حماسه شراب!!
ایرج زبردست شاعر خوش قریحه ای است که خوشبختانه در روزگاری که ما در آن زندگی میکنیم تولد یافته و آمده تا در روح دیروز، حیاتی دوباره بدمد تا امروز را بسازد و آمده تا صدای خیسی را که از زبان رعد شنیده به ما بگوید که: باران که بیاید همه عاشق هستند...
سخن راندن پیرامون شعر جدی مجال زیادی می طلبد که پرداختن به همه آن از حوصله این مطلب خارج است اما شاید بتوان در این چند خط فرصت، در کوچه پس کوچه اندیشه و تعمق چند قدمی پا به پای رباعیات زبردست گام برداشت. طبق یک دسته بندی کلی می توان هر شعر را از دو وجه قالب شعر و متن شعر، بررسی کرد. در این نوشتار بر آنیم که هرچند مختصر، شعر زبردست را از این دو منظر به نظاره بنشینیم. در مورد قالب شعری زبردست، که رباعی است باید گفت که سرایش رباعی قدمتی هزار ساله دارد. در داستانهای تاریخی این چنین آمده است که وزن رباعی از جملات کودکان در حین گردو بازی گرفته شده است. به این نحو که کودکان هنگامی که گردو را به سمت چاله هدایت میکرده اند این کلمات آهنگین را خوانده اند که : "غلتان غلتان همی رود تا بن گو" و اینطور نقل شده که رودکی سمرقندی شاعر بزرگ قرن چهارم این جمله را از زبان کودکان شنیده و از وزن آن برای سرایش رباعی استفاده کرده است. با وجود این قدمت باید بپذیریم که رباعی قالب کهنهای است، اما این سخن بدین معنا نیست که هرچه در این قالب ریخته شود رنگ کهنگی می پذیرد. خیر، هرچند که اگر این فرض را هم درست بدانیم که سخن در قالب رباعی دارای قدمت است، باز هم نمیتوانیم آن را مردود و به این دلیل آن را دچار نقصان بدانیم. با این حال با اندکی تأمل و تعمق در اوضاع و شرایط زمان حال می توان متوجه شد که روح مخاطبین شعر امروز، تازگی و نوی را طلب می کند و به شاعر ندا می دهد که:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حدو اندازه شود
تصور نگارنده بر این است که اشعار زبردست علیرغم اینکه رباعی هستند اما کهنه نیستند. این طراوت و تازگی و از همه مهمتر بدیع بودن مضامین و معانی شعری زبردست و قدرت تاثیر آنها بی دلیل نیست که به نظر اینجانب یکی از دلایل آن از حقیقتی نشأت میگیرد که شعر زبردست آن را به خوبی آشکار کرده و آن حقیقت این است که، شعر و سخن شاعر، به مثابه یک مایع است. می دانیم که خصوصیت مایع بر این است که در هر ظرفی قرار می گیرد شکل آن ظرف را به خود میگیرد اما خواص آن تغییر نمییابد. رباعی های روان ایرج زبردست نیز در ظرفی به نام رباعی ریخته شده و شکل رباعی به خود گرفته اند اما هرگز خواص و روح خود را تغییر نداده اند. خواصی که شعر او را از شعر دیگر شاعرانی که رباعی سرودهاند تا حدود زیادی متمایز کرده است. خواصی همچون غافلگیری، لطافت، مبالغه های ژرف، اندیشه و عمق که تنها بخشی از وجوه بارز شعر او محسوب می شوند. گمان می کنم آن دسته از رباعیات زبردست که در ظاهر به شکل شعر نو هستند اما در باطن وزن رباعی دارند شاهد خوبی بر این ادعا باشد که رباعیات وی فارغ از وزن ساختن و قافیه باختن در فکر جلوه کردن و نمود یافتن در برابر چشمان ما هستند و ناخودآگاه لباس رباعی بر تن می کنند و پیش از آنکه در بند وزن گرفتار شوند آزاد و رها در ژرفای آسمان خیال و اندیشه به پرواز در میآیند:
با صورت اتفاق
از ثانیه رد خواهی شد
(انتظار پر خواهد زد)
می دانم
با اقاقیا
با نرگس
باز از همه سو
به خانه خواهی آمد
که اگر بخواهیم بر تن همین شعر نو، لباس رباعی بپوشیم ، چنین نگاشته میشود:
با صورت ثانیه از حادثه رد
خواهی شد، انتظار پر خواهد زد
می دانم با اقاقیا با نرگس
باز از همه سو به خانه خواهی آمد
و یا این رباعی یا شعر نو :
کی چشم من از تو
کی جهان از باران
کی ماه
در ایستگاه هر شب
عریان سر می زند از پنجره
کی می آیی
ای طرح لبان وقت
ای این
ای آن
که در ظرف کلاسیک رباعی چنین شکلی به خود گرفته است که:
کی چشم من از تو کی جهان از باران
کی ماه در ایستگاه هرشب عریان
سر می زند از پنجره کی می آیی؟
ای طرح لبان وقت، ای این، ای آن
اما وجه مهمتر و اساسی تر شعر ایرج زبردست و هر شاعر دیگر معنای نهفته در دل هر شعر، درونمایه و استفاده از عناصر زیبایی کلام، تصویرسازی ها ابداع ها و کلمات به کار رفته در شعر است. علیرغم حجم کم رباعیات زبردست تنوع مفاهیم و نوآوری ها و ذوق هنری در شعر او قابل ستایش است. نوآوری ها و خلاقیت هایی که گاه در شکل ظاهری رباعی، گاه در معنا و گاه در حوزه زبان و آرایش بجای کلمات، خود را نشان داده اند. به عنوان نمونه نوآوری زبردست در ابداع رباعی تصویری کاری تحسین برانگیز است که برای اولین بار انجام شده:
و یا نوآوری های معنایی که بیش از همه خود را در شطحیات نشان داده اند. علاقمندان به شعر میدانند که معمولاً معنای رباعی بر این منوال است که سه مصراع اول یک مقدمه چینی باشد برای مصراع چهارم که جان رباعی در آن است و معمولاً نتیجه گیری معنایی یا غافلگیری یا کوبندگی در مصراع چهارم رباعی رخ می دهد. اما گاه، رباعیات زبردست از ابتدا کوبنده ست. مانند رباعی:
در میکده های مکه پیدایم شد!
صد کعبه چراغان تماشایم شد!
آنقدر شراب عاشقی نوشیدم
تا حی علی الشراب فتوایم شد!!!
از مصراع اول باید در مکه، میکده تصور کرد!!!!! و این همان آغاز کوبنده و غافلگیر کننده است که عمق ذهن را میشکافد و پیش میرود.
و یا این غافلگیری عجیب در دو مصرع آخر این رباعی:
کشتند چراغ عالم افروزی را
دادند به ما غم جهانسوزی را
صد بوسه به دست ابن ملجم می زد
می دید اگر علی چنین روزی را!!!
متاسفانه برای چاپ شظحیات زبردست مشکلاتی به وجود آمد که هنوز هم با آن مشکلات دست و پنجه نرم میکند و جالب اینکه او نارضایتی و درد دل خود را از وضعیتی که خرده گیران برای او پیش آوردهاند، باز هم از زبان شطح میگوید که:
گفتند: کلام تابناکم کفر است
اندیشه اشراقی تاکم کفر است
اینسان که طواف می کنم میکده را
گر کعبه نسازند زخاکم کفر است
***
با این حال عقیده دارم برای ایرج زبردست که از شهری برخواسته که در آنجا هفتصد سال پیش هم هیچ زاهدی نتوانسته رند عالمسوزی چون حافظ را بفهمد، بهترین تسکین، سخن پیر همتبار اوست. پیری که در خرابات مغان نور خدا می دیده ست، همیشه مورد طعن و سرزنش بوده توصیهای کرده است که زبردست باید همیشه آن را به خاطر داشته باشد که:
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
اما در ادامهی اشاره به خصوصیات رباعیات زبردست باید خوش ذوقی زبردست در استفاده از کلمات و فضاهایی زیبا که در شعر ترسیم کرده، بپردازیم. مثلاً پارادوکس ها یا تکرار های مناسب در این رباعی ها :
چون باد هوای کوی و برزن داریم
پیراهنی از عبور بر تن داریم
هر جاده قدم قدم تو را می گوید
ما آمدنی به رنگ رفتن داریم
****
زد بانگ کسی که جاده ها را میزیست
ای بیخبر از عاقبت راه نایست
آن سوی قدمها که نمیدانم کیست
پیوسته کسی هست که میگوید: نیست
****
یا این رباعی که آمیزهای از پیرایش واژگان، اندیشه و فلسفه است و در عین حال در شکل یک مکالمه کوتاه و یک داستان بدون یکی بود یکی نبود درآمده است:
باران: تب هرطرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم
و همان خصوصیت در این رباعی های عاشقانه :
دل، این دل پر حسرت و غم هدیه به تو
شمع و شب و دفتر و قلم هدیه به تو
می خواستم از درد جدایی بنوِی...
این نامهی ناتمام هم هدیه به تو
***
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه رو برو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم او عاشق او
****
در عشق اگر عذاب دنیا بکشی
با اشک به دیده طرح دریا بکشی
تا خلوت من هزار غربت باقیست
تنها نشدی که درد تنها بکشی
تنوع موضوع در رباعیات زبردست موضوع دیگری است که در شعر او قابل توجه است. سرایش رباعیاتی در مضامین : پرستش، شطح، مادر، ستایش معشوق، گلایه از معشوق، تقدیمی ها (به صادق هدایت، فرشچیان، شجریان و...)، فلسفه حیات، اجتماعی، سیاسی، هستی و چیستی انسان، امید، نا امیدی، خیانت و.... که همه در رباعیات او به شکلی نوین و امروزی گنجانده شده است. امتیاز شعر او دید تازه و بدیع او به این مفاهیم و سایر پدیده هاست. بی گمان این ابداع و خلاقیت دلیلی جز مطالعه و تفکر عمیق و شناخت شاعر از پدیده های پیرامون خویش ندارد.
به عنوان مثال این رباعی با موضوع مادر:
اشراق تماشایی باور باشی
از عرش خدا نیز فراتر باشی
صد کعبه نماز میگذارند تو را
یک لحظه اگر به جای مادر باشی
یا این رباعی تقدیمی به استاد شجریان:
دست نفست ستاره ها را چیده ست
شب با دف ماه تا سحر رقصیده ست
همچون سحر از عطر اذان سرشاری
گویی که لب تو را خدا بوسیده ست!!!
و این رباعی در مورد چیستی هستی:
تکرار – تو را دید، مرا دید چه شد؟
یا این همه آسیاب چرخید چه شد؟
هر روز در امتداد هر روز دگر
در باز شد و کسی نفهمید چه شد.
و این رباعی تفکر برانگیز:
از کوزه صدا بود، شنیدم تشنه!
از خواب ترک خورده پریدم تشنه!
در کوزه کسی بود که می زد فریاد
من تشنه تر از آب ندیدم تشنه!!!
در این کوزه های تشنهای که زبردست سروده یک دریا معنا پنهان است که فکر به آن تشنگی آبداری در ذهن پدید می آورد.
و رباعیات عاشقانه زبردست که خصویت بارز آنها داشتن زبانی صمیمی است.
لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست
چشمان تو بی ریا تر از آینه هاست
ای سبز ترین سبز ترین سبز ترین
سیمای تو سین هشتم سفره ماست
****
دل، عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت
یک لحظه تو را ز من جدا دوست نداشت
ای آینه دار خلوتم باور کن
اندازه من کسی تو را دوست نداشت
و چندین رباعی دیگر که هر کدام، یک دانه از تسبیحی است که زبردست با آن ذکر میگوید.
موضوع مهم دیگری که در رباعیات ایرج زبردست مطرح است همراه شدن افکار گوناگون و سلیقه های مختلف با شعر اوست. پیداست که داشتن دامنه وسیع مخاطب موفقیت بزرگی است که به سادگی به دست نمی آید. کمتر شاعری توانسته اشعاری عوام فهم ولی در عین حال خواص پسند را به مخاطبین ارائه دهد، که خوشبختانه زبردست جزء این شعرا مسوب میشود. البته بحث پیرامون سلیقه عمومی و ارتباط شاعر با متن جامعه بسیار وسیع تر از آن است که به سادگی بتوان راجع به آن اظهار نظر کرد لیکن اگر بخواهیم اساس کار را بیان کنیم، باید بگوییم که هنرمند و شاعر هم باید از جامعه تاثیر بپذیرد و هم برجامعه اثر بگذارد. لازمه برقرار شدن این داد و ستد معنایی چیزی نیست جز اینکه هنرمند در آغاز با هنر خویش و با کلام خویش جامعه را با خود همراه سازد و سپس او را همراه با خود به سوی تعالی و پیشرفت سوق دهد. شاید تشبیه زیبای شاعران به پیغمبران برای همین باشد که ابتدا با خلق همراه شوند و بعد او را به سرمنزل مقصود برسانند:
پیش و پسی بست صف اولیاء
پس شعرا آمد و پیش انبیاء
اعتقاد دارم زبردست در این امر تا حدود زیادی موفق بوده و توانسته سلیقه شعری مخاطبانش را بهبود ببخشد. البته نباید از برخی مشکلات فرهنگی موجود در جامعه و نهادهای متصدی فرهنگ و هنر چشم پوشید که امکان برقراری ارتباط بین هنرمند و جامعه را تا حدی محدود ساخته و با اعمالی نظیر سانسور، جلوگیری از چاپ کتاب و یا عدم حمایت مالی مناسب شاعر و هنرمند را آزرده کرده است. یقیناً اگر این مشکلات نبود، هنرمند زودتر و با آرامش بیشتر به هدف والای خویش که همانا تعالی روح مردم جامعه است نائل میشد. آرزو می کنیم با همتی عالی گامی بزرگ در جهت توسعه فرهنگی در همه زمینه ها برداشته شود تا نگین انگشتری تابناک ایران زمین، که همانا فرهنگ و هنر است جلایی دوباره یافته و روشن تر از همیشه بدرخشد.
به عنوان دوست و دوستدار زبردست آرزو میکنم او همچنان راه طولانی "شدن" را طی کند. البته در پیمودن این راه همانطور که خود پیشتر به بنده گفته است او نیازمند "خلوت، سکوت و تنهایی" است. خواسته من از ایرج زبردست عزیز این است که این سه را به هیچ چیز حتی به شیرینی شهرت و تشویق های محافل و جشنواره ها و سمینار ها و تعریف ها و تمجیدها نفروشد، که حیات شعر بی نظیر او در گرو "سکوت، خلوت و تنهایی" اوست. چند روز پیش بود که حال و هوایی برای سرودن دست داد و نا خودآگاه این رباعی ایرج زبردست در سخنم راه باز کرد که :
من: قامت مرگ را کفن می خواهم
با حادثه جنگ تن به تن می خواهم
با دست شراب کعبه را باید شست
این است حماسه ای که من می خواهم
در پایان با احترام رباعی زیر را به ایشان تقدیم میکنم هر چند که به قول شیخ اجل:
سعدیا! گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
دُر به دریا می فرستی زر به معدن می بری
لیکن مناعت طبع و تواضع ایرج زبردست که از خصوصیات بارز اوست اجازه سخن راندن را به قلم بی رمق من میبخشد:
از بادهی آسمان بگو مستی کو؟؟
سرگشتهی نیستم، چه شد هستی؟ کو؟؟
من مانده ام و شراب و اینک کعبه
در فکر حماسه ام، زبردستی کو؟؟؟ " محسن علم چی"
مطالب مشابه :
صفحه تقدیم پایان نامه
با مراجعه دانشجویان به بخش مرجع و استفاده آنها از پایان نامه های قبلی در مورد صفحه تقدیم یا
نامه ای به امام زمان(عج)
برزگترین بانک مجازی مطالب تخصصی مهدویت در پایان به محضر خود جملات من را از
و این نوشته را تقدیم به تو کند...
آری تنها سایه ای در احساس نوشته نمود پیدا تقدیمی به جان از همکاری در نوشتن پایان نامه.
آیین نگارش حقوقی
5 ـ استفاده از کلمات احترام آمیز در آغاز و پایان هر در لوایح تقدیمی و پایان نامه
4.MRI / اصول فیزیکی MRI
مشاوره پایان نامه حرکت تقدیمی در هسته یک اتم، پروتونها یا نوترونها، جفت جفت
آموزش تصويري عضویت در فیس بوک و معرفی قسمتهای مختلف آن
و در پایان قسمت همانطور که از نام این قسمت مشخص است، صندوق نامههای شماست تقدیمی از
اطلاعیه
عاطفی و احساسی برای شما ایجاد کنیم به همین خاطر در اینجا شما جک ،جملات طنز و نامه ی برای
آیین نگارش حقوقی
بدیهی است آموزش دقیق جملات مورد استفاده در در آغاز و پایان هر در لوایح تقدیمی و
پرداخت عیدی 503 هزار تومانی با حقوق بهمن
ندارد به طوری که نوبخت در مورد اینکه آیا سبد کالای اعطایی دولت در دوماه پایان تقدیمی به
آئین نگارش حقوقی
سابقه استفاده از جزوات و کتب متعدد آموزشی و متعاقب آن شرکت در کلاسهای مربوطه و نهایتاً
برچسب :
جملات تقدیمی در پایان نامه