متن زندگی نامه روحانی شهید سید ابراهیم علوی
بسم الله الرحمن الرحیم
متن زندگی نامه روحانی شهید سید ابراهیم علوی پیاده شده ازروی نواری که توسط خود ایشان ظبط گردیده شده بدون هیچ دخل وتصرفی
خدایاتومرگ مراشهادت درراه خودت،درحالیکه درمسیرتوهستم قرارده وازتوسوال میکنم نیرویی به من دهی که دشمنان توراواعداءرسولت ورا به گورستان تاریخ بفرستم امام صادق(ع)
الحمدالله رب العالمین اشهدان لااله الا الله وحده لاشریک له واشهدان محمداعبده ورسوله واشهد ان امیرالمؤمنین علیا ولی الله وان الجنة والنارحق وان الله یبعث من فی القبور
بازپروردگاراتوشاهدباش که بااعتقادراسخ به اصول اسلام ومکتب توحیدوباآن شناختی که ازمکتب توداشتم ،مرابرآن داشت درچپنین روزی که درخت انقلاب نیازبه آبیاری دارد وامام ما وابراهیم ما وحسین ما،هل من ناصر ینصرنی ،فرزندزهراراتکرارمی کند لبیک گویم
اینجانب سیدابراهیم علوی فرزند سیدعباس درسال 1347 دریکی ازروستاهای دورافتاده قاین به نام ورزگ در یک خانواده مذهبی متولدشدم درسن 4 سالگی به مکتب رفتم ودرآنجا نزد،یکی از آقایان به نام میرزا یوسف قرآن راخواندم وبعد به مدرسه رفتم وتا کلاس پنجم ابتدایی در خود روستای ورزگ تحصیل کردم بعد برای ادامه تحصیل به شهرستان قاین رفتم وازهمان اوائل چون علاقه خاصی نسبت به علمای بزرگ اسلام داشتم ومی خواستم که طلبه ای ازطلاب وسربازی امام زمان (عج) باشم لذاهمراه پدرم برای ثبت نام به مدرسه علمیه جعفریه قاین رفتیم به اتفاق برادرجعفرورزگی[1]ومحمددهاتی[2] درآنجا ثبت نام کردیم بعدازچندروزی به ما کتابهای امثله،جامع المقدمات،صرف،نحو،هدایه و...رانزداستادبزرگوارحجةالاسلام اصفهانی وآقای آیتی تدریس نمودم حدود یک سال واندی طول کشید،وبرای ادامه تحصیل به مشهدمقدس آمدیم ودرمدرسه ولیعصر ثبت نام نموده دومرتبه درس راازاول دور نموده ،ودرمدرسه آیت ا..میلانی ودرآنجا ازاول مقدمات راشروع کردیم باب اول رانزداستادواعظی وباب رابع رانزداستادحجت هاشمی خواندم درضمن مقدمات کلاس هایی ازاحکام نزداستادان بزرگوارآن مدرسه به ماتدریس شد،بعدکتاب سیوطی رانزداستادهاشمی خراسانی خواندیم
درسال 1362درتاریخ62/2/10بود که خواستم به جبهه بروم ولی چون سن من خیلی کم بود چندین دفعه مراجعه کردم وقبول نشدم وبلاخره به هرسختی بود رفتم وشناسنامه ام رازیادکردم مراقبول کردند وعازم شدیم برای آموزش[3] یکی ازروزهای سرد زمستان بود درجلوی پادگان بسیج ما رابه صف نموده که خیلی شلوغ بود درست یادم هست برف شدیدی آمده بودوماهم جهت رفتن به آموزش داخل صف بودیم وقتی خواستم داخل پادگان بروم برادری که بازرسی می کرد چون جثه ی کوچکی داشتم مراردکرد خیلی ناراحت شدم ومرتب پیش اوعذرخواهی می ک ردم ومیگفتم:برادرجان چرامراردمیکنی؟وهمچنان گریه میکردم برادران همه داخل رفتندومن آنجاماندم ،بعدازمدتی به سختی داخل پادگان رفتم وبه برادریعقوبی گفتم :برادرجان چرامرااعزام نمی کنی من می خواهم به جبهه بروم ایشان گفتند که شما خیلی کوچک هستی برادرجان بعدهمه برادران سوار مینی بوس شدندبازپیش آنها خواهش والتماس کردم ،بلاخره مراهم سوارکردندوبرای آموزش به سرخس به یکی ازپادگان های ارتش درروستائی به نام زرقان فرستادند
حدودیک ماه کلیه آموزش های نطامی رافراگرفته وپس زآن به شهرستان رفته وبازدومرتبه برای اعزام به جبهه به مشهدآمدیم ، پس ازرفتن به مشهد، به جبهه اعزام ودر سایت4مستقرشدیم قبل ازعملیات والفجرمقدماتی بود درتیب21امام رضا(ع) بودیم درهمان موقع برادرم سیدغلامرضاوشهیدمصطفی اسلامخواه( رحمت ا..)درآنجا تشریف داشتن
ودرهم آنجا درقسمت پشتیبانی بودم ،بلاخره بعدازمدتی مامورتم تمام شدوبه مشهدبرگشتم شروع به تحصیل کردم وکتاب مختصرووحاشیه رانزداستادواعظی تدریس نمودم پس ازمدتی درخدود62/5/17به اتفاق 9تن ازطلبه های مدرسه ولی عصر(عج)راهی جبهه های حق علیه ظلمت شدیم ازمشهد با هواپیما حرکت کردیم قبل ازعلملیات والفجر3بود وکله قندی محاصره شده بودنیروی زیادی لازم بود ماراباهواپیما ازمشهد به همدان برده ودرآنجادرپادگان ظفر سازماندهی نمودند الحمدلله همان شب که درظفر بودیم کله قندی سقوط کرد(آزادشد)عراقیهافرارکردندومارابرای پدافندبردندحدود8روزدرخط مقدم پدافند کردیم وبه برگشتیم وبه مرخصی آمدیم بازدومرتبه عازم به جبهه شدیم وبه پادگان ظفر رفتیم ودرآنجامارابه پادگان امام خمینی(ره)درکرندغرب (اسلام آبادغرب)بردند ودرآنجاهم حدودیک ماه بودیم بعدازآن مارابه پنجوین درکردستان فرستادند ،عملیات والفجر4شروع شد،مرحله چهارم عملیات والفجر4 بودومادرتیپ امام موسی(ع) گردان نصر الله بودیم به اتفاق برادران :رحمتی،گلدانی،محبتی فر وعلی اصغرمعلم،البته برادرهروی وچندین تن ازطلبه های مدرسه ماوبرادراسماعیل زاده هم بودند مادرآن شب خط شکن بودیم ،اما به عللی واردعمل نشدیم ودرآنجاچندتن ازیارانمان راازدست دادیم همچون اکبری ها،محمدی ها واسماعیل زاده ها بلاخره برگشتیم وبه مشهدآمدیم ودومرتبه شروع یه تحصیل کردیم ،کتاب حاشیه راتمام کردیم وکتاب مختصرهم تقریبا نصف شد
درتاریخ63/12/27عملیات بدرشروع شدونیروخیلی لازم بود،ما به اتفاق چندتن ازبرادران به جبهه رفتیم وحدود2ماه درمنطقه بودیم وپس ازآن برگشتیم دومرتبه شروع به تحصیل کردیم، مختصر رانسبتا تمام کردیم،لمعتین راشروع کردم وازنونزداستادعامری درمدرسه موسی بن جعفر (ع)شروع کردم ،مطول رانزداستادهاشمی شروع نموده وهمینطور درس راادامه دادم وبلاخره درتاریخ20/8/64که نیروموردنیازبود ودرجبهه نیرومیخواستن به اتفاق 3تن ازبرادران مدرسه ولیعصر(ع)به جبهه اعزام شدیم حدودیک ماه درمنطقه سوماروهندولی پدافندبودیم آن هم درخط مقدم ،پس ازپایان ماموریت به مشهد آمده وبازدومرتبه به منطقه جنگی برگشتیم،شب اول که رسیده بودیم دراردوگاه ثامن الائمه(ع)لشکر5نصر،همان شب حرکت بود،یادش بخیر برماشین های تریلی 18چرخ سوارشدیم روبه سوی خط مقدم به سمت جاده آبادان حرکت کردیم،ساعت5/12بود که از آبادان عبورکردیم ،اندکی صدای خمپاره هاوتوپ ها به گوش میرسید،چه لحظات حساسی بود برادران دعامی کردند هرچه به خط نزدیکتر می شدیم به خدانزدیکتر می شدیم وبرادران برلب شان ذکرخدا بود،ازیادخداغافل نمی شدند رفتیم ودرپشت اروند ودرروستائی به نام فاطمیه مستقر شدیم ودرآنجا نیروهاراسازماندهی کردند،بعداز2روزعملیات موفقیت آمیزوالفجر4شروع شد شب اول درگردان ،گورهان شهید حیدری درسمت خدمه دوشیکا بودیم،2ساعت بعدازعملیات ازاروندعبورکردیم،عملیات شروع شده بود برادران عزیز بارمزیاالله ویا فاطمۀ الزهراء(س) عملیات راشروع کرده بودند ازاروندعبورکردیم وساعت 3یا4صبح بود که به اتوبان فاو _ بصره رسیدیم ودرآنجاپدافند کردیم، دشمن بعثی آن شب نتوانست پاتک بزند ولی صبح آن روز شروع به پاتک کردکه الحمدلله پاتک دشمن تا شب هنگام وتاوقت نمازمغرب وعشاءدفع شد،شب راآنجاگذراندیم ودرحقیقت آن شب لشکر25کربلابود که شهرفاو،بندرام القصروجزیره ام الرصاد راآزاد کردودرآن شب لحظات خیلی حساسی برماگذشت یادش بخیر چه لحظاتی بود درحالیکه بعضی ازبرادران مناجات می کردند،بعضی ازبرادران شهیدشده بودندودرکنارماآرام درازکشیده بودند،خوشا به حالشان ،ازجمله شهید ابوسراج ازمجاهدین عراقی وبرادرغفوریان وزهرایی مقدم بلاخره آن روز راگذراندیم وبعدازظهردشمن پاتک شدیدی رااغازکرد،که الحمدلله والمنه این پاتک دفع شد شب شد،بازشب راسپری کردیم صبح شد ودشمن شروع به پاتک کرد هواپیماهای عراقی مرتب مارابمب باران می کردند ولی فایده ای نداشت ،توپخانه دشمن همه اش آتش می ریخت ولی به لطف خداوند تبارک و تعالی اصلا آسیبی به مانرسید و خداوند تبارک و تعالی همیشه یارویاوررزمندگان بود صبح همان روزساعت5/7بود دوشیکای ماگیر کرده بود، ودرحالیکه مادرصدد رفع گیر آن بودیم،ناگهان ضدتانک ماروازروبرو به رگبار بستند ودرهمان جامن ازناحیه کتف راست به علت اصابت تیر مستقیم دشمن مجروح شدم ،برگشتم عقب اورژانس وبعد به اهواز وازآنجا به اراک منتقل شدم ازآنجا به مشهد آمدم ومدتی رادربیمارستان آنجا بستری بودم،پس ازترخیص ازبیمارستان به روستا رفتم وبعدازمدتی مجددا به مشهد آمدم وشروع به تحصیل نمودم معالم راتمام کردم ،ماه مبارک رمضان درپیش بود،برادران همه به قاین رفتندولی من مشهد ماندم ،نوارگرفته ودروسی راکه عقب بودم گوش می کردم شبهای زیبائی بود
درهمان مواقع یک روزازناحیه خراسان تلفن زدند،وبرادران ماازلشکر5نصرتلفکس فرستادند وگفتند برادران:علوی ،محبتی فر ومحمدی هرچه سریعتر خود رابه به منطقه عملیاتی برسانید چون فعلا نیرونیازهست وعملیات نزدیک است رفتیم وحکم ماموریت گرفتیم ودرتاریخ65/4/25 لباس گرفته وعازم جبهه های نورعلیه ظلمت شدیم
والسلام علیکم ورحمۀ الله وبرکاته سید ابراهیم علوی
[1]هم اکنون نام خانوادگی جعفرورزگی به اسلام خواه تغییریافته است
[2]هم اکنون نام خانوادگی محمددهاتی به محبتی فر تغییریافته است
-[3]تقریبا 15ساله بوده اند
تذکر:درپایان ازعمویم سیدعلیرضاوباجناقشان حاج رضارجب پورکه بابنده همکاری داشته اندتشکرمیکنم
مطالب مشابه :
زندگی نامه شهيد سيد مرتضی آوينی
دیگری را دربارهی آبادان، سوسنگرد در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس طیبه صالحین
نشانی خانه های معلم و مراکز اسکان
را دریخش پیوندها ی پیروزی مجتمع ادارات خانه 57 آبادان 4428974 0631
شرایط رزرو اینترنتی خانه های معلم
دروازه سامان خیابان پیروزی مجتمع ادارات میدان فلسطین جنب مدرسه امیر علی شیر آبادان
مردی که شاگرد اول کلاس امام خمینی (ره) بود
بود تا به وسیله آن با همکاری امام موسی صدر و شهید دکتر چمران یک مجتمع ی مبارزه مدرسه
کد اهنگ تیتراژ پایانی اخراجی های 3بامتن کامل ان
صالحین; سایت فرهنگی واطلاع رسانی ایثار مدرسه راهنمایی شهید حسین مجتمع فرهنگی ولی
متن زندگی نامه روحانی شهید سید ابراهیم علوی
شهدا ی ورزگ
لیست پایان نامه های گروه علوم تربیتی
بررسی اثربخشی دوره ی آموزش مجازی از دیدگاه اول مجتمع خرمشهر و آبادان
برچسب :
سایت مدرسه ی مجتمع صالحین آبادان