فیزیک و فلسفه
به نام حکیم
تهیه و گرد آوری :
http://oxfordstars.blogfa.com/
هر گونه نشر آن معطوف به ذکر گرد آورنده آن است
فلسفه و فیزیک
"چکیده"
واژه فلسفه واژه ای یونانی و به معنای دوست داشتن دانایی است.
اما به عنوان یک رشته، فلسفه، علمی است که از اصلی ترین فعالیت
انسان، یعنی تفکر بر خاسته است. تفکر در مورد کلی ترین و اساسی ترین
موضوعاتی که در زندگی و در جهان با آن ها روبرو هستیم.
عمر فلسفه
به اندازه عمر زندگی انسان بر روی زمین است؛ زیرا بشر از اولین روز حیات بر
کره خاکی، همواره با پرسش هایی اساسی و معماگونه درباره خود و جهان روبرو
بوده است.
اساسا باید گفت:
فلسفه هنگامی پدیدار می شود که سوال هایی بنیادین درباره خود و جهان بپرسیم.
سوالاتی مانند:
قبل از تولد کجا بوده ایم و بعد از مرگ چه اتفاقی برایمان می افتد؟ زیبایی چیست؟ آیا زندگی ما را شخص و یا نیرویی دیگر اداره می کند؟ از کجا معلوم که همه در خواب نیستیم؟ خدا چیست؟ و دهها سوال نظیر این سوالات.
فیزیک (به زبان یونانی φύσις، طبیعت و φυσικῆ، دانش طبیعت) علم مطالعهٔ خواص طبیعت است. این علم را عموما علم ماده(Matter)و حرکت و رفتار آن در فضا و زمان با در نظر گرفتن مفاهیمی همچون انرژی، اندازه حرکت، نیرو و بسیاری از عوامل دیگر میدانند که این ماده(Matter)می تواند از ذرات زیر اتمی گرفته تا کهکشانها و اجرام بسیار بزرگ آسمانی باشد. این علم از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم، بار الکتریکی،جریان الکتریکی،میدان الکتریکی،الکترومغناطیس، فضا، زمان، اتم، نورشناسی استفاده میکند. اگر بطور وسیع تر سخن بگوییم، هدف اصلی علم فیزیک بررسی و تحلیل طبیعت است و همواره این علم در پی آن است که رفتار طبیعت را در شرایط گوناگون درک و پیش بینی کند.
فیزیک یکی از قدیمی ترین رشتههای دانشگاهی است و شاید قدیمی ترین مبحث آن را بتوان نجوم و اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان میدهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سامریها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف ایندوس، تحقیقات و درک اندکی از حرکت خورشید، ماه و ستارگان داشتهاند.
ھمانگونه که اشاره شد، بور فیزیکدان فیلسوف مشربی بود که بشدت متاثر از
ویلیام جیمز بود . ویلیام جیمز از بنیانگذاران مکتب ع ملگرایی (پراگماتیسم) بود که
وجه ابزارانگارانه خاصی از پوزیتیویسم را برگزیده بود و معتقد بود که معنای یک
مفھوم را باید در آثار عملی آن فھمید . قضیه ای حق است که در عمل مفید واقع
شود. ھایزنبرگ نیز متاثر از افلاطون بود . او وقتی درباره ماھیت شی مادی و ذرات
سخن می گفت معتقد بود که این ذرات به (quark) بنیادی جدید مانند کوراک
اجسام منظم افلاطونی نزدیکترند تا به اتمھای ذیمقراطیس . در علم طبیعی جدید
این شی نیست بلکه صورت است و تقارن ریاضی است که مبدا ھمه اشیا است
و به زبان گوته در فاوست می گفت : در ابتدا اندیشه بود . بنابراین پیشنھاد می
داد مفھوم "ذره بنیادی " باید به "تقارن بنیادی " تغییر یابد . ادینگتون و جینز نیز اجزا
سازنده جھان را ذرات ریاضی می دانستند و آفریدگار را یک ریاضی دان و آفرینش
را نوعی فعالیت ریاضی . جینز جھان را بیشتر شبیه یک اندیشه بزرگ می دانست
تا یک ماشین بزرگ.
انیشتن نیز چنین نگرش فلسفی داشت . او حتی معتقد بود بدون یک نگرش
فلسفی، ھر چند که ساده و ضمنی باشد، کار خلاق توسط علم صورت نمی
گیرد، زیرا علم ھرگز به تنھایی نمی تواند مسائل عام جھان فیزیکی را حل کند .
اما انیشتن اندیشه رئالیستی داشت و به واقعیت جھان عی نی و توانائی کشف
واقعیت توسط ذھن خلاق آدمی مومن بود . او می گفت فیزیکدانان اگر بخواھند به
ھدف واقعی فیزیک، که شناخت طبیعت است، نزدیک شوند نمی توانند از
متافیزیک گریزان باشند.
گرچه تحت تاثیر اندیشه ھای پوزیتیویسم و تعبیر کپنھاکی از مکانیک کوانتم،
بسیاری از ف یزیکدانان معاصر مشاھدات را تنھا واقعیت ھای موجود می دانند و
ھدف علم را ارائه تئوریھایی برای توجیه این مشاھدات می دانند و بر این باورند
که در پس این مشاھدات یا واقعیتی نیست یا اصلا مطرح نیست و یا حائز اھمیت
ثانوی است، اما موارد زیادی نشان داد که تئوری می تو اند مقدم بر مشاھده
باشد. وجود پوزیترون توسط دیراک پیش بینی شد و اندرسون آن را کشف کرد .
جرم نپتون اندازه گیری شد قبل از آنکه منجمی تلسکوپی را متوجه آن کرده
باشد. بنابراین مشکل است تجربه گر چیزی را که به دنبال آن نیست ببیند.
ای بسا کس رفته تا روم و ھری
او ندیده ھیچ جز افسونگری
ای بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده ھیچ غیر از مکر و کین
طالب ھر چیز ای یار رشید
جزھمان چیزی که می جوید ندید
پس مشاھده، تنھا منبع دانش فیزیکی نیست . نمی توان گفت نظریه ھایی که
شامل مفاھیم مشاھده نشده (مثل کوارک ) ھستند محتوای فیزیکی ندا رند و
نباید در فیزیک نظری بحث شوند . انطباق با تجربه ھم شرط کافی برای صحت یک
نظریه نیست. انیشتن بر این موضوع بسیار تاکید می کرد.
او معتقد بود دنیای خارجی مستقل از ذھن، اساس تمام علوم طبیعی است .
چون ما از طریق حواس از دنیای خارجی مطلع می شویم پس دانش ما از جھان
خارجی غیرمستقیم است و از طریق تفحصات نظری، تصویری از جھان خارج
بدست می آوریم که دائما در معرض تکامل است . انیشتن از قول کانت نقل می
کرد که قبول واقعیت جھان خارج بدون امکان شناخت آن بی معنی است . بدین
جھت در میان فیزیکدانان معاصر ھیچکس به اندازه او به مس ائل فلسفی طبیعت
شناسی نپرداخته است.
او مکان شناخت جھان طبیعت را یک معجزه و راز جاودانی می دانست . معتقد
بود راز ابدی جھان قابل درک بودن آن است و این که ما می توانیم به تجارب
حسی خود، با تفکر، نظم دھیم حیرت آور است . او به ریاضیات به عنوان زبان
ھنرمندانه این توصیف واقف بود و می گفت طبیعت تحقق ساده ترین اندیشه
ھای ریاضی قابل تصور است . ما با خلق مدلھای ریاضی و تطبیق آن با تجارب
حسی، سرانجام می توانیم نمایشی درست از جھان طبیعت بدست آوریم.
بنابراین می توان گفت: فلسفه، طرح پرسش های کلی و جستجوی آزادانه برای یافتن راه حل ها است.
همه چیز درباره فلسفه
- فلسفه چیست؟
- به چه کسی فیلسوف می گوییم؟
- اصولا آیا نیاز به فلسفه داریم؟ منشا این نیاز چه چیزی است؟
- هر علمی فایده ای دارد. اما فایده فلسفه چیست؟
- موضوع فلسفه چیست؟
- روش فلسفه چیست؟
- تقسیمات فلسفه چیست؟
- برای این که روح فلسفی پیدا کنیم، چه باید کنیم و چگونه باید باشیم؟
- اساسا، رابطه و تفاوت میان فلسفه و رشته های دیگر چگونه است؟ مثلا، رابطه میان:
- فلسفه و علم
- فلسفه و دین
- فلسفه و سیاست و غیره...
همچنین نگاه کنید به: - تعاریف مختلف درباره فلسفه
مسائل فلسفه
مسائل فلسفه، سوال هایی است که از آغاز فلسفه تاکنون وجود داشته و هر فیلسوف یا مکتب فلسفی، پاسخی برای آن ها ارائه کرده است که بعضا با دیگر نظریات، متفاوت بوده است.
مسائل
فلسفه، بنیادی ترین پرسش های آدمی در زمینه های مختلف است. این مسائل بر
حسب این که به چه زمینه ای تعلق دارند، به چند دسته اصلی تقسیم شده و شاخه
های اساسی فلسفه را نیز تشکیل می دهند. آن ها عبارتد از:
در سده ششم قبل از میلاد مسیح که فلسفه در یونان باستان پیدا شد، به همه مطالعات نظری فلسفه می گفتند، و فیلسوفان نخستین در موضوعاتی کاوش میکردند که اکنون باید آنها را موضوعات علم به شمار آورد؛ اما علوم گوناگون که به نتایجی رسیدند که درباره شان همرایی پدید آمد، از فلسفه جدا شدند و به رشتهای مستقل تبدیل گردیدند. ناممکن نیست که علوم دیگری از فلسفه جدا شوند، مثلا منطق در راهی گام بر میدارد که به شاخهای مستقل از فلسفه تبدیل گردد.
از همین روست که فلسفه را مادر علوم نامیدهاند. بحث فلسفی بیش تر متوجه تفکر محض است. هدف این بحث در اصل آن است که اشتباهات برطرف گردد و دشواریها و پیچیدگیها از میان برداشته شود. آنگاه که از این وظیفه فراغت حاصل شود، آنچه برای فلسفه به جا میماند، پیامدهای نتیجه نیست؛ بلکه از میان رفتن چیزهایی است که پیش از آن مشکل و مسئله قلمداد میشدهاست.
فلسفه، مطالعه واقعیت است، اما نه آن جنبهای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداختهاند. به عنوان نمونه، علم فیزیک درباره اجسام مادی از آن جنبه که حرکت و سکون دارند و علم زیستشناسی درباره موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی میپردازد. ولی در فلسفه کلیترین امری که بتوان با آن سر و کار داشت، یعنی وجود؛ موضوع تفکر قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، در فلسفه، اصل وجود به طور مطلق و فارغ از هر گونه قید و شرطی مطرح میگردد. به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه میگوید: "فلسفه علم به احوال موجودات است، از آن حیث که وجود دارند".
به طور خلاصه فلسفه مجموعه نتیجه گیریها نیست، بلکه بیش تر راه و روش تفکر است؛ از همین روست که فلاسفه تحصّلی، کارکردهای فلسفه را در سه حوزه منطقی، زبانشناختی و کاربردی (فلسفه علم، اخلاق، سیاست و...) دانستهاند.
تاریخ فلسفه به یک معنا خود موضوع فلسفه استتاریخ فلسفه به سان تاریخ علوم زائده فرعی موضوع اصلی نیست. بلکه به یک معنا خود موضوع است. مثلا دانستن تاریخ زیستشناسی، پایه دانستن زیستشناسی نوین نیست. زیستشناسی شاخهای از دانش است، تاریخ زیستشناسی توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است، و این دو موضوعاتی جداگانهاند.
اما مطالعه فلسفه بیش تر مطالعه سیر داد و ستد اندیشهها درباره موضوعات فلسفی است؛ و همین داد و ستد اندیشههاست که تاریخ فلسفه را تشکیل دادهاست.
فرآیند فلسفه ورزی خود بخشی از موضوع فلسفه استفلسفه مدعی جهت دار بودن و جهتدهی استفلاسفه
- از فهرست فلاسفه غربی می توان افلاطون، ارسطو، دکارت، هیوم و کانت را نام برد.
- از فهرست فلاسفه شرقی می توان به کنفوسیوس ، لائوتسه و بودا اشاره نمود.
- از میان فهرست فلاسفه اسلامی می توان کندی، فارابی، ابن سینا، ابن رشد، سهروردی و ملاصدرا را ذکر کرد.
اصطلاحات فلسفی
اصطلاحات فلسفی، اصطلاح هایی هستند که در حیطه فلسفه به وجود آمده و در همین محدوده نیز معنی دارند. البته امکان دارد برخی از اصطلاحات فلسفه غرب با اصطلاحات فلسفه شرق یا اصطلاحات فلسفه اسلامی متفاوت بوده و در آن ها جایی نداشته باشد؛ اما با این حال، ما در این جا، همه اصطلاحات فلسفی را، مربوط به هر مکتبی که باشند، بررسی خواهیم کرد.اصطلاحاتی مانند:
کلی و جزئی، ذات، علیت، ماده و صورت، قوه و فعل، جوهر، عرض و ....
مکاتب فلسفی
معمولا، فلاسفه بر اساس مکاتب فکری که دارند، شناخته می شوند. یک مکتب یا سیستم فلسفه، شامل یک شیوه خاص تفکر و آراء خاص در زمینه های مختلف فلسفی است.فیزیک
از دوران باستان، انسانها سعی میکردند که رفتار طبیعت را درک و پیش بینی کنند. در ابتدا این گونه پرسشها در مورد طبیعت و رفتار آن، در قلمرو فلسفه دسته بندی میشد. به همین دلیل است که در نوشتههای فیلسوفان باستان همچون ارسطو ،افلاطون و بطلمیوس و... نوشتههای بسیاری در مورد رفتارهای طبیعت، مخصوصا حرکت ستارگان و خورشید میبینیم. در بعضی از این نوشتهها، مواردی وجود داشت که بررسی پدیدههای آسمانی را با افسانهها و اعتقادات مردمان آن دوره از تاریخ، آمیخته میکرد و علی رغم پیش بینیهای درست، نمیتوانست باعث متقاعد شدن آیندگان شود. البته در این دوران فیلسوفانی همچون تالس هم بودند که تمامی تلاش خود را برای دور ماندن از دلایل ماورالطبیعه میکردند. به خاطر همین تلاشها در بسیاری از منابع تاریخی به تالس لقب نخستین چهرهٔ علم را دادهاند. یکی کارهای مهم وی در حوزه ستاره شناسی، پیش بینی خورشیدگرفتگی در سال ۵۸۵ قبل از میلاد مسیح است.
آیزاک نیوتن (۱۶۴۳–۱۷۲۷) نسخهای از کتاب پرینسیپیا با دست خط آیزاک نیوتناز همین دوره بود که شاخهای از فلسفه جدا شد که نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدودا در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهرههای بزرگ و برجستهای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس میرفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصا در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال ۱۶۸۷ با نام
THE PRINCIPIA- Mathematical Principles of Natural Philosophy (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفه طبیعی
در عنوان آن استفاده شده) تقریبا این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به
پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوه نگرشی
نو به طبیعت را بنیان گذاری کردند که امروزه به فیزیک کلاسیک معروف است. البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلرآغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید.
نمونههای متفاوت از پدیدههای فیزیکی
در علم فیزیک، ما با سامانههای بسیار متفاوتی سرو کار داریم، اما نظریههای اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همه فیزیک دانان مورد استفاده قرار میگیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریههایی سروکار داریم که حرکت اشیا که ابعاد و سرعتهایی که قابل تصور و عموما آزمایش پذیرند را، پیش بینی و تحلیل میکنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم میشود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرا ملکولی شروع میشود و تا ابعاد سیارات را در بر میگیردو سرعت قابل تصور، عموما سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستمهای مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود میگیرند، مثل منظومهها، کهکشانها و دیگر سیستمهای عظیم ستارهای و آسمانی و یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان میدهد و دیگر قدرت پیش بینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوریهایی که اینگونه سیستمها را تحلیل میکنند، در حوزه فیزیک جدید صورت بندی میشود.
منبع:
http://fa.wikipedia.org/
http://www.irip.ir/
http://www.daneshnameh.roshd.ir/
http://oxfordstars.blogfa.com/
کتاب از بینهایت کوچک تا بینهایت بزرگ
مطالب مشابه :
آدرس همه خانه های ریاضیات کشور
بروجن بلوار مدرس کوچه پژوهشسرای صدرا ملاصدرا، خیابان شیراز فرهنگیان مشهد
چهل نکته خواندنی درباره حرم امام رضا(ع)
lمجتمع ملاصدرا (آقای ولیی) علي رضا باباجاني(دبير ديني و قرآن) پژوهشسرای دانش
سوالات درس به درس تاریخ کلاس پنجم ابتدایی
lمجتمع ملاصدرا پژوهشسرای دانش عدّه ای از مخالفانش را در مسجد گوهرشاد مشهد به گلوله
زندگاني عالم فرزانه، علامه طباطبايي + تصوير
پژوهشسرای امام پارس مشهد پيش خود ميگفتم اگر مرحوم ملاصدرا هم بيايد، مطلبي فوق
سوالات درس به درس جغرافی کلاس پنجم ابتدایی
lمجتمع ملاصدرا پژوهشسرای دانش الف) كرمان ب) مشهد ج) زاهدان د) بوشهر .
فیزیک و فلسفه
انجمن نجوم پژوهشسرای شهید تور مشهد ، ابن سینا، ابن رشد، سهروردی و ملاصدرا را
برچسب :
پژوهشسرای ملاصدرا مشهد