شعری از ملا حسن کاشی در منقبت امام رضا(ع)
شعری از ملا حسن کاشی در منقبت امام رضا(ع)
اهل کاشان است و زادهی آمل و آرميده در زنجان. کمالالدين حسن کاشی در حدود سال 680 هجری در آمل به دنيا آمده و به گفتهی تذکرهنويسان از جوانی خدایترس و پارسا بوده و جز در مناقب ائمه شعر نگفته است. وی از بزرگترین شعرای زمان خود بود که هیچگاه مدح شاهان نکرده و شعرهای او همگی در مدح ائمهٔ اطهار (ع) بوده است.در کتاب تاريخ يزد نوشته احمد بن حسين بن علی کاتب، به عنوان قديمیترين مأخذی که از کاشی ياد شده، پس از اشاره به سفر سلطان محمد خدابنده به مشهد مقدس مینويسد: چون سلطان به مشهد در آمد، درويشی نمدپوش را ديد که پشت بر قبر امام باز داشته بود، سلطان قهر کرد و گفت: تو کيستی؟ آن درويش مولانا حسن کاشی بود و چون سلطان گفت: تو کيستی؟ گفت:
منم که میزنم از حبّ آلحيدر لاف
ز جان و دل شده مولای آل عبدمناف
منم که موی وجودم به گاه رزم سخن
شود به کين خوارج چو رمح زهره شکاف
و اين قصيده در بديهه گفت و بر سلطان بخواند. سلطان محمد يک طشت طلا بدو بخشيد. (تاريخ جديد يزد ص 74)
ميرزا عبدالله افندی بر اين باور است که سه نفر در تشيع ايران نقش داشتند: شيخ حسن کاشی، علامه حلی، و محقق کرکی. وی در عصری وارد ميدان ادب شيعی شد که سلطان محمد خدابنده نيز تمايل شيعی خود را آشکار کرده و نيازمند آن بود تا عالمان و اديبان در دو بخش فقه و ادب به کمک وی بشتابند. کاشی اين نقش را در بخش ادب عهدهدار شد.
آرامگاه او در يک کيلومتری گنبد سلطانيهی زنجان است و بقعهی آن در روزگار شاه طهماسب صفوی بنا شده و در دورههای بعد در آن تعميراتی صورت پذيرفته است.
ديوان او در سال 1388 به تصحيح سيد عباس رستاخيز و در شمار انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی چاپ شده است. اين ديوان دو قصيده در منقبت امام رضا(ع) دارد که يکی از آنها اين است ...
دوش چون تيرهشب صبح به پايان آمد/ نوبت زمزمهی مرغ سحرخوان آمد
نفَس عيسوی آورد صبا از دم صبح/ تا در اجزای طبايع مدد جان آمد
چشم ما از دم مشکين صبا روشن شد/ گويی از مصر نسيمی سوی کنعان آمد
گوی سيمين مهِ بدر به سرحدّ افق/ هم به چوگان فلک بر سر ميدان آمد
يزک صبح به لشکرگه گردون درتاخت/ کاينک اندر عقبم موکب سلطان آمد
چه عجب بوی بهشت از دم بادی که در او/ اثری از شرف خاک خراسان آمد
شرف خاک خراسان همه دانی که ز چيست؟/ زانکه در بقعهی او روضه رضوان آمد
مشهد پاک معلاّی امام معصوم/ آن که خاکش ز علوّ افسر کيوان آمد
آن که در گلشن لطفش ز سر شرط ادب/ دست فراش صبا مجمرهگردان آمد
و آن که در حضرت جاهش ز پی قدر و محل/ پرّ طاووس فلک مروحهجنبان آمد
و آن که اندر حرم جان محبّان، مهرش/ مالک چارحد خانهی ايمان آمد
حضرتش را ز فلک زائر و زوّار رسيد/ درگهش را زملک حاجب و دربان آمد
خوشهچين درِ او کسری و کيخسرو شد/ خاکبوس زه او قيصر و خاقان آمد
کاروان ره شه زا سوی جنات نعيم/ نور مهرش عوش شمع درخشان آمد
يک طواف درش از قول امام قرشی/ تا به هفتاد حج نافله يکسان آمد
هر دو عالم ز طفيل نظرش هستی يافت/ خوان فطرت سبب جدّ تو مهمان آمد
وقت انکار عدو سنگ به زير قدمش/ از ره معجزه چون موم به فرمان آمد
ظلمت کفر بدل گشت به نور ايمان/ شعلهی خنجر نابت چو به ميدان آمد
نام معصومهی تو بحر طهارت بُد از آن/ که چو سبطين از او لؤلؤ و مرجان آمد
آن که بر خط موالیّ تو سر را بنهاد/ در گلستان بقا همدم ولدان آمد
و آن که از جادهی تأييد شما رخ برتافت/ در بيابان شقا پيرو شيطان آمد
حبّ تو حبل متين است و از اين چاه غرور/ بر زبر جز که بدين واسطه نتوان آمد
کشتی نوح چو با توست؛ چه باک ای خواجه/ گر جهان را بهمثل نوبت طوفان آمد
پايهی قدر ثنای تو به رفعت، شاها/ برتر از مرتبهی فهم سخندان آمد
خاک طوس از شرف خاک تو در ديدهی جان/ راحتافزایتر از سنگ سپاهان آمد
ذرّهی خاک رهت چرخ به جان کرد بها/ عقل را از ره انصاف بصر زان آمد
دامن عصمتت از طين طبيعت نآلود/ لاجرم مهر و مَهَت گوی گريبان آمد
ای شه آل عبا! کز شرف و مدحت تو/ جوهر نسبت تو زيور قرآن آمد
مسند تخت تو از سورهی طه افتاد/ افسر فرق تو از آيت عمران آمد
والی ملک ولايت تويی از صدق و يقين/ نص قرآن به چنين معجز و برهان آمد
ناقصی گر بهتعصب حق تو بازگرفت/ در کماليت ذات تو چه نقصان آمد؟
در نبوت چه زيان آمد اگر روزی چند/ اهرمن نامزد تخت سليمان آمد؟
گلبن لطف تويی باغ هدی را لکن/ بهرهی حاسد از آن خار مغيلان آمد
گر ز خرطبعی، گوساله پرستيد يهود/ زين چه نقصان به سوی حضرت يزدان آمد؟
شعر اين بنده در اثنای مديحت بهمثل/ پيش دريا اثر قطرهی باران آمد
نزد درگاه جلال تو ندارد قدری/ گر همه نظرم رهی گوهر رخشان آمد
ليکن از رتبت اخلاص به نظم آوردم/ آنچه در وسع من عاجز حيران آمد
لايق نزد سليمان نبود پای ملخ/ ليکن از مورچه اين تحفه فراوان آمد
خلف صدق محمد تويی از روی يقين/ شايد ار بنده حسن نايب حسّان آمد
استرآباد که نزهتگه باغ ارم است/ بی جناب تو مرا ليک چو زندان آمد
چشم دارم که کنم بر در تو جان افشان/ ز استياق تو کنون جان به لبم زان آمد
گر چه دارم وطن خويش در آمل، ليکن/ نسبت شعر من از خطهی کاشان آمد
مطالب مشابه :
چاپ دیجیتالی بر روی کاشی
تصاویر تهیه شده توسط دوربین دیجیتالی با استفاده از نرم افزار به طرح گرافیکی کاشیهای
دکوراسیون دیجیتالی بر روی کاشی
تصاویر تهیه شده توسط دوربین دیجیتالی با استفاده از نرم افزار به طرح گرافیکی کاشیهای
روش های تمیز کردن دیوار، کاشی و سرامیک
روش های تمیز کردن دیوار، کاشی و مجموعه فایلهای گرافیکی. و بی نظیر طرح های
طرح های بسته بندی
این مجموعه شامل طرح های مورد استفاده کاشی تزئینی افزارهای گرافیکی قابل
طرح های توجیهی
دانلود پروژه و طرح های طرح شغلی فعالیت های گرافیکی; خلاصه طرح کاشی و سرامیک; دانلود طرح
دکوراسیون سیاه و سفید و همه زیبایی اش
از خطوط راه راه عمودی تا کاشی های طرح دار کف زمین می توانید همه جای خانه را طرح های گرافیکی
شعری از ملا حسن کاشی در منقبت امام رضا(ع)
کمالالدين حسن کاشی در حدود سال 680 هجری در دانلود مولودی های حضرت طرح های گرافیکی
سری 6 نور مخفی گرافیکی
از طراحی تا اجرا شامل گچکاری رابیتس کاری کاشی کاری با گرافیکی طرح های خارجی : سری 6
برچسب :
طرح های گرافیکی کاشی