درباره شهاب حسینی
هيچ ميدانستيد شهاب حسني که اين روزها فيلمهاي «جدايي نادر از سيمين» و «برف روي شيرواني داغ» را روي پرده سينماها دارد با نمايشهاي طنز وارد دنياي هنر شدهاست؟
حوالي سالهاي مياني دهه 70 بود که گروهي از هنرمندان جوان و فعال در تئاتر دانشجويي، گردهم آمده و در غالب تيمي دوستانه به اجراي برنامههاي طنز ميپرداختند. به شهرهاي مختلف سفر ميکردند و برنامههاي شاد اجرا ميکردند. اعضاي اين گروه بعدها هر يک در عالم طنز سينما و تلويزيون بهچهرهاي شناخته شده تبديل شدند جز يکي؛ عضو سر بهزير و بهظاهر بياستعداد در طنازي روي صحنه، که در جريان فعاليت گروه هم کمکم از بازي فاصله گرفت و به شومني يا به تعبير وطني «اجرا» روي آورد. نادر سليماني، نصرالله رادش، يوسف صيادي، يوسف تيموري و رضا شفيعيجم نامهاي بعدتر شناخته شده اين گروه کوچک بودند و عضو سر بهزير و شومن گروه هم «سيد شهابالدين حسيني تنکابني».
آغاز در دوران «نيم رخ»
شهاب حسيني جوان از همان سالهاي 75، 76 که حضور در عرصه هنر را در تئاترهاي دانشجويي تجربه ميکرد، پله پله مسير خود را در دنياي شهرت و هنرورزي يافت و در نخستين تجربه تلويزيوني خود بهواسطه يکي از همدانشگاهيها به برنامه «جمعهها با شبکه2» از گروه کودک و نوجوان اين شبکه پيوست. او که در اين برنامه اجراي مسابقات مردمي و خلق فضايي شاد براي تلويزيون را عهدهدار بود، در حين اين همکاري با نادر سليماني و بعدها با کامران ملکمطيعي آشنا شد. آشنايي با سليماني ورودش به همان گروه دوستانه را در پي داشت و ملکمطيعي هم پل ارتباطي او با دنياي راديو شد. گويندگي و ايفاي نقش در نمايشهاي راديويي گام ديگري در تجربهاندوزي و تثبيت شهاب جوان بهعنوان هنرمندي توانمند در عرصه بازي و اجرا بود. در همين ايام زمزمه توليد برنامهاي متفاوت در گروه کودک و نوجوان شبکه دوم، شهاب کنجکاو را براي ورود به عرصهاي نو تحريک ميکند. اواخر دهه هفتاد تلويزيون در رويكردي جديد براي جلب توجه نسل نوجوان و جوان برنامههاي جديدي را تدارک ديد و جهت برقراري ارتباط بيشتر با مخاطبان، سعي شد از مجريان جوان استفاده شود. از جمله اين برنامهها «نيم رخ» بود که تعدادي از هنرمندان فعلي سينما و تلويزيون از آنجا پا به عرصه شهرت گذاشتند؛ امير حسين مدرس، حسين رفيعي، شقايق دهقان، صابر ابر، مهدي و محمد سلوكي از اين دستهاند.
شهاب حسيني جوان از همان سالهاي 75، 76 که حضور در عرصه هنر را در تئاترهاي دانشجويي تجربه ميکرد، بهواسطه يکي از همدانشگاهيها به برنامه «جمعهها با شبکه2» از گروه کودک و نوجوان اين شبکه پيوست.
نفس عميق با «اکسيژن»
همزمان گروه كودك و نوجوان شبكه دوم سيما هم به صرافت ساخت برنامهاي در سبك و سياق «نيم رخ» افتاد که اين مصادف شده بود با ورود شهاب جوان به اين گروه. بعد از مدتي برنامهاي در عصرهاي نيمه دوم سال 77 از اين شبكه روي آنتن رفت که «اكسيژن» نام داشت و جنگي تركيبي با آيتمهاي موسيقي و نمايش بود. اين برنامه متفاوت در مدت كوتاهي توانست در ميان گروه سني جوان به محبوبيتي حتي بالاتر از «نيم رخ» برسد و مهمترين دليل آن هم اجرا بود. مجري جواني در قاب تلويريون ظاهر شد كه از جنس جوانان آن دوره بود، مثل آنان لباس ميپوشيد و حرفهاي دلشان را به زباني گويا ميگفت. شهابالدين همان مجري جوان بود که از ميان 150 نفر متقاضي اجراي اين برنامه توانست نظر تهيهکننده را جلب کرده و مهمترين تجربه آن سالها را در کارنامه خود ثبت کند. او در قياس با سايريني که همزمان شناختهشدن از شبکههاي تلويزيوني را تجربه ميکردند، آيندهاي متفاوت براي خود ترسيم کرد و به واسطه پشتکار و البته انتخابهاي صحيح به توفيقاتي منطقي و مقبول در نگاه ديگران دستيافت؛ شهاب حسيني در ميان آن سايرين، نه فقط «مشهور» که «محبوب» هم شده بود. اين تصويري از شهاب حسيني در پايان دهه هفتاد است.
در قامت «پليس جوان»
در آغاز دهه 80 اما مسيري تازه در برابر او قرار گرفت و اعتماد زندهياد امير قويدل، او را به چهرهاي سينمايي تبديل کرد. «رخساره» نخستين حضور رسمي شهاب حسيني برپرده سينماها بود که موفقيت چنداني را براي او در گام نخست به همراه نداشت چراکه شهاب سال پيش از آن(1379) و از طريق ايفاي نقش در مجموعه «پس از باران» به چهرهاي آشنا براي مخاطبان بدل شده بود و نياز به گامي استوارتر براي ماندگاري در سينما داشت. هرچند شهاب در آن سال تنها حضور در فيلم هنوز اکران نشده «آدمکها» را در کنار «رخساره» تجربه کرد، اما بعدها حضورش در فيلمها شتاب بيشتري گرفت، تا امروز يکي از پرکارترينهاي سينما شناخته شود. پخش مجموعه تلويزيوني «پليس جوان» در کنار اکران «رخساره» شهاب را بيش از پيش در برابر چشم مخاطبان قرار داد و کارگردانان ديگر به تکاپوي بهرهگيري از اين جوان خوش سيما و بااستعداد افتادند. سه فيلم «زهرعسل»، «واکنش پنجم» و «اين زن حرف نميزند» در سال 81 در همين فضا مقابل دوربين رفت.
افتخار پشت افتخار
بعدها کارنامه شهاب بيوقفه در هر سال با حداقل دو فيلم پلهپله شاکله يافت و پربار شد. هر چند در اين مسير تجربههاي ناموفقي هم ثبت شد اما پيش روي شهاب راهي باز شد تا بتواند به جايي برسد که در يک سال (????) هفت فيلم را در کارنامه خود ثبت کند؛ «آناهيتا»، «حوالي اتوبان»، «درباره الي...»، «دلشكسته»، «سايه وحشت»، «سوپراستار» و «نيلوفر». او در همين سال توانست سيمرغ جشنواره فجر را براي حضور در «سوپر استار» از آن خود کند و با حضور در «نيلوفر» به عرصه بازيهاي بينالمللي ورود داشته باشد.
در آغاز دهه 80 مسيري تازه در برابر شهاب قرار گرفت و اعتماد زندهياد امير قويدل، او را به چهرهاي سينمايي تبديل کرد. «رخساره» نخستين حضور رسمي شهاب حسيني برپرده سينماها بود که موفقيت چنداني را براي او در گام نخست به همراه نداشت
«درباره الي...» هم که بيترديد يکي از درخشانترين حضورهاي سينمايي او را رقم زد. حضوري که يکسال بعد بازي در «جدايي نادر از سيمين» را براي او رقم زد و خرس نقرهاي برلين را هم به کارنامه افتخاراتش افزود. حسيني اين روزها هم زمان دو فيلم «جدايي نادر از سيمين» و «برف روي شيرواني داغ» را روي پرده دارد که کمتر مخاطبي با تماشاي آنها ميتواند حدس بزند حسيني جوان در سالهاي نهچندان دور همراه با چهرههايي چون رضا شفيعيجم و يوسف صيادي وارد عرصه بازيگري شدهاست.
مطالب مشابه :
داستاني جديد تقديم به دوستان
آشا براي من هزارتومني و يا نيم ساعتي هشتاد پدرهايمان باز ميگشت و همچنين
فشار خون پايين و يا Hypotonie
مسيول گرفتن خون از تمامي بدن است و اين عمل در هنگام دياستول و يا باز نيم ساعت پمپ (اشا
درباره شهاب حسینی
او که در اين برنامه اجراي مسابقات مردمي و خلق فضايي شاد براي نيم رخ » افتاد که باز شد تا
به بهانه ي طرح حجاب و عفاف
وقتي هيچ كس نيامد براي ما بگويد طرح حجاب و عفاف باز هم شروع شده؛ الحمدلله خانه کتاب اشا
نرمشهاي پشت ميزي
تقريباً همه افرادي كه براي مدت طولاني و مداوم هر نيم ساعت يكبار از جاي خانه کتاب اشا
معرفی نژاد جکسون یا پشت فر
در مقاله هاي كه درمورد كبوتر در انگلستان منتشر مي شد به اين نژاد اشا نيم باز داشته باشد
روايتي از حاشيه هاي حضور رهبر در منطقه عملياتي فتح المبين
ولي صبح وقتي شش و نيم بيدارمان فرصت خوبي بود براي درهاي حسينيه باز نشد و
معضلي به نام كتابنخواني
، مشغوليتها و كارهايي است كه جديدا پيدا كردم و فرصت كمتري براي نيم خوانده اشا
نگاهی به سه مجموعه داستان از علی اشرف درويشيان
بار در سال ۱۳۵۶ منتشر شدهاند و چاپ اخير نشر چشمه در واقع باز براي مثال در
نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس معروفی
ساعت آقاي درستكار بيش از سي سال است كه از كار افتاده؛ در ساعت پنج و نيم براي گذران را باز
برچسب :
نيم باز براي آشا