کوچه بنی هاشم 12/6/85
ساعت چهار صبح از خواب بلند میشویم . جبران مافات شب گذشته همراه با بچه ها زود تر به حرم میرویم . و در محل جلو درب باب النسا در محوطه باز مسجد النبی در محل مناسبی مستقر میشویم . و منتظر می مانیم تا نماز جماعت شروع شود . امروز تصمیم داریم با دانیال اگر تشیع جنازه بود به همراه آنها به بقیع برویم و ضمن تماشای مراسم از نزدیک از آن گزارش تهیه نماییم ! نماز که تمام میشود از اعلام بلند گو می فهمیم که چند تا جنازه برای نماز میت آورده اند . از کلمه اموات بجای میت می فهمیم که جنازه ها بیشتر از دو تاست . بلافاصله پس از اتمام نماز میت جنازه ها را حرکت می دهند و ماهم به دنبال جنازه ها می دویم . سرعتشان خیلی زیاد است سرعتمان را زیاد می کنیم شاید بتوانیم از نزدیک چند تا عکس از مراسم بگیریم . هوا هنوز تاریک است و با حالت دو وارد بقیع میشوند .
روی راه رفتن روی قبور و محوطه های خاکی خارج از پیاده روهای بتونی حساس هستند و وقتی که میخواهند وارد این محوطه شوندکفشهای خود را در می آورند . برای چهار تا جنازه از قبل چهار قبر آماده کرده بودند و هر جنازه را به سمت یکی از قبرها می برند . قبرها در محل های مختلف و با فاصله از هم کنده شده اند و جمعیت تقریبا به چهار گروه تقسیم میشوند . برای مشاهده دقیق تر به حلقه دور یکی از این قبور نزدیک می شوم . قبلا ایرانی ها در این مراسم شرکت نمی کردند ولی حالا تعدادی شاید از روی کنجکاوی و تماشای مراسم شرکت می کنند . عربها لباسهای سفید بلند با چفیه قرمز دارند و ایرانی ها لباس معمولی ولی من هم لباس بلند سفیدی را که در سفر اول خریده ام پوشیده ام فقط چفیه ندارم .پیرمردی داخل قبر میشود گودی قبر از قد او هم بیشتر است و جنازه را می گیرد و داخل قبر جاسازی می کند .فشار جمعیت زیاد است و برای اینکه داخل قبر سقوط نکنم به ردیف دوم حلقه می آیم و از قد بلندی کردن مراسم مرا دنبال می کنم . دانیال برای مشاهده مراسم رفته روی بلندی یکی از قبر ها ایستاده است که یکی از عربها به او اعتراض می کند و او هم مجبور می شود که از قبر پایین بیاید . بعد شروع می کنند به پر کردن قبر . فعالیت ایشان برای پر کردن قبر خیلی تماشایی است . حالا هوا روشن شده است و تعداد زیادی زایر از کنار پیاده رو که در محل بلند تری قرار دارد مراسم مرا تماشا می کنند .
بسرعت قبر پر میشود و روی آن با خاک برآمدگی شبیه یک قبر ایجاد می کنند و سنگی بر آن می گذارند . و بعد با حالت قنود رو به قبله سوره حمد را بلند قرائت می کنند و متفرق میشوند . صاحبان عزا احتمالا در بین جمعیت حضور دارند ولی کسی گریه نمی کند چون علاوه بر تشیع کنندگان عمومی عده خاصی دور بر جنازه و مراسم تدفین نیز حضور دارند ولی از پوشیدن لباس سیاه خبری نیست و اگر هم حضور دارند در همین جا با جنازه مرده خویش خداحافظی می کنندو دیگر به سراع آن نمی آیند . درخصوص مراسم عزاداری ایشان از فردی سئوال کردم گفت ظاهرا در منازل خود مراسم مختصری می گیرند و بساط عزاداری بسرعت جمع میشود . بعد از عرض ارادت به ائمه بقیع و گشت و گذاری در مسیر های مختلف و عرض ارادت به سایر اموات مشهور مدفون در قسمتهای مختلف از بقیع خارج میشویم .محوطه بین الحرمین پر است از کاروانها و گروههای مختلف که مشغول زیارت نامه خواندن هستند . اجازه توقف هم ندارند لذا بخاطر عدم اعتراض مامورین سعودی به آهستگی و بدون هدف خاصی در محوطه بین الحرمین جابجا میشوند . از روی متن مداحی کاروان ها میشود متوجه شد که کدام کاروان روز اولی است که به مدینه وارد شده و کدام کاروان در حال خداحافظی با مدینه - پیامبر و بقیع است .
ندای خدا حافظ مدینه و گریه بعضی از کاروانها حکایت از این دارد که چه زود این یک هفته توقف درمدینه سپری شده است . در بین دعاهای ایشان آرزوی زیارت مجدد شنیده میشود و معلوم می شود که در این مدت کوتاه عقده های دل ایشان باز نشده است . کاروان ما هم مشغول خواندن زیارت نامه هستند البته بیشتر خانمها حول و حوش پرچم کاروان دیده میشوند چون آقایان بیشترشان رفته اند به بقیع . بعد از اتمام مراسم دست جمعی برای صرف صبحانه به سمت هتل حرکت می کنیم بعداز صبحانه قرار است برویم به مسجد النبی و روحانی کاروان قسمتهای مختلف مسجد از قبیل خانه حضرت فاطمه (س) کوچه بنی هاشم و ... را نشان زائرین بدهد هر چند که دیگر اثری از آنها باقی نمانده است و فقط می گویند که قبلا دراین محل مثلا کوچه بنی هاشم بوده است و دراینجا خانه حضرت فاطمه (س) .فقط از آنچه که قبلا بوده محل محراب و منبر و ستونهایی مثل ستون توبه هنوز سرجای خودشان هستند .
چون قبلا به محلهای مورد اشاره سر زده ایم و حوصله همراهی به کاروانیان را نداریم بعد از صبحانه سری می زنیم به بازار و تا نزدیکی های ظهر این گردش طول می کشد . بعد از صرف نهار در رستوران با آقای مختاری آشنا میشوم . البته قیافه اش آشناست و بلند بلند با لهجه نیشابوری صحبت می کند . وقتی با لهجه جوابش را می دهم می فهمد که همشهری هستیم و خودش را معرفی می کند که از مدیران کارخانه ایران شرق است و خاطره ای هم از آنجه امروز در مسجد النبی دیده تعریف می کند . که یکی از نزدیکان سیاست مداری را در مسجد النبی مشاهده کرده که دنبال ستون توبه می گشته است . و ایشان به او گفته است که برای خودت می خواهی یا به نیابت از حاج آقا آمده ای توبه کنی ! از ایشان را جع به قرعه کشی کارخانه ایران شرق سئوال کردم و گفت که قرعه کشی انجام شده است و از اینکه ماشین بی ام و موجود در قرعه کشی افتاده به یک دختر لرستانی از خانواده محروم ابراز خوشحالی می کرد . و ادعا داشت که اکثر جوایز ایشان به افراد مستمند افتاده است . ( ظاهرا افراد پول دار اجناس کارخانه ایران شرق را خریداری نمی کنند ! ) بعد از وضعیت مدیریت کارخانه سئوال کردم و اینکه چرا کارخانه بعد از رشدی که داشت به یک باره افول نمود که مسایل را انداخت گردن سو مدیریت مدیران قبلی و گفت از وقتی که ایشان و دوستان ایشان مدیریت آنجا را بعهده گرفتند اوضاع ایران شرق بهتر شده است .
بعد از نهار رفتیم به سمت اطاقمان . یکی از همسایه ها روی دستگیره در اطاقشان یک نخ بسته اند . برای اینکه گم نشود ! هتل اینجا خیلی پیچیده است و تمامی راهرو ها مشابه هم جالب اینکه روی کارتهای مخصوص باز کردن درب اطاقها نیز شماره اطاق ذکر نشده است و برای افراد بیسواد خیلی کار مشکل است بسیار دیده می شود پیر زنها و پیرمردهایی که در بدر دنبال اطاقهایشان می گردند . اگر ایشان با یکی از آشنایان جوانتر خود به اینگونه سفرها بیایند خیلی کمک بهشان میشود . حتی نحوه استفاده از توالت فرنگی و باز و بسته کردن شیرهای حمام و دستشویی ها را بلد نیستند . پیر مرد همسایه از ما می خواهد که نحوه استفاده از کارت برای باز کردن در را به ایشان بگوییم . دانیال می رود و با کارت در اطاقشان را باز می کند . بعد پیر مرد در حالیکه دعا می کند می گوید پسر جان تو که زحمت کشیدی بیا و نحوه باز و بسته کردن شیر حمام را هم بگو و دانیال می رود برای آموزش . هوای بیرون خیلی گرم است و بخصوص برای بچه ها مناسب نیست که بیرون بیایند . لذا ما هم بعد از ظهر بیرون نمی رویم و بچه ها مشغول تماشای تلویزیون می شوند . کانالی که همه اش کارتون پخش می کند . و ما هم استراحت می کنیم .
عربها این چند سال اخیر کارهای فرهنگی خوبی انجام داده اند . بعضی از کارهایشان شبیه ماست . در ایران برای رقابت با عروسکهای خارجی محصولاتی بنام دارا و سارا به بازار آمد . ایشان هم محصولاتی به نام فولا جایگزین محصولات غربی شده است عروسکی با همان شکل و شمایل با مقنعه عربی ! و تمام محصولاتیکه در ایران بنام دارا و سارا تولید میشود را ایشان هم تولید می کنند بنام فولا . و تبلیغات فراوان تلویزیونی برای جا انداختن محصول جدید . البته فکر می کنم که این محصولات در کشور چین تولید میشود . و چقدر زیاد است این محصولات چینی در کشور عربستان . بیش از هشتاد درصد مغازه های اینجا همین آت و آشغالهای چینی را می فروشند و چقدر هم ایرانیان خرید می کنند این آشغالها را . دسته دسته زائرین را می بینی که هنگام باز گشت ازبازار با توشه فراوان در پلاستیکهای رنگارنگ . و البته نمیدانم که این چینی ها چطور تولید می کنند در کشور چین که این همه هم هزینه حمل و نقل می دهند می آورند به عربستان و آنقدر ارزان است که آدم به هوس می افتد خرید کند .
نزدیکی های نماز مغرب رفتیم به مسجد النبی برای نماز . مثل اینکه امام جماعت مسجد النبی امشب عجله داشت چون بر خلاف همیشه که معمولا سوره های بزرگ را می خواند امشب سوره والعصر را خواند و توقف هایش هم کوتاه تر بود . نماز میت هم برقرار بود . بنا به تصمیمی که گرفته ام در تمام نمازهای میت شرکت می کنم به نیت اموات آشنا . تاکنون برای عمو و پدر بزرگها و مادر بزرگها نیت کرده ام . فرصت کافی هست تا یادی از همه کسانیکه به گردن ما حقی دارند بشود . بعد نماز عشا را هم می خوانیم و می رویم هتل برای صرف شام . خستگی های اولیه سفر کم کم کاهش یافته و به آب و هوای اینجا هم عادت کرده ایم بعد از شام می رویم مسجد النبی برای زیارت و زیارت نامه خواندن . دست جمعی با اعضا خانواده در محوطه مسجد النبی روبروی قبرستان بقیع کنار یکی از ستونهای محوطه می نشینیم . نسیم خنکی می وزد و حال و هوای معنوی خاصی دست داده است . بچه ها در محوطه مسجد مشغول بازی هستند .یاد سالهای گذشته می افتم که بچه ها را نیاورده بودم وقتی که چشمم به بچه ها در محوطه مسجد می افتاد که مشغول بازی و خنده و خوشحالی بودند آرزو کردم که خدا قسمت کند یک بار هم که شده بتوانم همراه بچه ها به زیارت بیایم . حالا که این حاجت بر آورده شده با نگاهی تشکر آمیز به گنبد سبز نبوی از صمیم قلب از پیامبر قدردانی می کنم . بعد از اتمام زیارت نامه دوری در محوطه مسجد می زنیم . کم کم دربهای ساختمان مسجد النبی را می بندند . از مسیر بازار ضلع جنوبی حرم به سمت هتل براه می افتیم .
در گوشه کنار بازارها و خیابانها یخچالهایی گذاشته اند شبیه خودپرداز بانکها که با اسکناس یک ریالی می توان نوشابه قوطی سرد تهیه کرد . در نصب این نوشابه پردازها کوکاکولا و ببسی ( به قول عربها ) رقابت دارند. بچه ها کنجکاو میشوند که یک بار هم که شده امتحان کنند . دانیال چند تا اسکناس یک ریالی دارد و با قراردادن یکی از آنها در قسمت مخصوص دستگاه اسکناس را به داخل می کشد و با فشردن دکمه انتخاب نوع نوشابه یک قوطی نوشابه سرد می افتد به داخل محفظه پایینی . زینب هم خوشش می آید و می خواهد او هم امتحان کند . یک اسکناس دیگر هم در دستگاه قرار می دهند و اینبار زینب با مشت دکمه مخصوص انتخاب را می فشارد و با افتادن نوشابه به محفظه پایین خوشش می آید و نوشابه را بر می دارد . این نوشابه ها نسبت به ایران ازران تر است یکی یک ریال ( ۲۵۰ تومان ) . از جلو مغازه ها که عبور می کنم اکثر فروشنده ها به زبان فارسی تعارف می کنند که برویم وخرید کنیم . بیشترشان افغانی هستند و فارسی صحبت می کنند . اگر سر قیمت چانه بزنی می گویند : اصفهانی ؟! از بس که حجاج اصفهانی سر قیمت چانه میزنند آوازه شان اینجا هم پیچیده . می گویند در سالهای قبل تر اینجا قیمت مقطوع بوده و چانه زدن هم معنا نداشته است اما حالا از بس که ایرانی ها سر قیمتها چانه می زنند یاد گرفته اند و قیمتهارا بالا می گویند و بعد هم تخفیف می دهند ! حتی از همان اول می گویند حاجی بفرما تخفیف و اگر چانه نزنی ممکن است سرت کلاه برود . همین امشب جنسی را خریدیم به ۲۰ ریال بدون چانه بعد دیدیم که در جای دیگر ۱۵ ریال می دهند ! اکثر فروشنده ها وقتی زینب را می بینند او را فاطمه یا زهرا صدا می کنند از علاقه ایرانی ها به فاطمه و زهرا خبر دارند لذا فکر می کنند که نام دختران ایرانی یا فاطمه است یا زهرا .
مطالب مشابه :
خداحافظی برای سفر حج ...
خداحافظی برای سفر حج یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
متن های پیشنهادی حلالیت طلبی سفرحج
کاروان حج تمتع 12004-ارومیه - متن های از آنجا که توفیق خداحافظی و طلب حلالیت از کلیه
متن خداحافظی حاج امین پویااز مسابقات
متن خداحافظی حاج سراسری حج کشور در و خدمتی که سازمان برای پیشرفت برنامه های
پیامک خیر مقدم حجاج سال 90
متن برای بازگشت متن خیر مقدم قدوم حجاج از حج. اس ام اس خداحافظی
سرآغاز عاشقی - عمره مفرده من و همسرم در سال 1387
خدمه حج. سفر عمره مفرده را برای بنده در لحظه خداحافظی ، پدر خانم ام جناب حضرت
خدا حافظ مدینه 17/6/85
کمی وقت امکان رفتن به داخل مسجد هم نبود لذا از همان محوطه مراسم خداحافظی متن زیر را که
کوچه بنی هاشم 12/6/85
نماز که تمام میشود از اعلام بلند گو می فهمیم که چند تا جنازه برای خداحافظی متن مداحی
دعای پر فیض کمیل
به پایگاه اطلاع رسانی کاروان حج متن پیام : Powered تمامی حقوق مادی و معنوی این مجموعه برای
برچسب :
متن خداحافظی برای حج