فرهنگ و انواع آن
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها ,
اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانینانسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است. در جامعه
شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید
جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها ,
اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانین ,عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله
انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است. در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ
تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ
ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
تعاریف دیگر فرهنگ رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتب میداند که بوسیله
اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است . به
نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند
و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند.
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی میتوان فرهنگ را میراث
اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز میسازد. این وجوه تمایز را
که منحصر به انسان است میتوان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست : تفکر و قدرت
یادگیری تکلم تکنولوژی اجتماعی بودن(زندگی گروهی)
بعضی از صفات فوق را میتوان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات
نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه
ویژگیهای فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و... فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری
از موارد بر غرایز بشری لگام میزند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان
بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمیماند. فرهنگی شدن
فرهنگی شدن در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و
خصوصیات فرهنگی است و معمولاً به دو صورت ممکن است واقع شود. اول بصورت طبیعی و
تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است . دوم بصورت تلاقی دو
فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد . فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که
ما از مردم دیگر میآموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ
ناشی میشود و تحت نفوذ آن است . برای روشن شدن مطلب یکی از اعمال انسان را مثال
می زنیم : غذا خوردن نیازی بدنی و بیولوژیک است , برای زنده ماندن باید تغذیه کرد
ولی وقتی سئوال میشود چه باید خورد ؟ چگونه باید خورد؟ چه وقت باید خورد , نفوذ
فرهنگ در اعمال انسانی نمودار میگردد. برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعهای
از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه ای شکل میدهد . در
مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال گوناگونی دیده میشود و محدودیت ها
, مقررات , قواعد و رسومی هست که افراد هر جامعه را تحت نفوذ میگیرند که مثلاً چه
باید خورد و از خوردن چه چیز باید پرهیز کرد. فرهنگ بین افراد مشترک است . هر فردی
خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که ویژه است و دیگران را از آن بهرهای نیست . این
گونه خصوصیات جزو فرهنگ بشمار نمیرود مگر آنکه بوسیله افراد دیگر یاد گرفته شود و
بصورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند. از طرف دیگر
فرهنگ گرد آورده جمع است ,ذخیره دانش انسانی از طریق نسلهای متمادی فراهم شده است
که از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. و بهمین دلیل غالباً هر اختراعی بر اساس
زمینه عینی گذشته که حاصل کوششهای جمعی انسان است متکی میباشد. فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی
اگر فرهنگ را به معنی کوششهای انسان برای ارضاء نیازهای
خود و غلبه بر طبیعت بدانیم آنگاه میتوانیم آن را به دو قسمت فرهنگ مادی و فرهنگ
غیر مادی یا معنوی تقسیم کنیم. فرهنگ مادی , شامل اشیاء قابل لمس است مثل مسکن
,وسایل زندگی , وسایل و ابزار و دوات هواپیما , اتومبیل , ماشین آلات , در عناصر
فرهنگ آنچه را که مادی نیست فرهنگ معنوی گویند هنر ,زبان , ادبیات , فلسفه ،
سیاست, افکار و عقاید , نحوه فکر و استدلال قوانین و علوم در این زمینه جای میگیرند.
فرهنگ مادی و غیر مادی بیک نسبت و آهنگ پیشرفت نمیکنند بلکه معمولاً فرهنگ مادی
سریعتر دگرگون میگردد از این رو شکافی بین این دو پدیده میآید که آن را پس
افتادگی یا تاخر فرهنگی مینامند . به بیان دقیقتر تأخر فرهنگی ,پس افتادن یک عنصر
فرهنگی از سایر عناصر است . فرهنگ معنوی بدنه اصلی یک فرهنگ ملی است . همین بدنه
است که قدرت روحی و نیروی حیاتی یک ملت را مشخص میکند, همین بدنه است که باید به
دل و جان در نگهداشت آن کوشید ,زیرا فرهنگ معنوی نقطه تعالی و فرازگاه حیات ملی
است . هر فرهنگ حاوی تعاریفی از حقایق موجود است که بر پایه آن، معارف مردمش را
شکل میدهد, این مفاهیم شامل اعتقادات مذهبی , باورهای ساسی, اساطیر , تئوریهای
علمی و امثال آن میگردد مثلاً در فرهنگ اسلامی اعتقاداتی در مورد خلقت انسان ,
آینده بشریت و ماهیت وجود و رابطه خالق با مخلوق و غیره وجود دارد . از آنجا که
مفاهیم از طریق زبان بعنوان یک واسطه در رابطهای مستقیم با تفکرات و تجسمات
انسانها از حقایق موجود است بدین جهت بسیاری از جامعه شناسان زبان را کلید درک
مفاهیم ذهنی میدانند , به بیان دیگر افکار هر مردمی در قالب سمبل های صوتی و بعضی
اوقات اشارات , تصویر , حرکات بدنی و امثال آن خلاصه میشود, این سمبل هاست که
زبان هر قومی را تشکیل میدهد , بنابراین لغات صرفاً اصولی نبوده بلکه در آن افکار
و تجربیات انباشته میباشند. فرهنگ مادی هر جامعه همچنانکه گفته شد شامل مجموعه
دست آوردهای مادی یا تکنولوژی آن جامعه است . یکی از جامعه شناسان بنام لوئیس
منفرد در بحث از تکنولوژی و فرهنگ مینویسد :تکنولوژی در خارج از فرهنگ قرار نمیگیرد
و بر عکس جزئی از آنست . بعبارت دیگر تکنولوژی عنصری است از فرهنگ زیرا پیشرفت
تکنولوژی کاملاً وابسته به پیشرفت علم است و در این زمینه جامعه شناسی کاملاً نشان
داده است که پیشرفتهای علمی وابسته به ارزش ها و جهان بینی های خاص و یا در رابطه
با جهت یابیهای مذهبی یک جامعه است .در این زمینه "ماکس وبر" در مطالعه
علمی خود نشان داده است که پروتستانتیسم کالون در مقابل علم گرایش کاملاً مساعد و
مناسب و فعالی داشته است تا کاتولیسیم . به عقیده ماکس و بر در نظر پروتستانها ,
علم خداوند و مشیت های وی را نمیتوان درک کرد مگر یا آگاهی بر کارهای خداوند . علمی
که مورد توجه آنها قرار گرفت در ابتداء فیزیک و سپس سایر علوم طبیعی و خصوصاً
ریاضیات بود. در آنها این امیدواری بود که از آگاهی تجربی قوانین الهی طبیعت پی به
آگاهی در باره اساس و مبداء عامل برسند. بنابراین تفکر پروتستانی و فرهنگ طبقه
بوروژو با در آمیختن, نهایتاً تاثیر عمیقی بر روی طرز فکر جامعه تکنولوژیک جدید
نمودند و میتوان تصدیق نمود که بدون چنین پیوندی بین مذهب و فرهنگ طبقه مسلط که
در قرون هفده و هیجده اتفاق افتاد جامعه غربی با آنچه که امروز هست تفاوت بسیار
زیادی داشت . عامل تکنیکی متغیری است قوی ولی اهمیت و تاثیر حقیقی تکنولوژی را
بدون در نظر گرفتن کادر فرهنگی (فرهنگ معنوی )آن نمیتوان درک نمود. فرهنگ عام
فرهنگ عام را میتوان به نشانه میراث اجتماعی بشر تلقی نمود
و بهمین دلیل مجموعه ویژگیهای اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات
حیوانی از هم متمایز مینماید بعنوان عناصر فرهنگ عام محاسبه کنیم : تکلم و تفکر
یا اندیشه ورزی , ابزار سازی و خصوصاً اجتماعی زیستن که با نهادهای اجتماعی
,سازمانها و تشکیلات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مشخص میگردد, از جمله عناصر اصلی
سازنده فرهنگ بشری اند که در تمام جوامع اعم از جوامع تطور یافته و جوامع تطور
نیافته وجود دارند. در تمام جوامع بشری ازدواج , خانواده , دولت شیوه خاصی از
تولید , اعتقادات دینی و دیگر اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ انسانی را میتوان مشاهده
نمود. اجتماعات حیوانی فاقد فرهنگ اند و اعمال و رفتارشان غریزی است , درحالیکه
اعمال و رفتار انسان بیشتر فرهنگی اند تا غریزی گواینکه غرایز هم "در عکسالعملهای
رفتار انسان سهمی دارند . از دیدگاه اسلامی رفتار و اعمال انسانی علاوه بر فرهنگ و
غریزه از "فطرت " نیز نشأت میگیرد. در عالم حیوانات چنانچه شواهدی نیز
از ویژگیهای فرهنگی گونه وجود داشته باشد, غریزی است و نه فرهنگی مثلاً لانه سازی
پرندگان عملی غریزی است و در طول اعصار و قرون نیز هیچگونه تحولی بخود ندیده است
در حالیکه فرهنگ بشری پیوسته در تغییر است و از طرف دیگر حرکت دسته جمعی پرندگان
یا برخی از حیوانات را نمیتوان به حساب زندگی اجتماعی آنان یا باصطلاح تمایل و
گرایش به گروه جویی تلقی نمود زیرا زندگی اجتماعی آنچنانکه انسان دارد دارای
ویژگیهایی است که نشانههای آنرا در میان حیوانات نمیبینیم. حیوانات ممکنست بصورت
دسته جمعی از نقطهای به نقطه دیگر جابجا شوند و در درهها , کنار رودخانهها و
دریاها در کنار یکدیگر حضور فیزیکی داشته باشند ولی نتیجهای اجتماعی از این گردهم
آئی حاصل نمیگردد . بعبارت دیگر زندگی اجتماعی به مفهوم واقعی که تنها در بین
انسانها مشاهده میشود ,بصورت انواع سازمانها و نهادها و تشکیلات اجتماعی ,
اقتصادی ,سیاسی , فرهنگی متجلی میگردد که در میان حیوانات بچشم نمیخورد البته
رفتار اجتماعی گونه زنبوران عسل با مورچگان , لانه سازی و نظم موجود در حرکات آنها
را نمیتوان جز به اعمال غریزی که طی هزارهها هیچ گونه تغییری در آنها بوجود
نیامده توجیه و تبیین نمود. بهمین جهت برای فرهنگ انسانی که مشترک بین کلیه جوامع
بیشتری است ویژگیهای را میتوان , بر شمرد که هیچیک را در میان حیوانات نمیتوان
مشاهده نمود: فرهنگ عامل توحید بخش ارزشهای اجتماعی است . فرهنگ نظم بخش رفتار
انسانها و کنترل کننده غرایز است . فرهنگ متمایز کننده جوامع از یکدیگر است .
فرهنگ آموختنی است . انتقال فرهنگ در مرحله اول بوسیله خانواده و شبکه خویشاوندی و
سپس بواسطه منابع دیگر مثل سازمانها و محافل بیرون از خانواده , موسسات آموزشی ,
وسایل ارتباط جمعی و گروههای اجتماعی , از جامعه به فرد صورت میگیرد. فرهنگ حاصل
تجربیات و بشری است که طی قرون و اعصار و طی نسلهای متمادی , فراهم آمده و پیچیده
تر گردیده است. ابعاد مادی و معنوی فرهنگ پیوسته در حال تغییرات تدریجی است که در
مجموع و در طی قرون و اعصار بصورت تحولاتی که دورههای مختلف تاریخی بشری را از هم
متمایز متجلی میگردد.
بنابراین میتوان به بیان این حقیقت پرداخت که جوامع انسانی
دارای فرهنگ بوده و اصطلاحاتی نظیر اقوام بی فرهنگ و یا بی تمدن بر خلاف آنچه رایج
و شایع است اعتبار و ارزش علمی نداشته و تنها میتوان آنها را بعنوان غلط های
مصطلحی محسوب نمود .
فرهنگ خاص
فرهنگ خاص را میتوان میراث اجتماعی جامعه مشخصی دانست که
مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژیک معینی است بعنوان مثال فرهنگ ایرانی یا
فرهنگ اسلامی را میتوان نام برد. که اولی مربوط به محدوده جغرافیای خاص «فلات
ایران است) و محدودهای بمراتب فراتر از سرزمینی خاص دارد . بعبارت دیگر کلیه
سرزمینهای اسلامی را شامل میگردد. "فرهنگ تشیع" نیز با وجود آنکه
عمدتاً مربوط به محدوده جغرافیایی خاصی «ایران) میشود ولی فراتر از این محدوده
گسترش یافته و مناطق دیگری را نیز در بر میگیرد. فرهنگهای کشورهای مختلف متفاوتند
و هر کدام از ویژگیهای خاصی برخوردارند ولی در عین حال ویژگیهای فرهنگی عام بشری
را در هر نقطهای که انسان زندگی میکند و با هر درجه از رشد و توسعه که باشد,
بعنوان میراث مشترک انسان میتوان مشاهده نمود. خرده فرهنگ
فرهنگهای قومی, قبیلهای ,ناحیهای , گروههای زبانی یا اقلیت
های مذهبی و نیز فرهنگهای ویژه و فرعی گروههای شغلی , طبقات ,قشرهای موجود در یک
کشور را خرده فرهنگ تشکیل گردیده که البته هر کدام در عین داشتن ویژگیهای خاص خود
با فرهنگ کلی جامعه مبانی مشترکی دارند. بعنوان مثال ویژگیهای مردم لرستان از لحاظ
گویش , آداب و رسوم ,شکل لباس پوشیدن , مهمان نوازی , ازدواج و مشخص و متمایز میکند
این فرهنگ ویژه ر خرده فرهنگ لری میگوییم که در حالیکه جزئی از فرهنگ ایرانی تلقی
میشود ولی ویژگیهای خاص خود را دارد. خرده فرهنگها را در بین قشرها یا طبقات شهری
نیز میتوانیم مشاهده کنیم مثلاً در یک شهر واحد مثل تهران یا اصفهان یا مشهد
قشرها و گروههای شغلی معینی وجود دارند که هر کدام در محدوده فرهنگی خاصی قرار
دارند. اصطلاحات , استعارات , طرز سخن گفتن , لباس پوشیدن , برخوردهای اجتماعی,
طرز تلقی آنها از واقعیات کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده و راحتی میتوان آنها را
از هم تمیز داد بهمین دلیل جماعت بازاری , کسانی که در بوروکراسی دولتی بکار
مشغولند , افسران ارتش , پزشکان ,رانندگان تاکسی و... هریک دارای خرده فرهنگ ویژه
دارای بوده و در برخوردهای اجتماعی تا حدود زیادی رفتار آنها انعکاسی از تعلق آنها
به خرده فرهنگ خاصی است . توجه به خرده فرهنگهای یک کشور اعم از فرهنگهای قبیلهای
, مذهبی و طبقهای در جامعه شناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در حقیقت یکی
از راههای شناخت فرهنگ یک کشور آشنایی دقیق با خرده فرهنگها یا فرهنگهای فرعی آن
کشور است زیرا درست است که آگاهی از تاریخ یک قوم و حوادثی که در طول قرون و اعصار
بر آن قوم گذشته است لازمه و شرط عمدهای برای شناخت فرهنگ آن جامعه است ولی تاریخ
تنها کلیات و حوادث عمده را در ارتباط با شناخت فرهنگ بازگو مینماید در حالیکه
تحقیق در خرده فرهنگهای یک ملت این امکان را بوجود میآورد که بتوانیم به عمق و
کنه خلقیات و روحیات آن ملت پی برده , کارکردهای آداب و رسوم و سنتها را درک
نموده و عناصر فرهنگ جامعه را نه از بالا بلکه از پائین و ,بصورت
"میکرو" باز شناخته و تعریف کنیم. فرهنگ پذیری
تطابق با همنوائی عمیق فرد با هنجارها و موازین فرهنگی یک
جامعه را فرهنگ پذیری گویند. فرهنگ پذیری یا جریانی را که طی آن فرد فرهنگی میشود
میتوان به دو دسته تقسیم نمود. فرهنگ پذیری یک سویه و فرهنگ پذیری دو سویه. فرهنگ
پذیری یک سویه مربوط به کودکان میشود و به این دلیل یک سویه نام گرفته است که کودک
در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل است یعنی آنکه جریان تاثیر ارزش ها یک
طرفه و تنها از جانب جامعه بسوی کودک است و او مقاومتی در برابر این ارزش ها از
خود بروز نداده و نمیتواند بر جامعه تاثیری متقابل داشته باشد. کودک بتدریج و
ابتداء از طریق خانواده بعنوان میانجی با ارزشها و نهادها و واقعیتهای اجتماعی
آشنا میگردد. فرهنگی شدن طفل از طریق خانواده به دو طریق صورت میگیرد :
ناآگاهانه و آگاهانه انتقال ناآگاهانه هنجارها به طفل از طریق سر مشق قرار دادن و
اقتباس رفتار و کردار و گفتار والدین میگیرد و بدین ترتیب بدون آنکه والدین خود
متوجه باشند کودک بتدریج با الگوهای رفتار و کرداری آشنایی مییابد که وی از سوی
اطرافیان مشاهده میکند. این مرحله مرحلهای است حساس که شخصیت طفل بوسیله این
الگوهای رفتار و کردار و گفتار بتدریج شکل گرفته و پایه ریزی میشود. از طرف دیگر
انتقال هنجارها به کودک از طریق آگاهانه بدین معنی است که والدین با آموزش مستقیم
و امر و نهی و تشویق و یا ممانعت وی را عمداً با هنجارها و موازین زندگی اجتماعی
آشنا ساخته و بگونهای که خود ترجیح میدهند و با توجه به برداشتی که از هنجارهای
اجتماعی دارند سعی در اجتماعی شدن و فرهنگی نمودن وی مینمایند. آشنایی و سپس
همنوائی عمیق کودک با هنجارهای اجتماعی در دو وضعیت آگاهانه ,ناآگاهانه از آن جهت
اهمیت فراوان دارد که این جریان ,جریانی است یک سویه و بنابراین ذهن کودک مساعد و
آماده است ,از برای هر آنچه که میبینید, میشنود و حس میکند , در حالیکه جریان
فرهنگی شدن در بزرگسالان جریانی دو سویه بدین معنا که در مورد افرادی مصداق دارد
که شخصیت آنان تکوین یافته و دارای فرهنگ پیش بینی باشند. در چنین حالتی فرهنگ
پذیری تبدیل به جریانی پیچیده میشود و فرهنگ جدید به سهولت فرد را تحت سلطه و
تاثیر خود قرار نخواهد داد.
zahra.sanaz.maryam.sahar
تاریخ: آذر ۶, ۱۳۹۰ در باب: فرهنگ با ۰ نظر
انواع فرهنگ در یک نگاه کلی
در مقولۀ فرهنگ و سخن از انواع آن دیدگاه های متنوع و نظرات
گوناگونی مطرح شده است که شاید جمع میان آنها به راحتی امکان پذیر نباشد، اما در
یک نگاه کلی فرهنگها را به چهار نوع عمده مىتوان تقسیم کرد، که خلاصه آنها به
شرح زیر باشد؛
۱٫ فرهنگ رسوبى:
عبارت است از رنگ آمیزى و توضیح شئون زندگى با تعدادى از
قوانین و سنتهاى ثابت نژادى و روانى خاص و محیط جغرافیایى و رگههاى ثابت تاریخى
که در برابر هرگونه تحولات، مقاومت مىورزند و همۀ دگرگونىها را یا به سود خود
تغییر مىدهند و یا آنها را حذف مىکنند.[۱]
۲٫ فرهنگ تابع و بى رنگ:
عبارت است از آن رنگآمیزىها و توجیههایى که به هیچ ریشۀ
اساسى و روانى و اصول ثابت تکیه ندارد، پیوسته در معرض تحولات قرار مىگیرد. شایان
ذکر است که این گونه فرهنگها در جوامعى که داراى تاریخ هستند به ندرت یافت مىشود.
3. فرهنگ خود
هدفى و پیرو:
در فرهنگ پیرو، نمودها و فعالیتهایى که توجیه و تفسیر
کنندۀ واقعیّات فرهنگى است، مطلوب بالذّات بوده و اشباع آرمانهاى فرهنگى را به
عهده مىگیرند، این خود هدفى ویژه و فرهنگ علمى، تکنولوژى، و اقتصادى اکثر جوامع
در سدههاى نوزدهم و بیستم بوده است. این خود هدفى، طبیعت اصل فرهنگ را که خلاقیّت
و گسترش آرمانهاى زندگى در ابعاد “من” انسانى است، ضایع نموده است.
۴٫ فرهنگ پویا، هدفدار و پیشرو:
این گونه فرهنگ در محاصرۀ آن نمودها و فعالیتهایى که تحت
تأثیر عوامل سیّال زندگى و شرایط زودگذر محیط و اجتماع قرار مىگیرد، نمىافتد؛
زیرا عامل محرّک این فرهنگ، واقعیّات مستمر طبیعت و ابعاد اصیل انسانى است و هدف
آن عبارت است از آرمانهاى نسبى که آدمى را در جاذبۀ هدف اعلاى حیات به تکاپو در
مىآورد؛ با کمال اطمینان مىتوان گفت: این همان فرهنگ انسانى است که هیچ تمدن
انسانى اصیل در گذرگاه تاریخ بدون وجود زمینۀ چنین فرهنگى به وجود نیاید. این همان
فرهنگى است که گریبان خود را از چنگال خودخواهان و خودکامگان تواند رهانید.[۲]
در این جا باید یادآورى نمود که در یک جامعه دینى، فرهنگ
الاهی خاصى حاکم است. بدین معنا که این باور وجود دارد که معنویت، کمال مطلوب و
نهایت زندگى انسان است و این کمال در پرتو مراقبت و تلاش و با دقّت در به کارگیرى
و بهرهورى به اندازه از همۀ مواهب جسمى و روحى براى انسان حاصل مىشود. در این
بینش، انسان رو به سوى خدا دارد که کمال مطلق و سرچشمۀ همه خوبىها و ارزشها است،
لیکن در جوامع سرمایه دارى و صنعتى و غربى، فرهنگ خاص به آن جوامع حاکم است.
[۱] صاحبی،
محمد جواد، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران (مجموعه مقالات)، ج ۲، ص ۱۵۴،
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۴ش.
[۲] جامعه و
فرهنگ، ج ۱، ص ۴۳۲٫ (نیاز به تکمیل کتابنامه
انواع فرهنگ
صاحب نظران و فرهنگ شناسان، برای فرهنگ انواع یا سطوح
مختلفی را ذکر می کنند و مبانی متفاوتی را برای تقسیم بندی در نظر می گیرند.یکی از
تقسیم بندی ها بر مبنای دامنه شمولیت زمانی وجامعه تحت پوشش می باشد. دراین تقسیم
بندی انواع فرهنگ عبار است از :
1- فرهنگ ملی
2- فرهنگ
عمومی
3- فرهنگ
تخصصی
4- فرهنگ سازمانی.
فرهنگ ملی : فرهنگی است که چندین نسل در آن مشترک اند و به
عنوان عامل مؤثر در تعیین هویت ملت ها قلمداد می شود.
فرهنگ عمومی : فرهنگی است که وجوه مشترک زیادی با فرهنگ ملی
دارد ولی در مظاهر فرهنگی با تغییرات متناسب با شرایط و مقتضیات محیطی همراه است.
به یک معنا فرهنگ عمومی، ظهور ونمود فرهنگ ملی در دوره های زمانی کوتاه مدت وتحت
تأثیر شرایط زمانی است. عموم افراد جامعه در فرهنگ عمومی مشترک اند.
فرهنگ تخصصی : فرهنگی است که بخشی از افراد یک جامعه براساس
حرفه و تخصص و حوزۀ شغلی خویش در آن مشترک اند.
فرهنگ سازمانی : فرهنگی است که اعضای یک سازمان در آن مشترک
اند.(اینترنت)
انسان امروزی در جامعه ای زندگی می کند که تحت سیطرۀ
سازمانهاست انسان امروزی در سازمان متولد می شود و در طول زندگی اش با سازمان های
مختلفی سروکار دارد و در نهایت توسط همین سازمان ها به خاک سپرده می شود این
سازمان ها بنا بر مقتضیات و نیاز جوامع و متناسب با شرایط ویژه هر جامعه شکل گرفته
ورشد می کنند. (عباس زادگان،1379)
بی شک دنیای امروز، دنیای سازمان هاست و متولیان این سازمان
ها انسانها هستند. به عبارت دیگر، فلسفه وجودی سازمان متکی به حیات انسان است. انسانها
در کالبد سازمان ها روح می دمند آن را به حرکت در می آورند و اداره می کنند.
سازمانها بدون وجود انسان، نه تنها مفهوم نخواهد داشت، بلکه اداره آنها نیز میسر
نخواهد بود. انسان همواره از سازمان به عنوان ابزار و وسیله ای برای نیل به هدف
های خود سود جسته است و در تلاش بوده است، تا بر اساس اهداف مورد نظر به ایجاد
وگسترش سازمانهای مناسب بپردازد.
هنگامی که سازمان به صورت یک نهاد در می آید دارای نوعی
حیات وزندگی می شود که با زندگی اعضای آن متفاوت است و به خودی خود دارای ارزش می
شود . از این رو هنگامی که سازمان به صورت یک نهاد درمی آید الگوی خاصی از رفتار،
مورد قبول همۀ اعضای سازمان قرار خواهد گرفت که در همه جای سازمان به چشم می خورد.
با توجه به هدف های گوناگونی که ممکن است افراد با جامعه
داشته باشند سازمان های متنوعی بوجود آمده وخواهد آمد که هرکدام خصوصیاتی را دارا
هستند که همین امر باعث شده که تعریف جامع و مانعی برای سازمان دشوار باشد. با این
اوصاف چند نمونه از تعاریف سازمان ذکر می گردد.
سازما ن یک سیستم تقسیم کار و هماهنگ کننده است، افرادی که
نمی توانند به تنهایی اهداف را تحقق بخشند، با گرد هم آمدن به صورت یک گروه و یا
پیوند دادن مساعی، دانش، مهارت و استعدادهایشان تحقق پذیری اهداف را تأمین می
کنند. (امیر کبیری،1374)
سازمان یک ماهیت اجتماعی، دارای هدف و ساختار مرز قابل
تشخیص است. (زارعی متین،1380)
» سازمان عبارت است
از سیستمی متشکل از اجزای به هم پیوسته ، مبتنی بر نظم و انضباط که به منظور
دستیابی به هدفهای خاص فعالیت می کنند. » ( زاهدی ، 1376 ، ص 115 )
» یک سازمان همانند
یک فرد دارای شخصیت است که می تواند خلاق ، دوستانه ، انعطاف پذیر ، محافظه کار یا
صمیمی باشد.» (رابینز، 1374 ،ص 965 )
»سازمان عبارت است
از فرایندهای نظامیافته از روابط متقابل افراد برای دست یافتن به هدفهای معین »
این تعریف از پنج عنصر تشكیل شده است:
1. ـ سازمان
همیشه از افراد تشكیل میشود.
2. ـ این
افراد به طریقی با یكدیگر ارتباط دارند و بین آنها روابط متقابل برقرار است.
3. این روابط
متقابل را میتوان نظام بخشید.
4. ـ كلیۀ
افراد در سازمان دارای هدفهای مشخصی هستند و بعضی از این هدفها در عملكرد آنها اثر
میگذارند. هر فرد انتظار دارد كه از طریق همكاری در سازمان به هدفهای شخصی خود
نیز نایل شود.
5. ـ این
روابط متقابل همچنین نیل به هدفهای مشترك سازمان را میسر میكند و اعضای سازمانها
برای دست یافتن به هدفهای فردی، حصول هدفهای مشترك سازمانی را دنبال میكنند. با
توجه به تعریف فوق، سازمان چیزی جز روابط متقابل بین افراد نیست و ساختار سازمانی
این روابط متقابل را كه شامل تعیین نقشها، روابط بین افراد، فعالیتها، سلسله مراتب
هدفها و سایر ویژگیهای سازمان است، منعكس مینماید.(خداپرست،13)
درتمامی تعاریفی که از سازمان می شود همگی تعاریف براین
نکته تأکید دارند که سازمان براساس هدفی بنا می شود که از طریق روابط بین کارکنان
و همکاری آنان و تبادل با محیط به هدف مورد نظر سازمان دست می یابند. و این اهداف
سازمانی قبل از بوجود آمدن سازمان تعیین می شوند و سازمان یک محیط باز دارد .
اگر به مفهوم سازمان توجه كنیم رابطهای خاص میان دو مفهوم
فرهنگ و سازمان مییابیم.
فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی موضوعی است كه بهتازگی در دانش مدیریت و در
قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح كیفیت زندگی جامعه
انسانی به كار برده میشود. ولی دربارۀ فرهنگ سازمانی آنچه مربوط به كار و رفتار
مردمان در سازمان است كمتر سخن گفته شده است.
از تركیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده
است كه هیچیك از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یك استعاره برای
نظم و تربیت است درحالیكه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ كمك میكند
تا دربارۀ چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث میشود نوعی از
روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین میتوان گفت فرهنگ در یك سازمان
مانند شخصیت در یك انسان است. (خداپرست،......) سازمانها ، درست مثل افراد دارای
شخصیتهایی می باشند که این قالب شخصیتی سازمان را فرهنگ آن سازمان می گویند .
فرهنگ سازمانی به مثابه وسیله ای برای فهمیدن معنی زندگی سازمانی و خصوصیات اساسی
آن است . چیز نا نوشته ای است ولی با توجه به شعارها ، جشنها ، نوع لباس و نمای
سازمان قابل مشاهده است بطورکلی فرهنگ سازمانی یک ادراک است که افراد از سازمان
دارند ، صفات ویژه ای است که به سازمان اختصاص دارد و نمایانگر مشخصات معمول و
ثابتی است که یک سازمان را از سایر سازمانهای دیگر متمایز می کند . سیستمی از
استنباطات مشترکی است که کارکنان اعضای یک سازمان نسبت به یک سازمان دارند . فرهنگ
سازمان شیوه انجام دادن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص می کند .
»فرهنگ سازمان
نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها، هنجارها و تفاهم هایی است که سازمان در
آنها با کارکنان وجوه مشترک دارد » . ( دفت ، 1380 ، ص 33)
زارعی متین (1380) معتقد است : » ارزشها عنصر اساسی فرهنگ
سازمانی هستند و فرهنگ سازمانی از مهمترین عوامل مؤثر در عملکرد سازمان است .
حقیقی (1380) »دلیل اهمیت ارزشها را بدین جهت می داند : که
آنها پایه واساس درک نگرشها ، ادراکات ، شخصیت و انگیزش افراد هستند و همچنین بر
روی ادراک افراد اثر می گذارند افراد با این پیش تصور و عقیده که چه چیز باید باشد
و چه چیز نباید باشد به سازمان وارد می شوند . »
رابینز (1990) معتقد است که : » فرهنگ سازمانی عبارت است از
ارزشهای غالبی که توسط اکثریت قریب به اتفاق سازمان پذیرفته و حمایت می گردد و
عامل انسجام اعضاء و محتوایی درونی آنها می باشد . »
فرهنگ سازمانی هویت اجتماعی هرسازمان را تشکیل می دهد .
گریفین (1989)
شاین (1985) »فرهنگ سازمانی را بعنوا ن مجموعه ای از راه حل
ها برای مسائل و مشکلات داخلی و خارجی سازمان می داند که به طور مستمر روی آنها
کارشده است . بنا بر این فرهنگ سازمانی برای عضو جدید سازمان به عنوان طریقه مطلوب
اندیشیدن ، تفکر و احساس و برخورد در مقابله با مشکلات داخلی و خارجی سازمان است .
به عنوان یک تعریف روشن و جامع می توان به تعریف استانلی
دیویس (به نقل از مشبکی ،1377،ص439 ) اشاره کرد: » فرهنگ سازمانی الگویی از ارزشها
و باورهای مشترک است که به اعضای یک نهاد معنی و مفهوم می بخشد و برای رفتار آنان
در سازمان دستورهایی فراهم می آورد.
فرهنگ خصیصه ای پایدار است که هنگام بدو ورود کارمند جدید
به سازمان باید خود را با فرهنگ سازمان وفق دهد و سازمان را با آن خصیصه بشناسد .
انواع فرهنگ سازماني11
انواع فرهنگ سازماني
هرچه باورهاي مشترک ژرفتر و منسجمتر باشند فرهنگ قوي تر است
و هرچه باورها متفاوت و وجه اشتراک آنها کمتر باشد فرهنگ ضعيفتر خواهد بود .
ديويس 4 نوع (دسته) تقسيم بندي به شرح زير ارائه مي دهد:
1. سازمان
هايي با فرهنگ علمي (Academg)
تاکيد اين نوع سازمانها بر استخدام افراد جوان و با تمايل
به يادگيري, پرورش دادن آنها و تقويت شخصيت علمي و تخصصي آنهاست.
2. سازمانهايي
با فرهنگ باشگاهي (Club)
در اين سازمانها تاکيد بر تناسب داشتن روحيه افراد به
وفاداري و تعهد نسبت به سازمان است و در فرهنگ باشگاهي ارشديت و سن و سنوات خدمت
در سازمان معيار عمده اهميت و ارزش افراد است.
نمونه اين سازمانها ادارات دولتي و سازمانهاي نظامي
3. سازمانهايي
با فرهنگ تيمي(team)
در اين نوع سازمانها تاکيد بر نوع آفريني, ريسک پذيري و
آزادي عمل است نمونه بارز اين گونه سازمانها, سازمان حسابداري- مشاوران حقوقي-
بانکها- سازمانهاي مشاوره اي- سازمانهاي تبليغاتي- سازمانهاي توليد نرم افزار-
تحقيقات بيولوپيکي
سازمانهايي با فرهنگ سنگري (Fort)
بر عکس فرهنگ تيمي که به اختراع و اکتشاف ارج مي نهد, فرهنگ
سنگري بر حفظ و بقاياي سازمان تاکيد دارد و در اين فرهنگ امنيت شغلي حائز اهميت
زيادي است. نمونه اين سازمانها عمده فروش بزرگ- هتل- سازماناي اکتشاف- نفت و گاز و ...
تقسيم بندي ديگري از فرهنگ سازماني توسط دو نفر از
انديشمندان مديريتي به نام «هاروي و براون» ارائه شده است که ذکر مي شود. ميتوان
ميزان قدرت و اقتدار فرهنگ سازماني را بر اساس دو معيار بسيار مهم تعداد اعضاي
متعهد به ارزشها و سهيم بودن در ايجاد فرهنگ سازماني قالب و ميزان تعهد اعضا به
ارزشها و هنجارهاي قالب سازماني تعيين کرد.
با قرار دادن اين دو معيار در کنار هم ماتريسي 4 قسمتي به
دست مي آيد که نشان دهنده سه نوع فرهنگ سازماني به شرح زير مي باشد.
1.فرهنگ قوي (زياد)
فرهنگ سازماني است که در آن تعداد اعضاي متعهد به ارزشها
غالب زياد و ميزان تعهد آنها قوي مي باشد. ( هم کميت و هم کيفيت)
2.فرهنگ ميانه
اين نوع فرهنگها حد فاصل دو فرهنگ قوي و ضعيف هستند, برخي
داراي تعداد اعضاي متعهد زيادي هستند که ميزان تعهد آنها ضعيف و کم است و برخي هم
داراي تعداد اعضاي متعهد کم ولي با ميزان تعهد قوي و زياد هستند (کميت بدون
کيفيت), يا (کيفيت بدون کميت)
3.فرهنگ ضعيف
فرهنگ سازماني است که تعداد اعضاي متعهدشان کم و ميزان تعهد
تعداد اندک هم ضعيف است (نه کميت و نه کيفيت)
فرهنگ قوي رضايت را افزايش, نقل و انتقال و ترک خدمتها را
کاهش و همگوني دروني را جايگزين قوانين و مقررات رسمي سازمان ميگردد.
اقدامات براي تغيير فرهنگ سازمان
بخشي از اقداماتي که در اغلب متون به آنها اشاره شده و در
تغيير فرهنگ سازمان بسيار موثراند عبارتند از :
تغيير يا جابه جايي مديران کليدي سازمان, زيرا مديران,
رهبران تغيير و فرهنگ هستند.
ساختن و شايع کردن داستانها و نمادهاي سمبليک و استفاده
وسيع و از وسايل سمعي و بصري در معرفي آنه.
تشويق افرادي که باورهاي آنها با باورهاي استراتژيک همسوتر
است.
اطمينان بخشيدن به کارکنان از اينکه تغييرات مورد نظر در
اعمال استراتژي براي آنها مخاطراتي به بار نخواهد آورد.
در مقررات جديد سازمان بر باورها و ارزشهاي مورد نظر تاکيد
شود و رعايت کنندگان آن تشويق گردند.
هنجارهاي نانوشته به تدريج جايگزين هنجارهاي ناشي از مقررات
نوشته شده گردد و پس از تغيير هنجارهاي جديد رسمي شود.
خرده فرهنگ هاي مغاير سازمان با آموزش, غني سازي مشاغل
تقويت و تغيير مشاغل تضعيف گردد.
براي کارکنان به ويژه مديران با باورهاي هم سو و سازگار
محيطي مطمئن و مورد اعتماد ايجاد شود.
تدابيري که در تثبيت فرهنگ سازمان مي توان اعمال کرد به دو
دسته قابل تقسيم بندي است
تدابيري که در جهت همسو نگه داشتن ببورهاي کارکنان موجود با
باورهاي مديران عالي سازمان بايد اعمال شود.
ورود افراد با باورهاي مورد نظر که اين اقدام در مورد
استخدام افراد جديد و انتقال کارکنان از سازمانهاي ديگر به کار گرفته مي شود.
استراتژي و فرهنگ
پروفسور دان دني سان در زمينه فرهنگ سازماني و اثربخشي
تحقيق انجام داد و به اين نتيجه رسيد که رابطه مناسب بين استراتژي, محيط و فرهنگ
به گونه ايست که مي توان آن را در4 گروه گنجانيد. (به نمودار1-5 مراجعه کنيد) اين
گروه ها به دو عامل بستگي دارند:
ميزاني که محيط رقابتي بايد تغيير کند يا ثابت بماند و 2-
ميزاني که توجه سازمان به امور داخلي يا خارجي معطوف گردد. با توجه به اين تفاوتها
4 گروه مذبور عبارتند از: انعطاف پذيري, مشارکتي, ماموريتي و تداوم رويه در
رفتارها.
فرهنگ انعطاف پذيري
از ويژگيهاي فرهنگ انعطاف پذير اين ايت که از مجراي انعطاف
پذيري و از نظر استراتژيک به محيط خارجي توجه و کوشش مي شود تا نيازهاي مشتريان
تامين گردد.
فرهنگ ماموريتي
سازماني که چنين فرهنگي بر آن حاکم است مي کوشد تا نيازهاي
محيط خارجي را تامين کند ولي الزامي در خود نمي بيند که به سرعت دستخوش تغييرات
قرار گيرد. در فرهنگ ماموريتي به ديدگاههاي مشترک (از نظر هدف سازمان) توجه زيادي
ميشود .
فرهنگ مشارکتي
در فرهنگ مشارکتي به مسئله مشارکت و درگيري اعضاي سازمان
(در امور) و توجه کردن به تغييراتي که به سرعت در محيط خارجي رخ ميدهد توجه ميشود.
اگر فرهنگ به شدت مشارکتي شود در سازمان کنترل قومي اعمال ميگردد .
سازمان دانشگاهي
داراي نمونه اي از فرهنگ مشارکتي است . در سازماني که داراي
چنين فرهنگي باشد به کارکنان و اعضاي سازمان اهميت بسياري داده ميشود. در اين
راستا سازمان ميتواند خود را با بازارهاي در حال تغيير و پررقابت وفق دهد .
فرهنگ مبتني بر تداوم
سازماني که چنين فرهنگي بر آن حاکم باشد بر امور درون
سازمان تاکيد ميکند و ميکوشد خود را در محيطي ثابت بپندارد و از نظر رفتار نوعي
تداوم رويه در پيش بگيرد. چنين سازماني داراي فرهنگي است که در آن روش يا شيوه
انجام کارها مورد توجه و تاکيد قرار ميگيرد .
http://hosinhatami.blogfa.com/post-632.aspx
انواع فرهنگ به عقيده روتبنديکت
فرهنگ ديونيزى Dionysienne
که تمايل به پرخاشگرى در آنها بيشتر است دوبوها (Dobu)، در سواحل جنوبى گيتهٔ جديد داراى اين نوع فرهنگ مىباشند. بنابراين دوبوها خواستار
جنگجويان ورزيده هستند.
فرهنگ آپولونى Apollnienne
خصوصياتى مانند قناعت، صلح دوستي، ميانهروي، تعادل و گرايش
به زندگى مسالمتآميز، الگوهاى اساسى اين فرهنگ است. نمونه مورد استناد بنديکت سرخپوستان
زونى است که در ميان قبائل پوئبلو در نيومکزيکو، زندگى مىکنند، آنها افراد خود را
متمايل به همکارى و اهل منطق تربيت مىکنند.
کازنو معتقد است که اين طبقهبندى کلى نيست زيرا قبائلى
وجود دارند که افراد خود را طورى تربيت مىکنند که خصوصيات فرهنگ پهلوانى و فلسفى
را داشته باشند. اگر زوزنىها و ديوها را لحاظ خصوصيات رفتارى با يکديگر متفاوت
هستند، بدان جهت است که افراد جامعه اين رسم را مىخواهند. بهعبارت ديگر فرد است
که فرهنگ را توجيه مىکند.
بنديکت مىگويد:
مجموعه فرديتها است که به فرهنگ شکل مىبخشد ولى شکل کلى
برتر از تکتک افراد است از اينرو بر آنها حاکم است. تأثير و حاکميت فرهنگ بر
افراد در همهٔ جوامع يکسان نيست. در برخى از جوامع فشارهاى فرهنگى به مراحل
ابتدائى زندگى افراد محدود مىشود، و حال آنکه در جوامع ديگر تا پايان عمر اين
جريان فرهنگى ادامه دارد، مثلاً در بين زونىها نظارت و کنترل بر مسائل جنسى از
آغاز کودکى تا بزرگسالى ادامه دارد، ولى نزد ملانزىها از آغاز آزادى مطلق جنسى
وجود دارد و بعد کامجوئى آن مورد توجه است نه تشکيل خانواده.
%D8%B1%D9%88%D8%AA%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA/
انواع فرهنگ بهعقيده ديويد ريزمن(David Reisman)
فرهنگى که افراد آن تحتتأثير سنتها قرار دارند
آنان مىکوشند تا در هر امرى از سنتها پيروى کنند و چنانکه
معمول است، اعمال و رفتار خود را تنظيم نمايند. گورويچ مىگويد که اين نوع افراد
مطابق با روستاى جوامع سنتى است که در آنها تغييرات بسيار کند است.
فرهنگى که افراد آن ابتکار عمل دارند
افراد در آن مىکوشند تا رفتار خود را تحتتأثير آگاهىهاى
شخصى منظم نمايند. ريزمن افراد اين نوع فرهنگ را خودمختار مىنامد.
افراد اين فرهنگ تحتتأثير ارزشها و هنجارهائى هستند که از
راه تربيت اجتماعي، که معمولاً منطبق با نيازهاى زمان است، به آنها آموخته شده
است، نمونهٔ اين فرهنگ همان است که در جوامع سرمايهدارى و شهرى غيرسنتى
وجود دارد.
فرهنگ دنباله و يا التقاطى
رفتار افراد در اين فرهنگ از منابع گوناگون متأثر مىشود،
و بايد بهنحوى خود را تطبيق دهند. در اين نوع فرهنگ افراد تابع عقيده و نظرى
هستند که ديگران دربارهٔ آنها اظهار مىدارند 'آنها تابع آنچه فکر مىکنند خوب است نيستند
بلکه تابع آن چيزى هستند که فکر مىکنند ديگران از آنها انتظار دارند. نمونهٔ اين فرهنگ در نظام ديوانسالارى
حاکم در جوامع بشرى امروز نزد کارکنان مؤسسات دولتى و خصوصى وجود دارد (هانري، مندراس،
ژرژ گورويچ، جامعهشناسي، ترجمه باقرپرهام، ص ۹۰).
براين اساس ريزمن پيامد اين جريان فرهنگى را پيدايش سه
شخصيت متمايز سنتي، فعال يا خودمختار و دنبالهرو مىداند.
http://vista.ir/content/55473/انواع-فرهنگ-بهعقیده-دیوید-ریزمن(David-Reisman)/
به عقيده ويليام گرام سامنر
شيوههاى قومى
عادت و روشهاى سنتى حاکم بر رفتار افراد است که عدم اجراء
آنها مستوجب مجازات خواهد بود.
رسوم اجتماعى
قادر است همه امور زندگى جامعه را در مجراء درست خود قرار
دهد. اطاعت و اجراء آنها، حتى اگر هم درست نباشد، چون مورد قبول جامعه است الزامى
است.
قوانينى مدون
که هنجارهاى مدون و مصوب مقامات سياسى و ادارى جامعه است و
رفتار عمومى جامعه را، براى انتظام امور، راهبرى و نظارت مىنمايد
(محسني، منوچهر، مقدمات جامعهشناسي، ص ۱۸۲-۱۸۳).
انواع فرهنگ پرسش: به طور كلي چند نوع فرهنگ در عرصه فرهنگي
وجود دارد و چه سطوحي را مي توان براي آن برشمرد؟ پاسخ: در رابطه با اين سئوال
صاحب نظران و فرهنگ شناسان، براي فرهنگ انواع يا سطوح مختلفي را ذكر مي كنند و
مباني متفاوتي را براي تقسيم بندي در نظر مي گيرند. يكي از تقسيم بندي ها بر مبناي
دامنه شموليت زماني و جامعه تحت پوشش محيط فرهنگي مي باشد. در اين تقسيم بندي
انواع فرهنگ عبارت است از: 1-فرهنگ ملي 2-فرهنگ عمومي 3-فرهنگ تخصصي 4-فرهنگ
سازماني فرهنگ ملي فرهنگي است كه چندين نسل در آن مشترك اند و به عنوان عامل موثر
در تعيين هويت ملت ها قلمداد مي شود. فرهنگ عمومي فرهنگي است كه وجوه مشترك زيادي
با فرهنگ ملي دارد ولي در مظاهر فرهنگي با تغييرات متناسب با شرايط و مقتضيات
محيطي همراه است. به يك معنا فرهنگ عمومي، ظهور و نمود فرهنگ ملي در دوره هاي
زماني كوتاه مدت و تحت تاثير شرايط زماني است. عموم افراد جامعه در فرهنگ عمومي
مشترك اند. فرهنگ تخصصي فرهنگي است كه بخشي از افراد يك جامعه براساس حرفه و تخصص
و حوزه شغلي خويش در آن مشترك اند. فرهنگ هاي تخصصي عبارتند از فرهنگ فرهنگي،
فرهنگ سياسي، فرهنگ اجتماعي، فرهنگ اقتصادي، فرهنگ سازماني، فرهنگي است كه افراد
يك سازمان در آن مشترك اند. در يك تقسيم بندي ديگر فرهنگ را به انواع و سطوح زير
طبقه بندي مي كنند كه در يك بستركنش و واكنش اين فرهنگ ها با يكديگر در تعامل مي
باشند. 1-فرهنگ سازماني 2-فرهنگ تخصصي 3-فرهنگ عمومي 4-فرهنگ ملي 5-فرهنگ منطقه اي
6-فرهنگ جهاني مقام معظم رهبري سطوح وانواع فرهنگ را بدين صورت مورد اشاره قرار
داده اند. الف) فرهنگ ملي «عاملي كه يك ملت را به ركود و خمودي يا تحرك و
ايستادگي، يا صبر و حوصله، يا پرخاشگري و بي حوصلگي، يا اظهار ذلت در مقابل
ديگران، يا احساس غرور و عزت در مقابل ديگران، به تحرك و فعاليت توليدي يا به
بيكارگي و خمودي تحريك مي كند فرهنگ ملي است. فرهنگ با همين تعريف ويژه، محصول
تعريف جمعي از يك جامعه است و خودش موثر در همه حركات و تحولات و تشكيل دهنده هويت
يك جامعه است.»1 ب) فرهنگ عمومي «در داخل كشور، چيزهايي كه در فرهنگ عمومي ما ضعيف
است يا جايش كم است يكي از آنها انضباط است، ديگري اعتماد به نفس ملي و اعتزار ملي
است، مورد بعدي قانون پذيري است، موضوع ديگر غيرت ملي است، موارد ديگر، فرهنگ
ازدواج، فرهنگ رانندگي، فرهنگ خانواده فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است» نقل به
مضمون2 ج) فرهنگ تخصصي «فرهنگي كه بايد در توليد، خدمات، ساختمان سازي،كشاورزي،
صنعت، سياست خارجي و تصميمات امنيتي رعايت شود»3 د) فرهنگ سازماني «فرهنگ اداره-
رشوه بگيريم يا نگيريم- با رشوه گير چكار كنيم- كار مردم را چگونه راه بياندازيم4.
بنابراين يكي ديگر از شاخص هاي فرايند مهندسي فرهنگ شناخت انواع و سطوح مختلف
فرهنگ است كه در اين زمينه بايد ضمن شناخت فرهنگ ها، نوع تعامل و تاثير و تاثري كه
آنها نسبت به يكديگر دارند را نيز مشخص نمود
روزنامه كيهان، شماره 18696 به تاريخ 30/9/85، صفحه 6
(معارف) Normal 0
false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */
table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal";
mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:"";
mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in;
mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt;
mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan;
font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";
mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial;
mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1299363
فرهنگ سازمانی ارائه کننده طرح مفهومی است که کارمندان می
توانند به گرایشها و رفتارهای مرجع سازمان پی ببرند و از همه مهمتر این که خود
فرهنگ بر رفتار کارکنان تأثیر می گذارد .
»فرهنگ سازمانی
شیوه انجام گرفتن امور در سازمان را برای کارکنان مشخص می کند و ادراکی است یکسان
از سازمان که وجود آن در همه اعضای سازمان مشاهده می گردد و نشان دهنده مشخصات
معمولی و ثابتی است که یک سازمان رااز سازمان دیگر متمایز می کند ».(رابینز به نقل
از کاظمی ، 1375 ، ص 82 )
فرهنگ سازمانی پدیدهای است كه در سازمان است و همۀ اعضاء
اتفاق نظر دارند كه یك دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت میكند.
شناخت و درك چیزی كه فرهنگ سازمان را میسازد، شیوۀ ایجاد و دوام آن به ما كمك میكند
تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه كنیم.
« به طور کلی
تعاریف فرهنگ سازمانی بین دو حد «روش انجام کار» و«روش فکر کردن» در مورد کارها
قرار می گیرد که در یک طرف محور ، فرهنگ سازمانی را می توان به عنوان روش فکر کردن
در امور مختلف سازمان و طرف دیگر آن را به عنوان روش انجام دادن کارهای مختلف
سازمان تعریف کرد.» (زارعی متین ، 1374ص21)
محققان زیادی به فرهنگ سازمانی توجه کرده اند. بعضی به جنبه
های غیر قابل مشاهده آن و بعضی دیگر به ماهیت اساسی ومتغیرهای عمیق تر فرهنگ کمتر
توجه کرده اند.
میرسپاسی (1373) معتقد است که : اگر سازمان را به کوه یخی
تشبه کنیم بخش اندکی از آن بیرون از آب وبخش اصلی آن یعنی فرهنگ در زیر آب قرار
دارد. « یعنی جنبه های غیر رسمی بخش پنهان است این بخش ناآشکار، به طور سنتی، یا
هرگز بررسی نمی شود و یا به گونه ای نارسا کاویده می گردد.(ص25)
علی رغم تنوع ظاهری در تعاریف ارائه شده صارمی (1372)
خصوصیات مشترکی برای فرهنگ سازمانی بیان کرده است :
1- همه
تعاریف به طور بالقوه به مجموعه ای از ارزشها اشاره دارد که توسط اعضای یک موسسه
مورد تبعیت قرار می گیرد.
2- ارزشهای
سازنده یک فرهنگ غالباً مفروض هستند یعنی به جای اینک در کتابی نوشته و یا در یک
برنامه آموزشی تصریح شوند، از فرضیات اساسی کارکنان موسسه به شمار می روند.
3- تأکید بر
وسایل نمادی است که از طریق آنها ارزشهای موجود در یک فرهنگ سازمانی منتقل می شوند.
حال با استفاده از سه ویژگی مشترک می توان گفت : فرهنگ
سازمانی مجموعه ای از ارزشهای غالباً مفروض می باشد که به افراد سازمان در درک
اعمال قابل قبول و غیر قابل قبول کمک می کند. این ارزسها غالباً از طریق داستانها
و دی
مطالب مشابه :
انواع مشاغل
تحقیق - انواع مشاغل - الجَنَّةُ حَرامٌ عَلي كُلِّ فاحِشٍ أن يَدخُلَها:ورود به بهشت بر هر
فرهنگ و انواع آن
تبلیغات فرهنگی - فرهنگ و انواع آن غني سازي مشاغل تقويت و تغيير مشاغل تضعيف گردد.
صنایع فرهنگی
2- شاخه ها و انواع صنایع فرهنگی را نام را با تخصص های مختلف و در مشاغل متنوع به
مشاغل خانگی
در لیست مشاغل خانگی مجاز و قابل انجام در منازل، 120 رشته صنایع دستی وجود دارد. بخش تولیدی شامل
سازمانها و مراگز فرهنگی
مدیریت امور فرهنگی انواع سازمانها ها ، روابط بین مقامات و مشاغل بر اساس سلسله مراتب
معرفی انواع مشاغل خانگی
معرفی انواع مشاغل اطلاعات در زمینههای مختلف و مورد تقاضا، فروش کتاب و تولیدات فرهنگی
جزوه سازمان ها و مراکز فرهنگی( استاد شکری)
مدیریت امور فرهنگی های قرن ما شده ، مشاغل ساده وتکراری که برای انواع ياريگريها در
برچسب :
انواع مشاغل فرهنگی