گوردو وارا ی بنگلا صاحب

توصيه مي كنم كامل بخونيد.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

مريم پدرمون را در آورد بس كه گفت بريم اين معبدي كه خانم اصغري مي گه و فقط هم مي خواست ما هي ها شو ببينه و اسمش را هم درست نمي دونست .طبق معمول يك شنبه (تعطيلي )قرار گذاشتيم و رفتيم .اولا كه معبد نبود و گوردووارا بود يعني چيزي شبيه معبد كه در زمان حيات  گورو(رهبر سيك ها ٬در این جا همان بنگلا صاحب) محل عبادت وي بود.

 گوردوارا ي بنگلا صاحب :

قبلا چند  دفعه ار كنارش رد شدم ولي هميشه فكر مي كردم مسجده .ماشين ها را كه پارك كرديم ديديم كه دارن اونجا يه پاركينگ چند طبقه مي سازن و تو محوطه هم دست فروشان دستمال سر و النگوي فلزي مي فروختند(يادتونه  در مورد پنج  ضرورت سيكيزم نوشتم ) علت فروش دستمال سر را هنگامي متوجه  شدم كه ديدم آقايان با سر باز حق ورود نداشتند حتي غير سيك ها و بايد دستمال سرمي بستند و اگر  كسي نداشت در كفشداري به وي دستمال مي دادند (اگه گفتيد شبيه كجا؟)

 

مرحله سخت براي مشرف شدن ما در آوردن كفش ها و جوراب ها براي ورود بود تصور كنيد بي كفش و جوراب روي سنگ هاي سرد و بي شك كثيفي كه قبل از ما دهها نفربا پاهاي برهنه بر آنها پا نهاده اند و بد تر از همه اجبار براي عبور از حوضچه اي پر از آب بود مثلا براي تطهير .من كه اولش گفتم من نميام بالا ولي با اصرار بقيه راضي شدم اما  هر جوري بود از روش پريدم ،همه داشتند مي خنديدند .

 گوردو وارا با گنبد و مناره هايي از طلا بيشتر شبيه زيارتگاه بود و هم چنين داخل آن نيزچيزي شبيه مقبره با ضريحي از طلا در وسط  قرار داشت كه  همه اطراف آن سجده مي كردند و چند نفر مشغول خواندن چيزي شبيه زيارتنامه همراه با موسيقي بودند و بقيه از روي كتابچه هايي كه به زبان هندي بود مشغول زمزمه كردن بودند درست مثل مراسم هاي دعا در اماكن زيارتي مسلمانان (من كه فكر مي كنم بيشتر آداب و عقايد اين مذهب از اسلام گرفته شده تا از هندوييسم) . از چند نفر در مورد اون چيزي كه شبيه قبر بود پرسيد م چرا كه  همه هداياي خويش (از قبيل پارچه و لباس هاي زيبا )را بدان اهدا مي كردند و يا از پتي ها( روحانيون سيك )مي خواستند كه گلها يا  خوراكي هايي را كه در برگي پيچانده بودند را برايشان  تبرك كنند،در پاسخ اظهار بی اطلاعی می کردند.خند ه ام گرفته بود مي خواستم بگم  پس واسه چي و به چي سجده مي كنيد ؟(بگو اول  يه سوزن به خودت  بزن بعد يه جوال دوز به مردم).بعد از آرويند و منشا پرسيدم گفتند  اونجا محل كتاب نانك هست و مردم در واقع به كتاب احترام مي گذاشتند ظاهرا كتاب مقدس زير پارچه ي صورتي رنگ و روي جايي كه شبيه قبر بود دور از چشم مردم  نگهداري مي شود البته وقتي مراسم خواندن كتاب بر پاست ديدن آن ممانعتي ندارد.در ضمن در اطراف مثلا ضريح، صندوق هايي قرار داشت( شبيه صندوق هاي نذورات خودمون !ديديد كه ؟)كه  مردم نذوراتشان را درون آنها مي ريختند و البته يكي از پتي ها در قبا ل نذورات نقدي با مبا لغ بالا كه مستقيما به وي تحويل داده مي شد، رسيد (قبض) صادر مي كرد!!!

 

در قسمت خروجي  اتاقكي قرار داشت  كه در آن  تخت خواب چوبي با شكوهي وجود داشت وروي تخت با پتويي زيبا  پوشانده شده بود  يكي از ساجدين درگاه  مي گفت اين جا محل استراحت خداوند در شامگاهان است.(به گفته ي بل جيت كتابي كه در دست پتي ها ( روحانيون )  است ،همان خداوند است ! چه خداي امروزي و با كلاسي صبح ها طي مراسمي رو نمايي مي  شود تا  در كنار خيل زايران باشد و  شبها رو پوشاني ،تا قدري در تخت مجللش بيارمد .

ولي تصورش را بكنيد كه ممكن است  مراسم ها و باورهاي ما هم از نظر يك فرد بيگانه همين قدر بي معني باشد و چقدر بده اگه براي  باورهامون دليل عقلاني نداشته باشيم ؟؟؟

بگذريم، با لاخره رفتيم كنار حوض ماهي .چه ماهي هاي  قشنگي .رنگي و بزرگ (بزرگتر از قزل آلا) و شکمو!!!

 

بعد هم از نمايشگاه عكس مربوط به تاريخچه ي سيكيزم ديدن كرديم .با ديدن تصاوير و عكس هاي مربوط به نحوه ي  شكنجه ي رهبران سيك توسط حاكمان زمانه(مغولان) و مقاومت آنها نا خودآگاه ياد داستان مختار و قاتلان امام حسين (ع)افتادم.و در تصاويرآخر اونا را به سربازان مبارزدر راه استقلال هند مرتبط كردند و البته با انتساب نقش اصلي در پيروزي هند به سيك ها درست عين شاهكار!سيماي ايران درمجموعه ي چهل سرباز (يادتون نرفته كه ،رستم و اسفنديار همگام و همرزم با اعراب صدر اسلام و بسيجي هاي معاصر ما  در دفاع از مرزهاي ايران در مقابله با عرب ها!و ديگر دشمنان مرزي و لفظي )

موقع برگشتن ديديم كه عده ای دارند قمقمه هايي سفيد را از آب پر مي كنند به عنوان آب مقدس و براي شفا و حاجت مي نوشند و مي برند .

ژوليده  پير مردي هم اومد جلو و با التماس ازم خواست يكي از النگو هاي فلزي  سيك ها راازش بخرم راستش خوشم  اومد و خريدم و دستم كردم (خدا به دور ).

 

اینم آرم مخصوص سیک ها ! در مورد این که به چه چیزی شبیه (یا چه چیزی شبیه اینه؟ )خودتون دقت کنید٬متوجه می شید.

 

قبل از برگشتن خونه رفتيم ميدان  كونات پلس .اونجا چند دقيقه اي نشستيم و جاتون خالي چاي و بيسكويت تو هواي سرد چسبيد .هندي ها خوششون اومده  بود احتمالا تا به حال به عقل گنجشكي شون نرسيد ه بود كه مي شه عصر ها با خانواده و دوستان برای پيك نيك و چاشت نيم روز از اين همه فضاي سبز لذت برد (من كه تا حالا نديدم و نشنيدم كه هندي ها برن پيك نيك داخل يا بيرون شهر!

 


مطالب مشابه :


روز نوشت 10

برای تک تک این نذورات با دقت قبض رسید نوشت که حدود ۱۰ دقیقه ای این نوشتن طول کشید !




اگر دنبال ثوابی بخون..خیرین گمنام..کمک به مومنان گرفتار

/واسطه ای امین برای جمع آوری کمک و نذورات خیرین گمنام ایران و یه پیرزن مریض قبض




روزنوشت 12

نذورات را برداشتم و راهی حرم امام حسین شدم مشغول قبض نوشتن شد گفتم قبض نمی خواهم !




مسجدحضرت زهرا در قم بانی ندارد

دارالاحسان حضرت فاطمه(س)خیرین گمنام - مسجدحضرت زهرا در قم بانی ندارد - /جمع آوری کمک و نذورات




وزارت نیرو: از محل "نذورات مردمی" نیروگاه نجف را می سازیم

قره داغ سسی - وزارت نیرو: از محل "نذورات مردمی" نیروگاه نجف را می سازیم - اخبار و رویداده ای




تعبیرخواب

دارالاحسان حضرت فاطمه(س)خیرین گمنام - تعبیرخواب - /واسطه ای امین برای جمع آوری کمک و نذورات




خاطره سفر

در همه مکانها برای پرداخت نذورات قبض می دادند.




وقتی عزرائیل هم دلش سوخت

چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح با تشکر از خیرین بزرگواری که نذورات خود را




استفتائات رهبری در خصوص وقف

آيا با پول موقوفات و نذورات امامزاده‌ها مى عنوان مسجد به قبض مسجد درآمده و




گوردو وارا ی بنگلا صاحب

.در ضمن در اطراف مثلا ضريح، صندوق هايي قرار داشت( شبيه صندوق هاي نذورات خودمون (قبض) صادر




برچسب :