داستان کوتاه دانش آموز
به نام خدا
داستان خرس و انسان
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود .
در زمانهای قدیم و بسیار دور مردی زندگی می کرد این مرد بسیار زحمت کش و شجاع بود . این مرد در جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد .آن مرد نان خود را با فروختن چوب ها بدست می آورد و سالها برای بدست آوردن روزی خود به جنگل می رفت و جنگل را مثل کف دستش می شناخت .
روزی از روزها در جنگل نشسته بود که صدایی شنید با تعجب روی خود را برگرداند سپس دید که خرسی بزرگ پشت سر او ایستاده است و نعره می کشید .می خواست در جایش سکته کند که خرس با او سخن گفت : "نترس ای مرد، آیا بامن دوست می شوی " .مرد از ترس گفت بلی با تو دوست خواهم شد . روزها گذشت تا دوستی آنها محکم وپایدار شد .به جایی رسید که خرس برای دوستش هیزم جمع می کرد و مردم راز خرس و مرد را می فهمیدند .اما باور نمی کردند .مرد کارش را دوست داشت چون خرس با همه ی توان خود هیزم بسیاری جمع می کرد و او راحت با الاغش چوب ها را حمل می کرد .روزی مرد با خود فکر کرد که بخاطر زحمت هایی که خرس برای او می کشد گوسفندی برای او ببرد تاخرس میل کند ، این کار کرد وقتی که گوسفند را نزد خرس برد خرس خوشحال شد و گفت: عجب یادی از دوستی کردی مرد گفت : قابلی ندارد و صبر کن تا برایت کباب بزنم اما خرس گفت : من حیوانم و چیزی کباب نمی زنم مرد باز هم اصرار کرد بگذار تا برایت کباب بزنم اما خرس قبول نکرد که نکرد و مرد قبول کرد که کباب نزند و خرس بز را یک لقمه چپ کرد در همین زمان مرد چیزی زیر لب گفت : ای خرس نادان خاک بر سرت که عقل درستی نداری .ناگاه خرس به مرد گفت: توچیزی گفتی ، مرد با هیجان گفت من از خوبی تو می گفتم و خرس باخشم نعره ای زد وگفت من فهمیدم که تو به من توهین کردی .یا من را با تبرت نابود کن یا من تورا می بلعم و با اصرار حرفهای خرس مرد تبر را بر سر دوستش کوبید و پا به فرار گذاشت و برای مدتی در جنگل دیگری هیزم جمع می کرد و با خود فکر کرد که آن خرس مرده است و دوباره به همان جنگل رفت و هیزم جمع می کرد که ناگهان صدای پایی آمد و فهمید که همان خرس است وقتی صورتش را چرخاند مطمئن شد که خود خرس است و خرس گفت : یادت هست آن تبری که بر سر من کوبیدی حال روز موعود فرا رسیده و من تورا می خورم وکارش راتمام کرد .
محسن راستی از مدرسه شهید تند گویان جغین
مطالب مشابه :
اشعار منتخب در باره مرگ از شاعران
" دانش " - اشعار منتخب در باره مرگ از شاعران درباره وبلاگ. در مختصر اما زيبا و
داستان کوتاه دانش آموز
داستان کوتاه دانش آموز درباره وب اشعار وجملات زيبا. فريدون
اشعار ي زيبا و خواندني
درباره وبلاگ. منوی ویژگیهای دانش آموزان اشعار زيبا در باره قمر بني هاشم حضرت عباس (ع)
متن ادبی فوق العاده زیبا درباره امام زمان(عج)
متن ادبی فوق العاده زیبا درباره از دانش آموزان و متون و اشعار ادبی درباره
گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)
درباره وبلاگ. منوی چند بازی و سرگرمی برای دوستان دانش اشعار زيبا در باره قمر بني هاشم
گلچين اشعار زيبا در باره باب الحوائج قمر بني هاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع)
درباره وبلاگ. منوی ویژگیهای دانش آموزان اشعار زيبا در باره قمر بني هاشم حضرت عباس (ع)
درباره خاقاني
اشعار فارسی - درباره چند حبسيه زيبا سرود كه از انديشه و دانش خوانندگان
برچسب :
اشعار زيبا درباره دانش