ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی
ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی
به وبسایت من خوش آمدیدترجمه الدرس الاول . پايه سوم راهنمايي
الدرس الاول : درس اول
القصر زجاجي : كاخ شيشه اي
كان لسليمان جيش قوي من الانسان و الطير و الحيوان .
سليمان عليه سلام سپاهي نيرومند از انسان و پرنده و حيوان داشت .
في يوم من الايام : در روزي از روزها
خرج سليمان لتفقد جيشه .... فنظر بدقة و سال :
سليمان براي پرس و جو كردن (بازديد) ازسپاهش خارج شد (يرون رفت ) .. پس بادقت نگاه كرد و پرسيد :
اين الهدهد ؟ هدهد كجاست ؟
الطيور : سيدنا ! ... الان ذهب لعمل . پرندگان : سرورما ! الان (هم اينك ) براي كاري رفت .
غضب سليمان لغياب الهدهد. سليمان عليه سلام از غيبت هد هد خشمگين شد .
بعد ساعات رجع الهدهد . بعد از چند ساعت هدهد برگشت .
اين ذهبتَ يا هدهد ؟ كجا رفتي اي هدهد؟
يا سيدي ! لقد كشفتُ شيئا عجيبا . اي سرورم ! چيز عجيبي (شگفت انگيزي ) كشف كرده ام .
ماذا كشفتَ ؟ چي كشف كردي ؟
وجدتُ امراة تحكم في مملكة سبا و لها جيش قوي و عظيم .. والناس فيها يعبدون الشمس و يسجدون لغير الله .
زني را يافتم كه در مملكت سبا حكومت ميكند و سپاهي نيرومند و بزرگ دارد . و مردم در آن خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي كنند .
عجيب! هل تصدق ؟ عجيب است . آيا راست ميگويي ؟
نعم . نعم . سيدي ! بله . بله . سرورم
فكتب سليمان كتابا لملكة سبا . پس سليمان (ع) نامه اي به ملكه سبا نوشت .
انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم .
بدرستيكه آن از جانب سليمان است . به درستي كه آن به نام خداوند بخشنده مهربان است .
في قصر الملكة : در كاخ ملكه
الملكة : هذا كتاب يطلب ترك ديننا . ملكه : اين نامه اي است كه ميخواهد دينمان را ترك كنيم . ( اين نامه اي است كه ترك كردن دينمان را مي خواهد )
الوزراء : نحن اقوياء ولا خوف علينا . وزيران : ما نيرومنديم و هيچ ترسي نداريم .
الملكة : لا . لا . انا اذهب اليه . ملكه: نه . نه . من به سويش ميروم .
انّ الملوك اذا دخلوا قرية أفسدوها . قطعا پادشاهان هنگامي كه وارد شهري شوند در آن جا فساد ايجاد مي كنند .
في قصر سليمان : در كاخ سليمان
سليمان ! يا ايها الملأ ! اطلب منكم عرش ملكةسبا قبل وصولها !
سليمان : اي بزرگان ! تخت حكومتي ملكه سبا را قبل از رسيدنش ازشما ميخواهم .
ثمّ امر سليمان ببناء قصر زجاجي فوق مياه البحر .
سپس سليمان (ع)دستور به ساختن قصري شيشه اي روي آبهاي دريا داد را داد.
الملكة في القصر الزجاجي . ملكه در كاخ شيشه اي
يا عجبا ... هذا عرشي .! هذا ماء . هذا بحر .! انا اغرق الان ..!
عجب . اين تخت حكومتي من است . اين آب .. اين دريا .. هم اينك من غرق مي شوم .
سليمان : لا .. لا .. هذا زجاج ، لا ماء .
سليمان : نه .. نه .. اين شيشه است نه آب ..!
الملكة : هذه معجزة . ملكه : اين معجزه است .
فنظرت الي السماء و قالت :
پس به آسمان نگاه كرد و گفت :
رب اني ظلمتُ نفسي و اسلمتُ مع سليمان لله رب العالمين .
پروردگارا من به خودم ظلم كردم و همراه سليمان در برابر خداوند پروردگار جهانيان تسليم شدم .
خوب . اين هم داستان حضرت سليمان و ملكه سبا .
اما بچه خوب و دانش آموز نمونه اوني است كه بگه :
چه درسي از اين داستان گرفته . بگه كه كلمه الملأ با كلمه ملأ كه در پايه دوم خونديد چه تفاوتي داره ؟
هم در قواعد هم در مفهوم . اينكه بگه چرا كلمه دخلوا كه ماضي است به شكل مضارع ترجمه شد . اينكه چرا در عبارت لاخوف ... تو ترجمه كلمه هيچ آورده شده . و خيلي از موارد ديگر . البته شما دانش اموز خوب بايد اينا رو بگي نه اوني كه باري به هر جهت درس ميخونه .
ترجمه الدرس الثاني . پايه سوم راهنمايي
از طریق ادب می توانی همه چیز را به دست آوری.((ضرب المثل چینی))الدرس الثاني : درس دوم
استراق السمع : مخفيانه گوش دادن
في خيمة قيادة العدو در چادر فرماندهي دشمن
ايها الامراء ! ايها السادة ! معنويات الجنود ضعيفة ...
اي فرماندهان ! اي آقايان ! روحيه سربازان ضعيف است .
نحن بحاجة الي هجوم سريع علي قوات العدو .
ما به حمله اي سريع بر عليه نيروهاي دشمن نياز داريم . (نيازمنديم)
احدالامراء : نعم . نعم . حسن .. يكي از فرماندهان ! بله . بله . خوب است
احسنت . هذه فكرة جيدة . آفرين . اين فكر خوبي است .
ولكن .. سيدي .. نحن بحاجة الي معلومات عن مواضع العدو !
اما . سرورم .... ما به ما به اطلاعاتي از مكان هاي دشمن نياز داريم !
كلامك صحيح . سخنت درست است ..
فذهب جندي العدو ليلا للحصول علي المعلومات .
پس سرباز دشمن شب هنگام براي دستيابي به اطلاعات رفت /
و بعد ساعة وصل الي موضع قواتنا .
وبعد از يك ساعت به مكان نيروهاي ما رسيد .
في خيمة قيادة قواتنا در چادر فرماندهي نيروهاي ما
ايها الاخوة ! اي برادران
نحن في هذه المنطقه مدة طويلة و عدد المقاتلين قليل الان .. و اكثرهم في الخنادق مجروحون شديدا . انا مسؤول ... فعلينا الرجوع هذه الليلة . ونحن راجعون عنطريق البحر ان شاء الله .
ما مدتي طولاني است در اين منطقه ايم و اكنون تعداد رزمندگان كم است و بيشترشان در سنگرها به شدت مجروح و زخمي هستند . من مسئولم ... پس لازم است امشب برگرديم . و اگر خدا بخواهد ما از راه دريا برمي گرديم .
فرح جندي العدو بهذه المعلومات السرية .
سرباز دشمن با اين اطلاعات محرمانه خوشحال شد .
من ذئب الصحراء ... الي عقاب الصحراء از گرگ صحرا به عقاب صحرا
نعم .. نعم .. انا اسمع بله .. بله .. من مي شنوم
سيدي ! سيدي .. اخبارمهمة .. اخبار مهمة جدا
سرورم .. سرورم .. خبرهاي مهم ... خبرهاي بسيارمهم
سمعتُ قبل لحظات هذه الكلمات ..
چند لحظه قبل اين سخنان را شنيدم
عدد المقاتلين كثير ! و هم مسرورون جدا ! اسم قائد العمليات مسعود ! ولهم هجوم هذه الليلة ! هم قادمون عن طريق البحر .
تعداد رزمندگان زياد است ! و آنها بسيار خوشحالند . اسم فرمانده عمليات مسعود است . و امشب حمله اي دارند / آنها از راه دريا درحال آمدن هستند .
سمعتَ .. سيدي .. سمعتَ ؟
شنيدي ... سرورم .. شنيدي ؟
نعم .. نعم . تمام . بله .. بله .. تمام
من عقاب الصحراء الي مقر القائد : از عقاب صحرا به پايگاه فرمانده
الهجوم قريب ..... حمله نزديك است
الانسحاب .. الانسحاب ... سريعا .. سريعا ..
عقب نشيني ... عقب نشيني .... سريع .. سريع ..
بچه خوبه !
الان بايد بگه:
السادة و الاخوة چه نوعي از كلمه هستند و هر چي راجع به اون نوع از كلمه ميدونه برا اين دوتا بگه .
بايد بگه كلمات راجعون . مقاتلين . مجروحون / مسرورون / قادمون چه نووع كلمه اي هستند و نوع جمعش رو تشخيص بده .
بايد بگه چرا كلمه ضعيفه براي معنويات و هذه براي معلومات به صورت مفرد اومده . هم چنين كلمه مهمة براي اخبار
تفاوت قيادة و قائد رو متوجه بشه
ترجمه الدرس الثالث پايه سوم راهنمايي
اگر به دنبال موفقیت نروید خودش به دنبال شما نخواهد آمد . مارواکلینز لدرس الثالث : درس سوم
الراعية الصغيرة : چوپان كوچك (مونث)
الطفلة تسكن في الكوخ دختر بچه در كلبهزندگي مي كند .
ماذا اعمل ؟ انا جائعة .. !! اسرتي فقيرة ! چكار كنم ؟ من گرسنه ام . خانواده ام فقيرند .
في هذه الحظة در اين لحظه
سمعت صوتا .. صدايي شنيد
فخرجت من الكوخ پس از كلبه خارج شد
ايتها الطفلة ! هل تقدرين علي عمل ؟ اي دختر بچه! آيا ميتواني كاري انجام دهي؟
( آيا قادر به انجام كاري هستي ؟ )
انا .. انا ... نعم .. حتما .. انا قوية . من .. من ..بله .. حتما . من نيرومندم .
سرح الاغنام صعب. انتِ طفلة . چراندن گوسفندان سخت است . تو بچه اي ..
لا . لا .. سيدي .. انا اقدر ! نه .. نه .. سرورم .. من ميتوانم .
في الصحراء در بيابان
فجاة ناگهان
فقدتُ نعجة ! ميشي را گم كردم !
اين ذهبت ؟ كجا رفت ؟
هل اكلها الذئب ؟ آيا گرگ او را خورد ؟ (خوردش ؟)
آه ... ماذا افعل ؟ آه ... چكار كنم ؟
ذهبت بسرعة .. فوجدتها بين الاعشاب به سرعت رفت .. پس اورا بين گياهان (علف ها )يافت .
ولكن في غيابها جاء الذئب و سرق نعجة . واما در نبودنش گرگ آمد و ميشي را دزديد .
رجعت الي القرية باكية ! گريان به روستا برگشت .
وقالت ... ما غفلتُ ! ما كسلتُ ! ماتركتُ الاغنام !
وگفت : غفلت نكردم . تنبلي نكردم . گوسفندان را رها نكردم (ترك نكردم) .
في البيت درخانه
سيدي .. سيدي ... الذئب .. الذئب .. سرورم .. سرورم .. گرگ .. گرگ
ماذا ؟ چي ؟
الذئب .. عفوا..... سيدي .. گرگ .. ببخشيد ... سرورم
انتِ لا تعملين بدقة .. ولا ترجعين في الوقت المحدد
تو به دقت و دقيق كار نمي كني و در زمان معين بر نمي گردي
و ضرب الطفلة بشدة و كودك را به شدت زد .
وصل الخبر الي النبي (ص) خبر به پيامبر (ص ) رسيد .
فحزن شديدا پس به شدت ناراحت شد
ايها الرجل ! اتقدر الطفلة علي مواجهة حيوان وحشي ؟ اتطلب شيئا محالا ؟
اي مرد! آيا يك بچه قادر به رويارويي با حيواني وحشي است ؟ آيا چسزي غير ممنكن ميخواهي ؟
خجل الرجل و... مرد خجالت كشيد و ..
جاءت الطفلة و آثار الدموع علي عينها . كودك آمد درحالي كه نشانه هاي اشك ها بر روي چشمانش بود .
فنظر النبي (ص) الي الرجل... پس پيامبر (ص ) به مرد نگاه كرد ..
ثمّ قال : انّ خدمكم اخوانكم .. سپس گفت : قطعا خدمتكاران شما برادران شما هستند .
فخجل الرجل شديدا و ندم كثيرا علي عمله .
پس مرد به شدت خجالت كشيد و بر (به خاطر ) كارش بسيار پشيمان شد .
دانش آموز نمونه:
از خودش مي پرسه :
كلمه اخوان چه نوع كلمه اي است ؟ با كلمه اَخـَوان چه فرقي داره ؟ با كلمه اخوة چي ؟
كلمه تقدر و تطلب هر كدوم چي هستند ؟ چه صيغه اي هستند ؟
ضمير ها كه به اكل و وجد چسبيده چه نقشي رو در جمله ايفا مي كنند ؟
مترادف كلمه اسرة چه كلمه اي است ؟
بر سر فعل ماضي چه كلمه اي اومده و چه تغييري ايجاد كرده ؟
بر سر فعل مضارع چي ؟
اگر بخواهيم بگيم : نخواندم . برنگشتي . نمي روي . بلند نميشويم از چه كلماتي استفاده مي كنيم ؟
ترجمه الدرس الرابع . پايه سوم راهنمايي
هیچ یک از تمایلات نفس انسانی خطرناکتر از تمایل به تنبلی نیست. اسمایلز الدرس الرابع : درس چهارم
اصحاب الكهف : اهل غار (البته توجه شود كه اين عبارت معمولا به همين شكل به كار ميرودبدون ترجمه)
في قديم الزمان كان الناس في رغد و رفاه .
درزمان قديم مردم در وفور آسايش و نعمت و رفاه بودند .
في يوم من الايام در روزي از روزها
سمع الناس : ايها الناس ! ايها الناس مردم شنيدند : اي مردم . اي مردم
هذا امر من الملك القاهر ، السلطان القادر (دقيانوس عظيم )
اين دستوري است از جانب پادشاه قدرتمند و پيروز دقيانوس بزرگ
الشخص الذي يترك عبادة الاصنام جزاؤه القتل .. ايها الناس ..!
اي مردم ! فردي كه پرستش بت ها را رها كند مجازاتش كشتن است .
ومن بعد ذلك اليوم و از بعد از آن روز
ملأ الخوف و الرعب قلوب الناس . ترس و وحشت دل هاي (قلب هاي ) مردم را پر كرد .
بدأ الملك الجبار بصلب المؤمنين والمؤمنات
پادشاه ستمگر شروع به بدار آويختن مردان و زنان با ايمان كرد .
وكان في القصر الملك امير ودر كاخ پادشاه شاهزاده اي بود
هو مومن لايعبد الا الله او شخصي با ايمان است كه به جز خدا را نمي پرستد
الهي انا عبدك الضعيف . خداي من ! من بنده ضعيف و ناتوان توام .
ارحم و انصر هؤلاء المومنين و المومنات . رحم كن و اين مردان و زنان با ايمان را ياري كن .
اجعل عاقبة امرنا خيرا . سرانجام كار ما را نيك قرار بده . ( مارا عاقبت به خير گردان )
وبعد مدة في قصر الملك و بعد از مدتي در كاخ پادشاه
جاء احد الوشاة و قال للملك يكي از سخن چينان آمد و به پادشاه گفت
ايها الملك العظيم ! اي پادشاه بزرگ !
انّ الامير و اصدقاءه بدرستيكه (همانا) شاهزاده و دوستانش
خارج المدينة الان هم اينك بيرون شهر هستند
هم مشغولون بعبادة الله و يسجدون له .
آنها مشغول پرستش خدايند و براي او سجده مي كنند .
غضب الملك بشدة و امر وزيره : پادشاه شديدا خشمگين شد و به وزيرش دستور داد:
ايها الوزير ! اي وزير !
ابحث عن الامير ! به دنبال شاهزاده بگرد !
اسجن هؤلاء المتمردين ! اين سركشان (شورشيان ) را زنداني كن !
امنع عنهم الطعام و الشراب . غذا و نوشيدني را از ايشان دريغ كن (منع كن)
اصلبهم غدا في جذوع النخل . فردا آنها را برتنه هاي درخت خرما به دار بياويز .
ابنة الملك قلبها مع هؤلاء المومنين دختر پادشاه قلبش با اين مردان باايمان بود
جاءت في الليل و بيدها مفاتيح السجن .. در شب هنگام آمد درحالي كه كليدهاي زندان در دستش بود ...
يا اميرة ! كيف دخلتِ هنا ؟ اي شاهزاده خانم! چگونه وارد اينجا شدي ؟
بسهولة .. انّ الله معنا . به راحتي .. قطعا خدا همراه ما است .
ولكن .. ارجعي بسرعة و اذهبي من هنا .. انتّ في خطر !
ولي .. سريع برگرد و از اينجا برو ... تو در خطر هستي
لا .. لا .. اخرج مع اصدقائك . نه .. نه .. با دوستانت خارج شو
اخرجي .. اتركي السجن .. خارج شو .. زندان را ترك كن ..
ولكن .. الخطر قريب .. انتم علي وشك الاعدام !
ولي ... خطر نزديك است ... شما در شرف اعدام هستيد !
فهرب الجميع من السجن و ذهبوا الي كهف ..
پس همگي از زندان فرار كردند و به غاري رفتند ...
فوقع ما وقع ... پس شد آن چه شد .. ( اين همون قصه ما به سر رسيد خودمونه )
دانش اموز نمونه :
بايد بگه :
چه تغييراتي در فعل هاي مضارع ايجاد شدند ؟
كلمه اَخرجُ و اُخرجْ چه تفاوتي دارند با هم ؟
كلمه مشغولون چه نوع كلمه اي است ؟
اگر فعل است زمان و صيغه اش چيه ؟ كلمه اَصلبْـهم اگر بشه اَصلبُـهم معنيش چي ميشه ؟
عبارت الهي انا عبدك الضعيف اگر جمع بسته بشه چي ميشه ؟
و ده ها سوال ديگر كه ميتوانيد از متن درس استخراج كرده و از خودتان بپرسيد .
ترجمه درس پنجم پایه سوم راهنمایی . البستان المحروق
اگر میخواهی نیفتی راه میان رو را برگزین.(( ضرب المثل اسپانیولی))الدرس الخامس : درس پنجم
البستان المحروق : باغ سوخته
هذا البستان کبیر . الاشجار مثمره .... الفواکه کثیره ... التفاح ... الرمان .... الاعناب ..
این باغ بزرگ است . درختان میوه دارند . میوه ها بسیارند . سیب . انار . انگور
صاحب البستان شخص کریم یحّب الفقراء .
صاحب باغ شخص بخشنده و بزرگواری است که فقیران را دوست دارد .
فی البستان درباغ
اعزائی ! إجمعوا الفواکه . احملوا لاسرتکم .
عزیزانم ! میوه ها را جمع کنید . برای خانواده تان ببرید .
عزیزاتی ! إجمعن الفواکه ... احملن ..
عزیزانم ! میوه ها را جمع کنید . ببرید....
فی یوم من الایام در روزی از روزها
مرض صاحب البستان ... فطلب ابناءه و قال :
صاحب باغ مریض شد ... پس پسرانش را خواست و گفت :
یا اولادی ! ارحموا الضعفاء ! اعملوا لله
ای پسرانم ! به ضعیفان و ناتوانان رحم کنید . برای خدا کار کنید .
افتحوا باب البستان للبوساء . فانّ الثروه فانیه .
درب باغ را برای بینوایان باز کنید . پس قطعا ثروت از بین رفتنی است .
بعد وفاه الوالد بعد از مرگ پدر
الابن الاول : هذا البستان لنا. پسر اول : این باغ برای ما است .
الثانی : نعم .. هذا حقنا و لا حق للآخرین فیه .
دومی : بله . این حق ما است و دیگران هیچ حقی در آن ندارند .
الثالث : العمل بوصیه الوالد واجب .
سومی : عمل کردن به سفارش و وصیت پدر واجب است .
اعملا بوصیه . اشکر الله علی هذه النعمه .
به وصیت عمل کنید . خدا را برای این نعمت شکر کنید .
اجعلا حقا للسائل و المحروم . حقی را برای فقیر و بینوا و محروم قرار دهید .
ولکن .... ما قبلا ولی ..... نپذیرفتند . (قبول نکردند)
وفی بیوت البوساء و در خانه نیازمندان
نحن ما اکلنا شیئا منذ مده یا اماه .
ایمادر ما مدتی است چیزی نخورده ایم .
اعزائی ! اصبروا... اصبروا.. غدا نذهب الی البستان
عزیزانم . صبر کنید.. صبرکنید ... فردا به باغ می رویم .
فی البستان در باغ
الولدان : اخرجوا ... اخرجوا .. اترکوا ارضنا ... هذا البستان لنا ... اخرجن ... اذهبن ... اترکن .
دو پسر : بیرون روید . بیرون روید . زمینمان را ترک کنید . این باغ برای ما است .
بیرون بروید . بروید . ترک کنید .
فعلم الله سوء نیه الولدین .
پس خداوند نیت بد دو پسر را دانست .
صباح الیوم التالی صبح روز بعد
ذهب الاولاد نحو البستان ... اخذتهم الحیره
پسرها به سوی باغ رفتند .... حیرت و تعجب آنها را فرا گرفت .
کیف یمکن ؟ لا... لا ..
چگونه ممکن است ؟ نه...نه ...
بچه خوبه . کیه ؟ کیه ؟
به من بگو ببینم :
۱- چرا در بخش لا حق .... در ترجمه اومده : هیچ حقی ....
۲- ولد به معنی فرزند یا پسر .در جاهایی تبدیل به مثنی شده . اولا بگید کجاها ؟ دوما بگید چرا در یک جا با (ان) و در جای دیگر با (ین) اومده ؟
۳- جملات این درس همشون دارند امر میکنند . چه تفاوتی تو حرکت ها مشاهده میشه .
۴- چند تا فعل ماضی تو این درس است . میتونید به امر تبدیلشون کنید ؟
میدونید که مابقی سوالات رو خودتون میتونید در بیارید . ببینم چی از مغزتون تراوش میکنه؟
ترجمه الدرس السادس . درس ششم . پایه سوم راهنمایی
الدرس السادس : لا تیأس درس ششم . ناامید مباش .
یسکن هذا الصیاد قرب البحر . این شکارچی (ماهیگیر) نزدیک دریا سکونت میکند . (لازم به توضیح است که کلمه ماهیگیر در زبان عربی میشه سمّاک . اما با توجه به مفهوم درس شما میتونید تو این درس از ترجمه ماهیگیر هم استفاده کنید . )
وفی الایام الاخیرة ما حصل علی شیء .
و در روزهای اخیر چیزی به دست نیاورد .
غداً سأذهب الی الصید . فردا به شکار خواهم رفت .
لا... لاتذهب . البحر فی هذه الایام خطرٌ .
نه .... نرو . دریا دراین روزها طوفانی است .
البحر خطر . دریا خطرناک است .
رجاء .. لا تذهب ... لاتذهب .. هناک خطر .
لطفا ... نرو ... نرو .. آنجا خطرناک است .
نعم ! لا تحزن ... إنّ الله معنا .
بله ! ناراحت نباش . قطعا خدا با ما است . (همراه ما است )
نحن نصبر ... الرزق مِن عند الله .
ما صبر میکنیم . روزی از جانب خدا است .
لا... لاشیءَ عندنا ، نحن جائعونَ . نه... هیچ چیزی نداریم ؛ ما گرسنه ایم .
توکلّنا علی الله .... سأذهبُ . توکل ما برخداست . خواهم رفت .
الصیاد عزم علی الذهاب . شکارچی تصمیم به رفتن گرفت .
یازوجتی، نعم ... ! هذا عمل خطر .
ولکن .... لا تیأسی ... لاتحزنی .. لاتقلقی ... إنّ الله معنا .
ای همسرم ، بله .... ! این کار خطرناکی(کاری خطرناک) است .
ولی ... ناامید مباش .. ناراحت نباش .. نگران مباش ... قطعا خدا همراه ما است .
یا مریم ، یا هدی ، لا تقلقا ! ای مریم ، ای هدی ، نگران نباشید !
اِعملا الاعمال الیومیة و لا تشعرا بالضعف .
کارهای روزانه (روزمره) را انجام دهید و احساس ضعف نکنید .
یا ایمان و یا امیر ، لاتترکا الاعمال و لا تقلقا!
ای ایمان و ای امیر ، کارها را رها نکنید و نگران نباشید .
أنا سوف أرجعُ ... إن شاء الله .
من برخواهم گشت .... اگر خدا بخواهد (ان شاء الله)
فی البحر در دریا
ماذا أفعل ؟ لا شیء َ فی البحر ؛ أین الاسماک ؟
چکار کنم ؟ هیچ چیزی در دریا نیست . ماهی ها کجا هستند ؟
کأنّ الشبکة قد ثقلتˆ . ... نعم ... نعم
مثل اینکه (گویا) تور سنگین شده است ... بله .. بله ..
(حواستون باشد کلمه کأنّ با کان فرق داره . )
ماهذه ؟ این چیست؟
هل هذه سمکة .؟ .... أم حوتٌ ؟
ایا این یک ماهی است ؟ ... یا یک نهنگ است ؟
نعم .... الحمدلله . بله ... سپاس مخصوص خداست . (خداروشکر)
أیها الرجل؛ لاتترک الحبل ! لاتشعر بالضعف .
ای مرد ؛ ریسمان (طناب) را رها نکن . احساس ضعف نکن .
عزم علی الرجوع . تصمیم به برگشتن گرفت .
ظهرت سحابة سوداء فی السماء و عصفت الریاح بشدة .
ابر سیاهی در آسمان آشکار شد(ظاهرشد) و بادها به شدت وزیدند .
بعد لحظة ، هجم حوت . لحظه ای بعد ، نهنگی حمله کرد .
الهی ؛ مادا افعل ؟ خدایا ؛ چکار کنم ؟
یا الله ... لا معبودَ سواک ای خدا .... به جز تو هیچ معبودی نیست .
ارحمˆ عبدک الضعیف . به بنده ضعیفت ( ناتوانت ) رحم کن .
ثمّ سقط سپس افتاد
فی القریة در روستا
یئس اهل القریة من رجوع الصیاد .
اهالی روستا از برگشتن شکارچی ناامید شدند .
فی الیوم التالی در روز بعد
رأی الناس زورقا من بعید ... ذهبوا الی الساحل
مردم قایقی را از دور دیدند ..... به ساحل رفتند
الصیاد مجروح و سمکة عظیمة فی شبکته .
شکارچی زخمی بود و ماهی بزرگی در تورش بود .
فحملواالصیاد الی القریة پس شکارچی را به روستا بردند (حمل کردند)
و بعد یوم و بعد از یک روز
جاء اهل القریة لزیارة الصیاد . فقال الصیاد :
اهالی روستا برای دیدن شکارچی آمدند . پس شکارچی گفت :
کانت هذه رحلة عجیبة . فیها تجارب کثیرة .
این سفری شگفت انگیز بود . تجربه های بسیاری در آن بود .
لاتشعروا بالضعف عند مواجهة المشاکل . هنگام رویارویی با مشکلات احساس ناتوانی نکنید .
لاتقنطوا من رحمة الله . از رحمت خدا ناامید نشوید .
یا اخواتی ؛ لاتغفلن عن ذکر الله ! ای خواهرانم ؛ از یاد خدا غافل نشوید !
فإنّ ذکر الله أنیس اوقات الوحشة . لا تیأسن َ .
پس بدرستی که یاد خدا مونس اوقات تنهایی است .
فإنّ الیأس من الشیطان . پس همانا ناامیدی از سوی شیطان است .
حالا سوالات کاربردی متن درس :
چرا در ترجمه عبارت لاشیء عندنا ، کلمه هیچ آورده شده که البته این موضوع بارها سر کلاس توضیح داده شده است .
کلمه توکل در عبارت توکلنا علی الله چه نوع کلمه ای است . هر چه راجع به آن میدانید بگویید .
کلمه عمل که بعد از هذا آمده چرا (ال) ندارد . آیا به کلمه خطر ربط داره ؟
چرا عصفت به شکل مونث آمده است ؟
کلمه سوداء مونث است یا مذکر ؟
کلمه (أم ) به معنی آیا است . یک کلمه دیگر هم به همین معنی در پایه اول راهنمایی داشتید . یادتون میاد چی بود ؟
جواب سوالاتتون رو تو بخش نظرات بزنید البته اگر خواستید تا براتون تصحیح بشه .
بفرمایید چایی . برای رفع خستگی .
ترجمه الدرس السابع پایه سوم راهنمایی . آه .. بنیتی
الدرس السابع : درس هفتم آه ... بنیّتی : آه ... دخترکم
فی البیت درخانه
هذا الرجل حذّاء ٌ . این مرد کفاش است .
هو یعملُ کثیرا ً . اوبسیار کار میکند .
الزوجة : انتَ تعملُ کثیراً ... الطبیب ُ منعَ العمل ..... المرضُ خطرٌ .
همسر: تو زیاد کار میکنی .... پزشک کارکردن را منع کرد .. مریضی خطرناک است .
الزوج : أنا اعلمُ .... ولکن ... الحیاة صعبة .... أنا مضطرّ .
همسر: من میدانم .... ولی .... زندگی سخت است .... من مجبورم ..
مریم سمعت هذه الکلمات .... مریم این سخنان را شنید .....
فخجلت ... پس خجالت کشید ...
ماذا اعملُ ؟ چکار کنم ؟
أترکُ الدرس و المدرسة... ؟ لا ... لا ...
درس و مدرسه را رها کنم ؟ ..... نه ... نه ...
ها .... وجدتُ ... افضل طریق .. آهان ... پیداکردم (یافتم ) ... بهترین راه ....
فی الیوم التالی در روز بعد
بعد التناول العشاء الجمیع ذهبوا للنوم .
بعد از خوردن شام همگی برای خواب رفتند .
اما مریم (خوب اینکه فارسی است . ترجمه نداره )
فنهضت بعد قلیل و ذهبت الی غرفة العمل و عملت حتی مطلع الفجر .
پس بعد از مدت کمی برخاست و به اتاق کار رفت و تا طلوع سپیده دم (فجر) کار کرد .
صباح الیوم التالی صبح روز بعد
... عجیب ... عجیب .... مَن صنعَ هذه الاحذیة ؟
عجیب است ... عجیب ... چه کسی این کفش ها را ساخت؟
الرجل فی حیرة مرد در شگفتی است ( شگفت زده است)
بعد ایام و شهور بعد از روزها و ماه ها
فی لیلة در شبی
مریم کانت تعبة. مریم خسته بود .
ولکن ... ذهبت الی غرفة العمل . ولی ... به اتاق کار رفت .
و بعد ساعة.... مریم شعرت بالنعاس .
و بعد از یک ساعت..... مریم احساس خواب آلودگی کرد .
و فی الصباح الباکر و درصبح زود
الوالد نهضَ لأداء الصلاة پدر برای به جای آوردن نماز برخاست (بلند شد) .
هناک ضوء ... من فی الغرفة ؟ السارق .... ! حتما .
روشنایی آنجا است .... چه کسی در اتاق است ؟ .دزد ..... ! حتما
فنظرَ الی الغرفة . پس به اتاق نگاه کرد ..
أخذ َ عصاه و ذهب بسرعة . فتح الباب بهدوء .......
چوبدستیش را برداشت و سریع رفت . درب را به آرامی باز کرد .
فنظر بدقة ... هذه مریم ؟ ... آه .. بنیّتی !
پس به دقت نگاه کرد ... این مریم است ؟ آه .. دخترکم !
با سوالات چطورید ؟
شما تو این درس باجملات آشنا میشید . آخه ، حالا دیگر وقتش رسیده تا با اسم هایی که کلاس اول یاد گرفتید و فعل هایی که تو کلاس دوم یادشون گرفتید و مابقیش رو هم امسال ، جمله سازی کنید . البته که همه شما از همون کلاس اول روش ساخت جمله رو کمابیش فراگرفتید فقط اینکه حالا با شکل صحیح حرکت کلمات و نقش اون ها آشنا می شید . الان دیگر وقتش رسیده تا کاملا درک کنید اون زمانی که بهتون می گفتم (ان . ین ) (ون . ین) با همدیگر فرق دارند و نباید هر جا دلتون خواست بیاریدشون برای چی بوده ؟ اما سوال
تو کلاس اول یاد گرفتید که اسم ها یا (ال) دارن یا (تنوین ) . پس چرا مریم نه ال داره نه تنوین ؟
کلمه تناول چه نوع کلمه ای است ؟ اصلا میدونی انواع کلمات چی هستند؟
کلمه حذّاء با حذاء چه فرقی دارند ؟
باز دوباره از این جمع و مفردها اومد . یعنی هذه برای احذیه یا هذه برای کلمات . میدونید چرا ؟ برا چی یکیشون جمع است و اون یکی مفرد ؟ در حالی که اسم اشاره مطابق با اسم بعد از خودش میاد .
اصلا به من بگید ببینم جملات چند شکل دارن و تو این درس شما با کدومش آشنا میشید ؟ میتونید معادلش رو تو فارسی بهم بگید .
ترجمه الدرس الثامن پایه سوم راهنمایی . الرخاء و الشدة
الدرس الثامن : درس هشتم
الرخاء و الشدة : آسایش و سختی
یاملائکة ای فرشتگان
لماذا تمدحون ایوبَ ؟ چرا ایوب را ستایش میکنید؟
یعبدُ ایوبُ اللهَ و یحمده لأنّه صاحب مال و نِعَم .
ایوب خدا را می پرستد و اورا ستایش میکند برای اینکه او دارنده مال و نعمتهاست .(مال و نعمت دارد)
لا..لا.... یشکر الصالحون ربهم فی جمیع الاحوال .
نه ..نه .. افراد شایسته درهمه حال پروردگارشان را شکر میکنند .
حانت الفرصة الذهبیة لابلیسَ .
فرصت طلایی برای شیطان فرا رسید .
مرضَ ایوب ایوب بیمارشد
تلف ماله مالش (پولش) از بین رفت
تلف اولاده فرزندانش از بین رفتند
سرق اللصوص امواله دزدان پولهایش را دزدیدند .
جاء ابلیس شیطان آمد
یاایوب !الی متی تصبر علی هدا البلاء ؟
ای ایوب ! تاکی براین بلا و مصیبت صبر میکنی ؟
فقدتَ اموالک و اولادک و سلامتک و مع هذا تشکرالله و تحمده .
اموال و فرزندان و سلامتی ات را از دست دادی و با این حال خدا را شکر میکنی و او را ستایش میکنی ؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم .
از شیطان رانده شده به خدا پناه میبرم .
لافائدةَ .. هو کالجبل ... اذهب الی زوجته
هیچ فایده ای ندارد . .. او مانند کوه است ... به سوی همسرش میروم
الی متی تصبرین؟ موته قریب .
تا کی صبر میکنی ؟ مرگش نزدیک است.
لا..لا... تصبرالزوجة الصالحة علی قضاء الله .
نه ..نه .. همسر شایسته بر قضا و قدر الهی صبر میکند.
عظم البلاء و صعب مرضه ..
بلا و مصیبت بزرگ شد(شدت گرفت) و بیماریش سخت شد .
فترکه الجمیع . پس همه او را ترک کردند .
کیف أحصل علی الطعام و الدواء ؟
چگونه به غذاودارو دسترسی پیدا کنم ؟
ماذا افعل ؟ چکارکنم؟
بحث ایوب .. لا شیء َ ... ایوب جستجو کرد ... هیچ چیزی نیست ...
فقال : أنّی مسّنی الضر و انت ارحم الراحمین .
پس گفت: همانا به من آسیب رسیده است (معنای کلمه ای : همانا مرا لمس کرده است مرا آسیب) و تو مهربانترین مهربانان هستی .
و اخیراً . سرانجام
بعد سنوات بعد از چندسال
جاء الفرح شادی آمد
لقد نجح ایوب فی الامتحان ایوب در امتحان موفق شد
نعم . إنّ مع العسر یسرا بله . قطعا همراه سختی آسانی است .
ذهب المرض و رجعت الصحة و السلامة الی ایوب
بیماری رفت و تندرستی و سلامت به سوی ایوب بازگشت
نِعم العبد إنّه أوابّ .
چه خوب بنده ای است . همانا او بسیار بازگردنده است
وای خدای من . چه درس باحالی است . اگر بدونی چقدرسوال توش هست . ادم حال میکنه باهاش .
۱- تفاوت اون سه تا نعم ها رو اگر گفتی ؟
۲- اگر گفتی چرا ایوب نه تنوین داره نه ال ؟ مگه اسم شخص مونث حقیقی است ؟
(اخه تو درس قبلیتون فقط به همین اشاره کرده بود . البته من که نمیگم کتاب ایراد داره . من گفتم ؟ ننننننننه . )
۳- باز دوباره این هیچی تو معنی اومد . من نمیدونم از کجا یکدفعه کله اش پیدا میشه . شما میدونید ؟
۴- اااااااا . ابلیس هم که مثل ایوب است . نه تنوین داره نه ال . عجب حکایتی داریم ما با اینا .
۵- میتونید جمله هو کالجبل رو ترکیب کنید ؟ (وا . یعنی نقششون رو بگید دیگه . همچین نگام میکنند انگار تا حالا نشنیدن )
۶- میتونی جمله یشکر الصالحون رو به اسمیه تبدیلش کنی ؟
۷- یک مورد جالبتر . یادتون میاد تو درس قبل گفتم هر اسمی که قبلش حرف فی /ل/ب/من/علی و... بیاد حرکتش کسره است یعنی این ِ . اما چرا اینجا اینطوری نشد . لابلیسَ . باور نمیکنید ؟ خوب برید کتابتون رو ببینید .
خوش باشید .
ترجمه درس نهم (الدرس التاسع) پایه سوم راهنمایی
الدرس التاسع درس نهم
ملابس العید لباس های عید
خرج ناصر من البیت ناصر از خانه خارج شد .
الشارع مزدحم خیابان شلوغ است
الناس مشغولون بشراء الملابس و الفواکه و....
مردم مشغول خریدن لباس ها و میوه ها و.. هستند .
العید قریب عید نزدیک است
آه ... ماذا البس ؟ آه ... چی بپوشم ؟ (چه چیزی بپوشم)
اصدقائی یلبسون لباسا جدیدا . دوستانم لباسی نو می پوشند .
ولکن ... نحن .. ولی .... ما ...
بعد وفاة أبی بعد از مرگ پدرم
أمّی مسؤولة عن تأمین معاش العائلة
مادرم مسئول (عهده دار) فراهم کردن وسایل زندگی خانواده است
هی مشغولة من الصباح حتی اللیل بالحیاکة
او از صبح تا شب مشغول بافندگی است .
فکیف نطلب منها لباسا جدیدا ؟ پس چگونه از او لباسی نو بخواهیم ؟
فی الزقاق درکوچه
فجأة ... ماهذه ؟ کأنّها محفظة . ناگهان.. این چیست؟ مثل اینکه (گویا) یک کیف است .
فتح المحفظة کیف را باز کرد
یاالهی .... نقود ... نقود کثیرة خدای من ... پولها ... پولهایی زیاد
رجع بسرعة الی البیت باسرعت به خانه برگشت
فی البیت درخانه
الامّ : مِن این هذه النقود؟ هل.... ؟ اعوذ بالله .
مادر : این پول ها از کجاست ؟ آیا ..... به خدا پناه می برم ..
ناصر: أماه .. أماه . وجدتُ فی الزقاق و لااعلم لمن هذه النقود؟
ناصر : مادر..مادر.. درکوچه یافتم و نمیدانم این پولها برای کیست؟
عجیب .. ولکن .. عجیب است .. ولی ..
اُخرج و إذهب بسرعة و إبحث عن صاحب النقود
خارج شو و به سرعت برو و به دنبال صاحب پول ها بگرد
فی الزقاق درکوچه
رأی ناصر ورقة علی الجدار ناصر ورقه ای (برگه ای) را روی دیوار دید
اعلان
محفظة مفقودة بهذه الصفات ....... فاضل
اطلاعیه کیف گم شده ای با این مشخصات.... فاضل
ذهب بسرعة الی حانوت حاج فاضل
باسرعت به مغازه جاج فاضل رفت
جعل المحفظة امامه کیف را درمقابلش گذاشت
فرح بشدة شدیدا خوشحال شد
الهی اشکرک ... الهی .. آه .. شکرا خدای من شکرمیکنم تورا ... خدایا ... آه .. شکر
وبعد لحظات قال و بعد از چند لحظه گفت
أنا بحاجة الی عامل امین . هل تقبل ؟
من به کارگری امانت دار نیاز دارم . ایا قبول میکنی ؟
نعم ... ولکن ... انا تلمیذ بله ... ولی ... من دانش آموزم
لابأس .احضر فی الحانوت بعد المدرسة
اشکالی ندارد . بعد از مدرسه در مغازه حاضرشو
حسنا .. واما جائزتک... فانا ادفع لک الان اجرة شهر
بسیار خوب .. واما جایزه ات .. من الان حقوق یک ماه را به تو میدهم (می پردازم)
فرح ناصر بشده و ذهب الی السوق
ناصر به شدت خوشحال شد و به سوی بازار رفت
ثم رجع الی البیت مع الملابس و الاطعمة و....
سپس با لباس ها و میوه ها و... به خانه بازگشت
و شرح لهم القصة و داستان را برایشان شرح داد
فرحوا کلهم... فشکروا ربهم همه آنها خوشحال شدند و پروردگارشان را شکر کردند
سوالات حاشیه ای کلیشه ای
۱- کلمه امام چه نوع کلمه ای است ؟
۲- جمع های مکسر این متن کدوما هستند ؟ مفردشون چی میشه؟
۳- جمله اسمیه اصدقائی یلبسون لباسا جدیدا اگر به فعلیه تبدیل بشه چی میشه
۴- اگر کلمه امی تبدیل بشه به امهاتی بگید تا اخر عبارت فکیف نطلب منها لباسا جدیدا چه اتفاقی
می افتد ؟
۵- جمع عبارت الشارع مزدحم چی میشه ؟
۶- مفعول های این درس رو پیدا کنید . راستی علامت (اعراب) مفعول چی بود ؟
راستی نشه فراموش سین و سلام و مسئول
مفعول همیشه منصوب
منبع :سایت آموزش درس عربی http://sahrainfo.mihanblog.com
مطالب مشابه :
جواب نوشتن درس چهارم
ادبیات سال سوم راهنمایی - جواب نوشتن درس چهارم - درجهان هستی تمامی آفرینش های
جواب نوشتن درس سوم
ادبیات سال سوم راهنمایی - جواب نوشتن درس سوم - ادبیات سال سوم قالب های
ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی
ترجمه ی دروس عربی سوم راهنمایی جواب سوالاتتون رو تو بخش نظرات بزنید (خوب اینکه فارسی
درس آزاد فارسی جدید التالیف سوم راهنمایی
درس آزاد فارسی جدید التالیف سوم راهنمایی - تمرین. ۱-برای هر ضرب المثل های کتاب فارسی
خودارزیابی و نوشتن درس چهارم ادبیات سوم راهنمایی
خودارزیابی و نوشتن درس چهارم ادبیات سوم راهنمایی فارسی مدارس راهنمایی های زیر با
آزمون چهارگزینه ای املا کلاس هفتم متوسطه برای تمرین در منزل
مرجع تخصصی آموزش ادبیات فارسی], کلاس هفتم متوسطه برای تمرین در اول راهنمایی
پاسخ تمرین های کتاب ریاضی اول دبیرستان
پاسخ تمرین های کتاب ریاضی اول دبیرستان (فارسی-فارسی) مطالب درسی سوم راهنمایی.
جواب تمرینات کتاب فیزیک سوم دبیرستان
جواب تمرینات کتاب فیزیک سوم دبیرستان پیش دانشگاهی, جواب فعالیت های فیزیک زبان فارسی
آموزش درس به درس زبان انگليسي سوم راهنمايي(کل کتاب)همراه با تمرین
گروه زبان انگلیسی راهنمایی مراغه آموزش درس به درس زبان انگليسي سوم همراه با تمرین
برچسب :
جواب تمرین های فارسی سوم راهنمایی