مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقام معظم رهبری، در این خصوص، میفرمایند: «رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود.»۱
یکی دیگر از محققان در این خصوص میگوید: «آیا میشود سبک زندگی را بدون تعریف اصل زندگی تعریف کرد؟ خیر، باید هدف مشخص باشد هدف از زندگی چیست و بعد میتوانیم آن سبک زندگی را با توجه به هدف آن ارزیابی کنیم، ولی بعضی فکر میکنند این حرفها ساده و پیش پا افتاده است.»۲
به عبارت دیگر، هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی میبخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمیرود بیمعناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا میبخشد… صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخشهایی که امروز آن را جزء ضروریات میدانند در گذشتهای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است و نیز جای برخی بخشها در زندگی امروزی خالی است که بودنش زندگی را بسیار بهتر میکند؛ ولی باید دانست که بودن و نبودن یک بخش در زندگی به عالمی بر میگردد که شخص برای خود ساخته است.۳
اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی
هرچند به صورت متفرقه در ضمن بحث قبلی به تفاوت دیدگاهها اشاره شد؛ ولی شاید در شکل تفصیلی، بتوان تمام دیدگاهها حول موضوع «زندگی» را ذیل دو دیدگاه کلی جمع آوری نمود که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر هستند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود.
هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی میبخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمیرود بیمعناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا میبخشد… صورت زندگی کنونی ما، تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست.
اندیشه ها و نظرگاه های دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخصهای هر کدام از این دو دیدگاه با درجهای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک میشوند، ولی آنچه که نقطهی صفر و بیست در حوزهی تئوری در مورد نگاه به زندگی است همین دو دیدگاه است که عبارتاند از:
۱. جهانبینی مادی:
جهانبینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهانبینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفرینندهی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه میشود که با مرگ از بین میرود یا تغییر به اجزای دیگر مادی میشود.۴
توماس هابز به عنوان نمایندهای از این جهانبینی میگوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ اینکه میگوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشهی طرفداران این جهانبینی بر اساس سود و منفعت است؛ تفاوت بخل و حرص و… مانند تفاوت علایق در مورد غذاها و رنگها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسمهاست. بر حسب این دیدگاه، نمیشود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمیشود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد، کارهایی از قبیل انفاق و ایثار و… حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر اینکه بیش از سودی که به طرف میرسد به خود شخص برسد. خروجیِ این سبک تفکر همان سبک زندگی غربی است. آنها میگویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ ـالبته در اسلام هم لذت حلال وجود داردـ لذا وقتی با بچه آوردن لذت میبرند پس خوب است؛ وقتی همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.۵
گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونهای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسانها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهانبینی بیشتر در خود سیستم حکومتهای غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آنها خود را نشان میدهد تا افراد موجود در آن حکومتها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی میکنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادیگرایی شناخته میشوند، اگرچه به اسلام و آموزههای متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انساندوستانه و خیرخواهانهی فراوان و قابل توجهی نیز انجام میدهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هرچند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشدهاند؛ لیکن آنها را جایگاهی تأثیرگذار در نظام تصمیمگیریشان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادیشان در تضاد باشد، نیست. بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد. مطابق این جهانبینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیههای اخلاقی از انبیا یا حسب فطرت و وجدان انسانی ـدر صورت اظهار وجودـ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانهی اجرایی قوی ندارد. (اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)
۲. جهانبینی الهی:
این جهانبینی مبتنی بر سه اصل است: ۱) اعتقاد به خدای یگانه ۲) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت ۳) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سهگانه در واقع پاسخهایی است به اساسیترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح میشود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی میتوان بهترین برنامهی زیستن را شناخت؟۶
تعریفی که مطابق این جهانبینی از «زندگی» در دنیا میشود، تعریفی جامع و کامل و مردودکنندهی ادعاها و نگرش موجود در جهانبینی مادی است. تفسیر این جهانبینی از زندگی مبتنی بر سرشاخهها و سرفصلهای متعددی است که عمدهی آنها به شرح ذیل است:
۱.۲. زندگی دنیوی، ابزاری برای نیل به زندگی اخروی: در جهانبینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعهای است که بایستی تا میتوان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.
شمهای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:
حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـعبادَ اللّهِـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دار ُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دورهاش دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهجالبلاغه، خطبهی ٢٠٣).
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمىبیند، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مىبرد و مىداند که سراى حقیقى در وراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ با بصیرت از آن توشه بر مىدارد و کور براى آن توشه فراهم مىآورد (نهجالبلاغه، خطبهی ١٣٣).
بر اساس سبک زندگی دینی، اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که میتواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوالپذیری و و توأم بودن آن با سختیها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچهای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شدهاند نیست.
۲.۲. عامل خوشی و سعادت زندگی، یاد خدا: مطابق این جهانبینی، خوشی و سعادت زندگی در خوردن و آشامیدن و بهرهگیری هر چه بیشتر از مواهب مادی نیست، بلکه درقرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى… و َکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَاب ُالاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور میکنیم… و این چنین هر که را زیاده روى کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده،سزا مىدهیم، هر آینه عذاب آخرت سختتر و پایدارتر است.» (سورهی طه، آیات ١٢۴ تا ١٢٧)
حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ و تَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١۶).
۳.۲. بازیچه و بیارزش بودن زندگی مادی دنیوی: اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که میتواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال پذیری و و توأم بودن آن با سختیها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچهای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شدهاند نیست. لذا قرآن کریم میفرماید:
- «وَ ما هذِهِ الْحَیاه ُالدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِی َالْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند.» (سورهی عنکبوت، آیهی ۶۴)
«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاة َالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر میگزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است.» (سورهی الأعلى، آیات ١۶ و ١٧)
- «فَأَمّا مَنْ طَغَى وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى پس هر که طغیان کرده و زندگى این جهانى را برگزیده، جهنم جایگاه اوست.» (سورهی النازعات، آیات ٣٧ و ٣٩)
- «وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ و زندگى دنیا چیزى جز بازیچه و لهو نیست و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمىاندیشید؟» (سورهی أنعام، آیهی ٣٢)
۴.۲. متأثر بودن خوشی و ناخوشی «زندگی» از عوامل غیر مادی: بر حسب جهانبینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا صرفاً متأثر از بهرهمندی یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه تعریف دیگری دارد و عوامل فراهم کنندهی مجزایی برای آن تعریف شده است؛ برخی از آنها عبارت است از:
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است (الکافی، ٢/١١٧/۵).
- حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّ اللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگىاى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمىکند (الخصال، ۶٢۴/١٠).
- حضرت على (علیه السلام): السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ شبزندهدارى یکى از دو زندگى است (غرر الحکم، ١۶٨۴).
- حضرت على (علیه السلام): لا تَهنَأُ
حَیَاةٌ مَع مَخافَهٍ و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاهِ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ
زندگى توأم با ترس گوارا نیست. نابخردى نیز مُردن است و کسى با مردگان
معاشرت نمىکند (غرر الحکم،ح ۱۴۲۶).
– امام صادق (علیه السلام):
یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم و یَموتُونَ
بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود
زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مىزیند و بیش از آن که به سبب فرا
رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مىمیرند (بحار الأنوار،
۵/١۴٠/٧).
۵.۲. پرهیز از دلبستگی و توجه افراطی به زندگی دنیوی: استفاده از مواهب مادی در حد نیاز نه تنها اشکالی ندارد، بلکه ضرورت و مقتضای تداوم حیات مادی است؛ ولی هرگونه دلبستگی و توجه افراطی بدان مورد نکوهش واقع شده است:
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): إنَّ اللّه َ تَعَالى یُعطی الدُّنیا على نِیّهِ الآخِرهِ و أبى أنْ یُعطیَ الآخرهَ على نِیّهِ الدُّنیا خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمى] مىدهد، اما از دادن آخرت با نیّت دنیا اِبا دارد (جامعالصغیر، ١/٢٩٢/١٩١٧).
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنى فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ هر آن کس که در شب و روز بزرگترین همّش آخرت باشد، خداوند بىنیازى را در دل او جاى مىدهد و کارش را سامان مىبخشد و از دنیا نمىرود، مگر وقتىکه روزىاش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مىدهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان مىسازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمىرسد (بحار الأنوار، ٧٧/١۵١/١٠۴).
حضرت على (علیه السلام): اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارهٌ، و لا تَعدُو ـإذا هِیَ تَناهَتْ إلى اُمْنِیَّهِ أهلِهاـ ما قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِن َالسماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّه ُ عَلى کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا» شما را از دنیا پرهیز مىدهم؛ زیرا که بسیار فریبنده است ـو زمانى هم که دنیا پرستان به آرزوى خود برسندـ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکندهاش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.» (سورهی کهف، آیهی ۴۵) و (نهجالسعاده، ٣/٢٨۴)
امام صادق (علیه السلام): مَن أحَبَّ الحیاهَ ذَلَّ هر که شیفته زندگى شود، خوار گردد (الخصال، ١٢٠/١١٠).
در جهانبینی الهی، هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلتپذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند.
۶.۲. بهرهگیری بیش از حد کفاف، عامل تباهی زندگی: بر حسب جهانبینی الهی، انسان در زندگی دنیایی مسافری بیش نیست که مقصدش زندگی آخرت است و زندگی دنیا، منزلگاه و مسافرخانهی سر راهی اوست و ناگفته پیداست که راحتی هر مسافری در سبکبالی اوست:
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اعمَلْ
لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا براى
دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زندهاى و براى آخرتت چنان کار کن که
گویى همین فردا خواهى مُرد (تنبیهالخواطر، ٢/٢٣۴).
رسول اکرم (صلی
الله علیه و آل): اُترُکوا الدنیا لأهلِها فإنّه مَن أخَذَ مِنها فوقَ ما
یَکفِیهِ أخَذَ مِنحَتفِهِ و هُوَ لا یَشعُرُ دنیا را براى اهلش واگذارید؛
زیرا هر که از دنیا بیش از حدّ کفایت خود برگیرد، نادانسته، مرگ خود را
شتاب بخشیده است (کنزالعمّال، ۶٠۵٨).
۷.۲. هر زیستنی زندگی نیست: در جهانبینی الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلتپذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند:
- امام صادق (علیه السلام): المَوتُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ و الفَقرُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم از زندگى آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوستتر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا (بحار الأنوار، ٨١/١٧٣/٩).
امام حسین (علیه السلام): مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (ع) یَومَ قُتِلَ:
الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ و العارُ أولى من دُخُولِ النارِ
مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را مىخواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتشرا (المناقب لابن شهرآشوب، ۴/۶٨).
حضرت على (علیه السلام): لا حیاهَ إلاّ بالدِّینِ و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ، فاشْرَبوا العَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَهِ السُّباتِ و إیّاکُم و السَّمائم المُهْلِکاتِ زندگى جز به دیندارى نیست و مرگ جز با از دست دادن یقین نیست. پس از آبشیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سموم کشنده (دینهاى ساختگى) بپرهیزید (الإرشاد، ١/٢٩۶).
حضرت على (علیه السلام): التّوحیدُ حیاهُ النّفْسِ توحید حیات جان است (غرر الحکم، ۵۴٠).
۸.۲. رفاهزدگی خط قرمز زندگی: اسلام مانع رفاه زندگی نیست، بلکه انسان را دعوت به زندگی بهتر و سالمتر میکند. اسلام از رفاهی که افراطی و سرطانی باشد و تنپروری در آن باشد، بر حذر میدارد؛ توصیهی اسلام اجتناب از تجملگرایی، اشرافیگری و انگشتنما شدن در بهرهبرداری از مواهب مادی دنیوی است:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): ابن مسعود! آن که در دنیا با نازپروردگى زیست مىکند، چه سودى مىبرد آنگاه که در آتش جاودانه مىگردد؟! «آنان به جلوهی بیرونى زندگى دنیا آگاهاند، اما از آخرت بىخبرند» خانهها مىسازند، کاخها بر پا مىکنند، مسجدها را به زیور مىآرایند،مقصد همهی تلاشهایشان تنها دنیاست و به آن روى آوردهاند و دلبستهاند.
خداىِ آنان شکمهایشان است. خداىِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زندهاید، دژها و کاخها برمىافرازید؟ و به گاه انتقامگیرى، همچون سرکشان رفتار مىکنید؟پس تقواى خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» و نیز خداى برترین فرموده است: «آیا دیدهاى آنکه هوسش را خداى خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوشو دلش مهر نهاد و بر دیدهاش پرده انداخت؟ پس از خدا چه کسى هدایتش خواهد کرد؟آیا پند نمىگیرید؟» چنین کسى جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمشرا خداى خویش؛ از هر چه دلش بخواهد، خواه حلال و خواه حرام، نمىپرهیزد. خداىبرترین فرموده است: «اینان به همین زندگى پست خشنودند، اما این زندگى در برابرزندگى آخرت تنها کالایى ناچیز است» ابن مسعود! محرابهاى اینان زنانشاناند،شرافت ایشان در درهم و دینار است، همهی توانشان را در راه شکم خود به کار مىگیرند. اینان در میان بَدان، بدتریناند، هم خاستگاه فتنهاند و هم بازگشتگاه آن. ابن مسعود! سخن خداى برترین چنین است: «مگر نمىدانى اگر سالها آنان رابرخوردار کنیم، آنگاه عذاب موعود به آنها رسد آنچه از آن برخوردار مىشدند بهکارشان نمىآید؟» (مکارمالأخلاق، ٢/٣۴۴ /٢۶۶٠)
۹.۲. مذمت دلبستگی و فریفته شدن به زینتها و جاذبههای مادی زندگی
- قرآن کریم: «اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الحَیاهِ الدُّنْیا و الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابَاً وَ خَیْرٌ أَمَلاً دارایى و فرزندان زیورهاى زندگى دنیا هستند و کردارهاى نیک، که همواره بر جاى مىماند، نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آنها نیکوتر است.» (سورهی کهف، آیهی ۴۶)
- قرآن کریم: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَه ُالْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الْغُرُور هر نفسى مرگ را مىچشد وبه تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به تمامى خواهند داد و هر کس را از آتشدور سازند و به بهشت درآورند به پیروزى رسیده است و این زندگى دنیا جز متاعىفریبنده نیست.» (سورهی آل عمران، آیهی ١٨۵)
- قرآن کریم: «یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّه ِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّه ِ الْغَرُور اى مردم! وعدهی خدا حق است. مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و آن شیطان فریبنده به خدا مغرورتان بگرداند.» (سورهی فاطر، آیهی ۵)
- قرآن کریم: «ذلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُم آیاتِ اللّه ِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا فَالْیَوْم َلایُخرَجُون مِنْهَا وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ و این به کیفر آن است که آیات خدا را به مسخره مىگرفتید و زندگى دنیوى شما را بفریفت. پس، امروز کسى ازاین آتش بیرونشان نبرد و کسى عذرشان را نپذیرد.» (سورهی جاثیه، آیهی ٣۵)
۱۰.۲. دوری از صاحبان نگاه ناصواب به زندگی: جهانبینی الهی نه تنها ترسیم زیبا و دقیقی از زندگی دنیوی را به خداپرستان ارائه مینماید، بلکه از مصاحبت و نزدیکی با افرادی که تحت لوای جهانبینی مادی هستند نیز بر حذر میدارد؛ به دلیل آنکه آنها به سبب وجود افکار و اندیشههای غلط و شیطانی در قلوبشان، همچون افراد مریض هستند و مرضشان مسری است. لذا، توصیه به تولی و تبری در اینجا نیز و البته به گونهی خاص خودش جریان دارد:
- قرآن کریم: «فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّى عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلم ِإنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَى پس، تو نیز از کسى که ازسخن ما رویگردان مىشود و جز زندگى دنیوى را نمىجوید اعراض کن؛ منتهاى دانش آنان همین است. پروردگار تو به آنکه از راهش گمراه مىشود یا به راه هدایت مىافتد داناتر است.» (سورهی نجم، آیات ٢٩ و ٣٠)*
مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است
تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت وجامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را ازکُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت وتمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن میگوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی،انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه برهویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالهاو مصداق هایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورداز آنها اشاره کردند.
مفهوم شناسی سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی(life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی دررشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هرجامعه دارد.
مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج
از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی وحرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روششناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تابه تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیتهای موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند میتوانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد واز جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.
از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگیبه مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب رامنفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.
فضای مفهوم (( سبک زندگی ))
هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت ونوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد وتعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.
بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهدآمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقیدو گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.
آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یااصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟
لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقایدو ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها،سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یاگروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص میشود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.
ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله سبک زندگی
در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چنددقیقه نظاره و قدم زدن در محیط های اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلوانجیری را مشاهده می نمائید.از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تابه امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم درایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی ازآن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدودبود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.
جنگ های ایران وروس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خودگرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی وفراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدهاآمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیزسریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث میگشت.
این در حالی بود که سبک زندگی سنتی –دینی با مایه ها وجوهره شیعی وگرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود وجامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» دربرابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی واسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیردچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد،مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی–اسلامی ایرانی وورود فرهنگ غربی واروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع درقلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، وبرای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی دراین ساحت نموده اند.
سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن
غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز رادر تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیزبه آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.
از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار،دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود باورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.
عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند وعده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاداکتفا کردند.
تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ماسودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصرحاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طورکلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.
متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امورهویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.
باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنندنیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.
ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزشها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در ۱۰۰ ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها،آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.
رهبر انقلاب اسلامی می کوشندتا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده ازمواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.
زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟
تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغازآن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های ۱۵و ۱۶ سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم درجغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم وهیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی،غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.
این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم،اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و…)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و…)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و…)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و…)،نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و…) گردید
تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده دربستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی ودینی فاصله بگیرد. همین جا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛
سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی وقرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.
به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده ازدین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل درمانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعماز: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و…)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر،خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی،نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی وخانواده، رسانه، تکنولوژی،نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.
عالم دیگر، آدمی دیگر
همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنماز جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک
زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی –فرهنگی نیست؛بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی رابدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهلانگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی وجهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم ودر کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.
این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطراستیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی واسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.
سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد ومدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها ونمادها هستند.
مطالب مشابه : مقاله ای در مورد بحران جهانی مدرنیسم و پست مدرنیسم
مقاله ای در مورد بحران جهانی در چنین وضعیتى «اومانیسم» كه به معناى محورقراردادن
مقاله ای در مورد اقتصاد اسلامی
مقاله ای در مورد آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد شود، در واقع آنچه مورد پردازش و مبنای مکتب اومانیسم و لذت
مقاله ای عالمانه درباره ملاک های صهیونیستی نامیدن یک شرکت
بررسی عملکردها ومبانی اندیشه اومانیسم مقاله ای آنهایی که در چند مورد قرار
متن کامل مقاله ای در افشای ازادی دروغین غرب
متن کامل مقاله ای در افشای بت شكني كرده و در مورد خطوط -اومانیسم و نفس پرستی در
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد دارد؛ درست در نقطهی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم
اومانيسم
چکیده مقاله: اومانیسم یا نظریه انسان گرائی نظریه ای است که ریشه در (عقاید نو در مورد
مقاله در مورد اقتصاد ، مدیریت ، تحقیق در مورد ، تحقیق دانشجویی ، انواع مقالات دانشجويي و دانش آموزي
مقاله در مورد رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت شغلی و حرفه ای . در
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی (اومانیسم در مورد کراوات شاید بتوان از این جنبه به
برچسب :
مقاله ای در مورد اومانیسم