چند نمایش کوتاه

به نام خدا

نقاشی ................. مجتبی طالبی

 

 ( پارک . ظهر )

زن : ( موبایلش زنگ می زند ) ... الو ... زهر مار از صبحه مثل آدمای دیوونه از این پارک به اون پارک علاف تو بودم ... کدوم جهنمی ؟

           ... بدنم داره مثل بید می لرزه ... آخه تو نمی دونی من به اون لعنتی محتاجم ... خفه شو بذا من حرف بزنم ... اینقدر پی مجوز

            نمایشگاه و آموزشگاه و بوم . رنگ و قلم . کوفت و زهر مار رفتم که ج.ن برام نمونده ... تا ده دقیقه ی دیگه اگه اومدی که هیچی و

            الا چیزی که فراوونه  آشغالایی مثل تو ... پول که نشونشون بدی دنیا رو می کنند مزرعه ی خشخاش ...  اه ...

زن 2 : سلام خانوم ...  ببخشید شما نقاشید ؟

زن : بله ... نقاشم ... از کجا فهمیدی ؟

زن 2 : من خودم نقاش بودم ... می دونم بوم و رنگ و قلم چیه !

زن : خوب تو که می دونی چرا می پرسی ؟

زن 2 : خواستم ببینم شما طراحی چهره ام کار کردی ؟

زن : آره ... کار کردم ... چطور مگه ؟ ...

زن 2 : می خوام چهره ی من و بکشی !

زن : چهره ی تو ... ببخشیدا ... چون گفتی نقاشم بهت این و می گم ... آخه توی چهره ی تو چی هست که بخوام بکشمت ؟

زن 2 : توی چهره ی من همون چیزی هست که توی چهره ی تو هم هست ...

زن : برو خدا روزیت رو جای دیگه بده ... پول می خوای بگو بهت می دم .... چرا ادا در می آری ...

زن 2 : پول ؟ ... ای کاش داشتی ...

زن : من دارم به تو می گم ...

زن 2 : منم دارم به تو می گم ... راستی تصویر من و می کشی یانه ؟

زن : یه کم خرج داره ... قطعا تو نداری ... یه کم قیافه لازم داره ... که اونم نداری ...

 

زن 2 : نقاشی کردن اعصاب نیاز داره که تو نداری ... اما زود قضاوت کردی ... پولش هست ... عکس جوونیم و بهت می دم ...

            از روی اون نقاشی کن ... من فردا بازم میام توی همین پارک ... آماده شد خبرم کن ... اینم شماره ی تماس منه ...

             من دیگه باید برم ... منتظرتم ...

زن : باشه ... بعد یه نگاهی به عکست می کنم ... ( زن 2 می رود ... )

زن : با این چهره ی درب و داغونش چو غروری هم داشت ! ... معتاد درب و داغون ... مگه قیافه ی جوونی یاش چطور بوده که ...

          بذا ببینم ... ا ا ا ....

          این که عکس خودمه ... این زن این عکس رو از کجا آورده ... ا ا ... نکنه کیفم و زده ... ا ... ا ... شماره ش ... شماره ش

           ... ا ... اینم که شماره ی خودمه ... ااون ... اون زن ... اون زن کی بود ؟

پایان


-----------------


Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SAMicrosoftInternetExplorer4

Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SAMicrosoftInternetExplorer4

به نام خدا

صدای خیابان

مرد 1 : سلام آقا

مرد 2 : سلام جانم ... بفرمایید !

مرد 1 : چه جالبه ! صرافی شما چقدر خلوته !

مرد 2 : معمولا این روزها فقط دلار می خریم ...

مرد 1 : اما بنده دلار می خوام !

مرد 2 : نداریم ... یعنی داریم ولی با قیمتی که شما می خواین نداریم !

مرد 1 : منظورتون چیه !؟ من که هنوز چیزی نگفتم !

مرد 2 : اما شما دلار می خواستین ، پس قیمت ... گفتین چی میخواین ؟

مرد 1 : خوب معلومه ، دلار می خوام !

مرد 2 : چند لحظه صبر کنید ! ( صدای صفحه کلید ... ) ... ا ... ا ... گفتین چی می خواین ؟

مرد 1 : ا ... همین الان پرسیدید ؟

مرد 2 : پرسش چند لحظه پیشم با پرسش الان فرق می کنه ! به روز باشید آقا ...

مرد 1 : من که از حرف های شما سر در نمی آرم ... من فقط دلار می خوام ... نه برای سود کردن سرمایه گذاری

          ... جون شمالازم دارم ...

مرد 2 : هرچی بخواین دارم ... گفتین چقدر می خواین ؟

مرد 1 : ا ... ( صدای صفحه کلید ) ... ا ...

مرد 2 : لطفا خواهش نکنید ... نداریم آقا ... چند بار باید بگم ... دلار با اون قیمتی که شما می خواین ندارم ؟

مرد 1 : ا ... همین الان گفتین دارم ؟ ...

مرد 2 : جمله ی من مال  چند لحظه پیشم با جمله ی  الان فرق می کنه ! به روز باشید آقا ...

مرد 1 : خدایا ، پناه می برم به تو از دست این دلار ...

مرد 2 : من که از حرف های شما سر در نمی آرم ...

مرد 1 : نخواستم آقا ... نخواستم ... از حرف های شما خوابم گرفته ... بهتره که برم خونه بخوابم ... شاید ...

مرد 2 : ( صدای صفحه کلید ) ... ا ... ا... شاید شما دلار می خواین ... من در خدمتم ...

مرد 1 : ( خمیازه می کشه ) ... ا... این ساعته چرا خوابیده ؟ ! ... ساعت جان تو چرا خوابیدی ! ؟ امیدم به تو بود

         که صبح زود بیدارم کنی ... اونقدر خسته بودم که نفهمیدم کی خوابم برد ! ... ا... ساعت جون ! اینجا چرا

         اینقدر تغییر کرده ؟! ... البته تو هم خواب بودی ! ...  من که سر در نمی آرم ... معلوم نیست از دیروز تا

        حالا چه اتفاقی افتاده ... اونقدر خسته بودم که ... آه ... دلار ! دلاراز کجا جور کنم ... دوباره شروع شد ...

( ساعت را کوک می کند ... تیک تاک می زند ... )

خیابان ... مردم : ا... این و نگاه کنید ! بچه : مامان این آقا چرا اینطوری لباس پوشیده ؟!

مرد 1 : چرا مردم اینطوری به من نگاه می کنند ؟ ... ا .. آقا ... آقا ... ببخشید خیابون ها یه شبه تغییر کرده ...

         من دنبال یه صرافی می گردم ...

مرد 3 : صرافی ؟ ... آهان صرافی ! ... چقدر ادبیاتتون قدیمیه ! صرافی چیه بگین ...

مرد 1 : حالا هرچی ! من دلار می خوام ! ...

مرد 3 : دلار می خواین ؟ .... ( می خندد ) اتفاقا منم منشور کورش رو می خوام ... اما نمی دن !

مرد 1 : من دارم با شما جدی صحبت می کنم !

مرد 3 : نگاه به خنده هام نکنید ! اتفاقا منم توی کار عتیقه جات و اجناس و پول های قدیمی ام ...

مرد 1 : چی داری می گی ! می گم دلار می خوام ...

مرد 3 : 309 سال عقبی جانم ...

مرد 1 : من حرف شما رو قبول ندارم آقا ...

مرد : با این تیپی که شما زدیدقاهدتا منم نباید شما رو به عنوان آدم امروزی قبول کنم ... اما محض اطلاعات

        می تونید به کف دست من نگاه کنید !

مرد : کف دست شما ؟ یعنی چی ؟

مرد 3 : مگه کف دست شما چیزی نیست ؟ بذا ببینم ... ا... چه جالب تو مثل آدم های دیگه به شبکه ی جهانی

         وصل نیستی !

مرد 1 : چه جالب ... قدیما می گفتن اما باور نمی کردیم اینجوری بشه ... حالا می خوای چی کار کنی ؟

مرد 3 : می خوام بهت ثابت کنم اطلاعاتت ناقصه ... ببین اینجا می نویسیم دلار ، جواب می ده ...

زن : ( افکتیو ) دلار پول رایج کشوری بوده به نام آمریکا ، بعد می شه پول جهانی ... بعدشم چون بدون پشتوانه

     جهانی شده بوده ، کلا از بین می ره ... تمدن آمریکا به وسیله ی نشت رادیو اکتیو به طور اتفاقی از بین رفت

مرد 3 : راستی نگفتی بلا ... تو کار عتیفه ای ؟

مرد 1 : من خودمم عتیقه ام ... بیا به خاطر اطلاعاتی که بهم دادی این 1 دلاری برای تو ... نمی دونم چرا خوابم گرفته ؟!

پایان

--------------




مطالب مشابه :


نماییشنامه کوتاه کمدی : تست بازیگری

دانلود نمایشنامه های حامد مربوط صادق - نماییشنامه کوتاه کمدی : تست بازیگری - دانلود نمایشنامه های حامد مربوط صادق / خیابانی و کمدی موزیکال / میان پرده - دانلود نمایشنامه




دانلود نمایشنامه کوتاه (2)

هنر ششم - دانلود نمایشنامه کوتاه (2) - اولین نشریه مجازی دانشگاه تربیت معلم تهران ( کانون ... واگویه های پندار باورمداران در آستانه حضور ، نويسنده : هوشنگ جاوید.




نگاهی کوتاه به نمایش های ابزورد

ابزوردیسم، دبستانی تئاتری مشتمل بر آثار نمایشی اروپایی و آمریکایی حاصل ناامیدی انسان در دوره پس از جنگ جهانی دوم(دهه های 1950 و 1960میلادی) است.نمایش های این




نمایش تک نفره

نفرت از اطلسی ها - نمایش تک نفره - اشعار بلند و کوتاه شاعر خیابان آزادی و نمايشنامه هاي( رضا آشفته )




چند نمایش کوتاه

اشتیاق - چند نمایش کوتاه - فرهنگ ، هنر ، اندیشه. ... مرد 3 : نگاه به خنده هام نکنید ! اتفاقا منم توی کار عتیقه جات و اجناس و پول های قدیمی ام ... مرد 1 : چی داری می گی !




نمايشنامه هاي مدرن ايراني

ديگر آنكه فرم نمايشنامه مدرن در مقايسه با نمايشنامه هاي شكسپير متفاوت است كه هم شامل نمايشنامه هاي بلند و هم شامل نمايشنامه هاي كوتاه است … »1 در فرهنگ اصطلاحات




دانلود نمايشنامه هاي شكسپير

English of high school - دانلود نمايشنامه هاي شكسپير - ... کتاب داستان های کوتاه انگلیسی برای کودکان · + نوشته شده در پنجشنبه سی ام آبان ۱۳۹۲ساعت 19:51 توسط




نگاهی به نمایشنامه ی رادیویی

گوینده می تواند با گفتاری کوتاه صحنه آغاز نمایشنامه را برای شنونده شرح دهد و یا بعد از هرچند صحنه و دیالوگ بنا بر ضرورت مطالبی بیان نماید. برای جداکردن صحنه های




جنس چینی (نمایشنامه ی رادیویی کوتاه)

جنس چینی. نمایشنامه ی رادیویی. /صدای ولوله و شلوغی جمعیت رفته رفته کم می شود و جای خود را به صدای گام های زنی با کفش های پاشنه بلند می دهد . صدای گام ها به تدریج




خلاصه 50نمایشنامه ایرانی

25 سپتامبر 2012 ... کوشش های پدر ناموفق می ماند، زیرا دولت نیز به جعفر میدان می دهد تا در جهت ... " کاکتوس" نمایش تک‌پرده‌ای و کوتاهی درباره پزشک و نمایشنامه‌نویسی




برچسب :