همچنان وجود دارد حتا اگر خانواده ای از داشتن فرزند پسر محروم باشد مثال « اجاقش کور است » را بکار میبرند و بدان معناست که این خانواده از گرمی خون پدری و ادامه نسل ساقط مانده است...! هرچند این عقاید در جوامع مدرن چندان استقبال نمیشود و به نوعی پیام تبعیض بین زن و مرد را بازگو میکند ولی متاسفانه هنوز این برخورد و اندیشه در جوامع جهان سوم و اسلامی همچنان دیده میشود.

هنگام پیروزی سپاه اسلام بر حکومت ساسانی، مغهای زرتشتی و متعصبان فرهنگ پارسی توانستند تا حدودی پاره ای از اعتقادات خود را وارد دین و فرهنگ اسلامی ( مذهب شیعه) کنند از جمله روشن کردن شمع بر قبور، در مساجد، نیایشگاه ها و گاهی استفاده از بخورهای خوشبخو برای معطر نمودن فضاهای مسکونی یا اسفند دود کردن برای دفع بیماریها و جشن های خانوادگی  میتوان یاد آور شد که بیادگار باقی مانده است. شاید این اعتقاد و ستایش در دیگر ادیان بنوعی اقدامی کفر آمیز و گناه خوانده میشود اما در آیین زرتشتی یکی از اصولی بنیادی آن بعد از سفارش به پندار، گفتار و کردار نیک اهمیت دادن، دوستی و ارتباط نزدیک برقرار کردن انسان با طبیعت است و حتا اگر خشم آتش باعث ویرانی طبیعت باشد نوعی فرایند زیست محیطی است ولی نفش آتش در زندگی انسان مانند ابزاری در اختیار وی است که میتواند در راه آسایش یا خانمان سوزی دیگران استفاده نماید در هر صورتی نمی توان از حضور آتش در زندگی خود احساس خطر کرد بلکه باید دیدگاه، نگرش، فرهنگ فردی و رفتار مردمان پیرامون خود را نسبت به استفاده از عناصر طبیعی تغییر داد و روحیه آرامش طلبی و احترام را بارور تر ساخت نه شعله های سوزان تعصب، خود رایی، غرور، مردم آزاری و هر عاملی که باعث ویرانی و خانمان سوزی دیگران میشود را بر انگیخته ساخت. اگر انسانی واقع بین باشیم و به تاریخ آیینی پدران خویش نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد چهارشنبه سوری و نقش معنوی آتش مانند دیگر اعتقادات پدرانمان در پاسداری از ارزشهای ملی ما در برابر هجوم عقاید دیگر فرهنگ های مهاجم بسیاری حیاتی و بزرگ بوده است. بر پایی این مراسم باعث میگردید تا انسانهایی که دارای اندیشه ها، اهداف و حتا دردهای مشترک بوده در چنین شبی شورانگیز و خاطره ساز گردهم آیند، تا با یکدیگر گفتمان کنند، عاشق شوند، پیمان وفاداری و دوستی ببندند، یا برای دوام و نگاهداری این پیمانها هر سال ارتباطاتی تنگاتنگ تری بر قرار کنند.

انسانهای متفکر همواره در جستجوی جایی برای تبادل اندیشه ها، ابراز نمودن شادیها، غمها، همدردی، همیاری با دیگران و اعلام حضور در مکانهای مردمی هستند زیرا بشر موجودی اجتماعی، ماجراجوی و خواهان حوادث تازه برای آزمایش کردن خود در جهت کسب تجارب جدید است. آری هموطن گرامی فلسفه وجودی چهارشنبه سوری از جایگاه عرفانی و یا عقلانی بشر نیک پندار سر چشمه میگیرد، با کلمات و اشعار زیبایی ساخته و مانند گفتاری نیک سرود میشود، در نهایت با گردهمایی انسانهایی گوناگونی برای یک هدف مشترک پیرامون حلقه های پرشکوه آتش با انجام رقص و شادی گردهم می آیند سرانجام با کرداری نیک به پایان میرسد.    

                             

مجيد كيواني     اسفند 1387

 ******************************************************************

 

و اما روز درخت کاری در خوزستان...؟ (زمستان 87)

 

... در سالروز درختکاری و بیاد چنین روزی اگر هر انسان صلح طلبی شاخه نهال جوانی را در دل زمینهای خشک و تهی از نشاط و سرسبزی بکارد بزرگ ترین خدمت را به جامعه بشریت و محیط زیست پیرامون خود کرده است و بی تردید این کردار نیک در آینده تاثیراتی عمیقی را در روح و روان هر ببینده ای بجای خواهد گذاشت. حتا خود وی از انجام چنین حرکت فرهنگی خرسند میگردد. ای کاش آن انسان صلح طلب و تاثیر گذار یکی از ما باشد.

روز درختکاری نیز بی هیاهوی از راه رسید. افسوس شهر و استان من همچنان با وجود داشتن خاک بکر و بایر، آب های زیر زمینی فراوان هر سال دریغ از پارسال در حسرت سرسبز شدن بسر میبرد. ولی هنوز دیر نشده است باید از جایی و مکانی شروع کرد. براستی عامل این عقب مانده گی زیست محیطی در اقلیم زرخیز خوزستان چه کسی یا کسانی است:1-شهرداران متعهد مناطق 2-مدیران کاردان اجرایی شرکتهای تولیدی 3- اعضای محبوب شورای شهر 4- نماینده گان فهیم استان  6- سازمان فعال منابع طبیعی 7- جهاد کشاورزی خود جوش 7-رسانه ی آگاه سمعی و بصری استان 8- مطبوعات مستقل بومی 9- ارشاد اسلامی  10-شهروندان خوب خوزستانی 11- عوامل غیر متعصب بیگانه و خارج از استان..؟ 12- تقدیر و سرنوشت یا گرد و غبارهای کشورهای همجوار 13- یا خود من...!

براستی چه کسی و یا چه کسانی مسبب  اصلی این آلوده گی آب و هوایی هستند؟ شما نیز میتوانید در ذهنتان چندتایی را انتخاب کنید. اما اگر حق انتخاب داشتم میگفتم : ا- شهرداران مناطق 2- مدیران شرکتهای تولیدی 2- رسانهای های جمعی 4- و خود من

هرچند میدانم بنده حق انتخاب ندارم، باید با گرد و غبارهای تحمیلی بسازم و مثلاً زندگی کنم و هرگز نباید از آقای شهردار عزیرتر از جانم (منطقه 3)  بپرسم چرا در کوچه، خیابان و محله خاک گرفته و ماتم زده ما یک فضای سبز کوچک، چند تایی درخت خوب و قشنگ، یا از داشتن گلهای نیلی و بنفش محروم است و چرا خیابان ما (کوی منابع طبیعی) 7 سال بخاطر یک روکش ساده آسفالت توی کف مانده است. تابستان که از راه میرسد باید در غبار غلیظ خاکی که از رفت و آمد خودرو ها بوجود می آید و آلوده گی صنعتی شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون  برقصیم و زمستان در میان گل و لای خیابان وکوچه غوطه ور میشویم  و یا ممکن است در کف آن لیز بخوریم و... بیچاره خیابان ما مثل اهالی سربزیرش از گرد و غبار آلوده هوای اطراف دچار بیماریهای پوستی و تاسی زود رسد شده است. اما این حرفها مثل یک عقده مدتهای مدیدی در دلم مانده بودند که میبایست به جناب شهردار محترم و متعهد...! میگفتم هرچند که برایم روشن و واضح است هرگز ایشان وضعیت جنگی ما را فراموش نخواهد کرد و در اولین فرصت زمانی به صدای نیازمندان  اهالی محترم و سربزیر و از همه مهم ترحسرت بدل گوش خواهد و اهل انتقاد و گفته مان است نه مقابله به مثل آخر کسانی که مدیر یا مسئول میشوند با دیگران فرقهایی دارند اگر نداشته باشند هرکسی می توانست شهردار یا ... شود انشاء چشم براه مهربانی شما هستیم!

ببخشید از بحث اصلی خارج شدم در روز درختکاری می توان از طریق:1- دانش آموزان 2-وزرشکاران 3-گردانهای فعال بسیج مناطق 4-سربازان عزیز پادگانها نظامی 5- خانواده های محترم خوزستانی 5- روسای ادارت 6- انجمنهای فرهنگی 7- هلال احمر استان 8- و... هرکسی که میتواند یک شاخه نهال کوچک را با خود حمل کند و در فضاهای خالی و مناسب کاشت گیاه در پیرامون کوچه، محله و شهر یا هر جایی که باعث سرسبزی میشود دعوت کنید. مردم در انجام کارهای فرهنگی و نیکوکارانه بدون هیچ چشم داشتی همکاری و همیاری کرده و میکنند تنها مشکل برای انجام این حرکت بزرگ داشتن یک مدیریت قوی و هماهنگ است شاید هزینه های مالی برای خرید نهال، ایاب و ذهاب نفرات تا حدودی مانع از انجام چنین کاری شود اما با همکاری شرکتهای توانمند (نفت، برق، مخابرات، آب و فا ضلاب و...) میتوان تا حدودی مشکل را حل کرد اگر استان ما دارای پوشش و فضاهایی سرسبز باشد در روحیه شهروندان و مسافران تاثیرات مثبتی خواهد داشت و  مانع از آلوده گیهای زیست محیطی خواهد شد. براستی کاشت یک نهال نیاز به این همه کارشکنی و یا کارشناسی کردن دارد؟ مگر یک انسان بالغ و عاقل نمی داند داشتن درخت بهتر از نداشتن آن است. و براستی چرا فضاهای بیرونی ادارات و سازمانی خصوصی و دولتی  استان خوزستان با داشتن بودجه های کافی از داشتن گیاهان زیبا و سر سبزی محروم هستند و نکته بسیار جالب اینکه در شهرداریهای مناطق شهر اهواز نیز از داشتن فضاهای سبز مناسب (درخت) در مضیقه هستند امیدوارم سال آینده در این روز پاک و جهانی یک میلیون نهال جوان از درختان قابل زیست در تمامی اقلیم قابل کشت خوزستان بدست مردم و مسئولین دلسوز در سطح استان کاشته شود تا استان ما در بین دیگر شهرهای ایران رتبه نخست را در کاشت درختان  از آن خود نماید. به داشتن سرزمین و لحظه هایی سبز...                   


مجیدکیواني زمستان۸۷


مطالب مشابه :


همایش بزرگ تجلیل از کوهنوردان پیشکسوت خرم آباد

هیئت کوهنوردی وصعودهای ورزشی استان کرمان. و جوانان استان همیاری شهرداریهای استان




اطلاعات برخی کو های استان لرستان

اطلاعات برخی کو های استان ورزشی استان کرمان. همیاری شهرداریهای استان




استخدام در شرکت برق،شرکت نفت،بانک،شهرداریها،استخدام در معدن گل گهر و سرچشمه

· استخدام سازمان همیاری شهرداریهای استان · آگهی استخدام جهاد دانشگاهی استان کرمان 90




اگهی استخدام سال 90 _ پرتال دانشگاهی کشور_ بازار کار

http://up.asatiz.com/do.php?img=1015 [جزوه ازمون نظام مهندسی برق :: کلیک کنید ::. سایت تخصصی دانشجویان ارشد و




مهندس دهمرده شهردار زابل :یعنی دولت در یک سال گذشته هیچ کمک مالی به شهرداری زابل نداشته است

نسیم صبا کرمان از جراید معروف استان و سازمان پسماند شهرداریهای سیستان نیز




نگاهي به مطبوعات...

تاریخی و گردشگری استان بسیار جالب اینکه در شهرداریهای مناطق شهر اهواز کرمان میراث




برچسب :