گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
فال حافظ گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد | |
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم |
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد |
پیام داد که خواهم نشست با رندان |
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد |
رواست در بر اگر میطپد کبوتر دل |
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد |
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل |
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد |
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم |
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد |
فغان که در طلب گنج نامه مقصود |
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد |
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور |
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد |
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر |
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد |
اشعار حافظ با صدای دلنشین موسوی گرمارودی
تعبیر فال حافظ :
راهی که انتخاب نموده اید راه درستی نیست و بر مبنای هوی و هوس این راه را می روید برگردید چون غیر از ضرر چیز دیگری ندارد. سودی نمی کنید و کسی هم به شما کمک نمی کند. به پیغامی که برایتان می فرستند اهمیت ندهید چون می خواهند شما را به دام بیاندازند.
تفسیر فال حافظ 2:
با همه ی سعی و کوشش به مقصود خود نرسیده ای اما نا امید نباش. با تعمق در گذشته و پیدا کردن نقطه ی ضعف خود می توانی به جبران مافات بپردازی. مشکلی نیست که آسان نشود.
فال حافظ گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
اختصاصی برگزیده ها
,