مصاحبه با بیسوادان و سوادآموزان شرکت کننده در کلاس ها

مصاحبه با بیسوادان و سوادآموزان شرکت کننده در کلاس ها

 

چه خوش گفت: پیغمبر راست گوی                          زگهواره تا گور دانش بجوی

مقدمه:

در مورد موضوعات مختلف مقاله نویسی و پژوهش چند روزی فکر کردم ولی چیزی به ذهنم خطور نکرد که راجع به آن مطلبی بنویسم که اولاً تکراری نباشد، ثانیاً مطلبی باشد که به همکاران و مسئولان امر کمک کند، تا برنامه ریزی بهتری برای مسأله  سواد آموزی و ریشه کن کردن بیسوادی بکار گیرند.

بعد از چند روز مطلبی به ذهنم خطور کرد، و آن این بود که اگر مسولان امر بخواهند کاری برای افراد بیسواد بکنند و برای باسواد شدن آنان برنامه ریزی کنند، باید نظر خود آنان را جویا شوند. علّت اینکه تاکنون بعد از گذشت چندین سال از تشکیل نهضت سوادآموزی، در کلاسهای سوادآمزی شرکت نکرده و با سواد نشده اند را جویا شوند. و به سراغ این افراد بروند و از نزدیک و با صمیمیت با آنان باب گفتگو را باز کنند، و از آنان بپرسند. که 1- شما دوست دارید. باسواد شوید یا نه؟ 2- شما دوست دارید ما چگونه عمل کنیم تا شما بتوانید باسواد شوید؟

و دیگر اینکه به سراغ افرادی برویم که در اثر شرکت در کلاسهای سواداموزی باسواد شده اند. و از آنان بپرسیم:

1- شما چگونه برنامه ریزی کردید که توانستید، در کلاسهای نهضت سوادآموزی شرکت کنید و باسواد شوید؟

2- چه فایده هایی از باسواد شدنتان دیده اید؟

تجربیات این افراد را در اختیار افراد بیسواد بگذاریم.

 بنابراین تصمیم گرفتم به سراغ این دو گروه از افراد بروم، و پرسشهایی از این دو گروه بکنم و جواب آنان را عیناً در اینجا بیاورم و در پایان جمع بندی کرده و نتیجه گیری کنم.

 

در اینجا لازم دیدم، پیش از آنکه مطلب اصلی را پیش گیرم، خاطره ای را نقل کنم، که بی رابطه با موضوع نیست. و آن اینکه در نیمه دوم سال1387 که برای جذب افراد بیسواد یه یکی از روستاهای اطراف شهرستان رفته بودیم، یکی یکی درها را می زدیم، و افراد بیسواد را ثبت نام می کردیم، در بین این خانوارها که به یکی از خانه ها مراجعه کردیم. چند دختر بیسواد در این خانه بود، که حدود 14 الی 16 سال داشتند. و من بسیار راغب بودم، که این دختر خانمهای جوان را ثبت نام کنم، و نسبت به باسواد شدن آنان تلاش کنم. در را زدیم. یکی از دخترخانمها دم در آمد. ازش خواستم، شناسنامه اش را بیاورد. گفت: شناسنامه ام پیش مادرم هست. و او در خانه نیست. گفتم: می رویم بعداً برمی گردیم. برای بار دوم مراجعه کردیم. نتیجه ای نداشت. برای بار سوم دم در آمدیم. در را زدیم. برادرش بیرون آمد و با عصبانیّت گفت: ما کسی را نداریم که ثبت نام کند. از اینجا بروید. و علّت را هم نگفت . مأیوسانه از آنجا دور شدیم. اما این سوال برایم باقی ماند که چرا اجازه نمی دهند، این دختر خانمها باسواد شوند؟ علّت چیست؟ چه مشکلی ممکن است داشته باشند؟ بنابراین تصمیم گرفتم، اولین کسی که به سراغش می روم، همین خانواده باشد. و علت، اینکه اجازه نمی دهند، دخترشان در کلاس سوادآموزی شرکت کند را بدانم. روز ششم بهمن ماه سال 1387 ساعت 2 بعد از ظهر، بعد از کلاس، از یکی از سوادآموزان خواهش کردم، اگر می تواند همراه من بیاید تا به منزل این خانم ها برویم و من سوالهایی از آنان بپرسم. و ایشان قبول کردند. به اتفاق به منزل آنان مراجعه کردیم. در را زدیم. دختر خانمها در حیاط بودند. یکی از آنها نزدیک آمد. سلام و احوال پرسی کردیم.گفتم: مهمان می خواهید؟ مادرش هم آمد. گفتند: چرا که نه! ما را به خانه دعوت کردند. و با چای از ما پذیرایی کردند. پدر و برادرش در خانه نبودند. در حین چای خوردن باب صحبت را باز کردیم. و از آنان خواهش کردیم. مثل یک دوست و خواهر با ما صحبت کنند و به ایشان توضیح دادیم که قصد نداریم، تا شما را مجبور کنیم، که به کلاس سوادآموزی بیایید. و منظورمان را از به خانه آنان توضیح دادیم. و گفتیم: که ما چند سوال داریم، که انتظار داریم صادقانه به ما جواب دهید. تا شاید بتوانیم، کمکتان کنیم که با سواد شوید. آنان با کمال میل قبول کردند. من با خیال راحت اینگونه سوالهایم را شروع به پرسیدن کردم.

1- چند سال داری؟ 16 سال

2- آیا به مدرسه رفته ای؟ تا دوم ابتدایی به مدرسه رفته ام، و دیگر نرفته ام.

3- چرا درستان را ادامه ندادید؟ خوب دوست نداشته ام علاقه نداشته ام

4- آیا حروف الفبای فارسی را بلدی؟ نه

5- می توانی از برنامه های تلویزیون که به زبان فارسی است استفاده کنی؟ می توانی زبان فارسی را بفهمی؟ بلی، همه را می دانم

6- آیا دوست داری باسواد شوی؟ نه

7- چرا دوست نداری؟ به دردم نمی خورد کار خانه می کنم، قالیبافی می کنم.

8- مگر سواد عیبی دارد که نمی خواهی یاد بگیری؟ نه ندارد ، من دوست ندارم.

9- دوست نداری یا پدر و مادرت اجازه نمی دهند؟ گفتم که دوست ندارم.

 

مادرش جواب داد ما کاری به کارش نداریم خودش نمی خواهد درس بخواند خیلی باهوش است فقط علاقه ای بهدرس خواندن ندارد.

از مادرش پرسیدم آیا پدر یا برادرش اجازه نمی دهند؟ گفت نه! و ادامه داد گفت درس نمی خوانم پدرش هم گفت اگر دوست نداری نخوان مادر ادامه داد از این گذشته کار خانه آن قدر هست که برای درس خواندن وقتی نمی ماند. تازه قالی هم می بافیم.

 گفتم: از این حرف ها بگذریم خود شما چرا درس نمی خوانی؟جواب داد دیگر از ما گذشته که درس بخوانیم. گفتم آیا دوست نداری یاد بگیری؟ گفت چرا دوست دارم گفتم برای یاد گرفتن هیچ وقت دیر نیست. مگر عیبی دارد که افراد مسن چیزی یاد بگیرند؟ گفت: عیبی ندارد خیلی هم خوب است اما ما که وقت این کار را نداریم از یک طرف کارهای خانه از یک طرف بچه ها و از یک طرف دیگر قالیبافی. گفتم خوب ما هر کاری کردیم نتوانستیم شما را قانع کنیم حالا پیشنهاد خود شما چیست؟ ما چکار کنیم و چگونه برنامه ریزی کنیم تا شما هم باسواد شوید؟ و مسئولان سوادآموزی چکار کنند و چگونه برنامه ریزی کنند؟ که شما راحتر درس بخوانید؟جواب دادند ما نمی دانیم شما بهتر می دانید و هیچ پیشنهاد خاصی نداد.خلاصه کلام هر کاری کردیم نتوانستیم جواب درستی از زبان آنان بگیریم. گفتم این دوره که گذشت انشاالله از دوره بعد در کلاس سوادآموزی ثبت نام می کنید و باسواد می شوید. گفتند انشاالله و با آنان خداحافظی کردیم.

ز افراد دیگر به نام زهرا خانم 35 ساله و فاطمه خانم 30 ساله و سارا خانم 45 ساله و فاطمه خانم 24 ساله و حدیقه خانم 30 ساله و چند خانم دیگر؛علّت بیسوادی شان را پرسیدیم و اینکه پیشنهاد آنان برای برنامه ریزی بهتر مسئولان چیست؟ یکی از آنان گفت پدر و مادرمان به ما ظلم کرد در کودکی ما را به مدرسه نفرستادند در بزرگسالی که هم ازدواج کردیم، مشکلات خانه داری و بچه داری و دیگر کارها وقتی برای درس خواندمان باقی نگذاشته. و حوصله این کار را نداریم می دانم که اگر ثبت نام کنم یکی دو روز می روم. دیگر نمی توانم ادامه دهم. به همین جهت هیچ وقت ثبت نام نمی کنم مسئولان هم هر کاری کردند نتوانستند. مشکل از ماست که نمی توانیم درس بخوانیم آنان چکار کنند؟ و دیگر خانمها هم علّت اصلی بیسواد ماندنشان را کار زیاد خانه و نداشتن اوقات فراغت اعلام کردند. و اینک ذهنشان کند شده و حوصله این کار را ندارند. اگر بخواهیم واقعاً علّت بیسوادی این افراد را ریشه یابی کنیم. به جرآت می توان گفت: همه این حرفها بهانه است و از خودشان رفع تکلیف می کنند. در واقع این افراد به بیسواد بودن خودشان عادت کرده اند و نمی خواهند از پوستین خود خارج شوند. و رفتن به کلاس سوادآموزی برای خود نوعی بند و گرفتاری می بینند. با همه مشکلات بیسوادی در واقع سازگاری پیدا کرده اند. و چون لذّت با سوادشدن را نچشیده اند و به آن آگاهی ندارند نمی خواهند این لذّت را به دست آورند.

اگر این افراد بخواهند. با یک برنامه ریزی ساده می توانند، هم به کارهای خانه و دیگر مسائل زندگی برسند. و روزی یک یا دو ساعت از 24 ساعت را به درس خواندن اختصاص دهند. چون مطمئن هستم که بسیاری از این افراد در روز چندین ساعت از وقت خود را در خانه و کوچه می گذرانند. آموزشیاران و همکاران عزیز اگر با این افراد صحبت کنند و به آنان آگاهی دهند می توانند بسیاری از این افراد را جذب کلاسهای سوادآموزی کنند چون به تجربه دریافتیم که این افراد با آگاه شدن از مزیّت سوادآموزی و اینکه چگونه برنامه ریزی کنند که وقت درس خواندن پیدا کنند قبول کردند که باسواد شوند.

 در مقدمه متن اشاره کردیم که تصمیم داریم با دو گروه از افراد صحبت کنیم بنابراین به سراغ گروه دوم رفتیم یکی از سوادآموزان کلاس اینگونه سوال شد. آیا قبلاً از بیسواد بودن خودتان ضرری به شما رسیده؟ جواب دادند: آری ، خیلی زیاد گفتم: می توانید یک مثال بزنید؟ جواب دادند اینکه نتوانستم تابلوها را بخوانم و آدرس را پیدا کنیم خیلی برایم اتفاق افتاده یا نوشته ای را دیده و نتوانستم بخوانم خیلی ضررها برایم رسیده است وقتی نمی توانستم چیزی را بخوانم احساس خفگی می کردم و خیلی ناراحت می شدم. سوادآموز دیگری جواب داد ما هم درست همین احساس را داشتیم و چیزی را نمی توانستیم بخوانیم احساس می کردیم که با یک آدم کور هیچ فرقی نداریم خدا به ما چشم داده ولی از آن نمی توانیم استفاده کنیم باید بگوییم، بیسوادی خیلی وقت ها آدم را کور و کر می کند و مثل این است که عقل آدمی نمی تواند نیز کار کند.

2- اکنون که کمی خواندن و نوشتن یاد گرفته اید، چه احساسی دارید؟ و به چه دردتان خورده؟ وقتی می توانیم چیزی بخوانیم، خیلی خوشحال می شویم، و احساس رضایت می کنیم سواد بسیار به دردم خورده می توانم تلفن کنم. می توانم کوپن ها را بخوانم. و از برنامه های تلویزیون استفاده کنم اکنون هر کاغذی را نخوانده دورنمی اندازم چون ممکن است، آن کاغذ با ارزش باشد و با دور انداختن آن متوجه ضرر و زیان شویم اکنون خیلی خوشحال هستم که باسواد شده ام.

 

3- شما چگونه برنامه ریزی کردید که وقت اضافی آوردید، تا بتوانید به کلاس سوادآموزی بیایید و به دیگر کارهایتان هم لطمه نخورد؟ سخت نیست کمی زودتر از خواب بیدار می شویم، کارهایمان را انجام می دهیم و کمی از اوقات فراغت را که به بطالت می گذشت. پر کرده ایم تازه وقتی روزی 2 ساعت به کلاس می آییم، تو روحیّه ما اثر می گذارد. خیلی با نشاط می شویم به کلاس آمدن برای ما عادت شده اگر یک روز نیاییم ناراحت می شویم احساس می کنیم چیزی را گم کرده ایم. نمی دانیم اگر کلاس درس تمام شود چکار خواهیم کرد؟

4- چه توصیه ای برای افراد بیسواد دارید؟ توصیه می کنیم هر چه زودتر به کلاسهای سوادآموزی شرکت کنند و باسواد شوند تاکنون هر چه بیسواد مانده اند، پس است. و باسواد شوند تا چشمهایشان باز شود تا پیرامون خود را بهتر ببینند و لذّت باسواد شدن را بچشند. باسواد شدن، نه تنها به زندگی روزمره ضرر نمی رساند بلکه زندگی را بهتر می کند. آدم بهتر می تواند برای زندگی خود برنامه ریزی کند. از افراد بیسواد می خواهیم که از خواب غفلت بیدار شوند دیگر بس است.

سخن آخر:

این افراد با زبان ساده و بی پیرایه خود حق مطلب را ادا کردند. و نیاز به توضیح بیشتر نیست. چون ممکن است. از سرزندگی مطلب بکاهد. آنچه نوشتیم قطره ای از دریا. تحقیق و بررسی بیشتر را به عهده آموزشیاران و مسئولان محترم می گذاریم. به امید آنکه این سخن امام عزیزمان «حضرت امام خمینی» تحقق یابد که فرموده اند. «همه باسوادان برای یاد دادن و تمام بیسواد برای یادگرفتن بپاخیزند.»

 


مطالب مشابه :


روابط عمومی سازمان نهضت سواد آموزی

آموزشیاران 82 - روابط عمومی سازمان نهضت سواد آموزی - این وبلاگ قصد دارد آخرین اخبار در مورد




در صورت تصویب نهایی در صحن مجلس

آموزشیاران 82 - در صورت تصویب نهایی در صحن مجلس - این وبلاگ قصد دارد آخرین اخبار در مورد آموزش




سوادآموزی و چالش های پیش رو

آموزشیاران 82 - سوادآموزی و چالش های پیش رو - این وبلاگ قصد دارد آخرین اخبار در مورد آموزش و




شماره تماس نمایندگان محترم مجلس شواری اسلامی مجلس

آموزشیاران 82 - شماره تماس نمایندگان محترم مجلس شواری اسلامی مجلس - این وبلاگ قصد دارد آخرین




راهكارهاي جذب و نگهداري سوادآموزان در كلاس هاي نهضت سوادآموزي

آموزشیاران 82 - راهكارهاي جذب و نگهداري سوادآموزان در كلاس هاي نهضت سوادآموزي - این وبلاگ قصد




آخرین وضعیت آزمون استخدامی مربیان پیش دبستانی

آموزشیاران 82 - آخرین وضعیت آزمون استخدامی مربیان پیش دبستانی - این وبلاگ قصد دارد آخرین




مصاحبه با بیسوادان و سوادآموزان شرکت کننده در کلاس ها

آموزشیاران 82 - مصاحبه با بیسوادان و سوادآموزان شرکت کننده در کلاس ها - این وبلاگ قصد دارد




برچسب :