وداع
وداع
مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
به خدا مي برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
مي برم تا كه در آن نقطه دور
شستشويش دهم از رنگ نگاه
شستشويش دهم از لكه عشق
زين همه خواهش بيجا و تباه
مي برم تا ز تو دورش سازم
ز تو اي جلوه اميد حال
مي برم زنده بگورش سازم
تا از اين پس نكند باد وصال
ناله مي لرزد
مي رقصد اشك
آه بگذار كه بگريزم من
از تو اي چشمه جوشان گناه
شايد آن به كه بپرهيزم من
بخدا غنچه شادي بودم
دست عشق آمد و از شاخم چيد
شعله آه شدم صد افسوس
كه لبم باز بر آن لب نرسيد
عاقبت بند سفر پايم بست
مي روم خنده به لب ‚ خوينن دل
مي روم از دل من دست بدار
اي اميد عبث بي حاصل
مطالب مشابه :
وداع
وداع. مي روم خسته و افسرده و زار سوي منزلگه ويرانه خويش به خدا مي برم از شهر شما
شعر وداع با ماه مبارک رمضان
ستوده - شعر وداع با ماه مبارک رمضان - قرآن معجزه جاویدان - ستوده
شعر وداع با ماه رمضان
پایگاه اشعار آئینی - شعر وداع با ماه رمضان - ثامن تم; آر اس اس; تماس با ما; موضوعات
وداع
شعر و ادبیات - وداع - نامی که مرده است بر روی لبانم مرده است این نام سالهاست.
شعر وداع از (غریب)
اشعار غریب - شعر وداع از (غریب) - گزیده ای از اشعار مذهبی شعرای ایران زمین و مطالب مذهبی فارسی
وداع با ماه رمضان
شعر و شاعری - وداع با ماه رمضان - سرنوشت دین و دنیای همه .هست در دست علی و فاطمه
اشعار وداع با ماه رمضان - علی اکبر لطیفیان
اشعار وداع با ماه رمضان - علی اکبر شــــــعر و مدح ائـــــمه
برچسب :
شعر وداع