حرف های درمورد حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)



   

حضرت ، اين نكته را هنگامى كه دست راستش (كه منبع خير و بركت بود) از تن جدا شد باخواندن اين رجز بيان كرد: به خدا سوگند! اگر دست راستم راقطع كنيد، من همچنان از دينم و امامِ درست باورم ، حمايت خواهم كرد

كنيه ها 
به حضرت عباس ، اين كنيه ها راداده بودند:
1 ابوالفضل :
از آنجا كه حضرت رافرزندى به نام(فضل)بود، او را به))ابوالفضل((كنيه داده بودند. شاعرى درسوگ ايشان مى گويد: ((اى ابوالفضل ! اى بنيانگذار فضيلت وخويشتندارى/فضيلت  جز تو را به پدرىنپذيرفت.
اين كنيه با حقيقتوجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‍ فرزندى به نام فضل نداشت ، باز به راستىابوالفضل (منبع فضيلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضيلتى به شمار مى رفت ؛ زيرا درزندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضايل و ارزشها پرداخت و خون پاكش را در راه خدابخشيد.
حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هركس با ضميرى صاف او را نزدخداوند شفيع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
2 ابوالقاسم :
حضرت را فرزند ديگرى بود به نام قاسم، لذا ايشان راابوالقاسمكنيه داده بودند. برخى از مورخانمعتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ريحانه رسول اكرم در سرزمين كربلا بهشهادت رسيد و پدر، او را در راه خدا فدا كرد.
القاب 
معمولاً القاب ، ويژگيهاى نيك و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر كسرا بر اساس خصوصيتى كه دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نيز به سبب داشتن صفات والاو گرايشهاى عميق اسلامى ، لقبهايى داده اند، از آن جمله :
1قمر بنى هاشم :
حضرت عباس با رخسار نيكو و تلا لؤ چهره ، يكى از آياتكمال و جمال به شمار مى رفت ، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقيقت نهتنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلكه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت كهبر راه شهادت پرتو افشانى مى كرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشكار مىنمود.
2 سقّا:
از بزرگترين و بهترين القاب حضرتكه بيش از ديگر القاب مورد علاقه اش بود،سقّامى باشد. پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بيت ( عليهمالسّلام ) به وسيله نيروهاى فرزند مرجانه ، جنايتكار و تروريست ، جهت از پا درآوردنفرزندان رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن راشكافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بيت و اصحاب امام را سيراب ساخت كهتفصيل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بيان خواهيم كرد.
3 قهرمان علقمى:
((علقمى))نامرودى بود كه حضرت بر كناره آن به شهات رسيد و به وسيله صفوف به هم فشرده سپاه فرزندمرجانه ، محافظت مى شد تا كسى از ياران حضرت اباعبداللّه را ياراى دستيابى به آبنباشد و همراهان امام و اهل بيت ايشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمى نيرومند وقهرمانى بى نظير خود توانست بارها به نگهبانان پليد علقمى حمله كند، آنان را درهمشكند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرين بار، حضرت دركنار همين رود، به شهادت رسيد، لذا او راقهرمان علقمىلقب دادند.
4 پرچمدار:
از القابمشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زيرا ايشان ارزنده ترين پرچمها؛ پرچم پدرآزادگان ؛ امام حسين ( عليه السّلام ) را در دست داشتند.
حضرت به دليل مشاهدهتواناييهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ايشان سپردند و از مياناهل بيت و اصحاب ، او را نامزد اين مقام كردند؛ زيرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاهاز بزرگترين مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها دلاوران و كارآمدان ، بدينامتياز مفتخر مى گشتند. حضرت عباس نيز پرچم را با دستانى پولادين برفراز سر برادربزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدينه تا كربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمين نيفتاد مگر پس از آنكه دو دست خود را فدا كرد و در كناررود علقمى به خاك افتاد.
5 كبش الكتيبه :
لقبىاست كه به بالاترين رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبير و دلاورى كه از خود نشان مىدهد و نيروهاى تحت امر خود را حفظ مى كند، داده مى شود. اين نشان دليرى ، به دليلرشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمايت بى دريغ از لشكر امام حسين ( عليهالسّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در اين روز، نيرويى كوبنده در سپاه برادر وصاعقه اى هولناك بر دشمنان اسلام و پيروان باطل بود.
6 سپهسالار
لقبى است كه به بزرگترين شخصيتفرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنكه فرمانده نيروهاى مسلحبرادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشكر امام را بر عهده داشت ، اين گونه لقبداده اند.
7 حامى بانوان :
از القاب مشهور حضرتابوالفضل ،حامى بانوان (حامى الظعينه  است . (سيد جعفر حلى  در قصيده استوار و زيباى خود در سوگ حضرت به اين نكته چنين اشاره مى كند:
حامى الظعينه كجا، ربيعه كجا، پدر حامى الظعينه ، امام متقيان كجاو مُكَدَّم كجا
به دليل نقش حساسحضرت در حمايت از بانوان حرم و اهل بيت نبوت ، چنين لقبى به حضرت داده شده است . ايشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بيت نمود و فرود آوردن ازهودجها يا سوار كردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه كربلا اين وظيفه دشواررا به خوبى انجام داد.
لازم به ذكر است كه اين لقب را به يكى از جنگاوران ودلاوران عرب به نام ربيعة بن مُكَدَّم . كه در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بى نظيرى از خود نشان داد، دادهبودند.
در ميان مردمبابالحوائجاست

 

چون شاه شهيدان خلف سيد ابرار

نوباوه زهرا پسر حيدر كرار

در كرببلا شد ز جفا بى كس و بى يار

ديگر نبدش ياز ز اخوان وفادار

يكسو زده صف از پى خون ريزى آن شاه

قومى همه بى دين و گروهى همه گمراه

خلقى همه بد كيش و سپاهى همه بدخواه

نه خائف يوم الدين نه تابع بالله

يكسو حرمى خسته دل و زار و مشوش

نيلى همه از لطمه غم عارض مهوش

گاهى همه اندر تب و گاهى همه در غش

افروخته بر خرمن جان از عطش آتش

قد ساخت علم پس علم افراخت به همت

سقاى حرم كنز كرم كان مروت

اقليم جوانمردى و ايثار و فتوت

درياى حيا بحر ادب قلزم غيرت

آمد به حضور شه لب تشنه به افغان

گفتى شده با مهر قرين ماه درخشان

با عجز و ادب گفت كه اى خسرو ذيشان

اذنم بده از بهر جدال صف عدوان

فرمود شه دين تو علمدار سپاهى

آرام دل غمزده و حال تباهى

غير از تو دگر نيست مرا پشت و پناهى

بر بى كسى من بكن از مهر نگاهى

گفت اى كه خدا جز به رضاى تو رضا نيست

امر تو و نهى تو جز احكام خدا نيست

اما به خدا اين روش مهر و وفا نيست

من زنده و اطفال تو لب تشنه روا نيست

برد العطش اهل خيام تو توانم

شد ز آتش غم سوخته پر مرغ روانم

گر نيست شها قابل قربان تو جانم

ده اذن كه آبى به حريمت برسانم

برداشت يكى مشك پس آن مير معظم

با حال حزين ديده تر سينه پر غم

بگرفت ز شه اذن و بغريد چو ضيغم

بنشست به پشت فرس و گشت مصمم

شد سوى فرات آن گهر بحر سعادت

كردند به نهيش سپه كفر اقامت

بستند سر ره به وى از روى عداوت

زد دست به تيغ آن شه اقليم شجاعت

از ضرب حسامش به صف كينه ز دشمن

پران سر و خود آمد و غلطان تن و جوشن

تن ها همه بى سر شد و سرها همه بى تن

گه جانب ايسر شد و برتاخت ز ايمن

پيچيد سپه را به يكى حمله چو طومار

زد ابر بلا خيمه و باريد به يكبار

باران اجل بر سر آن فرقه خون خوار

زان حادثه لرزيد به خود گنبد دوار

افواج ملك رشته او راد بريدند

يكباره ز دل نعره تكبير كشيدند

تعويذ بخواندند و بر آن شاه دميدند

لشكر به هزيمت سوى اطراف دويدند

عباس زخ افروخت چو خورشيد جهان تاب

فرخنده فرس راند به شط با دل بى تاب

برداشت كفى تا كه بيا شامد از آن آب

بر خاطرش آمد ز لب تشنه احباب

گفتا به خود آئين محبت نه چنين است

تو آب خورى تشنه جگر سرور دين است

بانگ عطش از خيمه به گردون ز زمين است

الحال تو را مصلحت كار بر اين است

پس ريخت ز كف آب و دلش يكسره خون شد

سوز عطش او را به دل خسته فزون شد

پر ساخته مشك و تهى از صبر و سكون شد

لب تشنه به دريا شد و لب تشنه برون شد

گفتا عمر سعد كه اى قوم بد آئين

عباس گر اين آب رساند به شه دين

يك تن ز شما باز نماند به صف كين

كوشيد و نماييد نگونش ز سر دين

آن قوم چو اين نكته ز بن سعد شنودند

افسوس كه بر كينه ديرينه فزودند

دست ستم و كينه و بيداد گشودند

تا دست يمينش ز بدن قطع نمودند

با دست دگر ساز جدل كرد به ميدان

تا آنكه جدا شد ز ستمكارى عدوان

دست دگر از پيكر آن خسرو ذيشان

بگرفت پس از راه وفا مشك به دندان

با آن همه درد و الم آن معدن اجلال

اين بود اميدش كه به هر نحو و به هر حال

آن آب رساند به لب تشنه اطفال

ناگاه ستمكارى از آن فرقه جهال

چون نخل اميدش ز جفا بى ثمر آمد

پيوست به جانان و ز جان بى خبر آمد

بر ديده او تير جفا كارگر آمد

گه نى به تن و گاه عمودش به سر آمد

اى فضل تو گم كرده نشان فضلا را

وى گشته محقق كه تو شمعى شهدا را

ره نيست به ذات عقول عقلا را

باشد به تو اميد صغير الشعرا را

گر قافيه گرديد پريشان نه ملال است

كاين نظم پريشان ز پريشانى حال است

گر نقص قبول اوفتد آن عين كمال است

آن كو دلش آگاه ز احوال بلال است

یا حسین(ع)
آبى براى رفع عطش در گلو نريخت
جان داد تشنه كام و به خاك آبرو نريخت
دستش ز دست رفت ، و به دندان گرفت مشك
كاخ بلند همت خود را فرو نريخت
چون مهر خفت ، در دل خون شفق وليك
اشكى به پيش دشمن خفاش خو نريخت
چون رشته اميد بريدش ز آب ، گفت
خاكى ، چو من كسى به سر آرزو نريخت
 


مطالب مشابه :


كرامات حضرت عباس عليه السلام

وقتي تابلوي «بيمه با حضرت ابوالفضل العباس» عليه‏السلام را بر روي كاميونها و غير مي‏ديد




افتضاح نظامی در عاشورا

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا مقتل نیز آمارهایی با مختصر تفاوت ذکر شده




ماسون تعبیر دیگرآنتی کراست یا دجال اسلامی

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا قرآن داستان قربانی حضرت اسماعیل (ع) را با عنوان




حق الناس

هيئت حضرت ابوالفضل العباس گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت بيمه آسيا




دعای قنوت امام رضا (علیه السلام) جهت اصلاح امر امام زمان

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا بگمار، و از سوی خویش با «روح القدس» او را




اعتماد به نفس یا به خدا...

هيئت حضرت ابوالفضل العباس(ع) ولی با مراجعه به منابع دینی و کتاب های اخلاقی و تربیتی که بر




استغفار معجزه آسا

هيئت حضرت ابوالفضل العباس(ع) بيمه آسيا و يا خوار كردم آنكه با من دشمنى كرد و با




چند برای منجیتان هزینه کرده اید؟

هيئت حضرت ابوالفضل العباس نظریه‏ هاى مختلفى در رابطه با مکان فعلى بيمه آسيا




الگوی سبک زندگی کیست ؟؟؟

هيئت حضرت ابوالفضل العباس بيمه آسيا زن بیست ساله آمریکایی با تمام مشخصات اندامی




حرف های درمورد حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)

حرف های درمورد حضرت ابوالفضل العباس حضرت عباس با عزمى سامانه مشاهده سوابق بيمه




برچسب :