از همسر خود متنفر و دچار زودارضايي ام چه بايد بكنم؟

سوال شما :

جناب آقای شیر محمدیبا عرض سلام و خسته نباشید بخدمت شما ! بنده در زندگی دچار مشکلاتی شدم که در ادامه به آن اشاره خواهم نمود. برای حل این مشکل از خانم سپیده که وبلاگی آموزشی در زمینه مسائل جنسی دارد کمک خواستم که ایشان لطف کرده و آدرس سایت شما را دادند. آقای دکتر لطفا در این زمینه بنده را از طریق ایمیل آگاه فرمایید و خواهش می کنم از گذاشتن این مطلب بعنوان یک تجربه در سایت خود خوداری فرمایید اگر چه تجربه خوبی برای جوانهاست اما من نگران هستم که کسی از آشنایان متوجه بنده شده و زندگیم از این هم خراب تر شود. با تشکر و احترام و اما مشکل: من 1 سال قبل ازدواج کردم.

 البته دوست داشتم برای همه عمر مجرد بمانم و به دلیل اینکه پدرم مردی عیاش و زنباره بود همیشه با او درگیر بودم و از اینکه مادر از روابط پدرم با زنهای دیگر چقدر در غذاب بود رنج میبردم و همیشه بخودم می گفتم اگر با کسی ازدواج کنم او را خواهم پرستید و تمام زندگیم را صرف همسر و فرزندانم خواهم کرد! این واقعا احساسی بود که عمیقا به آن اعتقاد داشتم! به دلیل شرایط جسمی که داشتم (معلولیـت) از اینکه از دختری بخواهم که با من دوست شود طفره می رفتم اما به سبب شوخ طبعی و روابط اجتماعی قویی که داشتم در دانشگاه و بعدها در محل کارم دخترها با من بسیار راحت و حتی گاهی هم سعی به برقراری روابط دوستانه با من می کردند که من به انحاء مختلف از این روابط فرار میکردم (دلیل اصلی فرارم این بود که معلول بودم و احساس می کردم نمیتوانم دختر مورد علاقه ام را آنطور که میخواستم خوشبخت کنم و از طرف دیگر چون روابطم با پدرم بسیار بد بود از نظر مالی هم مشکلات شدیدی داشتم بنابر این علی رغم میل باطنی خودم از خیلی از فرصتهای عشقی که نصیبم می شد خودم را کنار می کشیدم) اما در باطن واقعا خودم را سرزنش می کردم که چرا از این موقعیتها که دیگر پسرها حتی خوابش را هم نمیتوانستند ببینند خودم را محروم می کنم! از سن 12-13 سالگی به سبب قرار گرفتن در محیط ناسالم بویژه در مدرسه از طریق سایر بچه ها با استمناء آشنا شدم و هفته ای چند بار به اینکار اقدام می کردم و واقعا از خودم به سبب انجام این عمل متنفر بودم اما نمی توانستم آن را ترک کنم و حتی تا قبل از ازدواج (33 سالگی) اینکار را هفته ایی چندبار تکرار می کردم.سوژه اصلی من برای اینکار دیدن سینه های بزرگ زنان و باسن برجسته آنها بود(و فامیل وغریبه برایم فرقی نداشت) همانطور که گفتم 1 سال پیش ازدواج کردم . من در محیط کار با همسرم آشنا شدم در همان محیط من عاشق دختری بودم که خیلی هم از همسر کنونی من زیبا نبود و یک دختر معمولی بود و کم کم داشتیم با هم روابط صمیمانه برقرار میکردیم و واقعا از ته دل عاشقش بودم ( با وجود اینکه میدانستم چندین دوست پسر داشت و حتی با بعضی از آنها روابط جنسی هم داشت!) اما من آدم خیلی غیرتی نبوده و نیستم و معتقدم زن و شوهر نباید بعد از ازدواج بهم خیانت کنند وگرنه قبل از آن مسائل اینچنینی جزء حوزه شخصی آنهاست و نباید دختری را به این سبب طرد کرد! به هر حال و بدون هیچ منطقی من او را دوست داشتم و او هم کم کم متوجه این قضیه شده بود و تمام دوست پسرها را ول کرده بود خودش هم میدانست که من از روابط او آگاه هستم و از من می خواست دوستیمان را عمیقتر کنیم( این را هم بگویم دختر هرزه ایی نبود چون من یکبار که او را به منزلمان دعوت کردم علی رغم اینکه همه شرایط برای یک رابطه جنسی مهیا بود حتی اجازه نداد او را ببوسم و بسیار محترمانه از من درخواست کرد روابطمان را به سمت مسائل جنسی نکشم) دختری بود شاعر مسلک و احساساتی و بسیار عمیق و دلپذیر تمام روز در جلو چشمم بود و هست! در این زمان همسر فعلی بنده که از روابط دوستانه من با سایر دخترها آگاه بود با گفتن چند دروغ راجع به دختر مورد اشاره که من را نسبت به او بدبین کرد و مدت یک سال من با او بصورت کاملا قهر بودیم علی رغم اینکه با دیدن او کاملا دیوانه می شدم و احساس می کردم درون قلبم چیزی غلیان می کند! همسرکنونی بنده که هیچ وقت در لیست دخترهای مورد علاقه من نبود از موقعیت بوجود آمده استفاده کرده و شروع به ایجاد روابط عمیق دوستانه با من کرد بصورتی که علی رغم میل باطنی من به دوستی با او، من را در محیط کار به اصطلاح تابلو کرد و به صور مختلف من را به بهانه های مختلف به خیابان می برد! و چندین با وجود مخالفت من در تاکسی و یا سینما دست من را روی سینه های خود گذاشت و با تحریک من خودش هم دست در آلت من کرد و روابطمان را به سمت روابط جنسی کشاند! یک شب که در خیابان بودیم( به شرفم قسم که حقیقت را می گویم چون فقط از شما رهنمایی می خواهم که نه شما من را می شناسید و نه من شما را!) به خانه شان تلفن کرد و وقتی دید آنها قصد دارند به سینما بروند با آوردن بهانه ایی از رفتن خود داری کرد و به من گفت که به منزل آنها برویم تا روابط جنسی برقرار کنیم که من مخالفت کردم اما با گریه دلم را به دست آورد و من با هزار ترس ولرز به خانه آنها رفتم و چون مدام استمناء میکردم در هنگام برقراری روابط سریع ارضاء شدم یعنی فقط یک تماس ساده بدون دخول انجام دادم. بعدها وقتی شنید که خانواده من به مسافرت رفتند به خانه ما آمد و چون من زود ارضاء می شدم برای اینکه آبرویم پیش او نرود قبل از رابطه جنسی اقدام به لیسیدن آلت او کردم تا ارضاء شود! با انجام این عمل که او در ابتدا مخالفت میکرد ازمن خواست که رابطه کامل جنسی با او برقرار کنم ولی من قبول نکردم که دوباره گریه کرد و من رضایت دادم که کمی از آلت خودم را شاید به اندازه 4-5 سانتی متر داخل کنم که آغاز بدبختی من بود! قبل از شروع این روابط من به او گفته بودم که بهیچ وجه قصد ازدواج ندارم و او هم می گفت که قصد او فقط دوستی است نه ازدواج! اما من که از او متنفر بودم و فقط بخاطر حفظ آبرو در محل کار با او دوست بود تصمیم گرفتم که به دوستی با او پایان دهم چون متوجه شدم که از من قصد سوء استفاده دارد! تمام حقوق دریافتی من یا صرف خرید کادو برای او می شد و یا در رستورانها و کافی شاپها خرج می شد! بعد مطرح کردن قصد جدایی او شروع به گریه کرد که تو بکارت من را از بین بردی ! بنابراین من او را پیش یک دکتر زنان و زایمان بردم که او پس از معاینه نامبرده گفت که او کاملا سالم است! اما باز ول کن من نبود مدام می گفت ما با هم خوشبخت می شویم! و مدام به خانه ما تلفن می کرد! من برای اینکه از شر او آسوده شوم گفتم که قصد دارم به خواستگاری او بروم ( دلیل من برای اینکار این بود که فکر می کردم که خانواده او با دیدن معلولیت من و اینکه من از نظر مالی هیچ چیز ندارم از ازدواج ما خود داری می کنند ومن برای همیشه راحت می شوم) تمام نقشه های من نقش بر آب شد و متاسفانه خانواده او موافقت کردند و پدرم (علی رغم انتظار) مشکلات مادیم را تا حدودی برطرف کرد و ما با هم ازدواج کردیم! من خیلی سعی کردم شرایط را بپذیرم اما نمی شود! با نامبرده همه نوع رابطه جنسی برقرار کردم یعنی کاملا در اختیار من است و از رابطه دهانی تا مقعدی و به هر صورت ممکن برقرار کرده ام اما به هیچ وجه از برقراری این روابط لذت نمی برم! ذهنم مدام دنبال گمشده ایی است که نمی دانم کجاست! گاه گاهی دوباره استمناء می کنم و از دیدن بدن زنهای دیگر به هیجان میآیم در حالیکه او هر چقدر می خواهد از طرق مختلف برایم جلب نظر کند من کمتر تحریک می شوم ! حتی زمانیکه با او همبستر هستم فکر دخترهای دیگرم! تمام قولهایی که به خودم داده بود که عاشق همسرم باشم نقش بر آب شد! زیرا اصلا من او را دوست ندارم و از خدا برای خودم همیشه مرگ آرزو می کنم و متاسفانه بعضی وقتها برای او!! دختر بسیار مهربان و سربه راهی است و همیشه با من همراه است ! بسیار به من کمک میکند و گاهی احساس می کنم خدا او را برای من فرستاده که مراقب من باشد اما و اما و متاسفانه من او را دوست ندارم! از بدن او لذت نمیبرم درحالیکه به بهترین صورت او را ارضاء می کنم بطوریکه واقعا لذت می برد اما من او را دوست ندارم و فقط تحملش می کنم! به تازگی شروع به برقراری روابط دوستانه با بعضی از دخترهای محل کار کردم(البته بصورت مخفی) تمام ذهنم در تمام مدت شبانه روز به برقراری روابط جنسی با زنها و دخترهایی که دارای سینه های بزرگ و برجسته و باسنهای بزرگ اند معطوف است در حالیکه شبها کنار همسرم که کنارم خوابیده هستم استمناء میکنم اما حاضر نیستم با او رابطه داشته باشم! از اینکه می خواهم به او خیانت کنم درعذابم و خودم را ملامت می کنم و یاد انتقاداتی که از پدرم داشتم می افتم و می گویم شاید او حق داشته! آقای دکتر از بی ادبی هایی که در نوشتن این متن داشتم از شما عذر می خواهم و من شما را امین خود دانستم که مطالب فوق را خدمتتان مطرح کردم! خواهش میکنم این مسائل را پیش خود به امانت داشته باشید و من را راهنمایی کنید که چطور از این وضعیت نجات پیدا کنم!

پاسخ  ما:

دوست عزيزالبته در مورد معلوليت خود توضيحي ندايد اما در هرصورتظاهراً فعلاً علاقه اي به همسر خود نداريد. راه حل اين مشكل بطور مشخصجدايي است كه البته كمي دشوار مي نمايد و احتياج به اعتماد به نفس و تحملوضعيت هاي پر از استرس دارد. سعي كنيد خيلي صريح با همسر خود صحبت كنيد وبصورت عملي زندگي خود را از ايشان جدا كنيد. با توجه به احتمال درگيري هايقانوني ميتوانيد قبلا تمهيدات لازم در اين مورد را بينديشيد. موفق باشيد

ادامه سوال شما :

جناب آقای دکتر شیر محمدی با تشکر از راهنمایی حضرت عالی و سپاس فراوان به سبب ارسال سریع جواب، لازم است نظر حضرت عالی را به مطالبی دیگر جلب نموده و از جناب عالی استدعای راهنمایی بیشتر را داشته باشم. از اینکه به صراحت و بدون هیچ پیش داوری نظر خود را بیان فرموده و تنها راه حل بنده را طلاق اعلام فرمودید کاملا نسبت به به روز بودن علم جناب عالی ایمان آوردم. اما این امر علی رغم ایمان قلبی خودم بنابه دلایلی امکان پذیر نیست!1-مهریه تعیین شده بسیار بالاست! در حدود 1364 عدد سکه تمام بهارآزادی که اگر تمام دارایی خانواده بنده را نیز به حراج بگزاریم امکان تهییه آن غیر ممکن است! 2- با توجه به اینکه بنده اعتماد به نفس کافی ندارم و متاسفانه انسان بسیار عاطفی هستم مطمئننا با اولین گریه همسرم از اینکار صرف نظر خواهم کرد! 3- گاهی نسبت به سلامت روانی و جنسی خودم شک دارم و می پندارم ممکن است اشکال از خود من باشد و بعد از طلاق هیچ مشکلی که حل نشود هیچ بلکه به سبب ضعف روحی فراوان از لحاظ جنسی به دام زنهای شیاد بیفتم! متاسفانه من نسبت به همه زنها احساس شهوانی دارم ! یعنی بجز مادرم توانایی ایجاد رابطه جنسی با هر جنس مخالف را دارم و در چند ماه گذشته نسبت به یکی از همکاران مرد که دارای باسن بزرگی است احساس شهوانی پیدا کرده بودم که در تخیل خود با او نزدیکی می کردم( همانطور که گفتم باسن خانمها و سینه های آنها بویژه اگر بزرگ باشد بنده رابسیار شهوتی می کند!!) از طرف دیگر من نسبت به زنهای با سن بالا بیشتر احساس جنسی دارم تا با خانمهای با سن پائین( بیشتر راغب زنها بالای 40 سال هستم)!  جناب آقای دکتر آیا افراد با شرایط و مشکلات من دیده اید و سرانجام آنها چه شده است؟ اگر من با همین شرایط به زندگی ادامه دهم در انتها چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و آیا امکان اینکه من بتوانم خود را با شرایط فعلی وفق داده و بجای تغییر همسر خودم را عوض کنم هست؟ آقای دکتر مدتی است که همسرم شدیدا از من خواهان فرزند است و من با آن مخالفت می کنم زیرا نمی خواهم همانطور که خود را به من تحمیل کرد موجود بیگناه دیگری را به من تحمیل کند ولی واقعا نمی توانم مدت زیادی در مقابل خواسته او مقاومت کنم و فعلا به دنیا آمدن بچه را موکول به خرید خانه کردم اما برای بعد از آن هیچ بهانه ایی نمی توانم بیاورم! آیا دارویی وجود دارد که با خوردن آن بدون اینکه همسرم و دیگران متوجه شوند خود را عقیم کنم تا اگر زندگی خودم به تباهی رسیده از تباه شدن زندگی موجود دیگر خودداری  کنم! جناب آقای دکتر شیر محمدی آیا اجازه دارم در مورد اینگونه موارد اگر دوباره سوالی داشتم از شما بپرسم؟ بخدا همه فکر می کنند من زندگی خوبی دارم ولی صورتم را با سیلی سرخ نگهداشته ام و همیشه دارم مشکلات را درون خودم نگه می دارم در حالیکه دوست داشتم زودتر بمیرم و از این جهنم خود ساخته خلاص شوم. ارادتمند

پاسخ  ما:

همانطور كه خودتان متوجه شديد مهمترين مشكل فعلي شما ترسها و ترديدهايي است كه هنگام اقدام به تصميم گيري و برنامه ريزي براي آينده زندگي تان به شما دست ميدهد. قسمتي از اين ترسها را ميتوانيد با افزايش دانش و اطلاعات خود افزايش دهيد و قسمتي نيز نياز به توجه و تمركز بر شناخت احساسات و تناقضات موجود در درون شماست كه ممكن است به روشهايي بتوان به برطرف كردن آنها كمك كرد. مسئله ديگر مشكل زودارضايي شماست كه درصورت نبود اختلافات زناشويي و در يك رابطه گرم و صميمانه براحتي قابل حل است.به هرحال اين نقطه شروع تصميم براي تغيير است. قطعا براي برداشتن قدم بعدي احتياج به دانش و اعتماد به نفس بيشتري خواهيد داشت.

البته تذكر اين مطلب شايد الان بيشتر به درد خوانندگاني كه هنوز اقدام به ازدواج نكرده اند بخورد تا شما اما هميشه بايد يادمان باشد كه پيشگيري بهتر از درمان است. هميشه ميتوان قبل از درگير كردن خود با مسائل قانوني كه توان تعهد آن را نداريم ابتدا به آنچه ميخواهيم بكنيم خوب بيانديشيم بعد اقدام كنيم. در اين مورد مهمترين مشكل فعلي شما را نگراني از مسائل قانوني تشكيل ميدهد. دوست عزيزتعهد مهريه 1364 سكه طلا نه از لحاظ عقلايي و نه از لحاظ شرعي هيچ وجه اي ندارد. هرچند در حال حاضر سعي شده روند قانوني رسيدگي به اين پرونده ها تاثير كمتري در زندگي مردم داشته باشد اما در هرحال هيچ شكي نيست كه ورود و گذر از اين مراحل هزينه بر و پر استرس خواهد بود. اين يك مورد تذكر ديگر به همه دوستاني كه چنين مراحلي را طي نكرده اند: پيشگيري بهتر از درمان است.

منبع : novin-jensi.com


مطالب مشابه :


مطب های فوق تخصص و متخصصین کودکان و نوزادان شمال تهران-شریعتی،پاسداران و ظفر و میرداماد

آقای دکتر محمد ترکمن(متخصص بیماریهای کودکان و نوزادان)(فوق تخصص نوزادان)




دانستنیها و بیماریها اطـفـال

پرستاران بندر ترکمن - دانستنیها و بیماریها اطـفـال - دکتر سردار




اسامی پزشکانی که در منطقه جهت بهبودی بیماران متحمل زحماتی میشوند

آوای سنقر 2 نام مرجع نوع مرجع شهر تلفن آدرس 3 مژگان آقایی متخصص اطفال 17 دکتر ترکمن




دانستنیهای پرستاری و پزشکی

پرستاران بندر ترکمن بانوان-اطفال-پوست # دکتر عرازدردی توماج، محقق سلول های بنیادی




داستان حوا و ابلیس و خنّاس

ترکمن _ قیز وي نيست، بلكه از عشق او به كودكان و اطفال است حتي اگر بین من و شما _دکتر




کارگاه اخلاق حرفه ای

دکتر غلامرضا رئيسی و دکـتر طناز احدی - کارگاه اخلاق حرفه ای - طب فیزیکی و توانبخشی تشخیص




از همسر خود متنفر و دچار زودارضايي ام چه بايد بكنم؟

آقای دکتر لطفا در این زمینه بنده را از 土库曼斯坦在伊朗 ترکمن ها در ایران Turkmen in Iran اطفال




برچسب :