نسخه هاي زندگي( ۲۱ و22 )
نسخه هاي زندگي( ۲۱ )
به نام خداوند جان وخرد خوبزيستن
آقاي
"پريشان" از آن دسته افرادي بود كه بههمه چيز اعتراض داشت و برايش چندان
تفاوتي نمي كرد موضوع چه باشد؛
ترافيك،آب وهوا، مسكن،گراني و
...فقط عادت كرده بود به هركس مي رسيد، از
زمين وزمان شكايت كند و درعوض، آقاي
"
اميدوار" مي بايست در مواجهه با آقاي"
پريشان" تنها گوش به شكوائيه هاي اوبسپارد و سكوت كند تا از تيررس انتقادات و
اعتراضات او در امان بماند
.هفته ي گذشته، زماني كه آقاي
"اميدوار"مشغول قدم زدن در پارك بود، به طور اتفاقي
با آقاي
"پريشان" برخورد كرد و باز ماننددفعات قبل ، سعي كرد با سكوت، تنها
شنونده ي گلايه هاي متعدد وپراكنده ي او
باشد، اما اين بار آقاي
"پريشان" او را درمقابل پرسش جديد و غيرمنتظره اي قرار
داد وپرسيد
: چرا در مقابل گلايه هاي من،تو تنها سكوت مي كني وگفته هاي من را
هيچگاه نه تاييد مي كني و نه تكذيب؟
آقاي اميدوارلحظه اي به فكر فرو رفت
وسپس با لبخندي حاكي از آن كه
مدتهاست انتظارچنين سوالي را مي كشد، پاسخ داد
:اجازه بده پاسخ تو را با نقل حكايتي بدهم؛
مي گويند جواني نزد حكيمي رفت و پرسيد
:راز بي نيازي از نظر تو درچيست؟ حكيم جواب
داد
: "شكر نعمت هاي موجود". جوان بار ديگرپرسيد
: چگونه مي توان انسان شاكر را شناخت؟حكيم جواب داد
: "او به هركجا مي نگرد، جزنعمت وفراواني نمي بيند
".آقاي اميدوار به آرامي دستش را بر شانه ي
آقاي
"پريشان" گذاشت وگفت: دوستعزيزمن
: كمبودها،كاستي ها و اشكالات،همواره وجود دارند كه البته هريك از ما
مي بايست به سهم خود، درجبران آن ها
بكوشيم اما آن چه بيشتر اهميت دارد، خوب
زيستن و بهره بردن از نعمت ها و امكانات
بيكراني است كه خداوند در اختيار ما قرار
داده است
. من برخلاف تو، تصور مي كنمنعمت هاي بسياري هستند كه هريك از ما در
شبانه روز از آنها بهره مند مي شويم بي آنكه
به آنها توجه خاصي داشته باشيم، به طوري
كه اگر بيش از آن كه كام خود را با ذكر
كمبودها تلخ كنيم، به اين نعمت هاي فراوان
بينديشيم وسعي در بهتر، مفيدتر وسودمندتر
بهره بردن از اين امكانات داشته باشيم، به
تعبيري ديگر، شكرگزار اين نعمت ها باشيم،
ديگر فرصتي براي گلايه و شكوه باقي
نمي ماند
. پوراسد(
نسخه هاي زندگي( ۲۱تقديم به آن ها كه در انديشه ي سلامتجسم و روح خود هستند
.رضا شيرمحمدي
-اول ارديبهشت ۸۹‹‹
اول و پانزدهم هرماه ››آنچه را با سكوت از دست مي دهي، آسان تر از آن
است كه با سخن از دستبرود
.امام علي
(ع)انسان ها بيشتر تمايل به گفتن دارند تا شنيدن،
اما هرچه بيشتر سكوت كنيم وگوش دهيم،
صميمي تر و بانفوذتر مي شويم، سكوت در
حد نياز و سخن گفتن درحد ضرورت، نشانه ي
خرد است
.خداوند به ما دوگوش و يك زبان داده است؛
پس بايد خيلي بيشتر از آنچه كه
مي گوييم، بشنويم
...سايه اي به نام مرگ
اگر همين حالا به شما خبر بدهند كه تا چند
ساعت ديگر خواهيد مرد، آن وقت چه كار
مي كنيد؟
وصيت نامه مي نويسيد؟ از اطرافيان تان حلاليت
مي طلبيد؟ سعي مي كنيد رضايت كسي كه
ناراحت كرده ايد را جلب كنيد؟
اما براي خودتان چكار مي كنيد؟
اصلا سعي مي كرديد رضايت خودتان را هم
جلب كنيد؟ سعي مي كرديد دوست خودتان
شويد؟
آيا از بيگاري كشيدن از خودتان دست
برمي داشتيد؟ سعي مي كرديد با خودتان
مهربان تر شويد و از عذاب دادن خودتان پرهيز
كنيد؟
يا تلاش مي كرديد تا مدت باقيمانده را نيز صرف
پول در آوردن و پس انداز كردن كنيد؟
به احتمال زياد، آن وقت رفتارتان بهتر از عملكرد
كنوني تان مي شد وچون ساعات محدودي
در اختيار داشتيد،
آن وقت زندگي مي كرديد.ديگر زندگي تان را با افكار پوچ ، هدر نمي داديد
وفكر نمي كرديد ديگران از شما سوء استفاده
نموده وآرزوهايتان را به باد داده اند، همچنين به
ترس و اضطراب اجازه نمي داديد كه جاي
روياهايتان را بگيرد
.بيشتر مردم فكر مي كنند مدت هاي مديدي
زندگي مي كنند، درحالي كه مرگ ناگهان از راه
مي رسد و ديگر هيج فرصتي براي كارهاي
عقب افتاده به هي
چ كس نمي دهد.پس بياييد اين طور تصور كنيم كه هر لحظه،
مرگ در كمين نشسته و منتظر ماست، آن وقت
سعي كنيم كه از فرصت ها نهايت استفاده را برده
و ازلحظه لحظه ي زندگي مان لذت و
بهره ببريم
.اعظم دانشجو
(نويسنده)-----------------
فرصت نيز مانند اكسيژن هوا به فراواني در
دسترسهمه است
.عقيده ي اشتباه اين است كه
: "بخت فقط يكباردر خانه را مي زند
"، اما بايد دريابيم آنچه با ماتصادف كرده است، فرصت بوده نه اتوبوس
.جان راجر
ساندويچ زندگي خود را درستكنيد
در كارخانه اي در يك منطقه ي تاسيساتي،
هنگامي كه زن
گ ناهار به صدا در مي آمد، تمامكارگران در كنار هم مي نشستند و غذا
مي خوردند
.يكي از كارگران همواره با نوعي يكنواختي
تعجب آور، بسته ي ناهارش را باز مي كرد و
اعتراض كنان مي گفت
: "اميدوارم كه ساندويچكالباس نباشد
. من از كالباس متنفرم...!"او عادت داشت هر روز بدون است
ثناء ازساندوي
چ كالباس خود شكايت كند و اين كاررا همواره بدون هي
چ تغييري در رفتارش تكرارمي كرد
. هفته ها گذشت؛ كم كم ديگر كارگراناز رفتار او به ستوه آمدند
. سرانجام يكي ازكارگران به زبان آمد و گفت
: "اگر تا اين اندازهاز ساندوي
چ كالباس متنفري، چرا به همسرتنمي گويي يك ساندوي
چ ديگر برايت درستكند؟
"مرد گفت
: منظورت از همسرت چيست؟ من كهمتاهل نيستم
! من خودم ساندويچ هايم را درستمي كنم
.------------------
در حالي از زندگي خود مي ناليم و هرروز
مدام از سختي ها و رنج هاي زندگي شكايت
مي كنيم كه تمام شرايط حاكم بر زندگي مان
حاصل كارها، فكرها و تصميم هاي خود ماست
!اين قانون الهي است كه هيچ فردي غير از ما
نبايد ونمي تواند براي ما تعيين تكليف كند
.ما خود ساندويچ هاي زندگي مان را درست
مي كنيم
. اگر از كيفيت آن ناراضي هستيد،به جاي مقصر شمردن سرنوشت تان، تصميم
قاطع بگيريد و آن را آن طور كه مي خواهيد،
بسازيد و از آن لذت ببريد
.مسعود لعلي
كعبه يك سنگ نشان است كه ره گم نشود حاجي احرام دگر بند و ببين يار كجاست
حج، همين گردشبه دور سنگنيست
...يكي نزد ش
بلي آمد، شبلي به او گفت: از كجا مي آيي؟ گفت: به حج بودم. گفت: حج كردي؟ گفت: بلي.گفت
: از ابتدا كه از خانه برفتي و از وطن رحلت كردي از همه معاصي رحلت كردي؟ گفت: نه. گفت: پس حج نكردي.گفت
: به مكه مشرف شدي؟ گفت: آري. گفت: بر تو اشراف شد از حق تعالي در اشرافت به مكه؟ گفت: نه. گفت: به مكهمشرفنشدي
.گفت
: وارد حرم شدي؟ گفت: آري. گفت: در ورودت به حرم، ترك هر حرام را عهد بستي؟ گفت: نه. گفت: پسوارد حرم نشدي.گفت
: كعبه را ديدي؟ گفت: آري. گفت: آنچه را كه براي آن قصد كرده بودي ديدي؟ گفت: نه. گفت: كعبه را نديدي.گفت
: سه سنگ انداختي وآماده انداختن سنگ چهارم شدي؟ گفت: آري. گفت: گريختي از دنيا، گريختني كه بداني تو از آنفاصله گرفتي و از آن جداشدي ويافتي با انداختن سن
گ چهارم آسايشي از آنچه فرار كرده بودي از آن، و زياد سپاس خدا راگفتي براي آن؟ گفت
: نه. گفت: سنگنينداختي.گفت
: ازصفا فرود آمدي؟ گفت: آري. گفت: ازتو هر علتي دور شد تا اينكه صفا يابي؟ گفت: نه. گفتبرصفا بالا نرفتي وفرود نيامدي.گفت
: برعرفات عبور كردي؟ گفت: آري. گفت: شناختي حالي را كه براي آن آفريده شده بودي؟ گفت: نه. گفت: به عرفاتنرفتي.گفت
: وارد مني شدي؟ گفت: آري. گفت: ذبح كردي؟ گفت: آري. گفت: نفس خود را كشتي؟ گفت: نه. گفت: ذبح نكردي.برتوباد كه برگردي وبنگري كه چگونه پس از اين همه به جاي آوري، همانا حج را به تو شناساندم وهرگاه به حج روي بكوش
تا چنانكه تو را وص
ف كردم باشي.ابن عربي، فتوحات مكيه
مطالبي پراكنده از كتابوفيلم مستند راز
اين راز هرچه بخواهيد به شما مي دهد
: شادي، سلامتي،ثروت وهرچيز ديگري كه بخواهيد!به چيزهاي خوبفكركنيد
!وقتي شما به يك بيماري دچار مي شويد ودائم به آن فكر مي كنيد و باديگران راج
ع به آن حرف مي زنيد، در واقع داريدسلول هاي بيشتري را بيمار مي كنيد
. خود را درسلامت كامل ببينيد و به پزشك در درمان بيماري تان كمك كنيد.مردم عادت دارند در زمان بيماري، مدام راج
ع به آن حرف بزنند وچون هنگام حرف زدن، راجع به آن فكر هم مي كنند،در نتيجه افكارشان را به زبان مي آورند
. اگر بيماري مختصري داريد، لازم نيست آن را به همه اعلام كنيد، مگر اين كه بخواهيدبيشتر بيمارشويد
! بياد داشته باشيد كه افكار شما در همه چيز نقش دارند، از اين رو همواره به مثبت انديشي بپردازيد،اگر حالتان خوش نيست و كسي حال تان را پرسيد، بگوييد خوبيد وشكر گزار باشيد و از اوبه خاطر اين كه شما را به ياد خوب
بودن انداخت، تشكر كنيد
. هميشه كلماتي را بر زبان آوريد كه مي خواهيدآن را داشته باشيد. باور نكردني است ولي باور كنيدامكان ندارد به بلايي دچار شويد، مگر اين كه فكر كنيد به آن دچار مي شويد
! اين نوع نگرش در واقع كارت دعوتي است برايبلايا كه از طري
ق افكار و انديشه هايتان ارسال مي شود.وقتي غر
ق در يك بيماري مي شويد ، خواه بيماري خودتان باشد يا ديگران، يعني تمام حواس تان را روي آن متمركز كرده ايد.تمركز شما بر روي هر موضوعي، بدان معناست كه آن را طلب كرده ايد
! در اين صورت ، نه تنها به درمان بيماري كمكينكرده ايد، بلكه انر
ژي بيماري مورد بحث را هم به بيماري خود يا ديگري افزوده ايد! ادامه دارد...........رايگان
) به شما تقديم خواهد شد. ›› ) pdf ۱) نيز در قالب فايل - ‹‹ درصورت تمايل، شماره هاي قبلي نسخه هاي زندگي( ۲۰به نام خداوند جان وخرد
آرامشدر بخششاست
.دو راهب در سفري زيارتي به رودخانه اي
رسيدند و درآنجا دختري را با لباس فاخر
ديدندکه نمي دانست چگونه از رودخانه
عبور کند
. يکي از راهبان بي آنکه کلامي برزبان آورد او را به پشت گرفت و از عرض
رودخانه گذشت و در ساحل آن سوي
رودخانه بر زمين گذاشت
.پس از آن راهبان به راهشان ادامه دادند ولي
چند ساعت بعد راهب ديگر لب به شکوه
گشود
: دست زدن به آن زن درست نبود.تماس نزديک داشتن با زن
, خلاف احکاماست
. چگونه خلاف قوانين راهبان رفتارکردي؟ راهبي که آن دختر را به پشت گرفته
و از آب گذرانده بود با سکوت به راهش
ادامه داد
, ولي سرانجام پس از آنکه بااعتراضات بي اندازه ي راهب ديگر مواجه
شد گفت
: من او را چند ساعت پيش در کناررودخانه به زمين گذاشتم
, تو هنوز او رابرکولت داري وحملش مي کني؟
نتيجه
: يکي از جنبه هاي طنز زندگي ماانسان ها اين است که از افراد وآدم هايي که
موجبات ناراحتي وکدورت خاطرمان را
فراهم مي کنند
, جدا مي شويم اما بعد ازجدايي
, با فکر کردن به آنها و کارهايناروايشان به آنها اجازه مي دهيم که همچنان
مانند گذشته ما را مورد اذيت و آزار قرار
دهند
. هرگونه جدايي وفراموشي, بدونگذشت وبخشش
, به منزله اين است که افرادرا از جلوي چشم خود برداريم و روي
شانه هايمان بگذاريم
.هرچند ديگر آنها را نمي بينيم
, اما سنگينيحضورشان هنوز برما فشار خواهد آورد
.گذشته را حتي براي خودمان هم که شده بايد
فراموش کرد وهمه را بخشيد
. فقط در اينصورت است که مي توانيد با خيالي آسوده و
سبک بار به راه خود ادامه دهيد
.بهشت يا جهنم
مطالب مشابه :
شرح وظايف پرستاری
شست و شوي مثانه، مراقبت از سوند و درن ها، لاواژ -20 مشاركت در ارائه خط مشي هاي مراقبتي و
وظایف پرستاری
شست و شوي مثانه، مراقبت از سوند و درن ها، لاواژ -20 مشاركت در ارائه خط مشي هاي مراقبتي و
شرح وظايف عمومي كارشناس پرستاري
شست و شوي مثانه، مراقبت از سوند و درن ها، لاواژ -20 مشاركت در ارائه خط مشي هاي مراقبتي و
نسخه هاي زندگي( ۲۱ و22 )
باور داشته باشيد هرگز کسي بدون تاييد شما برايتان خط مشي تعيين نمي بي درنگ آن را پاک کنيد .
شرح وظایف پرستار
( سوند گذاري ، شست و شوي مثانه ، مراقبت از سوند و درن ها مشاركت در ارائه خط مشي هاي
ضرورت برنامه ريزي
بصورت منطقي وبه شكل جمعي جهت آينده وپيش بيني دست يابي آن بصورت درن خط مشي وپيش بيني
شرح وظايف عمومي كارشناس پرستاري
( سوند گذاري ، شست و شوي مثانه ، مراقبت از سوند و درن ها مشاركت در ارائه خط مشي هاي
خداوند سلطان (اسحاق) است؟؟
مشي داوود و، كلي بنيامين گوشت كلشير زنور عار درن خط سير
برچسب :
خط مشي درن