از بوشهر تا عسلویه - قسمت دوم
سرزمینم
سرزمینِ نازنینم
سبزی و شادابی ات را دوست دارم
روزهای آبی ات را ،
ابرهایت را ،
شبِ مهتابی ات را دوست دارم
ادامه از قسمت اول
روز جمعه 24 آذر ماه 1391 با جمع و جور كردن خورجين ها و بار كردن آنها بر روي دوچرخه ها از حسن و خانواده اش بخاطر گذراندن شبي به يادماندني در منزل با صفايشان خداحافظي ميكنيم و روستاي بوجيكدان را با خاطراتي خوش ترك مي نماييم .
حسن و پدر در کنار درب ورودی منزل
امروز هوا آفتابيست و خورشيد پرتوان مي تابد و باد ملايمي از غرب به شرق در حال وزيدن است و مسير ما هم به سمت شرق است و ميتوانيم براحتي ركاب بزنيم و بخاطر اين شرايط ايده آل تصميم داريم خود را به بردخون و اگر فرصت شد تا ديّر كه 150 كيلومتر با بوجيكدان فاصله دارد برسانیم .
در طول مسيرمان ديدن كوهها و تپه هايي كه به اشكال مختلف درآمده اند ما را به ياد كلوتهاي شهداد مي اندازد . اين تپه ها بر اثر عوامل طبيعي همچون باد ، باران آنقدر جذاب و شگفت انگيز شده اند كه هر بيننده اي را مجذوب خود ميكنند .
در صف پمپ بنزین
سفر با دوچرخه اين حُسن را دارد كه شما ميتوانيد تمامي آنچه كه در طبيعت وجود دارد را كاملا" حس كنيد و آنها را خوب مشاهده نماييد و در ذهن خود بسپاريد .
از ديگر مزاياي سفر با دوچرخه اينه كه شما نمي دونيد كه نهار كجا مي خوريد ، شب كجا مي خوابيد و يا اينكه چه اتفاقات عجيب و غريبي قرار است برايتان بيافتد و اينكه رفتار مردم زماني كه با دوچرخه سفر ميكنيد كاملا" متفاوت است .
سوالات جالبی كه در طول اين سفر بيشتر مردم از ما مي پرسيدند اينها بود : از كجا مي آييد؟ ، به كجا ميرويد؟ ، بيكاريد؟ ، کار ندارید؟ ، حقوق مي گيريد؟ ، زن و بچه نداريد؟ ، كه چي دوچرخه سواري ميكنيد؟ ، اگه نهار نخوردي بيا با هم يه چيزي بخوريم؟ شبا كجا مي خوابيد؟ ، بچه كجاييد؟ و . . .
بد نيست از مشكلات سفر با دوچرخه در مسيرهاي طولاني را هم برايتان بگويم ، بنظر بهتر است در اين گونه سفرها بصورت تيمي و گروهي و يا حداقل با يك همركاب داراي شخصيت قوي همراه باشيم .
چرا كه مشكلات رواني سفر با دوچرخه مثل ترس ، تنهايي ، احساس ناتواني و خستگي كمتر به سراغمان مي آيد و ميتوانيم از خود همركابان انرژي بگيريم و در ضمن اينكه افكار منفي را هم از خودمان دور كنيم .
بخاطر شرايط خوب آب و هوايي با همركابم علي باقري تصميم مي گيريم تا نهار را در بردخون بخوريم كه بايستي 90 كيلومتر ركاب مي زديم . شرايط جاده هم با اينكه باريك بود ولي بندرت ماشيني از آن عبور ميكرد .
تا بردخون از روستاهاي زيادي همچون رستمي ، گهي ، بوالخير ، عمري ، خورشهابي ، بنجو ، سالم آباد ، كري ، كلات ، هدكان ، چاه پهن ، زيرآهك ، بريكان ، لاور ساحلي ، كبگان عبور كرديم كه بيشتر اهالي اين روستاها از راه ماهيگيري و دريا روزي خود را بدست مي آوردند
ولي از كبگان تا بردخون بدليل زمينهاي حاصلخيز ، مردم بيشتر به سمت كشاورزي روي آورده اند و بيشترين محصولات آنها گوجه فرنگي بود كه بسيار هم خوشمزه بود .
ساعت 14 در 5 كيلومتري بردخون هستيم و لحظه شماري براي خوردن يك غذاي مفصل در رستوراني در اين شهر هستيم كه به ناگاه مرد موتور سواري بنام حسين اسيري كه انگار از آسمانها رسيده ما را متوقف ميكند و بعد از پرسيدن سوالات متدوال ، دعوت به نهار ميشويم .
در ابتدا مخالفت ميكنيم ولي با اصرار او قبول ميكنيم و دقايقي بعد در كنار مزارع گوجه فرنگي او و سفره رنگانگي از غذاهاي مختلفي كه همسرش تهيه كرده مي نشينيم و دلي سير نهار مي خوريم .
زمين اين منطقه با اينكه بندرت از سخاوت آسمان بهره مند ميشود و معمولا" خشك و برهوت است ولي مردماني سخي و مهمانواز دارد كه مهرباني ، صفا ، صميميت و يك رنگي از ويژگيهاي اخلاقي آنها است .
با خداحافظي از حسين ساعت 15:30 دقيقه مسيرمان را به ديّر ادامه ميدهيم و تصميم مي گيريم كه هر طور شده شب را در ديّر بمانيم و با گذشتن از كنار روستاهاي زيادي همچون بردخون كهنه ، شيبرم ، باغ زارمه ، زيدون ، مل سوخته ، گزخون ، نركو ، ميرزا حبيب ، مل گنزه ، حاجي مهدي ، كالي ، كمال احمدي ، مل كوري در نهايت در ساعت 17:30 دقيقه خود را به امامزاده بي بي خاتون مي رسانيم .
بخاطر تاريكي هوا و خطرناك بودن دوچرخه سواري در جاده منتهي به ديّر و همچنين خريد مواد غذايي براي شام و صبحانه روز بعد ، مسافت 20 كيلومتر آخر را با كمك يك پيكان وانت خود را به ديّر مي رسانيم .
با برپا كردن چادر در پارك ساحلي ديّر و خريد مواد غذايي ، بخاطر خستگي در طول روز ، خود را آماده يك شام مفصل و بعد يك خواب عميق ميكنيم كه به ناگاه يك اتفاق جالب ديگر مي افتد .
از اونجايي كه همركابم علي باقري در طول سفر اقدام به نوشتن سفرنامه آنلاين در فيس بوك از طريق گوشي موبايلش كرده بود ، مرد جواني بنام مرتضي خسروي كه دوست فيس بوكي علي آقا بود ما را پيدا كرد و سپس دعوت به منزل و طبق معمول از او اصرار و از ما مخالفت ولي در نهايت او پيروز شد و در عرض چند دقيقه كليه بار و بنديل جمع آوري و دقايقي بعد در منزل آقا مرتضي بوديم .
در منزل مرتضي خسروي
پس از يك دوش آب گرم و خوردن يك شام مفصل كه توسط همسر آقا مرتضي تهيه شده بود به خواب عميقي فرو رفتيم و خود را آماده كرديم تا روز بعد تا سيراف ركاب بزنيم .
۱۵۰ كيلومتر مسير طي شده در روز دوم
چهارشنبه هفته آينده ميتوانيد گزارش ركاب زني از ديّر تا سيراف و در نهايت عسلويه را مطالعه نماييد .
مطالب مشابه :
نماینده دو دوره استان در مجلس: | باید 4 نفر دیگر به نمایندگان استان در مجلس اضافه شود
به گفته معاون سیاسی وزیر کشور قرار است تا فاصله خرمشهر با آبادان عسلویه کنگان دیر
از بوشهر تا عسلویه - قسمت سوم
از بوشهر تا عسلویه فاصله دير تا سيراف 70 كيلومتر ميباشد دوچرخه سواري از آبادان تا تالاب
نمونه سوالات جغرافی
3 تا ب)4 6- در کدام ناحیه ی آب و هوایی ایران ، فاصله ی بین شهر پارس جنوبی یا عسلویه در
از بوشهر تا عسلویه - قسمت دوم
از بوشهر تا عسلویه ديّر كه 150 كيلومتر با بوجيكدان فاصله دارد از آبادان تا
معرفی استان بوشهر از نظر موقعیت استراتژیک
پالایشگاه نفت آبادان فاصله 35 تا 50 کیلومتری این خشکی در دشتی و عسلویه
1-سوال جغرافی و ریاضی تستی پایه ی پنجم 94-93
اول تا ششم الف- رشت ب- آبادان ایران ، فاصله ی شهرها و
نمونه سئوال جغرافی پنجم درس 1 - 2 -3 - 4 -5
پیوند اول تا ششم آبادان 5. 2- کدام 6- در کدام ناحیه ی آب و هوایی ایران ، فاصله ی بین شهر ها
برچسب :
فاصله عسلویه تا آبادان