گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز13910725

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز



كيهان
«وقتي كه مي‌بارند» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد:
«بعد از جنگ جمل كه در آن، جنگ افروزان با آن همه خط و نشان كشيدن‌ها و رجزخواني‌ها به سختي شكست خورده و به ذلت افتاده بودند، مولاي بزرگوار ما، حضرت امير عليه السلام در وصف دو سپاه در دو سوي آن آوردگاه فرمودند؛
وقد ارعدوا و ابرقوا و مع هذين الامرين الفشل و لسنا نرعد حتي نوقع ولانسيل حتي نمطر. دشمنان چون رعد غريدند و مثل برق، جرقه زده و از جاي برآمدند، اما علي رغم آن همه لاف گزاف، هنگام كارزار ناتوان و ترسان بودند. ولي ما، خروش برنمي داريم، مگر آن كه دست به عمل مي‌زنيم و نمي‌باريم، مگر آن كه سيل جاري مي‌كنيم.

داستان آن روز مولايمان علي عليه السلام و يارانش در مقابله با اصحاب جمل وصف حال امروز ماست كه در يك سو علي زمان با ياران باوفا و پاي در ركاب خويش ايستاده است و در سوي ديگر اين آوردگاه، نظام سلطه جهاني با دنباله‌هاي ريز و درشت داخلي و خارجي خود به كينه توزي و انتقام جويي از اسلام و مسلمين صف كشيده است».

فراز فوق، بخشي از يادداشت 13 سال پيش كيهان بود كه روز 23 تيرماه 78 با عنوان «جانم بسيج» به چاپ رسيده بود. آن روزها در پي فتنه 18تيرماه 78 كه به قول ديروز حضرت آقا- در اجتماع پرشور جوانان خراسان شمالي- بر هم زدن ثبات سياسي كشور را نشانه رفته بود، مردم نجيب و هوشيار، با صبر و حوصله انقلابي خويش، رجزخواني‌هاي بيگانگان و عربده كشي‌ها و شرارت‌هاي دنباله‌هاي ريز و درشت داخلي آنان را به نظاره نشستند و با اين اميد كه سره از ناسره جدا شود، در مقابل آن فتنه، خون دل خوردند و دم برنياوردند، اما چند روز بعد، وقتي غبار فتنه فرو نشست، ديگر درنگ را تاب نياورده و پاي به ميدان نهادند. آنان كه با دست خالي رژيم آمريكايي شاه را سرنگون كرده و هشت سال در مرزهاي آبي و خاكي و هوايي كشور با تمامي قدرت‌هاي سلطه گر جنگيده بودند، بار ديگر به ميدان آمدند تا به قول حضرت امير(ع) چشم فتنه را كور كنند و كردند.

10 سال پس از آن روز، در خردادماه سال 88 فتنه ديگري با دامنه‌اي بسيار گسترده تر و اين دفعه با حضور بي پرده همه دشمنان آشكار و پنهان نظام، از مدعيان اصلاحات گرفته تا منافقين و بهايي‌ها و سلطنت طلب‌ها و ماركسيست‌ها و نهضتي‌ها و... تحت مديريت مستقيم و اعلام شده مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس طراحي و به صحنه آورده شد. دشمن اين بار هم، بر هم زدن ثبات سياسي كشور را نشانه رفته بود. باز هم، همان مردم به صحنه آمدند و طومار فتنه گران را در هم پيچيده و به زباله دان تاريخ انداختند.

اين بار، اما به قول «ريچارد هاوس» مسئول كميته راهبردي سياست خارجي آمريكا، مهندسي معكوس براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران كه هدف نهايي آن رهبري انقلاب بود، نتيجه معكوس داد و آيت الله خامنه‌اي با قدرت و پايگاهي فراتر از قبل ظاهر شد. و به گفته؛ «مئير داگان» رئيس اسبق موساد؛ «نمي توان نقش حركت شكست خورده بعد از انتخابات ژوئن 2009 ايران- بخوانيد فتنه آمريكايي، اسرائيلي 88- را در تحولات اسلامي منطقه ناديده گرفت» و به قول آقاي فهمي هويدي، نويسنده و پژوهشگر معروف مصري؛ «آمريكا، اسرائيل، اتحاديه اروپا و بسياري از كشورهاي عربي از جمله دولت وقت مصر، پيشاپيش پيروزي جنبش سبز(!) را اعلام كرده بودند و آنگونه كه رسانه‌ها تبليغ مي‌كردند، سقوط جمهوري اسلامي قطعي بود. اما، وقتي غلبه شما را بر آن فتنه بزرگ مشاهده كرديم، به اين نتيجه رسيديم كه سلطه غرب از جهان عرب قابل برچيدن است» و...

ديروز رهبر معظم انقلاب در ديدار پرشور جوانان خراسان شمالي با ايشان، بخشي از نقشه راه دشمن در انتخابات پيش روي رياست جمهوري را، آشوب آفريني با هدفي مشابه دو فتنه 78 و 88 دانسته و فرمودند «مردم حواسشان جمع است، مسئولان قواي سه گانه هم كاملا مراقب باشند تا بدخواهان نتوانند آرامش موجود را كه نشانه اقتدار عظيم كشور محسوب مي‌شود، برهم بزنند... در مدت باقيمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسئولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالي شدن فضاي سياسي كشور متمركز باشد. »

حضرت آقا، بعدازظهر همان روز در اجتماع پرشور و شعور بسيجيان بار ديگر نسبت به توطئه احتمالي دشمن در چند ماه باقيمانده تا انتخابات رياست جمهوري 92 هشدار داده و تاكيد كردند؛ «ملت ايران در مقابل فتنه 88 ايستاد و هر وقت نيز مشابه آن اتفاق بيفتد، ملت خواهد ايستاد. »

علاوه بر هشدار رهبر معظم انقلاب كه مانند هميشه از هوشياري و نگاه ملكوتي ايشان حكايت مي‌كند، برخي از شواهد و قرائن موجود نيز، حاكي از آن است كه آشوب آفريني و ايجاد التهاب در فضاي سياسي كشور، يكي از پروژه‌هاي احتمالي دشمن در ماه‌هاي باقيمانده تا انتخابات پيش روي خواهد بود و همين جا بايد تاكيد كرد كه دشمن به نتيجه بخش بودن اين پروژه اميد چنداني ندارد، چرا كه به نوشته «جان لي اندرسون» مفسر خاورميانه‌اي «نيويوركر»، «در ايران، حركتي فراتر از جنبش سبز(!) - بخوانيد فتنه آمريكايي، اسرائيلي 88- كه از حمايت همه جانبه غرب برخوردار بود قابل تصور نيست. شكست اين جنبش(!) نشانه روشني از اقتدار ايران و پايگاه مردمي عميق و گسترده رهبر آن است و به همين علت تكرار آن ساده‌انديشانه است» ولي به گفته ژنرال مايكل هايدن رئيس اسبق سازمان سيا در گزارش دسامبر 2011 مركز راهبردي استراتفور، حمله نظامي به ايران پرهزينه و تقريبا ناممكن است و تنها راه باقيمانده تشويق مخالفان در داخل براي بازسازي ناآرامي‌هاي ژوئن 2009- خرداد 88- خواهد بود. مايكل هايدن در همان گزارش تاكيد مي‌كند كه «بازسازي ناآرامي‌هاي ژوئن 2009 نمي‌تواند عقب نشيني جمهوري اسلامي از اهدافش را در پي داشته باشد ولي مي‌توان به كند كردن آن اميدوار بود»!... يعني دردسرآفريني از سر ناچاري!

خراسان

«خردورزي، اخلاق و حقوق؛ جوهره سبک زندگي در تمدن اسلامي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان است كه در آن مي‌خوانيد:
رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و جوانان خراسان شمالي «خردورزي، اخلاق و حقوق» را مايه‌هاي اصلي فرهنگ صحيح ازنظر اسلام عنوان کردند و فرمودند ما نيز بايد بطور جدي به اين مقولات بپردازيم وگرنه پيشرفت اسلامي و تمدن نوين آن شکل نخواهد گرفت. ايشان تمدن سازي نوين اسلامي را داراي دو بخش «ابزاري» و «حقيقي و اساسي» دانستند و يادآور شدند که سبک زندگي ديني بخش حقيقي آن را تشکيل مي‌دهد که براين اساس با توجه به پيشرفت کشور ايران در زمينه سخت افزاري که همان علم و اقتصاد و سياست است پيشرفت چشمگيري در زمينه سبک زندگي نداشته ايم.

سبک زندگي يعني چه؟
سبک زندگي هرچيزي است که متن و جوهره زندگي انسان را تشکيل مي‌دهد. در واقع بايد به نوعي آن را همان فرهنگي دانست که مردم بر اساس آن زندگي مي‌کنند. نظير خانواده، آداب ورسوم ازدواج، نوع لباس، تفريحات، الگوي مصرف، کسب و کار و رفتارهاي فردي و اجتماعي و هرچه که در اثر نگاه افراد به زندگي و تعريفشان از اهداف خود بوجود مي‌آيد. بخش سخت افزاري تمدن اسلامي ابزاري براي رسيدن به هدف اصلي اين تمدن يعني ساخت زيربنايي فرهنگ صحيح زندگي است و اکتفا به پيشرفت‌هايي که در زمينه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي يا اجتماعي داشته ايم نبايد ما را به اين نتيجه برساند که به فرهنگ اسلامي نيز دست يافته ايم.

تعريف سبک زندگي و تعيين راه‌هاي اصلاح آن کار ساده‌اي نيست و نياز به بررسي‌هاي کارشناسانه نخبگان دانشگاه، حوزه و ساير دستگاه‌هاي مربوطه دارد و از طرف ديگر تغيير آن نيز بسيار دشوار است چرا که بايد آداب ورسومي را تغيير داد که به عنوان يک فرهنگ در بين مردم رواج پيدا کرده‌اندو بايد به اين مساله توجه داشت که متاسفانه غرب گرايي در برخي عادت‌ها آن چنان نفوذ کرده که فرهنگ و آموزه‌هاي اصيل اسلامي جاي خود را به آنها داده‌اند.

چرا سبک زندگي ما نيازبه بازنگري دارد؟
يکي از معضلاتي که جامعه با آن درگير است عدم توجه افراد به حقوق يکديگر و برخي مسائل اخلاقي در ارتباطات اجتماعي است. بسياري از مشکلات زندگي اجتماعي نيز از همين امر ناشي مي‌شود. درگيري‌هايي که منجر به وقوع جنايات مي‌شود، اسراف و تبذيرهاي ما در مجالس، نحوه پوشش نامناسب برخي خانم ها، رفتارهاي نابهنجار بعضي از مردها در هنگام برخورد با بانوان، رانت خواري‌هاي اداري، رشوه و مسائل بسيار زيادي را در اين زمينه مي‌توان عنوان کرد که بعنوان ضعف‌هاي اخلاقي هنوز هم در جامعه به وفور ديده مي‌شود.

حقوق نيز همين طور است. احترام به حقوق يکديگر در هر زمينه‌اي براي رسيدن به سبک زندگي اسلامي لازم و ضروري است. از يک محيط کوچک مثل صف نان و قوانين راهنمايي و رانندگي گرفته تا مسائل مهم مانند ضوابط اداري که نهادهاي تشکيل دهنده يک دولت هستند.

متاسفانه يکي از مشکلاتي که در جامعه وجود دارد اين است که هرفرد به فکر حقوق خودش است و شايد آن قدر که حق خود را مهم مي‌داند به وظيفه اش که انجام صحيح آن اداي حقوق ديگران است اهميت نمي‌دهد درحالي که اگر مردم همانطور که به حقوق خود اهميت مي‌دهند نسبت به حقوق ديگران هم احساس مسئوليت داشته باشند همان اتفاقي رخ مي‌دهد که در قرآن کريم و آموزه‌هاي ديني نيز به آن اشاره شده است يعني يک مدينه فاضله که در آن با خردورزي به حقوق و اخلاقيات احترام گذاشته مي‌شود.

راه چاره چيست؟
براي رسيدن به فرهنگ اسلامي و سبک زندگي ديني ابتدا بايد ضعف‌هاي موجود در اين زمينه شناسايي و علت شناسي شوند. پاسخ به اين پرسشها که چرا چشم و هم چشمي دربين مردم شايع است، چرا آمار طلاق در جامعه در حال افزايش است، زنان چگونه با حفظ عزت نفس در جامعه حاضر شوند و سوالاتي از اين قبيل نياز به بررسي‌هاي عميق کارشناسان دارد. در ادامه بايد تعريف دقيقي از سبک زندگي ديني ارائه شود و نخبگان و صاحب نظران در اين زمينه به بررسي چالش‌هاي موجود و ارائه راهکارهاي رفع آن بپردازند.

به همين علت است که رهبر معظم انقلاب به خردورزي براي رسيدن به سبک زندگي ديني تاکيد مي‌کنند. همانطور که در قرآن کريم بر خردورزي براي تعالي روحي تاکيد شده است در جامعه اسلامي هم خردورزي و تفکر عميق منجر به شناخت راههاي کمک به اصلاح عيوب و نواقص اجتماع و تبديل آن به يک جامعه ايده آل اسلامي مي‌شود.

البته خردورزي تنها وظيفه نخبگان و مسئولان نيست بلکه بايد به عنوان يک عادت و فرهنگ در بين همه مردم جا بيفتد تا خودشان فکر کنند و به نتيجه برسند که در کشور اسلامي ايران بايد بر اساس چه آداب و رسوم و فرهنگي زندگي کرد؟ چرا که تا شخص خودش به نتيجه نرسد نمي‌توان وي را وادار به انجام کاري کرد که قبول ندارد. همانطور که استاد شهيد مطهري نيز به اين نکته اشاره کرده‌اند که بايد انديشيدن را آموخت نه‌انديشه‌ها را!

تشکيل مکتبي بر اساس توحيد واقعي:
پس از اين بررسي‌ها تشکيل يک مکتب توحيدي بر اساس آموزه‌هاي ديني و اشاعه اصول آن به عنوان يک فرهنگ در ميان مردم مفيد خواهد بود اما سوال اينجاست که تشکيل چنين مکتبي چگونه ممکن است و چرا تا به حال چنين اتفاقي به شکل وسيع رخ نداده است؟

رسالت

«توافق نخبگي بر سبک زندگي اسلامي و ايراني» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:
مرحوم شيخ صدوق (رحمه الله عليه) در کتاب "ثواب الاعمال و عقاب الاعمال" درباره انگيزه نگارش اين کتاب شريف مي‏فرمايد: امري که موجب گشت اين کتاب را به رشته تحرير درآورم روايتي بود از حضرت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) که مي‏فرمايد:«راهنمايي بر انجام عمل نيک مانند انجام دهنده آن است»، و آن را «ثواب الأعمال» نام نهادم به اميد آنکه خداوند مرا از پاداش آن محروم نفرمايد و به جز اميد به پاداش الهي و خوشنودي خداوند سبحان چيز ديگري مقصود من نبوده است.

کتاب شيخ يکي از اولين گام‌ها در تبيين سبک زندگي اسلامي است در اين کتاب شريف مطالب مفيد و مباحث ارزشمندي از جمله روايات نفيس اهل بيت رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) در خصوص اعمال پسنديده و اخلاق ناپسند فردي و اجتماعي و پاداش اعمال نيک و مجازات اعمال بد انسان به تفصيل بيان شده است.
اين تلاش ارزشمند در تبيين سبک حيات طيبه اسلامي بعدها توسط علامه محمد باقر مجلسي (ره) در کتاب شريف "حليه المتقين" استمرار يافت.

در اين کتاب شريف مباحثي در خصوص آداب جامه و كفش پوشيدن، در آداب حلي و زيور پوشيدن، در آداب خوردن و آشاميدن، كيفيت تربيت فرزندان و معاشرت ايشان، در آداب حمام رفتن و سر وبدن شستن، در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ايشان، درآداب پياده رفتن و سوار شدن و بازار رفتن و تجارت وزراعت نمودن وچهار پايان نگاه داشتن، در آداب سفر، دربيان آداب مسواك كردن و شانه كردن و ناخن و شارب گرفتن و... ذکر شده است که بسياري از مردم با اين کتاب آشنا هستند.

اخيرا نيز آيت الله جوادي آملي در کتاب مفاتيح الحيات در پنج بخش تعامل انسان با خود، تعامل انسان با هم‌نوعان، تعامل مردم و نظام اسلامي، تعامل انسان با حيوان، تعامل انسان با خلقت زيست محيطي برخي نکات گرانبها درباره سبک زندگي اسلامي و به عنوان شاه کليد‌هايي براي گشايش درهاي حيات طيبه آمده است که تلاشي در ادامه اين راه مقدس تلقي مي‌شود.

تلاش علماي و فقهاي بزرگ که تا امروز استمرار داشته اگر چه کاري بس بزرگ و قابل ستايش است اما در زمانه‌اي که جوامع مقهور گفتمان‌ها و گفتمان سازي‌ها هستند نيازمند يک عزم و توافق نخبگي بين دانشگاهيان و حوزويان در ترويج اين سبک زندگي است. سبکي که مي‌تواند به تعبير مقام معظم رهبري مقدمات برپايي تمدن «ممتاز، متعالي، برجسته و باشکوه» اسلامي را فراهم بنمايد.

امروز جامعه ايراني و به خصوص طبقه متوسط جديد از سبک زندگي غربي رنج مي‌برد. سبک زندگي مدرن روبناي سياسي مدرنيسم معرفتي است که ممزوج با تمام انگاره‌هاي متکامل فلسفي پس از رنسانس در دنياي امروز به عنوان يک الگوي جهانشمول توسط غربي‌ها تجويز مي‌شود. نمونه عريان اين الگوي حيات به دليل ماهيت ضد هنجاري و ارزشي آن در اغلب کشورها با واکنشهاي اجتماعي مواجه مي‌شود اما برخي نخبگان غرب گرا در جهان سوم تلاش مي‌کنند الگوي مدرن زندگي را که بر پايه به حداکثر رساندن شهوات، لذت‌هاي مادي، و معنويت زدايي است بدون بنيانهاي معرفتي و فلسفي و صرفا به عنوان شيوه‌اي براي زيست اجتماعي بهتر معرفي کنند.

طبقه متوسط جديد يکي از آسيب پذير ترين اقشار در برابر اين سبک زندگي است. هر چند هنوز اتفاق نظر قطعي بين هيچ يک از جامعه شناسان درباره مفهوم طبقه متوسط جديد و يا "طبقه يقه سفيدان" وجود ندارد اما برخي شکل گيري اين طبقه را در پيوند مستمر با رشد روزافزون شهرنشيني در جوامع توجيه مي‌کنند.

مارکسيستها طبقه متوسط را به خرده بورژوازي تعبير مي‌کردند اما در شرايط کنوني بايد بر گستره دلالت معنايي اين طبقه در جوامع مدرن تاکيد ويژه کرد. امروز بسياري از جامعه شناسان معتقدند طبقه متوسط جديد به اصطلاح با سواد، متمدن و از خصلت‌هاي شهري برخوردار است كه متناسب با توسعه اقتصادي و پيشرفت جامعه شکل گرفته است. اين طبقه در روزمرگي تکنولوژيک بسياري از تعصبات مذهبي خود را به مرور از دست مي‌دهد و تنها در پارادايم نوسازي و تغييرات تدريجي و زيرپوستي هويتي قابل تحليل است. طبقه متوسط جديد و كارگران يقه سفيد سيالشگران اصلي دموکراسي سازي و نوسازي غربي هستند.

در برخي از کشورهاي اروپاي شرقي آمريکايي‌ها از انرژي طبقه متوسط جديد در برپايي انقلاب‌هاي رنگي و تغيير حکومتهاي متخاصم با غرب با توسل به ابزار تظاهرات مسالمت آميز استفاده کردند. اباحي گري، تقدس زدايي، اعتبار زدايي از دين و مقدسات، ترويج اخلاق ضد خانواده و ضد دين، لذت گرايي، دنيا گرايي، غيرت زدايي، غفلت از مرگ و... برخي از محورهايي است که در سبک زندگي غربي در مواجهه با اين طبقه ترويج مي‌شود. به عنوان نمونه در اين سبک زندگي ديگر تشييع جنازه جايگاهي ندارد.

امروز در تهران و بخصوص در نقاط مياني و بالايي شهر و حتي نقاط پايين دست ديگر نمي‌توانيد يک تشييع جنازه را مشاهده کنيد. متداول شده است که يک خودرو مخصوص حمل جنازه ميت را از در منزل سوار مي‌کند و در بهشت زهرا به سوگواران و خانواده مي‌سپرد. در بهشت زهرا نيز به يک مراسم مختصر روضه خواني و مرثيه سرايي بسنده مي‌شود.

سياست روز

«روسياهي براي همزبانان» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم سياوش كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد:
هنگامي که در داخل کشور به صراحت گفته مي‌شود که تحريم‌ها تاثير خود را گذاشته است و آشفتگي در بازار ارز به خاطر تحريم‌ها است، بايد هم در انتظار وضع تحريم‌هاي بيشتر از سوي دشمنان باشيم.

روز گذشته اتحاديه اروپا در نشست خود که بخشي از آن به موضوع ايران اختصاص داشت، تحريم‌هاي ديگري را عليه کشورمان وضع کرد.

گرچه غرب به دنبال به زانو درآوردن نظام و ملت ايران در برابر خواسته‌هاي به ناحق خود است، اما، عواملي در داخل باعث مي‌شود تا تهاجم آنها عليه ايران بيشتر هم شود.

اما در اين ميان بسياري از کارشناسان اقتصادي اعتقاد دارند که تاثير تحريم‌ها عليه ايران درصد ناچيزي را به خود اختصاص داده است و بيشتر مشکلات اقتصادي کشور به خاطر مديريت و برنامه‌هاي اقتصادي دولت است نه تحريم‌ها.
از اين موضوع که بگذريم به موضوع ديگري مي‌رسيم مبني بر رفتار دوگانه و تناقض در عملکرد کشورهاي غربي و اتحاديه اروپا.

آنها اعلام کرده‌اند که وضع تحريم‌ها براي آوردن ايران پاي ميز مذاکره است، در حالي که جمهوري اسلامي ايران در چند سال گذشته هيچگاه مذاکرات را تحريم نکرده و همواره در مذاکرات هسته‌اي شرکت کرده است.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي سه اصل محوري و ثابت سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را «عزت حکمت و مصلحت» اعلام کرده‌اند. آيا اين سه اصل در سياست خارجي دولت‌ها رعايت شده است؟

اگر بخواهيم در دولت‌هاي گذشته رعايت اين سه اصل را بررسي کنيم نيازمند کار کارشناسي، بررسي و تجزيه و تحليل است که از حوصله اين يادداشت بيرون است، اما اکنون که سياست‌هاي تهاجمي غرب عليه ايران افزايش يافته و به واسطه برخي اتفاقات در کشور پيش‌بيني مي‌شود افزايش هم خواهد يافت، پرسش اساسي اين است که آيا ادامه مذاکرات با چنين رفتارها و عملکردهايي عليه ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي با کدام يک از محورهاي اساسي «عزت، حکمت و مصلحت» سازگاري دارد؟!

رهبر انقلاب در جريان سفر به استان خراسان شمالي و در ديداري که مردم بجنورد با ايشان داشتند در سخنانشان به برخي مشکلات در راس آن بالا رفتن قيمت‌ها و بيکاري اشاره کردند و افزودند؛ «اين مشکلات، مشکلاتي است که همه مردم با آن دست به گريبان هستند، اما مشکلات غير قابل حلي نيستند زيرا انقلاب اسلامي در طول ۳۳ سال گذشته، مشکلات بزرگتر از اين مسائل را پشت سر گذاشته است. »

ايشان در بخش ديگر سخنانشان افزودند؛ «مساله تحريم‌ها، مساله جديدي نيست و از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي وجود داشته است اما دشمنان تلاش دارند موضوع تحريم‌ها را بزرگ‌نمايي کنند و متاسفانه برخي هم در داخل با آنها همزبان مي‌شوند. »

زمزمه‌هايي در داخل مبني بر تاثير مستقيم تحريم‌ها بر اقتصاد کشور باعث شد تا رهبر معظم انقلاب هشدار لازم را در اين زمينه مطرح کنند.

مردم ايران ويژگي خاصي دارند که شايد در هيچ نقطه‌اي از دنيا يافت نشود. مردم ايران قرن‌هاست که در مقابل زور و ظلم سر خم نکرده و در مقابل همه فشارها صورت خود را با سيلي سرخ نگه داشته است.

اکنون هم مردم ايران اين مرحله را سپري خواهند کرد و روسياهي براي کساني خواهد ماند که با تحريم‌هاي دشمن همزباني مي‌کنند.

تهران امروز
«پيامد‌هاي جنجال‌آفريني سياسي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسين مظفر است كه در آن مي‌خوانيد:
آرامش و ثبات سياسي و دوري از هر نوع جنجال يكي از شرايط لازم براي پويندگي نظام‌هاي سياسي به شمار مي‌آيد تا در قبال چنين پويايي به وظايف اصلي خود يعني ارائه خدمات مختلف به آحاد شهروندان عمل نمايد. طبيعي است كه اگر نظام‌هاي سياسي از اين شرط دور شده و به نوعي دچار جنجال‌هاي بيهوده سياسي شوند آنگاه در انجام كار ويژه اصلي خود دچار نقص مي‌شوند كه مي‌تواند پيامدهاي منفي را به‌دنبال داشته باشد.

اما اينكه چگونه يك كشور مي‌تواند به آفت جنجال مبتلا شود با كمي غور در گذشته مي‌توان نسخه‌هايي براي آن يافت. از جمله اينكه فضاي سياسي كشور همراه با تهمت و بداخلاقي است كه جنجالي مي‌شود و جنجال‌آفرينان اين صحنه كساني هستند كه با بداخلاقي و تهمت آرامش در كشور را بر هم مي‌زنند.

البته به دليل آنكه انقلاب اسلامي ما داراي ريشه‌اي فرهنگي است مي‌بايست از رفتارهاي نادرست انتخاباتي و بداخلاقي‌هاي سياسي پرهيز كنيم. از سوي ديگر بايد با اعلام معيارها و برنامه‌ها مباحث انتخاباتي را آغاز كنيم نه آنكه بر شخصيت‌ها تاكيد داشته باشيم. در صورت تحقق چنين امري است كه آرامش در فضاي سياسي كشور مستحكم‌تر خواهد شد.

همانطور كه رهبر معظم انقلاب نيز روز گذشته در جمع مردم شريف شيروان در استان خراسان شمالي تاكيد كردند كه در مدت باقی‌مانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسئولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور باشد، بنابراين بر همه واجب است كه در ايجاد ثبات و آرامش با يكديگر همراهي كنند.

متاسفانه آنچه كه امروز درباره انتخابات و كانديداها به چشم مي‌خورد نه تنها آرامش را از فضاي سياسي كشور مي‌گيرد بلكه معيار درستي براي مردم به منظور برگزيدن كانديداي اصلح نيست. در واقع اگر از تمركز بر شخصيت‌گرايي كاسته و بر معرفي برنامه‌ها و اهداف كانديداها افزوده شود كارآمدتر از تاكيد بر شخصيت‌هاست؛ چرا كه در حال حاضر صحبت از مصداق‌ها زود است و فضاي سياسي كشور را به سمت فضاي انتخاباتي زودرس مي‌برد كه اين موضوع براي شرايط امروز كشور مناسب نيست.

اگر كانديداهاي انتخابات رياست‌جمهوري به جاي تخريب به بيان و اعلام برنامه‌ها و اهداف خود بپردازند به طور قطع تاثير بيشتري در جذب مشاركت مردم خواهد داشت. اما اينكه برخي تاكيد زيادي بر عنوان و شخصيت‌ها در انتخابات دارند دلايل عمده‌اي دارد؛ يكي از آنها ممكن است براي جا انداختن شخصيت خود و برخي براي ترغيب كانديداهاي مورد علاقه‌شان باشد يا اينكه براي سنجش نبض عمومي جامعه كه مورد قبول واقع مي‌شود يا نه. از سوي ديگر رئیس جمهور آینده باید یک چهره عقلانی و مورد اعتماد باشد تا از تجربیات افراد مختلف استفاده کرده و فضای آرامش بخشی را بر کشور حاکم کند.

وطن امروز
«سوء‌تفاهم شده است!» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
فعال شدن آقای هاشمی در صحنه سیاسی و رسانه‌‌ای کشور بیرونی‌ترین لایه یک فعالیت بسیار گسترده چندلایه است که پس پرده جریان دارد. جریان فتنه اکنون به چند نتیجه مشخص رسیده است که موجب شده نوعی تصمیم برای حضور فعال‌تر در صحنه سیاسی و رسانه‌ای کشور توسط زعمای آن اتخاذ شود.

1-این جریان تصور می‌کند اکنون به لحاظ گفتمانی در حال غلبه بر فضای سیاسی کشور است و ادبیاتی که تا سال 88 مخصوص این جریان بوده، اکنون مبلغانی حتی درون دولت پیدا کرده است.

2-جریان فتنه تصور می‌کند نظام برای برگزاری پرشور انتخابات آینده یا حتی پیش‌تر از آن برای مدیریت فضای سیاسی و اقتصادی کشور تا فرا‌رسیدن موسم انتخابات به این جریان نیاز خواهد داشت. اخیرا این دیدگاه تعمیق شده است. بویژه از سه‌شنبه 2هفته پیش به این طرف، اصلاح‌طلبان تصور می‌کنند به هم ریختگی اردوگاه اصولگرایان بالاخره دست‌های نظام را به سمت آنها دراز خواهد کرد.

3-جریان فتنه فشارهای خارجی قبلی را به نفع خود ارزیابی می‌کند و امیدوار است این فشارها تشدید هم شود. تحریم‌ها و فشارهای غرب برای فتنه، 2 نتیجه داشته است: نخست اینکه به‌زعم آنها نظام به مشکلی بزرگ مشغول شده و انرژی کمتری برای خرج کردن علیه آنها خواهد داشت‌ و دوم، جریان فتنه تصور می‌کند غرب مایل است نظام به این جمع‌بندی برسد که تنها راه تعدیل فشارها باز شدن راه برای بازگشت آنها به درون حاکمیت است. در مجموع ظاهرا آقای هاشمی بشدت احساس فرصت کرده و چپ‌ها پشت سر او به صف ایستاده‌اند تا بازگشت خود به عرصه سیاسی کشور را جشن بگیرند. این وضع را به دقیق‌ترین وجه ممکن می‌توان با استفاده از تعبیر «عملیات روانی روی خود» توصیف کرد. چه چیز موجب شده اهل فتنه به این جمع‌بندی برسند که اوضاع برای آنها در حال رو به راه شدن است؟

یکم- نخستین نکته‌ای که باید به خاطر آقایان آورد – و البته هرگز از یاد نظام نرفته است- این است که بزرگ‌ترین مقصر فشارهایی که اکنون از جانب غربی‌ها بر ایران وارد می‌شود، دقیقا و مشخصا جریان فتنه است. در سال 89 دور جدید تحریم‌ها به این دلیل آغاز شد که غربی‌ها نگران بودند ‌جریان فتنه رو به موت باشد و می‌خواستند از طریق فشار اقتصادی به مردم توجه آنها را به سوی جریان فتنه به عنوان تنها جریانی که می‌تواند مشکلات را با غرب حل کند جلب کنند. حالا هم همان وضع است با این تفاوت که آمریکا، اروپا و جناحی در اسرائیل تصور می‌کنند تحریم یعنی فشار به مردم و نظام، در نهایت به قدرت عمل بیشتر و آزادی عمل افزون‌تر جریان فتنه خواهد انجامید. در حقیقت، اگر نبود جریان فتنه در ایران، وضع تحريم‌ها با این شدت و حدت معنایی نداشت. آمریکایی‌ها به چیزی طمع کرده‌اند و پنهان نمی‌کنند که آن چیز دیدن دوباره دوستانشان یا در خیابان یا در کاخ پاستور است.

دوم-
سوء‌تفاهم محض است اگر کسانی از اهل فتنه تصور کرده‌اند ادبیات سازشکارانه و پر از ترس و لرز آنها در جامعه فراگیر شده است. آنچه مردم می‌خواهند تسلیم نیست بلکه حل مشکلاتشان است و اتفاقا تجربه نشان داده تسلیم مشکل را بیشتر می‌کند به جای اینکه آن را حل کند. خوب است آقایان اندکی از تجارب خود برای مردم بگویند تا معلوم شود چگونه عجز و لابه در مقابل غربی‌ها جز به جری‌تر شدن آنها نمی‌انجامیده است. بهترین فرد خود آقای هاشمی است چرا که تیم هسته‌ای اصلاحات با آن کارنامه مشعشع یکسره شاگردان اویند.

سوم-
خوشمزه است که هنوز یک سال از انتخابات مجلس نهم نگذشته که فتنه‌گران نظام را به هماوردی دوباره می‌خوانند. مقالات و اظهارات آقایان در یک هفته آخر منتهی به انتخابات مجلس نهم را بخوانید. یکسره پر بود از خط و نشان در این باره که وضع نظام خراب است، اگر ما را راه ندهد خراب‌تر هم می‌شود و انتخابات بدون ما یعنی هیچ. تنها بعدازظهر روز انتخابات بود که دریافتند باز هم تند رفته‌اند. وقتی محمد خاتمی در روستای پشت کوه دماوند رای داد دیگر آب از سر گذشته بود. حالا هم وضع نسبت به آن زمان تفاوت اساسی نکرده است. ما البته نمی‌دانیم حضرات در مراودات مفصلشان با دوستان آمریکایی و اروپایی چه قول و قرارهایی گذاشته و چه خواب‌هایی برای آینده این کشور – خصوصا چند‌ماه باقی‌مانده تا انتخابات- دیده‌اند ولی این را می‌دانیم که آمریکایی‌ها 33 سال است دارند درباره ایران خواب می‌بینند.

حمايت
«طرح سئوال از رییس جمهور ومصالح ملت» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
همانگونه که مخاطبان ارجمند مطلع هستند، در روزهای اخیر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای دومین بار طی کمتر از یک سال گذشته، اقدام به طرح سئوال از رییس جمهور کرده‌اند. آنگونه که از سوی برخی نمایندگان مجلس در روز های گذشته اطلاع رسانی شده، محورهای سئوالات متعدد است. ولی عمدتا حول مباحث اقتصادی جامعه می باشد.

طوری که بنا به گفته یکی از اعضای هئیت رییسه مجلس، چون سئوال عمدتا در باره نوسانات بازار ارز بوده است، موضوع به کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس ارجاع شده و گویا در جلسه همین هفته کمیسیون مزبور، این موضوع در دستور کار قرار دارد. نظر به اهمیت این موضوع به خصوص در شرایط فعلی کشور، یادداشت امروز به این مهم اختصاص یافته است.

با این امید که نکات پیش رو، مرضی خداوند سبحان واقع و برای ارتقای آگاهی های عموم مفید باشد. نکته اول قبل از ورود در جزییات فرآیند طرح سئوال از رییس جمهور، این است که توجه کنیم ملت ایران با انقلاب عظیم اسلامی خود در سال 1357، عزم آن کردند تا مدل و الگوی جدیدی از اداره کشور و جامعه را به جهانیان معرفی کنند.

الگویی که هم شاخص های مردم سالاری در ابعاد مختلف را در بر داشته باشد وهم مبتنی بر نوع نگرش و حیاتی به رستگاری بشر و جامعه اسوه طراحی های متنوع را ساماندهی کند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در واقع معماری حقوقی این آرمان تحقق یافت، دراصل 56 قانون اساسی مقرر شد:«حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست وهم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.

هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعدی می آید، اعمال می کند». این نوع نگرش به حاکمیت وحکمرانی، یکی از ظریف ترین ابعاد نظری اندیشه اسلامی مورد تاکید امام راحل را نشان می دهد. اندیشه ای که تقابلی بین جمهوریت واسلامیت نمی بیند وحاکمیت که مهم ترین موضوع در تبیین نوع طراحی نظام سیاسی است را با منشا الهی واراده مردمی پیوند می زند.

همین نگاه است که‌اندیشه حقوقی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را از برخی گرایش های اسلامی موجود در جهان اسلام که برای اراده بشر و تعیین سرنوشت مردم در عرصه عمومی جایگاه کم و تشریفاتی قایل هستند، جدا می سازد، همانگونه که از دیدگاه حکومت های لیبرال نیز به دور است، چرا که منشا الهی حاکمیت را مطرح و جمهوریت هماهنگ با اسلامیت را به عنوان مدل جدید به جامعه بشری معرفی می کند.

در چارچوب همین نگرش کلان بوده است که قانون اساسی هم در اصول مختلف حقوق ملت را به تفصیل بیان داشته وهم به نحوی اختیارات ومسئولیت های قوای سه گانه وسایر نهادها را مقرر کرده که همه صاحبان قدرت در مقابل ملت پاسخگو باشند و سازوکارهایی برای نظارت بر هر یک از مقامات و عملکردهای آنان تعبیه شده است.

در همین بستر است که برابر قسمت آخر اصل 107 قانون اساسی لازم دانسته شده تا تصریح شود که حتی «رهبری در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است». هم چنین در چنین نگرشی به حکومت وحکمرانی است که عموم مردم حق بلکه وظیفه دارند هم در روابط بین خود و هم نسبت به دولت دعوت به خیر وامر به معروف و نهی از منکر کنند(اصل 8 قانون اساسی).

در این مدل حکمرانی، مجموعه قوای حکومتی موظفند از همه امکانات بهره مند شوند تا اهداف 16 گانه اصل سوم قانون اساسی از جمله محو هر گونه استبداد وخود کامگی و انحصار طلبی(بند6 اصل سوم)، مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی-اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی خویش (بند 8 اصل سوم)، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی (بند 9 اصل سوم) تحقق یابند.

با لحاظ این چارچوبه حقوقی منسجم و مترقی منعکس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از همه صاحبان قدرت در هر رده ای که باشند، انتظار می رود به نحوی عمل کنند و سخن بگویند که کارآمدی این الگو در عمل مشاهده شود و خدای ناکرده با عمل یا سخن نادرست خود، این داوری را دامن نزنند که آنچه در قانون اساسی آمده با آنچه در عمل جلوه می یابد متفاوت است و در عمل صاحبان قدرت برای خود قداستی ایجاد کرده که پاسخگوی عملکردهای خود نیستند.

نکته دوم اینکه اگر فرض را بر این بگیریم که از حیث نظری همه مسئولان محترم کشور از بالاترین سطح تاپایین ترین بخش ها، توجه دارند که کارگزار چه مدل حکومتی هستند و در پیشگاه خداوند و ملت چه مسئولیت سنگینی بر عهده دارند، آنگاه این پرسش مطرح می شود که آیا با استناد به این مبانی نظری، می توان به طورمرتب هر نهادی در اجرای اختیارات قانونی خود به دیگری چنگ بزند ودر تلاش باشد تا حرف خود را بر کرسی نشاند. یا این گونه عمل کردن‌ها در واقع سوء استفاده از حریم قانونی است؟ پاسخ این سئوال روشن است. صرفنظر از پاسخ حقوقی عموم مردم نیز رویکردهای مچ گیرانه و قدرت طلبانه قوای مختلف نسبت به یکدیگر را رد می کنند.

بر این اساس خیلی مهم است که آداب بهره مندی از سازو کارهای قانونی در اختیار و فرایندهای دموکراتیک را نیز رعایت کنیم. این رعایت نیز از سوی همگان باید باشد. نمی توان توقع داشت که بخشی از حاکمیت رعایت و بخش های دیگر بدین مهم ملتزم نباشند. به گردن دیگران انداختن در این جایگاه‌ها قرار گرفته‌اند. در همین بخش این واقعیت را نیز نمی توان نادیده گرفت که هر چه مسئولیت های متنوع تری بر عهده افرادی قرار گیرد، امکان خطا و اشتباه نیز بیشتر است.

آفرينش

«نشست باكو و آينده نقش ايران در اكو» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
علاوه بر دوازدهمين نشست شوراي وزيران اکو در باکو، دوازدهمين نشست سران کشورهاي عضو اکو نيز روز 25 مهرماه با حضور روساي جمهور کشورهاي عضو در باکو پايتخت جمهوري آذربايجان برگزار مي‌شود. اجلاس سران سازمان همکاري‌هاي اقتصادي اکو در باكو در زماني آغاز به کار مي‌کند كه تركيه که از دو سال گذشته عهده دار رياست اکو بوده است در اجلاس باكو رياست دوره‌اي بر اين سازمان را به جمهوري آذربايجان واگذار خواهد کرد.

در اين حال رؤساي 10 کشور عضو اکو براي شرکت در اجلاس باكو دعوت شده‌اند و سران کشور‌هاي اين سازمان منطقه‌اي بار ديگر تلاش خواهند کرد تا در چارچوب اين سازمان منطقه‌اي همکاري‌هاي خود را گسترش و بهبود بخشند. چنانچه قرار است تحولات دو سال اخير در دوران رياست ترکيه بر سازمان همکاري‌هاي اقتصادي اکو و اهداف سند چشم انداز اين سازمان تا سال 2015 و عملکرد اين سازمان منطقه‌اي در اين نشست مورد بحث و بررسي قرار گيرد.

اگر نگاهي به گذشته اكو داشته باشيم بايد گفت سازمان اکو که در واقع ريشه در همکاري‌هاي سه کشور پاکستان ايران و ترکيه دارد براساس تصويب شوراي وزيران در سال 1371 كشورهاي افغانستان؛ جمهوري آذربايجان؛ قزاقستان؛ تركمنستان؛ قرقيزستان؛ ازبكستان و تاجيكستان نيز به سازمان اكو وارد کرد. يعني اكو با اين رويكرد به اكو سازماني منطقه‌اي با 10 عضو بدل شد اما نتوانسته نقشي فراخور داشته و در حد پتانسيل کشورهاي عضو به همگرايي منطقه‌اي و اقتصادي بين كشورها كمك چنداني كند.

در اين بين اگر نگاهي به علمكرد اين سازمان داشته باشيم از يك سو اين سازمان در مقايسه با عملکرد سازمان‌هايي نظير آ سه آن ناکارامدي خود را در بهره وري از توانايي‌هاي منطقه‌اي نشان داده است و از سويي نيز نتوانسته است با آسيب شناسي رويكرد منطقه‌اي گذشته خود در دو سال گذشته نيز قدرت اين سازمان را افزايش دهد.

در اين بين بايد گفت نقش دو کشور محوري ترکيه و ايران را در حالي در اين سازمان برجسته مي‌بينيم كه عملا تركيه توجه چنداني به اين سازمان نداشته است و در دو دهه گذشته کوشيده است تا با توجه به پتانسيل‌هاي قومي و زباني خود در قالب کشور‌هاي ترک زبان نقش مهمي در گسترش قدرت سياسي و اقتصادي خود فارغ از اكو بازي کند. بويژه اينكه ترك‌ها در دو سال گذشته در كنار استراتژي سياست خارجي خود هر چند در تئوري به همه مناطق اطراف خود نگاهي راهبردي داشته‌اند اما در عمل تركيه كوشيده است بيشترين تلاش را براي ايفاي نقش مهم در خاورميانه بازي كند همين امر موجب شده است آنكارا عملا توجه اساسي اي به اكو نداشته و روابط خود را با كشورهاي ترك زبان قفقاز و آسياي ميانه در قالب روابط دو جانبه و يا در قالب سازمان كشورهاي ترك زبان جستجو كند.

يعني ايران نيز هر چند كوشيده است تا روابط منطقه‌اي خود با كشور‌هاي اكو را تقويت كند و با توجه به علقه‌اي مشترک زباني مذهبي و فرهنگي با برخي کشورهاي عضو از اين اشتراکات بيشترين استفاده را ببرد، اما اين ترکيه بوده است که بيشترين سود سياسي و اقتصادي را از قبل همکاري با کشورهاي عضو اکو برده و از پتانسيل‌هاي موجود براي افزايش همکاري‌هاي چند بعدي و گسترش صادرات اقتصادي و نفوذ سياسي و فرهنگي خود در کشورهاي عضو اکو بهره گرفته است.

آنچه مشخص است اکو هم‌اكنون با 10 عضو؛ و بيش از 340 ميليون تن جمعيت وامكانات نفت؛ گاز و صنعت كه در اختيار دارد و مي‌تواند در قالب يك سازمان موفق و خوش‌آتيه منطقه‌اي توسعه يافته قرار گيرد اما تا كنون نتوانسته به اهداف اعلام شده دست يابد. در اين حال ايران نيز مي‌تواند با بهره گيري از اين فرصت‌ها بيشترين سود را از قبل اين سازمان دريافت کند.

مردم سالاري
«فرشته‌هايي که ديو مي‌شوند» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد:
در طول تاريخ، قرن‌ها پيش از ميلاد مسيح تا امروز که در سال 2012 ميلادي ايستاده‌ايم؛ هزاران هزار حاکم و فرمانرواي کوچک و بزرگ آمده‌اند و رفته‌اند. برخي ديکتاتور بودند، برخي به مردم احترام مي‌گذاشتند و گروهي هم رويه خود را تغيير دادند.

حال و روز ديکتاتور‌هايي که با تکيه بر خشونت و ارعاب بر مردم حکمراني مي‌کردند و خود را همانند فراعنه مالک مردم مي‌دانستند؛ تشابه زيادي با هم دارد. اندک حاکماني بودند که با مردم مدارا مي‌کردند. گروهي از حاکمان هم ابتدا خود را حامي مردم دانستند و با مرور زمان نقاب از چهره برداشتند. دسته سوم که با چشيدن طعم قدرت تغيير رويه دادند بيشتر پس از وقوع انقلاب فرانسه نمود يافتند. چهره‌هايي که با عنوان رهبران انقلابي به قدرت رسيدند و ديگران را به گيوتين مرگ سپردند و در نهايت خود هم قرباني همان گيوتين مي‌شدند. اين رخداد در کشورهاي ديگر نيز نمود يافت؛ موضوع در همه جاي دنيا يکسان بود: ولع قدرت و ثروت!

آدولف هيتلر که با شعار احياي اقتدار ژرمن‌ها به قدرت رسيد خونريزي را پايه‌ريزي کرد که صفحات ننگين از خشونت انسان در تاريخ مي‌باشد. البته جبهه متفقين هم آن چنان پاک و جدا از گناه نبودند. امپراتوري‌هاي استعمارگري که نمي‌توانستند يک کشور مقتدر را در کنار خود تحمل کنند. چرچيل، استالين و روزولت هر کدام به مقتضايي به‌اندازه هيتلر دست‌هايشان به خون مردم و چپاول سرمايه ديگر کشورها آلوده بود. پس از پايان جنگ جهاني دوم دنيا به قطب شرق و غرب تقسيم شد؛ جالب آن که هر دو طرف خود را حامي ملت مي‌ناميدند ولي خود را محق به هر اقدامي براي حفظ رژيم مي‌دانستند.

همزمان با رقابت بلوک شرق و غرب انقلاب‌هايي در خاورميانه و آمريکاي لاتين شکل گرفت که در ابتدا سران اين تحولات خود را فرزند ملت مي‌ناميدند اما به پشتوانه کمونيسم روسيه‌ يا ليبرال آمريکايي هر انتقادي به بدترين شکل سرکوب مي‌شد.

جالب اين جا است که دو ابرقدرت آن زمان در جريان جنگ تحميلي ديکتاتوري رژيم صدام حسين در مقابل ايران اسلامي متحد شدند و در نهايت نتوانستند کاري از پيش ببرند.

در افغانستان هم جنگ با ارتش شوروي موجب پرورش فرماندهاني همچون احمد‌شاه مسعود شد که تا لحظه آخر در کنار مردم ايستاد و در راه ميهن کشته شد.

اما گروهي منحوس مانند طالبان با تفکر سلفي‌و وهابي ايجاد شد که به نام اجراي احکام شريعت، جنايت‌هاي بيشماري را رقم زدند.

گذشت زمان هيچ چيز را گويي تغيير نمي‌دهد! انگار همين ديروز بود که رجب طيب اردوغان به عنوان يک رهبر و حتي فرمانده به دل خاکريز رژيم اسرائيل زد و با يک ديپلماسي کارآمد براي شکست حصرغزه ضربه‌اي کاري به پيکره اشغالگران قدس وارد کرد.

انقلاب‌هاي زنجيره‌اي بهار عربي موجب روي کارآمدن سياستمداراني شد که برصندلي ديکتاتورهاي خشني همچون سرهنگ قذافي و حسني مبارک تکيه زده‌اند.

در روز پيروزي حسني مبارک، کسي در مصر سر از پا نمي‌شناخت و همه هلهله کنان به خيابان آمدند و براي او دست تکان دادند اما رئيس جمهور مصر امروز با ديروز خود خيلي تفاوت دارد!

ابتكار

«رويايي كه به كابوس بدل شد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد:
بيست ماه ازاولين جرقه مخالف خواني‌ها در سوريه گذشته است. پس از چهارانقلاب بزرگ در تونس، مصر، ليبي و يمن، حدود يك سال است كه فتيله خيزش‌هاي عربي از جنوب مديترانه گرفته تا شمال خليج عدن هم فروكش كرده است و اعراب به خانه هايشان برگشته‌اند. حالا ديگر براي بسياري روشن شده است كه تحولات دو سال اخير در سوريه نه در طول بهارعربي و نه درعرض آن، كه به طور كلي از جنسي ديگر بوده است و قرار نيست اين ماجراي فرسايشي به كسي در داخل سوريه يا كشوري در جهان منفعتي برساند.

تا همين يك سال پيش و در كشاكش جنگ مخالفان و ارتش در حمص و حماء و در شرايطي كه اوضاع هم در نوار مرزي غرب سوريه و هم در كل منطقه خاورميانه غبارآلود و غير قابل تحليل بود بسياري از شباهت‌هاي ناآرامي‌هاي سوريه با تحركات انقلابيون در ليبي مي‌گفتند. اما هر چه كه زمان گذشت و مجهول‌هاي معادله پيچيده سوريه يكي پس از ديگري عيان شدند، ورق برگشت و براي بسياري پشت پرده آنچه كه بر سرزمين شام مي‌گذشت روشن شد.

از هر زوايه‌اي كه به متغيرهاي عيان شده اين معادله نگاه مي‌كردي ناخودآگاه ذهن را به روياي بازتاسيس يك «امپراطوري در شمال سرزمين شام» و آرزوي تاسيس «قدرتي بي سرزمين» در جنوب خليج فارس حواله مي‌داد. اكنون ديگر روشن شده است كه درگيري‌هاي سوريه نه جنگي داخلي و نه انقلابي از درون عليه حكومت كه جنگي تحميلي از سوي ائتلافي غربي- عربي- تركي عليه مردمان بلاد شام بوده است و نه بيشتر.

به عبارت ديگر دراين مدت در كنار دشمني‌هاي غرب و مخالفت‌هاي سنتي رياض با تهران و دمشق، دو حكومت روياپرداز - يكي در قطر كوچك و ديگري با نوستالژي عثماني بزرگ- آتش بياران اصلي معركه سرزمين شام بوده‌اند.

اكنون پس از حدود دو سال جنگ فرسايشي و بدون نتيجه و به اوج رسيدن برادركشي‌ها در حلب و حمص و حماء و ويران شدن بي سابقه شهرها و زيرساخت‌هاي كشور تازه يك به يك اعضاي ائتلاف مرگبار غربي- عربي- تركي به خود آمده‌اند كه در آوردگاهي هر دو سر باخت گرفتار آمده‌اند ونه راه پس دارند و نه راه پيش.

ديگر پوشيده نيست كه رجب طيب اردوغان و تئوري پرداز حوزه سياست خارجي دولتش يعني احمد داود اوغلو از پس تاريخ و به گونه‌اي نوستالژيك، در جريان تحولات جهان عرب به سوريه به چشم دروازه و فرصتي براي بازگشت به شكوه امپراطوري گذشته و نقطه آغاز احياي نوعثماني در قلمرو كنوني خود مي‌نگريستند. اما ترك‌ها اكنون و در شرايطي كه جنگ در سوريه مغلوبه شده است به اصلي ترين بازنده اين ماجرا بدل شده‌اند. آنها به مثابه سلاطيني گم شده در تاريخ، شرايط و قابليت‌هاي جهان امرو


مطالب مشابه :


خشم ضدانقلاب از پرفروش شدن مفاتيح‌الحيات

كه حضرت آيت الله جوادي آملي از لزوم و مي‌دهد كه كتاب مفاتيح الحيات به خوبي




گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز13910725

اخيرا نيز آيت الله جوادي آملي در کتاب مفاتيح الحيات در به تعبير ويل دورانت در كتاب




برچسب :