کمای خواستگاری!

" بسم الله الرحمن الرحیم "

بی نام او هرکاری ابتر است

سلام؛

     این اصطلاح "کمای خواستگاری" را خودم اختراع کردم 13.gif، خوب شما فکر می کنید که این کما، مربوط به چه چیزی می تواند باشد؟!

     چند تن از مخاطبین محترم ما، اصرار داشتند که از تجربیات (هر چند تا حالا، ناکام) خواستگاری رفتن هایم برایتان بگویم. خوب گمان می کنم این بحث "کمای خواستگاری"، در همین راستا، مفید واقع شود؛ ان شاء الله.

     در بخش های قبلی، و در خلال برخی از کامنت ها، خانم هایی شکایت داشتند که:

" آقا پسر، تشریف می آورند خواستگاری، ولی بعد از مدتی، هیچ پاسخ مثبت یا منفی نمی دهند و می روند ..."

     حالا نمی خواهم بگویم که دلیل همه ی آن جواب ندادن ها، مربوط به همین مطلب ماست، اما قطعاً برخی هایش به همین موضوع اختصاص دارد.

     بنده در همین ۳- ۴ تجربه ی ناکامم، این "کمای خواستگاری" را بدجوری احساس کرده ام. این کما، دو منشاء دارد! یک منشاء داخلی دارد، و یک منشاء خارجی.

     منشاء داخلی، چیزی است که در درون یک آقا پسر (شاید در خانم ها هم باشد، نمی دانم! شما بگویید) جریان پیدا می کند، و حاصل یک نقطه ی بحرانی در زندگی اوست.

     این نقطه ی بحرانی، تبدیل جایگاه و نقش او، از یک پسر، به یک همسر، و در آینده، یک پدر هست. خوب این تغییر، چیزی است که جاذبه ها و دافعه های خودش را دارد.

     جاذبه های این نقطه ی بحرانی، نکاتی است که وی را بر آن می دارد تا اقدام به تشکیل خانواده بکند؛ اما دافعه های آن، نکاتی است که وی را به ورطه ی "کمای خواستگاری" می اندازد.

     این کما، نتیجه ی پرسش های بی شماری است که در این نقطه ی بحرانی، به ذهن آقا پسر( یا همان آقا داماد آینده) هجوم می آورد، و چون وی نمی تواند پاسخ قطعی و قاطع برای این پرسش ها پیدا کند، به یک کمای عمیق فرو می رود، و در چنین شرایطی، آسان ترین کار، فرار از تقبل بار مسئولیت زندگی، و بازگشت به دوران رهاشدگی مجردی است!

     در ذیل، به برخی از این پرسش های بی پاسخ اشاره می کنم:

۱- آیا این فرد، بهترین گزینه ی ممکن برای من است؟

۲- آیا توانایی قبول کردن مسئولیت سنگین زندگی و خانواده را دارم؟

۳- آیا به اندازه ی کافی، رشد عقلی و جسمی کرده ام؟

۴- آیا می توانم او را خوشبخت کنم؟

۵- آیا من را به همسری خودش انتخاب خواهد کرد؟ اگر نکرد چه؟

۶- آیا او را خواهم پسندید؟ اگر نپسندیدم، و جواب "نه" دادم، او ضربه ی روحی نمی خورد؟ و من در این رابطه مسئول نیستم؟

۷- آیا از عهده ی مخارج زندگی برخواهم آمد؟

۸- آیا زندگی مشترک، به معنای پایان خوشی های دوران مجردی است؟

۹- اگر متأهل شدم، می توانم برنامه هایی که برای زندگی ام داشته ام را ادامه بدهم؟ تحصیل، ورزش، کار، مسافرت و ...

۱۰- آیا توانایی پدر شدن دارم؟

۱۱- آیا یکدیگر را دوست خواهیم داشت؟

۱۲- نکند که ظاهرش، با باطنش تفاوت داشته باشد، و من در این میان فریب بخورم؟

و...    هزاران سوال دیگر، که مدام در ذهن یک فرد در معرض مراسم خواستگاری رژه می روند.

     همان طور که اشاره کردم، معمولاً پاسخی که به این کما داده می شود هم، جور کردن یک بهانه ی ساده و حتی قابل چشم پوشی است، تا اگر کل ماجرا را کنسل کرد، یک ظاهر مشروع داشته باشد.

     این ها شد منشاء های درونی! اما برخی منابع از خارج هم در این لحظات بحرانی، بر روی آقا پسر فشار می آورند که معمولاً اعضای خانواده، و دوستان نزدیک هستند:

۱- بابا چرا می خوای خوشی های مجردی را رها کنی؟ تهش خبری نیست ها!

۲- تو خودت را مثل ما بدبخت نکن! بچسب به آرزو هایت!

۳- حالا چرا این؟! مگه چی داره؟ هزار تا دختر بهتر برای تو هست! (07.gifحالا تا دیروز قحط دختر بود ها! حتی از نوع معمولیش؛ اما تا ما یکی را دیدیم، وفور دخترهای تاپ و همه چیز تمام شد!!!)

۴- اوه اوه !!! مال کدوم شهر هستند؟! اونا رو که اصلاً نگوووووووووووووووو ... همشون فلانند!

۵- تو که از پس خودت بر نمی آیی، چرا دختر مردم را بدبخت می کنی؟

۶- پسری که آه نداره که با ناله قاطی بکنه، زن گرفتنش چیه؟

و ...

     یک عامل فشار روحی دیگر هم، که دارای منشاء خارجی محسوب می شود، شخص راوی (همان معرف، یا به عبارتی، واسطه ی امر خیر) و کسانی است که داماد را در جلسه ی خواستگاری همراهی می کنند. آن چه من تا کنون تجربه کرده ام، علی رغم این که شما انتظار دارید که ایشان در انتخاب یاورتان باشند، اما عملاً هیچ کمکی به شما نخواهند کرد!

     یعنی ممکن هست که بزرگترین عیب ها از نظر خودشان، در دختر مورد نظر وجود داشته باشد، اما به خودشان اجازه نمی دهند که آن را عنوان کنند! با این استدلال که : " شاید همین را با این مشکل پسندید، آن وقت الی الابد ما بده می شیم! پس سنگین و رنگین می نشینیم تا خودش انتخاب بکند!" به همین سادگی و صراحتی که عرض می کنم!!!

     آدم انتظار دارد که اینان کمک کارش باشند، اما وقتی هیچ راهنمایی ای نمی بیند، یک سرخوردگی مضاعف را تحمل می کند. یعنی آدم دقیقاً یاد صحرای محشر می افتد، که هیچ کس، به کس دیگر کمکی نمی کند، و تو (در انتخاب) تنهای تنها هستی!

     سهم شیطان رجیم هم در این وسط، محفوظ و منظور هست؛ که با وسوسه های گوناگون، اجازه نمی دهد تا تو به وعده ی خداوند، اعتماد کنی، و نیمی از دینت را به سلامت، حفظ کنی!

     جمع این ها، یک "کمای عمیق خواستگاری" به وجود می آورد که گلاب به روتون، گلاب به روتون، بد کوفتی هست! خدا نصیب گرگ بیابان نکند! آدم گرخیجه ای می گیرد که نگو و نپرس. شاید یکی از دلایل تمسک جویی بیش از حد به استخاره در امر ازدواج، همین عدم توانایی در انتخاب راه درست باشد.

     من بنده ی کمترین، تا حالا ۳-۴ بار این دوران سُکرت را طی کرده ام، و تا کنون که موفق به عبور از آن نشده ام. البته این نگذشتن، می تواند مثبت یا منفی باشد، که فعلاً بحث ما نیست.

     این یک تجربه ی بسیار ناب، از مواجهه با یک نقطه ی بحرانی، و یک تصمیم سخت و سرنوشت ساز است که با شما به اشتراک گذاشته ام.

     با این "کمای خواستگاری" نباید به صورت چکشی برخورد کرد؛ و نباید اسیر احساسات شد. به نظر می رسد که بهترین راه، توکل و اعتماد به قدرت لایزال الهی، توسل به معصومین "علیهم السلام" و مشورت کردن با اهل فن باشد.

     دعا بفرمایید که تمامی جوانان، در این لحظات سخت، بهترین تصمیم های طول زندگی اشان را بگیرند.

یا علی


مطالب مشابه :


سوالات شب خواستگاری

راز گل سرخ - سوالات شب خواستگاری - کارمانیست شناسایی راز گل سرخ




یخ خواستگاری - زندگی جهادی

دسته گل دامادی - یخ خواستگاری - زندگی جهادی - این داماد، مجرد است !!! (البته فعلاً )




کمای خواستگاری!

دسته گل دامادی - کمای خواستگاری! - این داماد، مجرد است !!! (البته فعلاً )




سفارش دسته گل خواستگاری...

گل فروشی پانته آ - سفارش دسته گل خواستگاری - با مدیریت وحید خاتمی - گل فروشی پانته آ




خواستگاری

دانستنیهای زناشویی - خواستگاری - برای دلباختگی یک لحظه کافی است،اما«عشق حقیقی»به وقت




حدود نگاه کردن در خواستگاری

دسته گل دامادی - حدود نگاه کردن در خواستگاری - این داماد، مجرد است !!! (البته فعلاً )




برچسب :