یک روز با مردم کامفیروز و نماینده شهرشان
شلوغی جمعیت درکنار طبیعت اطراف و آفتاب زمستانی حال و هوای خوشی را ایجاد کرده بود.
در حین نماز کودکی مشغول نوشتن مشق هایش بود.
نماز تمام شد.
بعد از نماز اعلام کردند که قرار است به نمازگزاران نذری بدهند.
همکاری و همدلی و نظم نمازگزاران دیدنی بود. عکس ها را که از مراسم نذری گرفتیم، یک دست غذا هم نصیب ما شد
غذای خوشمزه ای بود برنجش از مرغش خوشمزه تر بود و بعد از چندی که معده هایمان با برنج های خارجی پر کرده بودند این بار یک برنج واقعی و بومی خوردیم.
نذری که تمام شد نوبت به آقای نماینده رسید.
ابتدا روبوسی ها شروع شد سپس مردم دور و بر نماینده را گرفتندتا حرفهای ناگفته و شکایت هایشان را به آقای نماینده بگویند.
ابتدا رییس شورای بخش بود که نظر آقای نماینده را جلب کرد. زیاد خوشحال نبود و بیشتر گله داشت و به نوعی یقه آقای نماینده را گرفته بود و جواب می خواست.
آقای نماینده هم پیگیری هایش و هم مسائل و مشکلات را توضیح داد اما او قانع نشد.
برآن شدیم که حرفهایش را بشنویم.
وقتی گفتم، ماجرا را توضیح دادند.
نکته جالبی که همان اول نظر مرا جلب کرد این بود که گوشی من که خط ایرانسل بود جواب نمی داد.
وقتی از جوانان پرسیدم بیان کردندکه خط ایرانسل به طور کامل جواب نمی دهد و خط همراه اول هم گاه گاهی جواب می دهد و برخی مواقع برای آنتن دهی مجبوریم بر روی پشت بام منازل برویم.
نداشتن گاز هم بزرگترین دغدغه مردم کامفیروز بود آن هم در منطقه کوهستانی که در زمستان هوای سردی داشت.
بازهم نکته جالب اینکه آقای نماینده ای داشتیم که در کمیسیون انرژی بود.
بعد از آنکه مردم مشکلاتشان را گفتند نوبت به آقای نماینده بود که جواب دهد.
برای تهیه گزارش در دل جمعیت رفتم تا سخنان آقای نماینده و مردم را ضبط کنم.
بعد طرح مسائل کلی، نوبت به مطرح کردن مسائل شخصی رسید، هرکس آقای نماینده را به گوشه ای می کشاند و مسائلش را مطرح می کرد.
عده ای از جوانان بودند که این کار آقای نماینده را صوری قلمداد کردند بیچاره ها تقصیری ندارند بس که وعده شنیده بودند وعده دانشان پر شده بود.
بازار نامه های مردمی هم گرم بود.دیگر جیب کت آقای نماینده هم جا نداشت.
این هم آقا مهدی توکلی ما که مشغول عکسبرداری هستند.
بعد از روستای شول بزی به سمت روستای عباس آباد حرکت کردیم.
در راه مردم روستای شیر محمدی برای آقای نماینده دست تکان دادند. ماشین آقای نماینده ایستاد بلافاصله ما هم پیاده شدیم.
در ایسنا و باشگاه خبرنگاران یاد گرفته بودم که رمز موفقیت خبرنگار دقت و سرعت است.
مردم مشکلاتشان را مطرح کردند این بار مشکل مربوط به بنیاد مسکن بود ، آقای نماینده پس از شنیدن حرف هایشان با تلفن همراه خود از مسئول بنیاد مسکن مرودشت قول حل مساله را گرفت و به جوان گوشزد کرد که همت شما هم برای پیگیری لازم است.
به طرف روستای عباس آباد حرکت کردیم.
مراسم ختمی بود که ما را مهمان کردند.
چه مراسم شلوغی بود مردم بومی که همراه ما بودند از این وضعیت ناراضی بودند که چرا به مراسم های ختم بیشتر از شادی ها اهمیت می دهیم.
بعد از مراسم بازهم نوبت به مطرح کردن مشکلات مردم با آقای نماینده بود اما این بار نوبت خانم ها بود.
مسیر بعدی روستای شول بزرگ بود.
بزرگ خاندانی به رحمت ایزدی پیوسته بود. برای تسلیت رفتیم اما بعد از فاتحه اهالی فرصت را غنیمت شمردند و مشکل بزرگ روستایشان را مطرح کردند.
چه زیبا و با لفظ قلم صحبت می کرد.
مساله مربوط به آب بود مساله ای که سال های سال حل نشده بود.
وقتی برخی دعواهای بین روستا را می بینیم معمولا بدون در نظر گرفتن علت ها زود قضاوت می کنیم اما وقتی به سراغ ریشه ها می رویم مسائل جالبی برای ما روشن خواهد شد
شول بزرگ و روستای بالایی مشکل آب داشتند که از سال 1358 هنوز حل نشده بود مردم تقاضا داشتند که قبل از امنیتی شدن مساله مشکل را پیگیری کنند.
این بار هم آقای نماینده به سراغ تلفن همراه خود رفت .
پشت خط آقای فرماندار بود که موظف شد آقای خسروانی معاونت امنیتی سیاسی خود را برای حل این مساله مامور کند.
در انتهای دیدار با خانواده این مرحوم بازهم مسائل شخصی مردم، برومندی را به کناری کشانده بود.
نکته جالب این بود که بچه های اداره برق شهرستان مرودشت تمامی سیم های تیر چراغ برق در دورترین نقاط هم تعویض کرده بودند و کابل خودنگهدار نصب کرده اند.
مسیر بعدی ما روستای شیر محمدی بود.
مهمان آقایی بودیم که به زیارت کربلا رفته بود.
وقتی به خانه رسیدیم کودکی مشغول بازی بود که تا ما را دید وسایلش را جمع کرد
منازل روستایی به لطف سیاست های دولت نوساز شده بود
اما نکته قابل تاملی این بود که دیش های جنگ نرم زودتر از گیرنده های دیجیتال آقا ضرغام به دهستان تنگه شول رسیده بود.
وقتی وارد منزل شدم طوری شد که من بغل دست آقای نماینده نشستم.
فرصت را غنیمت شمردم و مسائل شهر را پیگیر کردم و سوالات خودم از ایشان پرسیدم.
فکر نمی کردم نماینده مرا به اسم بشناسد اما آقای نماینده حواسش جمع تر از این حرفها بود از طرفی فن بیان و هوش بالا واشراف اطلاعاتی برمسائل منطقه از ویژگی های ایشان بود که خداکند با این ویژگی ها منافع مردم مرودشت را تامین کند.
منافع مردم مرودشت خط قرمز ماست.
داخل خانه ایشان هم یک نوع علاء الدین ورژن جدیدش را دیدیم.
وقت اذان که رسید آقای نماینده برای وضو گرفتن رفت زیر چشمی تلفن همراه ایشان را می پاییدم چقدر زنگ خور داشتند
نماز را در مسجد آب باد خواندیم.
در برگشت مهمان خودروی آقای نماینده بودیم.
جاده های تنگه شول جالب نبود آقای نماینده در راه توضیح می دادند که کدام قسمت های خطرناک را رفع کرده اند.
سوالات من بازهم شروع شد از مسائل کشوری تا استانی و شهرستانی.
باید از همه مسائل سر در می آوردم.
آقای نماینده هم با صبر و حوصله به سوالات من جواب می دادند از خوبی های ایشان این بود که سوالی را بی جواب نمی گذاشت.
مسائلی را توضیح می دادند که قابل انتشار نیست گویا نمانیده هم دل پر دردی داشت
برای منی که دست به قلم بودم عادت داشتم گوش شنوایی داشتم باشم حالا چه آن پیرمرد روستایی باشد چه آقای نماینده.
به شهر مرودشت نزدیک شدیم.
دیگر وقت خداحافظی بود
روز پرکار با تجربه های شیرین و خبرهای تلخ به پایان رسید.
مطالب مشابه :
حسین زارع مخترع مرودشتی
محترم ایشان- مدیریت اداره برق شهرستان مرودشت آقای مهندس رضا و برق سیستمهای
معرفی روستای رجاآباد
روستاهای مرودشت روستا با همکاری بنیاد مسکن،اداره برق اداره آب وفاضلاب روستایی انجام
در باره سد درود زن
علوم تجربی شهرستان مرودشت رییس اداره بهره برداری و برق، کنترل سیلاب
یک روز با مردم کامفیروز و نماینده شهرشان
نکته جالب این بود که بچه های اداره برق شهرستان مرودشت تمامی سیم های تیر چراغ برق در دورترین
لیست شماره تلفن های ضروری
مرودشت - لیست 24 143 اداره كل بيمه خدمات 46 39971 شرکت توزیع نیروی برق.
پایان نامه
پایگاه اطلاع رسانی دکتر سلطانعلی کاظمی - پایان نامه - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
آخرین خبرها از دنیای رپ فارسی (حتما بخونین جدید)
استخدام در اداره برق شهرستان مرودشت | اعلام نتايج نهايي دكتري سراسري 90 | فاصله آنتاليا تا
برچسب :
اداره برق مرودشت