بيجار گروس پيش از تاريخ(1)
گوتي ها ، كوتي ها
اصطلاح گوتي ها در هزاره سوم ق.م به مردمي اطلاق مي شد كه در مشرق و شمال غربي لولوبيانو احتمالا در آذربايجان و كردستان كنوني زندگي مي كردند كه بر اين اساس مردمان ساكن در گروس نيز كوتي بوده اند و در هزاره اول ق.م همه اوراتوئي ها , ماناها , نايري ها , سوباري ها , و ماداها را گوتي يا كوتي يا كورتي (كرد) مي ناميدند گوتي ها در زمان سلطنت نارامسين 2711 – 2688 ق.م در صحنه تاريخ پديد آمده اند و بعدها از مغرب ايران به بين النهر ين حمله بردند و در آن سرزمين سالها به قتل و غارت مشغول بودند و سپس سرزمين سومر واكدرا اشغال نمودند و از سال 2234 ق.م به مدت يكصد و بيست و پنج سال حكومت كردند و دودمان شاهي اكدرا در بين النهرين بر انداختند تا اينكه در سال 2108 ق.م گوتيان از ساكنان بين النهر ين شكست خوردند و به كوههاي آذربايجان و كردستان برگشتند و تلفات سنگيني را تحمل كردند و باز هم تنها به سكونت در كردستان و آذربايجان بسنده كردند ولي دائما به وسيله بابلي ها مورد تاخت و تاز قرار مي گرفتند و اسيران آنها را نيز به بردگي مي بردند و بعدها گوتيان به سبب نزديكي با قلمرو آشوريان ايستادگي مي كردند اما سرانجام با ايلاميها در هزاره دوم ق.م متحد شدند و توانستند دولتي مستقل به وجود بياورند كوتي ها در هزاره دوم قبل از ميلاد همچنان سكونتگاهشان سرزمينهاي آذربايجان و كردستان و در واقع همسايه جنوبي لولوبي ها بوده اند تا اينكه در هزاره اول ق.م با مادها متحد شده و فرهنگ خود را با آنان آميخته كرده و جز ايرانيان گرديدند از جمله آثار گوتيان در منطقه مي توان به پرسشگاه كهن گوتيان در سرزمين هوباتو , ميان ديواندره و سقز به غار كرفتو اشاره كرد كه اين اثري نمادين از آئين كهن گوتيان است .
كاسي ها
در اوايل هزاره دوم ق.م در نواحي غربي ايران يعني در نواحي همدان و لرستان و قسمتي از كردستان ساكن مي گردند و در همين هزاره دوم قدرتي را به هم رسانده و نواحي تحت سلطه خود را فزوني بخشيده به طوري كه شهرهاي كاشان و كاركاسي همدان و نواحي ديگر را آباد ساخته و در دوران اوج خود محتملا گروس و قسمتي از كردستان را نيز جز قلمرو خود كرده اند و در هزاره اول ق.م با تيره هاي آريايي وارد شده به ايران و تودهاي قبايل مادي آميخته گرديدند .
نايري ها
نايري ها نيز تيره اي از تيره هاي باستاني زاگروس بوده اند كه نژاد آنان نمودار نژاد كرد مي باشد از نايري ها در قرن سيزدهم ق.م در الواح آشوري نام برده مي شود و سرزمين آنان تنها شامل بخشي از رودخانه زاب بزرگ نبوده بلكه آشوريها مردمان سرزمين هاي ديار بكر و خربوت و ديرسم تاكوه هاي بدليس را نايري مي گفتند و حتي در تعداد ي از آثار آشوري به مردمان سرزمين ابددا ن گروس كنوني و پارسوا سليمانيه نيز نايري گفته شده است و نايريها در قرن دوازدهم ق.م كشوري نيرومند را پديد آورند و بعد از آن بنا بر سنگ نوشته ها و الواح آشوري فرمانبردار آشوريها گرديده اند آنچنان كه مشخص است به مردمان ناحيه ابددان سرزمين گروس و پارسوا حتي در هزاره اول ق.م نيز اصطلاح نايري مي گفتند كه اين مطلب نشان مي دهد سرزمين ابددان نيز براي مدت زيادي تحت لواي فرمانرواي نايري بوده است .
بيجار گروس در هزاره اول قبل از ميلاد
در اوايل هزاره اول ق.م در بيشتر نواحي ايران و بخصوص در غرب و شمال غرب ايران اقوام كوچك بسياري زندگي مي كردند كه هر كدام بر نواحي كوچكي حكومت مي كردند و خود را شاه آن منطقه مي ناميدند و اين افراد نام سلاله اعلي جد خودرا بر نام منطقه تحت سيطره خود قرار مي دادند و در تاريخ , نواحيي را كه اين گونه اداره مي شد و معمولا مستقل يا نيمه مستقل تحت نفوذ اورارتوها يا آشوريان بودند به نام شاهك مشهور گرديده اند مانند شاهك ابددان شاهك گيزيل بوندا , شاهك ماننا و ..., و همچنين در آثار آشوري و آثار مورخان به جاي شاهك , كلمه بيت نيز به كار رفته است كه منظور خانه ياسرزمين محل زندگي آنان بوده است يكي از آن شاهكها , شاهك نشين ابددان بوده كه در اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول ق.م از مناطق آباد و فعال ايران در غرب و شمال غرب ايران بوده كه گروهي آن را در مثلث بين سنندج – بيجار , همدان و كرمانشاه مكان يابي مي كنند و مهرداد ملك زاده ابددانرا در شمال ناحيه همدان از سمت غرب تا جنوب بيجار مكان يابي مي كند و بلاخره طبق نوشته هاي رحيم رئيسي نيا و باستان شناساني چون هر تسفلد و رايت , شاهك نشين ابددان از نظر مكاني با ناحيه بيجار گروس مطابقت دارد و در واقع بيت ابددان را در ناحيه گروس به شمار مي آورند اما كهنترين اشاره به نام سرزمين ابددان متعلق به لوح مفرغيني است كه در سال 1930 م توسط هر تسفلد در همدان به دست آمده و تاريخ نگاري آن , به سده هاي دوازدهم و يازدهم قبل از ميلاد اواخر هزاره دوم ق.م بر مي گردد و قديميترين اشاره به نام ابددان در نوشته هاي آشوري , مربوط به روزگار شلمنصر سوم 858 – 824 ق.م است به سال 834 ق.م كه پادشاه آشوري پس از لشكر كشي به سرزمين ماناييان پادشاهي مانا شامل سرزمينهايي در جنوب در ياچه اروميه و قسمتي از كردستان و چند شاهك نشين ديگر , به شهر ابدداني تاخته و سپس به نمر در دوره دياله رفت و شورش آنجارا فرو نشانده است و طبق نوشته هاي ديا كونوف در همين لشكر كشي آشوريان بخش علياي قزل اوزن نزديك بيجار را نيز به عنوان آخرين محل به تصرف خود در آوردند با مقايسه اين دو نوشته مشخص مي شود كه شهر ابددان همان حوالي بيجار است كه به عنوان آخرين سرزمين توسط آشوريان متصرف وسپس به سوي دره دياله در نقطه مرزي ايران بر مي گردند و در دوران شمسي اداد پنجم پادشاه آشوري 823 -810ق.م چهار شاهك نشين پارسوا نواحي سنندج , مريوان , زهاب و سليمانيه آلا بريان قسمت علياي زاب كوچك انديا بين ميانه و ارديل و شاهك نشين ابددان – در اين دوران حاكم آن گويا شخصي به نام گيشتا ابدداني بوده است در اسناد و كتيبه ها تحت عنوان نائيري ذكر گرديده است كه بيانگر تابعيت اين شاهكها از فرمانروايان نائيري در غرب بوده است در دوران اداد نيراري سوم پادشاه آشوري در يكي از گل نبشته هاي نمرود كه گويا متعلق به سال 802 ق.م است پادشاه آشوري در فهرستي از سرزمينهاي تابع خويش در زاگرس از سرزمين ابددن نام مي برد و تااين زمان گويا تنها يك بار لشكريان آشوري مستقيما وارد خاك شاهك نشين ابددان شده بودند و آن در طي لشكر كشي سال 834 ق.م شلمنصر بوده است كه در تمامي موارد ديگر ذكر نام ابددان تاسال 802 ق.م يا اشاره به تابعيت اين شاهك نشين دارد يا مربوط به ياد آوري لشكركشي گذشته آنان بوده است در سال 744 ق.م تيگلت پيله سر سوم شاه آشوري به ايران لشكر كشيد به هر جا كه رسيد دهكده ها و نقاط مسكوني را تصرف كرده و سوزاندو هر چه وهر كه به دستشان مي افتاد ضبط و اسير ميكردند كه در اين هنگام تعدادي از شاهكها اسير و تعدادي نيز فرار كردند كه در ميان سرزمينها ي گشوده شده نام سرزمين بيت ابدداني از سرزمينهاي همجوار پرسوا به چشم مي خورد و در اين دوران حاكم ابددان شخصي به نام اكدي بابلي و شايد آشوري منو – كي – صابه بوده است كه اين نشاني از تاثير عناصر فرهنگ بابلي , آشوري در ماد غربي مي باشد و بعدها در لوح گلين نمرور كه به سال 728 ق.م بر مي گردد در ميان سرزمينهاي تابع آشوري در روزگار پادشاهي تيگلت پيله سر نام سرزمين ابدداني به همراه نمر و بيت خمبن پرسوا و ديگر و لايات كوچك ماد به عنوان يك ايالات درج شده كه بر اساس اين متن در روزگار تيگلت پيله سر بيت ابدداني پاره اي از ماد و به معني محدود كلمه جز ايالات ماد آشوريان به شمار مي آمده است و آخرين باري كه نام بيت ابدداني در متون آشوري پديدار ميشود مربوط به روزگار سارگن دوم 721 تا 705 ق.م است كه طي لشكر كشي سال 714 ق.م به پادشاهي اورارتو سپاهيان آشور به سرزمين پرسوا وارد شده و در اينجا شاهكان سرزمينهاي مجاور و در ميان آنها شاهك نشين بيت ابدداني هدايايي به سارگن تقديم كردند كه از جمله اين هدايا تعدادي اسب و قاطر و دامهاي شاخدار و شترهاي دو كوهان بوده است با وجود اين هدايا سارگن گويد كه هيزم شعله وربه تمام دهكده هاي ايشان افكندم و سراسر سرزمين ايشان را به تلهاي ويران و فراموش شده مبدل ساختنم در همين ايام كه سارگن در بين النهر ين حكومت مي كرد در شمال غرب ايران نيز قوم ماننا حكومتي قدرتمند بوجود آوردند و تعدادي از شاهكها ي اطراف را مطيع خود ساختند و قلمرو تحت نفوز آنان نواحي جنوبي درياچه اروميه تاحوالي سقز كنوني بوده است همزمان با ماننا ها قوم مادها نيز كه در مسير قزل اوزن بين ميانه و همدان و در واقع نزديكتر به ميانه ساكن بودند كم كم در حال قدرت يافتن بودند تا اينكه در اوايل قرن 7 ق.م مسر قزل اوزن را به سوي جنوب پيموده و در بيت كاري يا شهر كار كاسي همدان كنوني مستقر شدند و توانستند به رهبري ديااكو شاهكهاي اطراف واكناف را با خود متحد سازند اما همچنان آشوريان از شاهكهاي غرب چون ابددان و غيره خراج مي گرفتند تا اينكه هوخشتره جانشين ديااكو در سال 673 ق.م در بيت كار ي قيام مي كند و شاهكهاي اطراف كه مدتها بود به اتحاد آنان مادها در آمده بودند وي را در شورش عليه آشوريان همراهي كردند و از آنجا كه سرزمبن ابددان از نواحي نزديك به مادها و از متحدين آنها بود در واقع جزيي از ماد مركزي محسوب ميگرديد تقريبا از اوايل قرن 7 ق.م ابددان نيز جز ايالت ماد محسوب شده و آشوريان از آنان با نام ايالت مادها ي مقتدر نام مي برند از اين هنگام مردم نواحي اطراف ماد كه از اقوام كوتي و لولوبي بوده اند و به زبان كوتي و لولوبيي صحبت ميكردند با مادها آميخته شده وزبان و فرهنگ مادي جايگزين زبانهاي پيشين گرديدهو كم كم ناحيه ابددان نيز سكونتگاه مادها قرار ميگيرد و تا اواخر دوره ماد حدود سال 550ق.م به عنوان منطقه ايي فعال و از مراكز مهم اقتصادي مادها محسوب ميگردد امروز آثار ي كه نشان دهد بيجار گروس در هزاره دوم و اوايل هزاره اول ق.م مسكوني و فعال بوده بسيار فراوان است كه ما به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم:
نمونه اول اينكه در برسيهاي باستان شناختي شمال غربي ايران كه به وسيله سويني در سال 1971 ميلادي انجام شد در منطقه بيجار قبرهايي پيدا شد كه در ساخت آنها از سنگهاي لاشه استفاده شده و اندازه اين قبرها 50/1 . 2 متر بوده كه روي آنها را با سنگهاي بزرگ لاشه مسدود كرده و از داخل اين قبرها اشيايسفالي پيدا شد كه با سفالهاي مشخص عصر آهن I يك قابل مقايسه اند در توضيح بايد ذكر كرد كه عصر آهن I همزمان است با سالهاي 1500 تا 1200 ق.م پس قبرهاي به دست آمده در اين منطقه توسط سويني متعلق به حدود 3500 تا 3200 سال پيش است در گروس تپه هاي باستاني فراواني وجود دارند كه آثا ر مربوط به هزارهاي دوم و اوايل هزاره اول قبلاز ميلاد در انها به چشم مي خورد به طوري كه مي توان از جمله آنها به تپه هاي گلاذاكر واقع در روستاي مقلي تپه گله وران در روستاي سعد اباد تپله و همچنين تپه محوطه كاروانسراي قراطوره و دهها تپه ديگر كه در همه آنها آثار متعلق به هزارهاي اول و دوم قبل از ميلاد نمايان است اشاره كرد كه اگر حفاري شوند تاريخ مبهم منطقه كو و بيش مشخص خواهد شد نمونه ديگر مربوط به هزاره اول و دوم ق.م بقاياي سطحي تپه باستاني قلعه بالا قلعه بانو واقع در مركزشهر كنوني بيجار است كه سفالهاي سياه خاكستري عصر مفرغ 2500 – 1500 ق.م وبويژه سفالهاي موسوم به هزاره اول ق.م در اينجا به وفور يافت مي شود كه نشان دهنده سكونت هزاره اول و دوم ق.م در بيجار ميباشد و اثر ديكري كه متعلق به هزاره اول ق.م است بناي قاعه تاريخي و بسيار زيبا و ديدني قمچقاي قمچقي خان است و به اعتقاد كساني كه آن را بررسي كرده اند ساخت اين قلعه با چنين استحكام و نفوذ ناپذيري و با وجود ديوارهاي قطور و عظيم و تونلهاي عميق و طولاني و راههاي مخفي متعلق به همان اقوامي است كه بين سالهاي 800 و 900 ق.م در قسمت كوهستاني فلات ايران زندگي مي كردند و مصالح فراواني كه در دامنه غربي و شمالي دژفرو ريخته حكايت از آن دارد كه در عصر باستان غير از سران و فرماندهان و سپاهيان ساكن در دژ گروهاي غيرنظامي نيز در اين قلعه سكونت داشته اند و از آنجا كه ناحيه ابددان را كه از نظر زماني متعلق به قرون 8 و 9 ق.م مي باشد و از نظر مكاني مطابق با بيجار گروس بوده است و ميدانيم كه در شاهك ابددان بصورت نيمه مستقل بوده اند تعدادي قلعه مستحكم كه زير نظر شاه يا حاكم ابددان اداره ميشد وجود داشته است لذا بر اين اساس متوان گفت كه به احتمال قوي قلعه قمچقاي و دره آن كه به دره پادشاهان معروف است همان مكاني باشد كه شاهان ابددان در قرن 8و 9 ق.م در آنجا ساكن بوده اند چرا كه اين قلعه به حدي مستحكم و غبر قابل نفوذ بوده كه كمتر قومي ميتوانسته چنين قلعهاي را بسازد و يا آن را متصرف شود پس اين قلعه متعلق به اقوامي قدرتمند و بزرگ بوده است كه به نظر نگارنده مي توان همان مركز ناحيه ابددان باشد .
بيجار گروس در دوران مادها
مادها كه نياكان كردها به شمار مي آيند در اواخر قرن هشتم ق.م اساس دولت ماد را در حوالي شهر ميانه به رياست ديوك يا ديااكو تشكيل دادند و آنچنان پيشتر گفته شد بعد از وي جانشينانش در مسير قزل اوزن به سمت جنوب حركت كرده تا به بيت كاري اكباتان رسيدند ودر مسير عبور خود از ناحيه ابددان گذشته و اين ناحيه را جز قلمرو مادي قرار دادند به طوري كه در اوايل قرن هفتم ق.م به بعد در آثار به دست آمده از آشوريان ديگر نامي از ابددان و بيت كاري نيست و آنها مناطق همدان و دره رود قزل اوزن كه ناحيه ابددان يا گروس كنوني را نيز شامل مي شود را جز سرزمين مادهاي قدرتمن به شمار آوردند مادها در همدان روزبه روز به قدرت خود افزوده تا اينكه در اواسط قرن هفتم ق.م هوخشتر ه پادشاه ماد توانست تمام ايران را متصرف شود و حتي دولت آشوريان را نيز در بين النهرين منقرض سازد .در دوران مادها ايران به دو قسمت بزرگ تقسيم شده بود قسمت اول ماد كوچك يا آتروپاتن كه شامل آذربايجان و قسمتي از كردستان بوده و قسمت دوم ماد بزرگ به پايتختي اكباتان همدان كه بيشتر مناطق ايران را شامل مي شد اما مناطق گروس به عنوان مرزبين دو قسمت ماد بود ه و به حدي به دو پايتخت ماد در آذربايجان تخت سليمان و همدان نزديك بوده است كه گاهي آن را جز ماد كوچك و گاهي جز ماد بزرگ به شمار آورده اند به طوري كه دياكونوف نويسنده تاريخ ماد گروس را جز ماد كوچك و حسن پير نيا نويسنده تاريخ ايران باستان جز ماد بزرگ ميداند واليزابت ناومان بيجار رادر آخرين مرحله از راه ارتباطي پايتخت آذربايجان به اكباتانا پايتخت مادها ميداند و ماد نيز بااستناد به نوشته هاي دياكونوف و ناومان بيجار گروس را جزئي از قلمرو ماد كوچك آتروپاتن به شمار مي آوريم و ميدانيم كه در طول دوران ماد حدود 130 سال به علت اهميت سوق الحبيشي بالاي خود هميشه از مراكز مورد توجه مادها بوده است
بيجار گروس در دوران هخامنشيان
كورش هخامنش در سال550 ق.م توانست آستياگ پادشاه مادرا شكست دهد و سلسله هخامنشي رادر ايران تاسيس كند منطقه ماد سرزمين مركزي ماد كه گروس نيز جز آن بوده است تازمان داريوش اول 521 -486 ق.م همچنان به وسيله مادها اداره ميشدتا اينكه داريوش در سركوبي گئومات اين ولايات راجز سرزميت هخامنشيان گردانيد هخامنشيان حدود دويست سال بر ايران حكومت كردند تا اينكه توسط اسكندر مقدوني از بين رفتند در دوران اوج خود قلمروشان به بيست ساتراپ تقسيم مي شد كه هرودت وقتي كه آنها را نام مي برد به جاي اينكه نواحي تحت نفوذ هر ساتراپ را نام ببرد مردمان ساكن در آن ناحيه رانام ميبرد كه از جمله آنها ساتراپ دهم هخامنشي بود كه آن را شامل مردمان پريكان و ازت كري ميداند كه در واقع نواحي همدان و ساير قسمتهاي سرزمين ماد را شامل ميشد برابر اين تقسيم بندي منطقه بيجار گروس نيزجز ساتراپ دهم هخامنشان بود ه و برابر نوشتههاي حسن پير نيا اسبهاي ممتاز و قالي در همدان و گروس در دوران هخامنشيان به طور فراوان وجود داشته است و اسب ها و قاليهاي اين دو ناحيه در كشور مشهور بوده اند كه شهرت قاليهاي گروس از مرزهاي ايران گذشته و در دوره هاي اخير نيز در شمار قاليهاي بسيار مستحكم و معتبر جهاني قرار گرفته است حال با استناد به اين مدارك و آثار بر ما روشن مي گردد كه گروس در دوران هخامنشيان نيز مانند دوران مادها از مراكز مهم اقتصادي و كشاورزي غرب ايران بوده است هر چند كه از اهميتش نسبت به دوران مادها كاسته شده و آن توجه اي كه شاهان ماد به دليل موقعيت ويژه اش قرار گرفتند در مرز بين دو پايتخت ماد نسبت به آن داشتندديگر در دوران هخامنشي از آن توجه خبري نبود و با دور شدن پايتختها از منطقه گروس روز به روز از اهميت منطقه كاسته شده است .
بيجار گروس در دوران سلوكي
رشيد ياسمي در باره شكست داريوش سوم در قبال اسكندر مي نويسد داريوش سوم به استظهار طوايف كرد كه قبل از سلطنت در ميان آنان حكومت داشت آخرين ميدان جنگ خود را در اردبيل قرار دارد و چون از اسكندر شكست خورد تمام كردستان جز متصرفات جهان گشاي مقدوني شد در دوران حكومت سلوكيان مهمترين ايالات ايران ايالات ماد بود به همين علت سعي كردند ماد را به مردمي مورد اطمينان بسپارند و آن را در سال 323ق.م به پيتوي مقدوني پسر كراتواس دادند اما قسمت شمال غربي را از آن مجزا كردند زيرا نمي خواستند شهرباني آن ايالت را از اتروپاتسي آتروپات كه در سال 328 ق.م بدان سمت منصوب شده بودبگيرند .ازهمين هنگام ايالت مادبه دوقسمت مادمركزي ومادآتروپات (آذرپايگان )تقسم شد وگروس باز هم به عنوان مرزدومنطقه مادقرارگرفت ودرزماني جزمادمركزي ودرزمان ديگر جزمادآتروپات قرارمي گيرد وقرارگرفتن درمرزبين دومنطقه بزرگ باعث گرديده كه گروس دائما محل عبوروتاخت وتازسپاهيان ولشكريان سلوكي وبادشمنان داخلي وخارجي واقع شود وبه همين دليلي هيچگاه فرصت آبادشدن وابرازوجودكردن پيدانكرده است .درمنطقه گروس درنتيجه كاوشهاي علمي باستان شناسي آثار مربوط به دوران سلوكي تاكنون گزارش نشده است امادر يكي از حفاريهاي غير مجاز يك شي مفروغي كه كربوط به سگك كمربندي بوده است توسط حفاران درمنطقه گروس بدست آمده كه شكل روي آن تصوير اسكندر بوده كه به وضع آتنا رب النوع انديشه وفكر باكلاه خود به چشم مي خورده است وبه شيوه سكه هاي اسكندر مقدوني حك گرديده بود اين آثارنشانگر اين است كه بزرگان سلوكي درمنطقه ساكن ويالشكريان آنان ازاين منطقه گذشته وحتي اطراق نيز نموده اند
بیجار در دوران اشكانيان
درسال 209ق .م دراوايل سلطنت اردوان اول اشكاني 211 – 191ق .م آنتيوكوس شاه سلوكي براي باز پس گرفتن ايالات سابق دولت سلوكي باقشوني مركب ازيكصد هزار پياده وبيست هزار سواره ازكوه هاي زاگروس گذشته ارودان راه گرگان راكه تاكوههاي كردستان متصرف شده ودرآن موقع به ماد تاخته وقسمتي از متصرفات يوناني رابه تصرف خود درآورده بود وبه طرف همدان پيش رفته ومعبد آناهيتا را دچار خسارت وچپاول كرده وذخاير آن را به مقدارچهار هزار تالان معاول بيست ودوميليون ونيم فرانك طلابه تاراج مي برد بادرنظر گرفتن اين واقعيت كه براي رسيدن به منطقه همران از نواحي شمالي منطقه بيجار گروس نزديكترين وسهل الوصول ترين مسير مي باشد بنابراين عبور سپاهيان مذكور از اين منطقه محتمل به نظر مي رسد درسال 202ق .م كردها كه دائما عليه سلوكيان شورش مي كردند عاقبت موفقد شدند كه يكي از سرداران آنتيخوس را كه مولون نام داشت وساتراپ ماد بود بر پادشاه سلوكي بشو راند ودر همين سال خود رااز زير رايت سلوكيان در آوردند اما پس ازمدت كوتاهي باز هم سلوكيان بر ايلات ماد سيطره يافته وتادوران مهرداداول 171-138ق .م ايالت ماد جز قلمرو سلوكيان بوده تااين كه مهرداداول توانست تمام سرزمين ماد را جزقلمرو اشكانيان سازد واز اين هنگام گروس نيز جزي از قلمرو اشكانيان گرديده است حسن پير نيا هنگامي كه ايالات وولايات دولت پارت رانام مي برد مستقيما به گروس نيز اشاره مي كند وآن راجري از ايالت دولت پارت به شمار مي آورد .در سال 165 ميلادي رومي ها توانستند آذربايجان و كردستان را نيز به تصرف خود درآورند كه در اين هنگام گروس نيز به تصرف آنان در مي آيد و با تصرف ايالت ماد خود را مديكوس يعني فرمانرواي ماد مينامند اما طولي نكشيد كه پارتها اين نواحي را از دست روميها خارج كردند و آذربايجان و كردستان و ماد تا اواخرحكومت اشكانيان همچنان جز قلمرو آنان به شمار مي آمده است گروس در دوران اشكاني نيز مسير تاخت وتازحكومتهاي ملك الطوايفي با سلوكيان و بعدها با روميان بوده است و از آثار معماري اين دوره در گروس چيزي يافت نشده است اما پر واضع است كه قلعه قمچقاي گروس در دوران اشكاني نيز مورد استفاده قرار گرفته است علاوه بر آن سفالهاي خاص دوران اشكاني به صورت فراوان در مناطق مختلف گروس به دست آمده است به گونه اي كه حتي در برسيهاي سطحي قلعه بالا در داخل شهر بيجار نيز سفالهاي خاص دوران اشكاني به وفور يافت ميشود همچنين در بررسيهايي كه سويني در سال 1971 م در غرب ايران انجام ميدهد در برسي تپه سلامت آباد بيجار سفالهاي دوران اشكاني به طور فراوان به دست ميآورد كه اين آثار نشاني از فعال بودن منطقه بيجار گروس در دوران اشكاني است .
بیجار دردوران ساسانيان
در حدود 220 م آتش شورشهايي در سراسر ايران شعله ور شده و اردشير ساساني نيز مدتها بود عليه اشكانيان به پا خواسته و ظاهرا بعضي از حكمرانان ماد به اتفاق شهرات پادشاه ناحيه آديابنه كردستان و تيان شاه كركوك را نيز با خود همداستان كرده بود اردشير اردوان را منهزم گردانيد و سپس از آنجا به همدان لشكر كشيد و ملك جبال كرمانشاه , كردستان و گروس و ... نهاوند و دينور را مستخلص گردانيد و از آنجا به آذر بادگان رفت , ارمينيه موصل و سواد را گرفت و به پارس باز گشت و حدود 14 سال حكومت كرد پر واضع است كه منطقه كنوني گروس نيز در مسير لشكر كشي وي به آذربايجان قرار داشته و اين منطقه نيز از لشكر كشي و كشتار و غارتگري سپاهيان وي در امان نمانده است در دوره ساسانيان تازمان انو شيروان ايران را مرزبانان اداره مي كردند تااينكه انوشيروان ايران را به چهار قسمت كرده و هر قسمت را پاذگس ناميد كه اصل كلمه پات گس است و به معناي رئيس يا امير ناحيه ميباشد چهار پاذگس عبارت بود از اپاختر ايالات شمالي خراسان ايالات شرقي نيمروز ايالات جنوبي خوروران ايالات غربي و خوروران شامل استانهاي امروزي كرمانشاه , كردستان , همدان ايلام و لرستان بود در ضمن بين النهرين و آسيا صغير نيز جز اين ايالات محسوب ميشده است در جنگلهاي ايران وروم در زمان پادشاهي خسرو پرويز عاقبت لشكريان رومي منطقه كردستان را اشغال كردند و در حمله هراكليوس سپاه ساساني با شتاب عقب نشيني كرد و به سمت جنوب آذربايجان به راه افتاد و از ناحيه اردلان گذشت و به كوههاي زاگرس رسيد هر اكليوس در پاييز سال 627 م بي هيچ مانعي وارد ايران شد و بناي پيشرفت گذاشت و از كوههاي زاگرس گذشت كه در جريان اين حمله منطقه كنوني گروس نيز به تصرف روميان در آمد و آنان به قتل و غارت در اين منطقه چون ساير نواحي متصرفي خود پرداختند و دليل و مدرك مستند ما براين واقعه نوشتههاي بابك راد است كه مينويسد قلعه قمچقاي بيجار در دوران ساسانيان مورد استفاده قرار گرفته و ويراني اين قلعه نيز بيشتر مربوط به عصرساسانيان و ناشياز نيرو كشي هاي هيراكلوس امپراطور روم است كه هم زمان با محاصره آتشكده آذر گشنسب در تخت سليمان يكصد كيلومتر ي شمال دژ قمچقاي صورت گرفته است اماشواهد ديگر در مورد گروس در زمان ساسانيان وجود قلعه هاي باستاني قز قلعه سي قلعه دختر در روستاي حسن تيمور و همچنين قلعه چنگيز قلعه در پنج كيلومتري غرب شهر بيجار است كه از هر كدام از اين قلعه ها آثاري به صورت ديوار هاي قطور كه با سنگ و ملات ساروج ساخته شده اند نمايان است ولي متاسفانه تاكنون هيچ كدام از اين آثار مورد كاوش قرار نكرفته اند و بقاياي ديوارهاي موجود نيز بر اثر گذشت زمان و عوامل جوي و انساني در حال نابودي مي باشد علاوه بر موارد فوق در يكي از تپه هاي تاريخي منطقه بيجار گروس آثار بسيار با ارزش گچبري توسط حفاران غير مجاز به دست آمده بود به طوري كه اين آثار به صورت كاتهاي قوسي و پا ستونهاي دايره ه اي شكل بوده اند ولي متاسفانه به دست حفاران غيرمجاز تخريب گرديده بودند از آثار ديگر مربوط به دوران ساسانيان قلعه باشتو تاران است كه قلعه اي مستحكم برفراز كوهي در نزديكي روستاي باشتوتاران ميباشد كه اين روستا و قلعه نزديك به آن تا سال 1367ش از توابع بيجار گروس محسوب ميگرديدند ولي از اين تاريخ باشتوتاران از توابع بيجار گروس محسوب ميگرديدند ولي از اين تاريخ باشتوتاران از توابع بيجار جدا و به كبوتر آهنگ همدان مي پيوندد اثري ديگر مربوط به اين دوران بنابر نوشته پرويز اذكائي روستا و كوه گراچقا است كه گراچقا در فرهنگ پهلوي به معناي مغاك , دخمه , سوراخ جانوران و يا به طور كلي دخمه گوران است و احتمالا گراچقا متعلق به دوران بهرام گور ساساني است و ايشان كه شكارچي گور بودند در دخمه كوه گراچقا و در چندين محل ديگر در نزديك همدان كه آنها نيز گراچقا ناميده مي شدند گوران را شكار مي كرده است اثري ديگر مربوط به دوران تاريخي موجود در گروس روستاي وي نسار است كه امروز قاسم آباد وي نسار ناميده ميشود و در پانزده كيلومتري شمال غرب بيجار واقع شد وي نسار كلمه اي پهلوي است كه مركب از كلمه وي همان بغ يا بگ به معناي خدا و نسار يا نساي به معناي دشت و اطراق گاه است در نتيجه وي نسار يعني دشت خدا يا صحراي خدا كه يكي از استراحتگاههاي دوران تاريخي منطقه بوده است در گروس تپه هاي باستاني فراوان متعلق به دوران تاريخي موجود است كه هيچ كدام از آنها متاسفانه مورد كاوش باستانشناسان قرار نگرفته است و تنها در بخشي از مناطق آن بررسي ها ي سطحي صورت گرفته است كه در همين بررسي ها ي سطحي آثار سفالين مربوط به دوران ساسانيان به وفور يافت شده است گروس هميشه در طول تاريخ به عنوان يك راه ارتباطي يا پل اتصال بوده است چه در زمان مادها چه در دورانهاي بعد كه در زمان ساسانيان راه ارتباطي آذربايجان بزرگ به پايتخت ساساني تيسفون در غرب ايران بوده و حتي با ورود اسلام به ايران منطقه گروس همچنان به عنوان مسير عبور كاروانهاي زائريني كه از آذربايجان راهي عتبات عاليات بوده اند نقش بسيار مهمي را ايفا مي كرده است .
بيجار گروس در دوران قاجار 1209– 1344 ه. ق
همانطور كه گفته شد گروس در دوران زند از مناطق مهم اقتصادي و سياسي غرب ايران بود و با ضعف سلسله زند شمال غرب ايران در اختيار قاجاريان قرار گرفت به طوري كه آقا محمد خان در سال 1201 ه.ق از آذربايجان شروع به كشور گشايي نمود و مي توان گفت كه كردستان و گروس در سالهاي اول حكومت آقا محمد خان زير نظر قاجاريان بود براين اساس كه سربازان و فوج كردستان و گروس در تعدادي از جنگها از جمله جنگ با اسماعيل خان و جعفرخان زند به حمايت از آقامحمد خان وارد جنگ شدند آقا محمد خان قاجار توانست با شكست دادن خاندان زند و ساير رقبا در سال 1209ه.ق به حكومت برسد و در سال1211 ه.ق در گذشت و بعد از وي برادر زاده اش فتحعلي شاه به حكومت رسيد با به حكومت رسيدن فتحعلي شاه وضع سياسي و اجتماعي ايران تا حدودي سروسامان يافت و در اين زمان ايران از نظر تقسيمات اداري و حكومتي به پنج حكمراني و دوازده حكومت نشين تقسيم شده كه اولين حكمراني آذربايجان مقر وليعهد كه شامل آذربايجان , همدان , زنجان و گروس بوده است بنابراين گروس در اين دوران جز آذربايجان محسوب مي شده و تحت حاكميت نايب السلطنه بوده است و عزل ونصب حاكم اين ولايت و ديگر كارهاي ولايت گروس به دستور نايب السلطنه صورت مي گرفت وقتي ولايتي زير نظر نايب السلطنه بود شاه و صدراعظم كمتر در آن دخال و تصرف ميكردند ولي با اين حال در زمان فتحعلي شاه 121 – 1250 ه.ق رسم بر اين بود كه هر يك از فرزندان فتحعلي شاه رابه حاكميت ولايتي بسپارند كه در اين باره مولف افضل التواريخ مينويسد حكومت هر يك از ولايات ايران را با شاهزاده گان واگذار ميكردند هر يك از پسران فتحعلي شاه به حكومت رسيدند ولي شاهزاده دارا بي حكومت ماند خواستند از براي او فكر حكومتي كنند عزل ديگران جهت داشت لهذا مرحوم ميرزا شفيع صدر اعظم صلاح در آن ديد كه از پنج ولايت پنج بلوك و ناحيه مجزا كند و آنهارا تحت اداره يك حكومت قرار دهند شاهزاده دارا به حكومت آنجا فرستند كه بيكار نماند به اين جهت از شهر قزوين و گروس و همدان و آذربايجان و فلان بلوكي مجزا و جزو زنجان نمود و اين منطقه را خسمه ناميد بعد از مرگ فتحعلي شاه و به سلطنت رسيدن محمد شاه قاجار صدارت به حاج ميرزا آقاسي رسيد كه وي بعد از مرگ محمد صادق خان گروسي در سال 1260 ه.ق ولايت گروس را از زير پوشش نايب السلطنه خارج و حكومت آن را مستقل نمود تا شاه و صدراعظم بتوانند حاكم آن را به راحتي عزل و نصب نمايند تا اين زمان گروس جز آذربايجان بود و بنا به نوشته امير نظام گروسي حاج ميرزا آقاسي با طايفه گروس كدورت داشته و همين عامل باعث شد تا وي حكومت را از گروسيان بگيرد و به ابراهيم خليل خان سلماسي بسپارد ولي با اين حال بعد از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1263 ه.ق حكومت گروس به وسيله امير كبير به طايفه گروس سپرده شد و در عين حال ولايتي مستقل گرديد اما كوچكتر از ساير ولايت به طوري كه در روزنامه دولت عليه ايران در سال 1282ه.ق آمده است كه از آنجا كه ولايت گروس نسبت به ساير ولايات ممالك محروسه كوچكتر و كم وسعت تر است و از آنجا دو فوج در جزو افواج قاهره سرباز و قريب سيصد نفر بر قرار بود و اين قدر توپچي و سرباز از حوصله آن ولايت خارج بود لهذا با عرض واستدعا ي سپهسالار اعظم حكم جهان مطاع همايون شد كه سرباز آنجا را به يك فوج تمام كه يك هزارو يكصد نفر باشد بكاهند در اواسط پادشاهي ناصر الدين شاه ايران به 23 ايالت و ولايت نامساوي و نا برابر از لحاظ اهميت در جه سياسي تقسيم ميشد كه هر ايالت به وسيله والي و هر ولايت به وسيله حاكم و هر بلوك به وسيله نايب الحكومه اداره ميشد و ولايت گروس نيز در اين دوران يكي از 23 ايالت و ولايت ايران بوده كه به وسيله حكام محلي اداره مي شد. در اوايل حكومت قاجار هنگامي كه كه نجفقلي خان گروس حاكم گروس بود صائين قلعه و صفا خان مياندو آب كه الان جز آذربايجان است ضميمه ولايت گروس مي گردند و همچنين در دوران محمد شاه قاجار نيز مسئله الحاق اسفند آباد كردستان به گروس نزديك به تمام شده بوده كه با فوت شاه در سال 1264 ه.ق اين مسئله نيز منتفي گرديده تا اينكه در يازدهم ماه رمضان سال 1298 ه.ق اميرنظام گروس طي نامه اي محرمانه از دولت مي خواهد كه يا محال اسفند آباد كردستان قروه يا محال انگوران خمسه و يا همين محال صائين قلعه را به طور دائمي و ابدي ضميمه گروس نمايند كه در همين ايام ساوجبلاغ و صائين قلعه ضميمه خاك گروس مي گردند و تا سال 1309 ه.ق همچنان جز قلمرو حكمراني اميرنظام گروسي محسوب ميشده اند تا اينكه با استعفاي وي از پيشكاري آذربايجان از خاك گروس جدا مي گردند اما همچنان گروس خود به تنهايي مانند سابق به عنوان يك ولايت كوچك اما پراهميت باقي مي ماند به طوري كه كه در همين دوران به اوج رشد و ترقي و پيشرفت خود ميرسد و از نظر سياسي , اجتماعي , فرهنگي و ادبي به حد بالاي خود مي رسد به گونه اي كه شخصيتهاي بزرگ سياسي و دولتي چون امير نظام گروسي اسماعيل خان آوجيان گروسي منشي ناصر الدين شاه و ميرزا حسين علي گروسي لشكر نويس و از ملتزمين ركاب ناصرالدين شاه ميتوان نام برد همچنان از شخصيتهاي فرهنگي مي توان به فاضل خان گروسي شاعر و نويسنده دربار فتحعلي شاه و به اسماعيل خان گروسي ملقب به معتمد الكتاب خوش نويس بزرگ گروس اشاره كرد و از ميان نظاميان بزرگ و برجسته گروس مي توان به عليرضاخان گروسي امير تومان و سرتيپ خسرو خان گروسي سرهنگ علي نقي خان گروسي و همچنين به مظفرخان گروسي اشاره كرد كه اينان گروه كوچكي از نام آوراني بوده اند كه گروس جهت خدمت به ايران در اين دوره تقديم به ملت ايران ميكند در دوره قاجار حاكم ولايت ايران گاهي از ميان مامورين دولت و از طبقه غلامان امرا و گاهي نيز به اقتضاي سياست روز از ميان خوانين ايالات انتخاب ميشدند و محققا " حكام گروس نيز تا حدود سال 1230 ه.ق از ميان خوانين گروس انتخاب مي شدند تا اينكه در آواخر حكومت قاجار حكومت را از خوانين گرفته در اين هنگام علي رضا خان گروسي حاكم بوده است و به افراد غير از آنان سپردند كه همين عامل باعث شد تا از اين دوران به بعد هر كس كه حق و حساب و رشوه بيشتري به واليان استانداران و يا به صدر اعظم ميداد به عنوان حاكم بر گزيده ميشود به طوري كه ولايت گروس نيز بعد از سال 1320 ه.ق به اين مرض مبتلا گرديد و دائما حاكم آن تعويض مي شدند و نداشتن حاكمي مقتدر براي چندين سال متوالي باعث شد تا ولايت گروس نيز از اهميت گذشته اش كاسته شود گروس در دوران قاجاري هميشه در صفحه سيلسي و نظامي بوده است و صد البته از نظر نظامي بسيار قويتر بوده به گونهاي كه فوج گروس بارها و بارها در جنگلهاي داخلي و خارجي قشون دولتي را همراهي كرده است و در طي جنگهاي ايران و روس افواج گروس از جمله قشون فعال ايران بوده اند كه براي حفظ وطن و ناموس ايراني جان و مال خود را نثار كردند و همچنين فوج گروس در جريان فتح هرات دخالت مستقيم داشته و اولين فوجي بوده كه در سال 1275 ه.ق هرات را فتح و پرچم فوج گروس را به رياست امير نظام گروس بر قلعه شهر هرات بر افراشتند و هميشه براي حفظ و حراست يكي از مناطق مرزي ايران گماشته شده اند به صورتي كه مدتي فوج گروس در شهر هاي فارس ساوجبلاغ و در سال 1297 ه.ق مامور حفاظت و حراست از شهر بوشهر بوده است و در آواخر سلطنت قاجار مدتها نيز مامور حفاظت و حراست شهر و ارگ سلطنتي تهران بوده اند مردم گروس نيز مانند مردمان ساير شهر هاي مختلف ايران در جريان انقلاب مشروطيت نقش ويژه اي داشته و از جمله اين اشخاص علي رضا خان گروس و افتخار نظام گروسي بوده اند كه به عنوان اميران افواج گروس با همراهي فوج خود به طرفداري از ستار خان و باقرخان سردار و سالار ملي به سوي تبريز مي شتابند و در اين راه رشادتهاي بسياري را نيز از خود نشان مي دهند و دليريهاي همچون مرداني باعث پيروزي انقلاب مشروطيت و تشكيل مجلس شوراي ملي گرديد در جريان انقلاب مشروطيت علاوه بر نظاميان روحانيون بيجار گروس نيز در بيداري و آگاه سازي مردم گروس بسيار موثر بوده اند و از جمله اين اشخاص , حاج ميرزا ابوالبشر گروسي را مي توان نام برد كه در اين زمينه فعاليتهاي بسياري انجام داده بود علاوه بر انقلاب مشروطيت مردم گروس در جريان فتح تهران كه در سال 1327 ه.ق توسط مشروطه خواهان به وقوع پيوست شركت داشتند به طوري كه علي رضا خان گروس با جمعي از مردمان گروس به مقابله با سلطنت طلبان بر خواستند و بعنوان يكي از همراهان و نزديكان سردار اسعد بختياري در فتح تهران نقش اساسي ايفا كردند و در واقع گروس نيز در راه آزادي ملت و اقتدار ايران همچون خيلي از مناطق ايران دين خود را ادا كرده و شهيداني را نيز در اين راه تقديم به ايران و ايرانيان كرده است و با پيروز شدن مشروطيت و استقرار مشروطه در ايران مجلس شوراي ملي نيز به منظور حذف حكومت مطلقه سلطنتي به وجود آمد و افتتاح اولين دوره مجلس شوراي ملي در ايران در 17 شعبان سال 1324 ه.ق با نطق مظفر الدين شاه و بدون حضور نمايندگان شهرستاني صورت گرفت . گروس از همان ابتدا با پيروزي مشروطه خواهان مورد توجه دولت مردان و مشروطه طلبان قرار گرفت و شايد يكي از علل اين امر همان مشروطه خواهي و آذادي خواهي مردمان بیجار گروس و شركت آنان در فتح تهران بوده و از عوامل ديگر مي توان به شرايط و وضعيت سوق الجيشي و اقتصادي و اجتماعي منطقه اشاره كرد چرا كه از نظر سوق الجيشي منطقه اي مستقل و شاهراه ارتباطي شمال غرب ايران با غرب و مركز ايران بوده است و از نظر اجتماعي نيز شخصيتهاي بزرگي را از ميان دولتمردان به جامعه ايران و ايراني تقديم كرده است همه اين عوامل باعث شده تا گروس از همان ابتداي مشروطيت مورد توجه قرار گيرد و به عنوان ولايتي مستقل نمايند اي را به وي اختصاص دادند به طوري كه كل تعداد ايالات و و لاياتي كه نماينده به آنان تعلق گرفت جهت حضور در مجلس شوراي ملي 27 ايالت و ولايت بود و از ميان آنها يكي هم گروس و توابع آن كه شامل شهر بيجار و مضافات بود و مر كز حوزه انتخابيه هم شهر بيجار گرديد در اين دوران قاجار چها دوره مجلس شوراي ملي برگذار گرديد . بيجار گروس در دوران قاجار علاوه بر نقش اساسي در سياست نقش ويژه اي در اقتصاد ايران نيز داشته است به گونه اي كه قاليهاي دستبافت آن داراي ويژگي هاي خارق العاده اي بوده اند كه هميشه مورد توجه تجار بزرگ ايراني و خارجي قرار گرفته اند و علاوه بر قالي كشاورزي كار اصلي مردم گروس بوده و محصول بزرگ اين ولايت گندم بوده است كه علاوه بر مصرف داخلي هر سال دهها تن به خارج از گروس انتقال داده مي شد به طوري كه با قحطي بزرگي كه در سال 1296 ه.ق در تبريز و آذربايجان به وقوع پيوست در اين هنگام به دستور امير نظام گروسي دهها خروار گندم از گروس به تبريز منتقل گرديد و مردم تبريز را از قحطي و مرگ رهانيد به همين علت از اين تاريخ به بعد گروس را حتي تبريز كوچك نيز لقب دادند . همانطور كه گفته شد گروس در اواسط دوران قاجار يه به اوج ترقي و رشد سياسي اجتماعي و اقتصادي رسيد تا اينكه در سالهاي بعد از استقرار مشروطيت و فتح تهران تقرببا قدرت و تسلط دولت مركزي بر نواحي دور دست كشور كمتر گرديد و باعث به وجود آمدن اغتشاشات و ناامني هاي بسياري گرديد و در سال 1329 ه.ق ابوالفتح خان سالار الدوله قاجار به ادعاي سلطنت شورش خود را از كردستان و كرمانشاهان و گروس آغاز كرد و منطقه را به نهايت نا امني رساند و حاميان و گماشتگان وي در گروس مانند ضرغام الملك عليرضا خان و افتخار نظام گروس منطقه را به ويراني و مردم را به نهايت فقر و تنگدستي رساندند و هر چه ماليات بود براي اردوي سالار الدوله خرج كرده و حكومت گروس نيز توانايي مقابله با آنان را نداشته است و در نتيجه اين كارها هر چه در اوايل قاجاريه جهت رشد و ترقي گروس تلاش شده بود با جاه طلبيهاي اينان در يكي دو سال به كلي از بين رفت و از كل 367 پارچه آبادي در گروس حدود 70 روستا خالي از سكنه گرديد و روستاها ويران و ساكنان آن را آواره كردند اين نابساماني و ويرانگري همچنان ادامه يافت تا اينكه جنگ جهاني اول نيز آغاز شد و در سال 1334 ه.ق گروس توسط روسها و سپس عثماني ها مورد حمله قرار گرفت و به تصرف آنان درآمد و شهر بيجار در جريان جنگ جهاني اول بارها بين دو دولت عثماني و روسيه دست به دست گرديد و در هر دست به دست شدند صدمه فراواني به شهر و مردم وارد مي آمد به طوري كه بعد از جنگ حدود نيمي از جمعيت خود را از دست داد كه تعدادي از آنهادر اثر جنگ و قحطي بعد از جنگ كشته شدند و تعدادي نيز با وجود آمدن اين شرايط سخت مجبور به مهاجرت از اين ولايت به ولايات و ايالات ديگر شدند و اوضاع در گروس به حد ي فلاكت بار بود كه مردم حتي از تيرهاي چوبي سقف خانه ها براي آتش روشن كردن و گرم نگه داشتن خود استفاده مي كردند در اين دوره بازار بيجار نيز به آتش كشيده شد و از اين مكان كه متعلق به دوران صفوي بوده جز ويرانه چيزي باقي نماند پس از جنگ جهاني اول و بيرون رفتن قواي روسي و عثماني گروس رونق گذشته خود را از دست داده و شهر بيجار كه قبل از جنگ شهر يآباد و سر سبز بود بعد از جنگ تبديل به يك روستاه گرديد و از اين تاريخ به جاي اينكه گروس روشت و ترقي نمايد دائما دچار نزول و ركود گرديد و از آن گروس مشهور و معروف اوايل و اواسط قاجار در دوران پهلوي جز يك شهر كوچك بي نام و نشان به نام بيجار باقي نماند
آثار دوران قاجار در بیجار گروس :
اوايل تا اواسط دوران قاجار دوران اوج ترقي و رشد و لايت گروس بوده است در اين دوران بناهاي بسياري در گروس ساخته شده كه از جمله آنها مسجد جامع بيجار كه در سال 1220 ح.ق به دستور حاج نجفقلي خان گروسي حاكم گروس بنا گرديده كه گنجايش بيش از 600 نفر را داشته است اما امروز هيچ اثري از اين مسجد به جا نمانده است و همچنين اثر ديگر متعلق بع اين دوران مسجد قزلعلي مي باشد كه اين بنا نيز به دستور نجفقلي خان ساخته شده و داراي سنگ نوشته سبز رنگ يشمي است كه امروز هم مقداري از آن استوار و پا برجاست در اين دوره بناهاي عام المنفعه زيادي چون حمام , كاروانسرا , پل و غيره ساخته شده كه البته بيشتر اين بناها ي عام المنفعه در گروس متعلق به اوايل تا اواسط دوران قاجاري است در دوران قاجاري به دليل نا امني بيش از حد اغلب روستاهاي بزرگ گروس صاحب قلعه اي بودند كه جهت حفاظت و مقابله با دشمن توسط خوانين محل ساخته مي شدند از جمله اين قلعه ها قلعه خان قزي خانم در روستاي قره پالچق قلعه مظفر خان در روستاي ميدان كه توسط سرهنگ مظفر خان گروس ساخته شده است قلعه گلبلاغ قلعه سيد خضر در روستاي قاضي قوشچي قلعه حيدر بيك در نجف آباد قلعه خان بابا خان در پير تاج و مي توان به چندين و چند قلعه ديگر نيز اشاره كرد كه همه اين قلعه ها جهت جلو گيري از ناامني و شرارت طوايف اطراف واكناف گروس ساخته شده اند در اين دوره خوانين و امرا گروس نيز در بيجار امارتهاي ويژه اي براي خود ساخته كه از جمله آنها خلوتي امير مغزز گروس در حوالي چهار راه كنوني پست و همچنين ساختمان عليرضاخان به نام امارت گلستان را مي توان نام برد از جمله آثار ديگر متعلق به دوران قاجار در گروس ساختمان و آرامگاه امير علاالدين در خسرو آباد و ساختمان سرهنگ كسرايي در پير تاج و به تيمچه امير تومان عليرضاخان گروس كه در اين دوران باز سازي كامل مي گردد و به بازار بيجار كه بعد از جنگ جهاني اول دوباره از نو ساخته شد مي توان اشاره كرد كه همه اينان آثاري از معماري دوران قاجار در گروس به شمار مي آيند علاوه بر معماري آثار ديگري متعلق به اين دوران در بيجار وجود دارد از جمله سنگهاي شربت خوري كه براي مساجد بيجار ساخته شده و قناتهايي در داخل و خارج شهر حفر گرديده و همچنين قالي هاي بسيار نفيس و ارزشمندي بافته شده كه در آن زمان وقف مجالس آل عبا گرديده اند و چهار فرش آن هم اكنون در حسينيه بيجار موجود است كه بنام ميان فرش كناره و كله گي معروفند و ساخت همه اين آثار به دستور عليرضاخان گروسي صورت گرفته است .
برگرفته از:
بيجار در گذر زمان ـ محمد مريواني.
مطالب مشابه :
سيماي بيجار گروس در جنگ جهاني اول بهمراه عكسهايي كه نديده ايد!
وبلاگ تخصصي شناي نظام گروسي نيز نصيب پسران سيد نجم الدين امروله و عكسهاي اينترنتي,
بيجار گروس پيش از تاريخ(1)
وبلاگ تخصصي شناي واگذار ميكردند هر يك از پسران فتحعلي شاه به حكومت رسيدند عكسهاي
برچسب :
عكسهاي شناي پسران