شهید علی ایرانمنش (وزیر اموزش و پرورش وقت)
در خانواده ای تهیدست اما منیع الطبع و بی اعتنا به مال دنیا پرورش یافت .پدرش با شغل رنگرزی روزگار می گذارندو این شهید عزیز در دامن پدری زحمتکش و مادری متدین و خدا ترس ، الفبای طلبگی آموخت از وقتی خود را شناخت،محمد جواد باهنر را نیز شناخت.آنها پسر عمو ، پسر دایی و از همان کودکی ، دوست و همراه هم بودند و در سال 1323 وارد مدرسه معصومیه کرمان شدند.در سال 1331 به قم عزیمت نمودند و 8 سال از محضر اساتیدی چون آیت الله بروجردی ، امام خیمنی (ره) و علامه طباطبایی بهره بردند.در سال 1337 وارد دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شدند و بعد از آن شیخ علی با لباس روحانیت وارد آموزش پرورش کرمان شد.وی همگام با انقلاب اسلامی با افشای چهره ی پلید رژیم پهلوی به روشنگری پرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی ، از طرف شهید باهنر (وزیر آموزش وپرورش وقت)
به مدیر کلی آموزش و پرورش استان کرمان منصوب شد.
شیخ علی ایرانمنش در 27/11/65 به دست منافقین کوردل به شرف شهادت نائل آمد
حلالتر از شیر مادر
بمناسبت برگزاری شب هفت شهدای مسجد جامع کرمان قرار بود با حضور فرهنگیان ، از محل اداره آموزش وپرورش راهپیمایی شود. شب قبل، ساواک شیخ علی ایرانمنش را که نفوذ بسیاری بین معلمین داشت احضار نمود و از او خواست مردم را از راهپیمایی منصرف کند که او زیربار نرفت.روز بعد در حالیکه عمامه را به حالت عزا به گردن آویخته بود درجلو جمعیت براه افتاد.دژخیمان رژیم از راه به اصطلاح مقدس مابی خواستند بر صفوف بهم فشرده مردم خللی وارد کنند و آقای ایرانمنش در پاسخ به این توطئه جدید مزدوران رژیم مبنی بر اینکه حقوق معلمین حرام است، خطاب به معلمین گفت:به فتوای من ، این حقوقی که الان می گیرید از شیر مادر هم برای شما حلالتر است. شما باید برای آن حقوقی که در قبال خدمت به نظام طاغوت گرفته اید، فکری بکنید.
شب ازدواج
پدر آقای ایرانمنش مرد بسیار خیری بود و معمولاًمراسم عروسی نزدیکان وآشنایان هم ،درمنزل ایشان برگزار می شد .مجلس زنانه در منزل خودمان و مجلس مردانه در منزل آقای ایرانمنش برگزار شد .
هنگام ازدواج، آقای ایرانمنش با لباس روحانیت بودند. یکی از نزدیکان به او گفته بود که با این لباس وارد مجلس عروسی نشود و آن را در بیاورد و لباس دیگری بپوشد. اما ایشان قبول نکردند و با همان لباس مقدس روحانیت در مراسم عقد و عروسی حاضر شدند و زندگی مشترک ما با حداقل امکانات و لوازم ، با توکل به خدا شروع شد.
راوی: همسر شهید
شرط ازدواج دختر
پدرم تکیه گاه بسیار مهمی برای من در زندگی بود و همیشه از راهنمایی های ایشان بهره مند می شدم . در خصوص ازدواج من ، تنها ملاکی که مطرح کردند تقوا و ایمان بود و بر خلاف انتظار اقوام و خویشان ، ایشان تنها یک جلد کلام الله مجید برای مهریه من تعیین کردند . ضمناً شرط دیگری مطرح کردند و آن شرط این بود که بتوانم تا هر مرحله ای که توانایی دارم به تحصیل بپردازم.
راوی: دختر شهید
جزوه عربی بجای اعلامیه ی امام
هنوز انقلاب پیروز نشده بود و درگیریهای انقلاب ادامه داشت. نیمه شبی ،ساواکیها دنبال ایشان می گشتند. تلفنی مرتب ما راتهدید می کردند که منتظر جنازه پدرتان باشید.یکبار نیمه شب،خانه را محاصره کردندو با اسلحه به در می کوبیدند. پدرم در را باز کردند و ساواکیها ریختند توی خانه و تمام خانه را بهم ریختند.حتی جزوه های عربی را که پدرم برای تدریس تهیه کرده بودند بعنوان اعلامیه حضرت امام (ره)با خود بردند.پدرم به آنها گفتند شما خانه را بگردید و من نماز می خوانم.آنها مشغول گشتن و بهم ریختن خانه و پدرم مشغول نماز شدند.بعد از اقامه نماز صبح، او را با خود بردند.
راوی:زهرا ایرانمنش فرزند شهید
همیشه مبلغی از حقوق خود را جهت کمک به جبهه ها و رزمندگان به حساب واریز می کردند .بعدها من فهمیدم این پول ها ،همان حق مدیر کلی و فوق العاده ای است که به ایشان تعلق می گرفته ولی بر خود روا نداشته و آنها را به جبهه تقدیم می کردند.
راوی:احمدی دوست شهید
حدوداً سه هفته قبل از شهادتشان، به جبهه آمدند. ما در منطقه ی سد دز مستقر بودیم.آقای ایرانمنش آمدند 10 روز آنجا ماندندو بخاطر روحیه بزرگواری و خوشرویی که داشتند بچه ها بسیار به ایشان علاقمند شدندو همه از اینکه آقای ایرانمنش به چادرهایشان مراجعه و سخنرانی و بحث کنند خوشحال بودند. در همان ایام یکروز به دشت عباس رفتیم.وقت نماز بود. یکی از طلبه های جوان که معلم بود،پیشنماز شدند و ایشان گفتند:همه به نماز جماعت بایستند که اگر گلوله ای آمد همه در نماز به شهادت برسیم.
راوی:حمید موذن زاده(داماد شهید)
بعد از شهادت پدرم ، خیلی ناراحت بودم.یک شب بابا را خواب دیدم که در خواب به من گفتند:اینقدر ناراحت نباشید.من اگر شهید هم نشده بودم ، ممکن بود در تصادف جاده و یا در اثر بیماری از بین می رفتم .خداوند و حضرت زهرا(س) این عنایت را به من داشتند که در این را به شهادت برسم. راوی :محسن ایرانمنش فرزندشهید
با تمام درگیریها وگرفتاریهایی که داشت ، به مسائل جنگ بیش از هر چیز اهمیت می داد.صحبت هایی که در رابطه با اعزام به جبهه و دفاع از اسلام برای محصلین و معلمین می نمود ، موید این مساله است.خود او بارها به جبهه رفت و با رزمندگان دیدار کرد. در سال 63 در رابطه با مجتمع های آموزشی به جبهه رفت و با مسئولین مربوطه ،صحبتهایی بعمل آورد. اولین مجتمعی که در جبهه ایجاد شد، به همت ایشان بود.او که با همه خوب و مهربان بود، با رزمندگان حالتی دیگر داشت . به آنها عشق می ورزید و همیشه حال آنها را مد نظر قرار می داد. معتقد بود:
این بچه ها (رزمندگان) آبروی اسلام را حفظ می کنند و اینها امیدهای امام عزیز هستند.
راوی : داماد شهید
مطالب مشابه :
هنر رنگرزی طبیعی
طراحی لباس - هنر رنگرزی طبیعی - - طراحی لباس. آموزش خیاطی. پوشا
دانشگاههای ارائه دهنده رشته طراحی لباس
سلام. دانشگاههایی که رشته طراحی لباس رو تو ایران آموزش میدن با توجه به اطلاعاتی که بدست آوردم
رنگرزی در پارچه
ترمه - رنگرزی در پارچه - هنر برتر از گوهر آمد پدید - ترمه
رنگرزی
نگارهای که رنگرزی لباسهای پشمی در بریتانیا را در سال ۱۴۸۲ آموزش و پرورش، ۱۳۷۳. ۴، ۵، ۶.
مهندسی نساجی
کارخانه، رنگرزی طراحی لباس را استخدام بندی آن آموزش دیده است؛ در
شهید علی ایرانمنش (وزیر اموزش و پرورش وقت)
(وزیر اموزش و با شغل رنگرزی روزگار علی با لباس روحانیت وارد آموزش پرورش
طراحی پارچه ولباس
به گفته دیگر گرایش طراحی لباس به آموزش طراحی کارگاه رنگرزی، تحول
گلیم و جاجیم، جلوه ای از هنر بومی شمال ایران .
گروه طراحی پارچه و لباس آموزش اتو زدن لباس به توسط دستگاه "چل" آماده برای رنگرزی می
رنگرزی پشم 1
رنگرزی پشم با (اگرچه رنگرزی نوارهای کشباف روی لباس و شلوار مستقیماً رنگرزی آموزش تريدي
برچسب :
آموزش رنگرزی لباس