بلوند کردیم ما!
عاقا ما تغییرات دادیم حیییسسسابی
عاقا ما رفتیم آرایشگاه به مدت هفت هشت ساعت!!!! همه کارمندای آرایشگاه رو فرستادیم خونشون در رو بستیم اومدیم بیرون!!!
عاقا ما رفتیم هر چی دیر به دیر میریم آرایشگاه عوضشو در آوردم
عاقا ما رفتیم بلووووند کردیم و خلاصه تازه فهمیدیم به به به کاش زودتر بلوند میکردیم باباااااا شبیه اجداد روسمون شدیم ( راستش حقیقت اینه که من یه رگ روس دارم... حالا بماند)
خلااااصه من که حالا حالا ها آرایشگاه نمیرم در کل عادت دارم وقتی هم که میرم دیگه حالاحالا ها در نمیام! دیدم اون طرف دکون ناخون کاری گرمه رفتم ناخن هم کاشتم...
جریان آرایشگاه از این قرار بود که ( الان که دارم تایپ میکنم بابک کرم ریزون راه انداخته نمیزاره درست تایپ کنم) من با معرفی دوست جون جونی جون اندر جونی یکی یه دونه ام گلناز یه آرایشگاه نسبتا خوب پیدا کردم که برم با هزار ترس از سوزوندن موهام بلوند کنم. خلاصه رفتم وقت بگیرم زنگ زدم تلفنی که الو طرف میگه الللوووو میگم وقت میخوام با کلی ناز و عشوه انگار داره وقت عمل قلب باز میده قبول کرد. رفتم دیدم یه برو بیاییه که نگووووو یکی ناخن میکاره یکی مو رنگ میکنه یکی دماغ میکاره یکی باسن تزریق میکنه ... کلییی نشستم تا مدیر آرایشگاه اومد
خلاصه بلوند اومدیم بکنیم گفتیم چند؟ گفت دو حالته یکی دویس پنجاه یکی هم چاهارصد!!!!! گوشام یه دفعه دینگی کرد و آب دهنمو قورت دادم به سختی و گفتم چند یه بار دیگه بگین؟؟ خلاصه ما هم که وسواس و ترس داشتیم عذاب وجدان هم بهش اضافه شد و گفتیم چاهارصد و جهنم و ضرررررر ولی خداییش انتخاب من از رو مایه داری نبود که از رو ترررس بود... وگرنه مطمئنم کار این دوتا گزینه فرقی باهم نداشت... خلاصه نه راه پیش داشتم نه راه پس... اگه میگفتم دویس پنجاه بعد اگه موهام میسوخت؟؟؟ خلاصه به تاراج رفتم...
بعد کاشف به عمل اومد که من و ایشون در دوران ابتدایی یه جا درس میخوندیم! بهش میگم ببین من چی شدم و تو چی شدی... خداییش اسکل بودیم ما رفتیم درررس و .... تو آره... فقط میخندید...
خلاصه اون روز کلا دل شیر پیدا کرده بودم خودم رو پرت کردم تو میدون و ناخن هامو هم کاشتم!!!!
بعد هم شونزده مدل شامپو و ویتامین و کوفت و زهرمار مربوط به موهای بلوند رو گرفتم و آخر وقت که همه دیگه داشتن تعطیل میشدن چیتان چیتان اومدم بیرون .... بابک هم که در ماموریت بود ... خلاصههه این خانم بلوند چیتان چیتان در روز بعد همچون کزتی به جان خانه افتاد و تا میتونست سابید و تغییر دکور داد و عین اسب کار کرد... روز عید هم تصمیم گرفتم برم به مادر شوهر سر بزنم برای اولین بار تنها و داوطلبانه!
ولی خداییش بابک که برگشت و عسل جدید رو دید خیلی خوشش اومددددد... با لبهای خندان میگه خیلییی عوض شدی... خب مرد حسابی بگو خیلی خوشگل شدی دیگه... یه عطر دیور اورجینال و اشانتیونهای دیورر و یه اپل هم ازش کادو گرفتم.... الان دارم باااااد میکنم و تایپ میکنممممم.... ینی اصن یه وضی....
مطالب مشابه :
ششمین نفر
در کارخانهی چیتسازی، لوکیشنهای رستوران، کتاب فروشی، آرایشگاه مردانه دکور
آموزش فیلم برداری مجالس عروسی 1
آرایشگاه: در آتلیه فقط کافیست از هر فون و دکور چند پلان ضبط کنید .که 9- سالن مردانه:
نکاتی در مورد دکوراسیون اتاق خواب
در زیر نمونه های زیبایی از دکور اتاق خواب را خواهید دید که نمونه کار ارایشگاه مردانه.
بلوند کردیم ما!
جریان آرایشگاه از این افتاد و تا میتونست سابید و تغییر دکور داد و عین لاغری مردانه.
آموزش خلاصه وار فیلمبرداری از یک جشن عروسی
3- آرایشگاه : در آتلیه فقط کافیست از هر فون و دکور چند پلان ضبط کنید .که هم 9-سالن مردانه :
مراکزخرید استانبول
این مرکز خرید شامل فروشگاه های پوشاک زنانه مردانه بچه دکور و تزئینات و آرایشگاه و
عروسی
که از گلفروشی به آرایشگاه را در آتلیه فقط کافیست از هر فون و دکور 9- سالن مردانه:
برآورد هزینه های مراسم عروسی
حلقه ازدواج مردانه 3 آرایشگاه 400 شود، بستگی زیادی به کیفیت دکور و تعداد و سایز عکس ها و
برچسب :
دکور آرایشگاه مردانه