نمونه ای از انشاهای دانش آموزان شهرستان گمیشان

موضوع :

اگر من رئیس اداره آموزش و پرورش بودم ...

     « هادی اسماعیلی »   :  سوم تجربی  دبیرستان امام (ره)

در حقیقت هرگز به این سژال فکر نکرده بودم ، برای همین روزی خواستم عقیده ی دوستانم را بپرسم و بدانم که آنان چه می گویند ؟ همان لحظه که این موضوع را با آنها در میان گذاشتم ، خیلی خندیدند و چند نفری سرشان را پایین آوردند . شاید با خودشان می گفتند : « چه می گویی هادی ؟ ما و ریاست ؟! » یکی که پیش من نشسته بود و دل پری از من داشت ، من من کنان گفت : « به باء بسم الله نرسیده از مدرسه اخراجت می کردم و خلاص ! » آن یکی که پیش دانشگاهی می خواند ، به جد درآمد که : « اوضاع مدارس را بهتر می کردم ، حکم اخراج دبیران کم کار را دو دستی دستشان می دادم و ... » پس از مکثی کوتاه ، آهی کشید و ادامه داد : « مدرسه که نه ... انبارمان را اندکی شبیه مدرسه می کردم . » از آن سو یکی گفت : « به دبیران زور می کردم که لقمه ی سؤال را قبل از امتحان داخل دهان مان بگذارند تا دم امتحان مات و مبهوت ننشینیم . »

هیچکدام از جواب ها ، مرا راضی نکرد . آیا واقعا ممکن بود که دوستانم نیز مانند من به این سؤال نیندیشیده باشند ؟

دلیل نیندیشیدن به این سوالات شاید این باشد که ما خودمان را دسته کم می گیریم و خود باوری نداریم . شاید هم اشکال از دیگران باشد . آنهایی که لیاقت دانش آموز و خود باوری اش را باور ندارند و پیراهنمان را گشاد جلوه می کنند . دکتر و مهندس ، زیاد دور نرویم مگر همین رئیس آموزش و پرورش نیز مانند ما بر تخت تعلم ننشستند و دانش آموز نبودند ؟ ولی به عقیده من ، توفیر ما و آن ها در خود باوری آنها است . آنان خوباوری داشتند و به توفیق رسیدند .

واقعا ما هم می توانیم با خود باوری و تلاش به اوج قله های خوشبختی برسیم .

حالا می توانم ادامه ی جمله ی « اگر من رئیس آموزش و پرورش بودم ... » را بگویم .

 اگر من رئیس اداره ی آموزش و پرورش بودم ، سه واژه ی خود باوری ، تلاش و موفقیت را در دل دانش آموزان جاری می کردم و با خون و جان آنها در هم می آمیختم تا دانش آموزان ما همگام و همراه این سه واژه به ستارگان علم و فرهنگ تبدیل شوند .

 

اگر من رئیس اداره ی آموزش و پرورش بودم ، سه واژه ی خود باوری ، تلاش و موفقیت را در دل دانش آموزان جاری می کردم و با خون و جان آنها در هم می آمیختم تا دانش آموزان ما همگام و همراه این سه واژه به ستارگان علم و فرهنگ تبدیل شوند .

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

       هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

                  خرم آن  نغمه که مردم بسپارند به یاد

 

« عبدالباسط نبوی نژاد »  دوم راهنمایی – شیدایی

تصور اینکه چنین سمتی داشته باشم بسیار دشوار است ، زیرا بعضی از ما حتی نمی توانیم تصور کنیم که رئیس چنین اداره ی مهمی هستیم .

اگر من رئیس اداره ی آموزش و پرورش بودم برای تحصیل ، ورزش ، تفریح ، بهداشت و آموزش احکام شرعی دانش آموزان برنامه های مشخصی را تعیین می کردم . برای مثال : آموزش احکام دینی از کتاب هایی مانند ، کیدانی استفاده می کردم و در زنگ های قرآن و فوق برنامه  برای دانش آموزان کلاسهای مکتب مدرسه ای دایر می کردم تا همه ی دانش آموزان با دین خود بیشتر آشنا شوند و بهتر احکام دین و شریعت خود را دریابند .

اگر من رئیس آموزش و پرورش بودم ، در هر فرصتی که پیش می آمد ، به مدرسه ها می رفتم و با دانش آموزان ارتباط مثبت برقرار می کردم و برای این که به دانش آموزانی که در رشته ی تحصیل خود ضعیف هستند بتوانند روحیه ی تازه ای در یابند ، اول به سراغ آنها می رفتم و آنها را برای انجام تکالیفی بهتر و شرکت در بحث های گروهی کلاس تشویق می کردم .

یکی دیگر از اهداف من بعنوان رئیس اداره ی آموزش و پرورش این است که بتوانیم به دانش آموزانی که  وضعیت مالی خو.بی ندارند حمایت کنیم و بتوانیم پشتوانه ای باشیم که این دانش آموزان نیازمند بدون هیچ کمبودی به تحصیل ادامه دهند و موجب پیشرفت و ترقی کشور شوند .

 

«موسی بردی  » راهنمایی مصطفی خمینی

اگر من رئیس آموزش و پرورش بودم، به تمام مدرسه ها سر می زدم و مشکلات آنان را می پرسیدم و آنها را برطرف می کردم و اگر مدیر مدرسه ای پیش من بیاید و بگوید که مدرسه ی ما احتیاج به چیزهایی را دارد، آن را بر طرف می کردم و مدرسه های خراب شده را درست می کردم و اگر مدرسه چیزی کم داشت آن چیز را برای مدرسه می خریدم و اگر بچه ها نمی توانستند در نیمکت راحت بنشینند و درس بخوانند نیمکت ها را زیاد می کردم و نیمکت های خراب شده را عوض می کردم تا بچه ها بتوانند راحت بنشینند و درس بخو.انند .

به مدرسه ها معلم های خوبی می دادم که بچه ها بتوانند از آن خوب درس بیاموزند و مطالب را به خوبی فرا گیرند و اگر دانش آموزان زیاد بودند آنها را دو یا سه کلاس می کردم تا بهتر درس بخوانند و تمام مدیر مدرسه منطقه را دعوت می کردم و جلسه تشکیل می دادم و از مشکلات آنان آگاه می شدم و نیاز و احتیاجات امور مالی آنان را بر طرف می ساختم .

 

اگر معلم بودم...

 

«احسان دیه جی » کلاس پنجم نازمراد آخوند

من ابتدا از خداوند بزرگ و مهربان تشکر می کنم که اولین آیات خود را که بر پیامبر اسلام نازل کرد با « اقراء » یعنی بخوان شروع کرد . از خداوند بی همتا سپاس گزارم که پیامبران را اولین معلمان ما انسان ها قرار داد . تا بهترین الگو و سرمشق ما در زندگی باشند و  اگر من معلم بودم ،از خداوند حکیم و دانا می خواستم که مرا دراین امر بزرگ راهنمایی کند و یار و یاور و پشتیبان من در انجام این شغل باشد . کاری کند که من ذره ای از اخلاق پیامبران را در وجودم احساس کنم . اگر من معلم بودم، بین بچه ها درباره ی دین اسلام و پیامبران و جهان آخرت صحبت می کردم . اگر معلم بودم، سعی می کردم  مهربان و دلسوز بچه ها باشم. اگر دانش آموزی استرس داشت، او را دلداری می دادم و اگر دانش آموزی بی انضباطی کرد ، او را راهنمایی و نصیحت می کردم .  اگر در جایی مشکلی برای یکی از آنان پیش می آمد، کمکش می کردم . اگر من معلم بودم، سعی می کردم کتاب های زیادی مطالعه کنم و اطلاعات خودم را زیاد کرده و از دانش و علم خود به بچه ها می بخشیدم . اگر من معلم بودم شب و روز تلاش می کردم تا دانش آموزان افرادی خوب و مفید برای جامعه و خانواده ی خود تربیت شوند . اگر من معلم بودم، از دانش آموزانم انتظار داشتم که به حرف هایم خوب گوش کنند و شلوغ نکنند و درس هایشان را هر روز مطالعه کنند و به کلاس بیایند و مرا خوشحال کنند . اگر من معلم بودم از بچه ها انتظار داشتم که غیر از درس به اخلاق هم توجه کنند و اخلاق خوبی داشته باشند و نمازهایشان را سر وقت بخوانند و با درس خواندن به یک مقام خوب و عالی برسند . اگر من معلم بودم از بچه ها انتظار داشتم که قدر معلمان را بدانند؛ زیرا : « معلم بهترین گنج دنیاست ، ما به این گنج گران بها نیاز داریم . »

معلم بهترین گنج

دنیاست ، ما به

این گنج گران بها

نیاز داریم

 

« عادل خوزینی »  از راهنمایی گوگلانی

من اگر معلم بودم، راه استاد مطهری  را به پیش می گرفتم  و با جان و دل و علاقه به دانش آموزانم درس یاد می دادم و می گفتم که همچون دانش آموزان ممتاز به درس گوش بدهند تا در آینده برای کشور معلم خوبی بشوند و دوباره راه ما معلم ها را به پیش بگیرند . من اگر معلم بودم دانش آموزان را به خواندن درس تشویق می کردم و آن ها را امیدوار می کردم که با درس خواندن می توانند در آینده یک معلم خوب بشوند . من اگر معلم بودم، درس را به دانش آموزان به بهترین شکل یاد می دادم و پس از پایان هر درس از آنها امتحان می گرفتم تا در امتحانات نوبت دوم سؤال ها را خوب حفظ کنند و یاد بگیرند . یکی از خصوصیات یک معلم خوب در برابر دانش آموزانش دلسوزی ، همدلی ، امیدواری ، دوستی و غیره است که دانش آموز با این کارهای  معلم روحیه می گیرد و تلاش می کند تا همچنان با دانش آموزان دیگر به رقابت بپردازد . من اگر معلم بودم برای دانش آموزانم الگوی خوبی می شدم تا آن ها به داشتن همچنین معلمی افتخار کنند و در دل خود الگوی امیدواری بکارند تا با درس خواندنشان هم خود یک معلم خوب بشوند و هم بچه های آینده ساز بعدی را خوب تربیت کنند . من اگر معلم بودم اولین چیزی که به دانش آموزانم یاد می دادم احترام به دیگران و همچنین احترام به معلم وپدر و مادر بود و همچنین در مدرسه خوب تربیتشان می کردم تا با بزرگتر از خود با احترام حرف بزنند و به آن ها احترام بگذارند . من اگر معلم بودم مثل بذری در خاک دل دانش آموزان  می شدم تا آن ها با بزرگ کردن آن بذر به یک معلم خوبی تبدیل شوند . من اگر معلم بودم همه ی سعی و تلاش خودم را بکار می بردم تا آن جوانه ی تازه فکر به هدف والای خود برسد . 

 

« عبدالرحیم نصیری قرنجیک » سوم تجربی نیازی

من اگر معلم بودم ، سعی می کردم با دانش آموزانم طوری رفتار کنم که منرا الگوی خود قرار دهند و سعی می کردم، هیچ مردودی را در کلاس نداشته باشم ، و کسی از نظر درسی ضعیف نباشد . معلمی شغل شریفی است و درست گفته اند که « معلمی، شغل انبیاست » .  معلم ها باید از این جمله درس بگیرند و سعی کنند مانند انبیایی که در گذشته بودند، رفتار کنند مانند پیامبر ما حضرت محمد (ص) که الگو و اسوه یی برای تمام  جهانیان است گرچه هیچ وقت هیچ کس نمی تواند مانند ایشان باشد اما می تواند  از ایشان الگو بگیرد و به دانش آموزان  یاد بدهد . من اگر معلم بودم آن شغل را بخاطر حقوقش انتخاب نمی کردم بخاطر اینکه نمی تواند موفق شود یعنی اگر کسی این کار را بکند نمی تواند بعدا رضایت دانش آموزان خود را بخوبی جلب کند . معلمان نباید بد رفتار باشند چون ممکن است دانش آموزان از آن ها یاد بگیرند برای اینکه معلمان این آینده سازان کشور را درست تربیت کنند رفتارشان درست شود البته همه این طور نیستند . من اگر معلم بودم طوری دقیق و مفهومی درس می دادم که هیچ سوالی پیش  پا افتاده ای در ذهن دانش آموزان باقی نماند . بخصوص درس های مفهومی  مانند ، ریاضی ، فیزیک ، شیمی و زیست شناسی که مهمترین درس ها هستند ، معلمانی که مدرس این درس ها هستند باید اهمیت بیشتری بدهند ، البته خوشبختانه دبیران این درس ها خوب هستند .

من اگر معلم بودم بیشتر به اخلاق دانش آموز اهمیت می دادم تا به درس آن ، چون اگر اخلاق دانش آموزی خوب باشد می تواند درسش را هم بهتر کند و خودش را به رتبه های بالا برساند . من اگر معلم بودم اگر دانش آموز ده سوال مهم از من بپرسد ناراحت نمی شدم امروزه بعضی از دبیران اینطور نیستند . اگر هم آن سوال راحت بود باید جواب بدهند چون آن سوال به نظر خودشان راحت است .  من اگر معلم بودم با دانش آموزان سخت رفتار نمی کردم و سعی می کردم به آن ها بفهمانم که اخلاق نا شایست به شما هیچ نفعی ندارد . من اگر معلم بودم دانش آموزان را به بازدید از محلی می بردم مثلا به آزمایشگاه درس های مختلف . با این کار دانش آموزان بهتر می توانند درس خود را یاد بگیرند تا آن ها هم کارشان را با جدیت تمام آغاز کنند . معلم نباید بین بچه ها فرق بگذارد حال چه زرنگ باشد چه ضعیف چه آشنا باشد چه غریب .

 

«سحر چوگان » دبستان مغفوری

من شغل معلمی را دوست دارم ؛چون شغل پیامبران است . معلم بی سوادان را با سواد می کند مثلا کسی که چشمش نابینا باشد ، معلم چراغ چشم او است . معلمان خوب به بهشت می روند . اگر من معلم شوم،         دانش آموزان را دوست می دارم و به آنها درس مهربانی و اخلاق و احترام به پدر و مادر و بزرگتر ها را  یاد می دهم و کاری می کنم که دانش آموزان من دکتر و مهندس شوند تا در آینده آنها را ببینم و به  آنها افتخار کنم که دانش آموز من دکتر و مهندس شده و آن وقت می دانم که خدا وند نیز از من راضی خواهد شد و من به معلم خوب و مهربان خودم افتخار می کنم که دعا می کنم خداوند معلم مرا طول عمر زیاد و سلامتی به او و خانواده اش بدهد .

 

اگر من مدیر مدرسه بودم ...

 

 

« یوسف کر » - دبیرستان نیازی خواجه نفس

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی  و رئیس جمهور ایران . موضوع انشاء اگر مدیر مدرسه بودم ...

اول از همه چیز برای دستشویی در می خریدم ، وسایل بهداشتی می خریدم مانند مایع دستشویی ، چون امروزه آنفولانزای خوکی به منطقه ی ما نیز آمده و بعدا شیرهای آب خوری و برای دستشویی جدا می گذاشتم .چون در شریعت ما درست نیست که شیر آبخوری کنار دستشویی باشد و سپس داخل دستشویی را بازسازی می کردم و بعدا راه مدرسه ها را با کمک دانش آموزان و آموزش و پرورش آسفالت می کردم تا دانش آموزان در فصل زمستان با کفش های گلی داخل کلاس وارد نشوند بعدا برای همه ی کلاسها بخاری تهیه می کردم تا در زمستان احساس سردی نکنند و بعد کتابخانه ی بزرگی احداث می کردم تا دانش آموزان از کتابهای مورد علاقه ی خود نهایت استفاده را ببرند و بعد نماز خانه  احداث می کردم تا در آنجا هر روز نماز بخوانند و بعد وسایل مربوط به آزمایشگاه و کارگاه را با کمک دیگران تهیه می کردم. بعد وسایلی می خریدم تا معلمان عینی و واقعی به دانش آموزان درس بدهند و دانش آموزان را با هدیه کوچک تشویق می کردم تا درسشان را به خوبی بخوانند و هر کجا که لازم بود به بازدید علمی می بردم . به دانش آموزان می گفتم هر کس معدلش از 15 یا 16 بگذرد 2 روز رایگان به اردو می برم . بعد در حیاط مدرسه درخت می کاشتم تا اکسیژن خالص دانش آموزان را فراهم کنم و روحیه دانش آموزان شاد بشود تا درس را به خوبی درک کنند و امکانات ورزشی را در حد توان تهیه می کردم تا دانش آموزان استعدادهای خود را شکوفا کنند .

من از انشای خودم نتیجه می گیرم که مدیریت شغل سختی است هر کس نمی تواند ادعای مدیریت کند باید خونسرد باشد ، اخلاق خوب داشته باشد و دانستم که خرج و مخارج زیادی لازم است تا کمبودهای مدرسه را فراهم سازیم .

 

« عبدالجلال گلدیانی » - دوم راهنمایی مصطفی خمینی

اگر من مدیر مدرسه بودم ... ابتدا معلمانی خوب را انتخاب می کردم و از رفتار آن در خانه اش و در مدرسه اطلاع می داشتم . سپس شروع اسم نویسی دانش آموزانی که قرار بود به مدرسه ی من بیایند می کردم و بعد از اینکه مدرسه ها باز می شدند اول صف دانش آموزان را به ترتیب قد مرتب می کردم . با دانش آموزان صحبت می کردم و با آن ها در مورد نظافت و تمیزی مدرسه و خودشان حرف می زدم تا نظم در مدرسه  رعایت می شد .  با معلمان در دفتر  مدرسه گفت و گو می کردم تا به دانش آموزان در مورد مرتب نشستن در کلاس و گوش دادن بسیار توجه کنند و اینکه به آنها بفهمانند نوشتن تکالیفی که به آنها داده می شود انجام شود و اگر ننوشته باشند به دفتر معرفی و اگر این کار ادامه دهند نمره ی کلاس یشان را کم کنند و همچنین ناظمی را هم برای مدرسه انتخاب می کردم که او هم در کار هایم به من کمک کند و از اخلاق دانش آموزان در زنگ های تفریح مطلع بشود  . همچنین برای مدرسه کمدی می گرفتم و از فروشگاه ها وسایل مدرسه را می گرفتم و در کمد می گذاشتم و اسم آن را بانک جوایز دانش آموزان می گذاشتم و چیز دیگر اینکه صندوقی را برای مدرسه انتخاب می کردم که هر وقت دانش آموزان اعتراضی به ، معلم یا مدیر و یا ناظم داشتند در یک برگ کاغذ بنویسند و داخل صندوق بیندازند . برای مدرسه شورای دانش آموزی می گذاشتم و کسانی که داوطلب می شدند توسط رای دانش آموزان به شورای دانش آموزی انتخاب می شوند . هر وقت دستوری از آموزش و پرورش برسد من آن را به دانش آموزان اطلاع می دادم.همچنین برنامه ای برای هر کلاس تهیه می کردم .

 

« رسول شیروانی » کلاس چهارم دبستان کمینه

ما بچه ها هر کدام از خانواده ی مختلف با اخلاق متفاوت در مدرسه جمع می شویم و با هم درس می خوانیم . بازی می کنیم ، دعوا می کنیم ، گاهی سر مسائلی حرفمان می شود و دیگری می رود پدر یا مادرش را می آورد و از مدیر مان گله و شکایت می کند . اما مدیر مان ما بچه ها را تحمل می کند و به ما درس اخلاق یاد می دهد تا ما در آینده فرد مفیدی برای جامعه باشیم . مدیر مدرسه باید به کار همه ی مسئولانس که در مدرسه مشغول کار هستند نظارت کند و به امور مدرسه رسیدگی کند و با مدیریت خوب نگذارد در کارهای مدرسه مشکلی پیش بیاید . اگر مشکلی پیش آمد آن را به خوبی بر طرف کند . من هم اگر مدیر مدرسه بودم همه ی کارهای مدرسه را به خوبی انجام می دادم و به مشکلات دانش آموزان و معلمان به خوبی رسیدگی می کردم . از اولیای دانش آموزان می خواستم تا به تکالیف آنها رسیدگی کنند و آنان را به درس خواندن تشویق کنند و نگذارند که از مدرسه ترسی داشته باشند . من از خدای متعال و بزرگ می خواهم تا درسهایم را به خوبی بخوانم و شاگردی با اخلاق باشم تا در آینده مدیری خوب مثل مدیرمان باشم .

 

« مهسا کر » کلاس پنجم دبستان جمهوری اسلامی

اگر من مدیر مدرسه بودم سعی می کردم که اول از همه به دانش آموزان درس اخلاق و فداکاری بیاموزم . مدیر مدرسه یعنی مسئولیت همه ی دانش آموزان را بر عهده گرفتن . اگر من مدیر یک مدرسه ای بودم سعی می کردم به دانش آموزانم ایرانی تربیت کنم تا با مسئولیت های کشور خودشان ایران آگاه باشند . ایران یک کشور اسلامی و مذهبی می باشد و بچه ها و دانش آموزان با مقررات و قانون کشورشان آشنا شوند . من اگر مدیر مدرسه باشم سعی می کردم  شجاعت و ایثار و فداکاری بیاموزم و راه شهیدان و امامان را  می آموختم و برایشان از شخصیت های بارز و ممتاز این بزرگواران صحبت کنم . کشور های جاسوس که سعی می کنند خواسته های خود را بر دانش آموزان غلبه کنند به دانش آموزانم یاد می دادم که فقط با درس خواندن و تلاش و کوشش می توانند بر آن ها پیروز شوند و دست استکبار جهانی را کوتاه کنند . من اگر مدیر مدرسه بودم سعی می کردم به دانش آموزان بیاموزم که کشورمان ایران یکی از کشورهای اسلامی و موفق جهان بشمار می رود و سعی کنند که همیشه کشور ایران در همه ی زمینه ها سربلند و پیروز باشد که فقط کلید موفقیت کشور ایران به دانش آموزان آن بستگی دارد .

کلید موفقیت کشور ایران به

دانش آموزان آن بستگی دارد .

 

« راضیه راهپیمایی » کلاس چهارم دبستان قولی

پدرم می گوید مدیر بودن یک هنر است و برای من جای تعجب که چطور یک فرد می تواند یک محیط را با سلیقه ها و افکار مختلف کنترل کند .

من مدیر بودن را خیلی دوست دارم ، ولی فکر می کنم مدیر بودن و مدیریت کردن کار خیلی خیلی سختی است ، چون من در مدرسه می بینم که خانم مدیر ما خیلی زحمت می کشد و همیشه سرش شلوغ است و اعصابش خرد . حق دارد عصبانی شود چون باید همه چیز را کنترل کند و جواب همه چیز و همه کس را بدهد ، از معلمان گرفته تا دانش آموزان و اولیاء . او تلاش می کند نظم و تربیت خوبی در مدرسه بوجود بیاورد و اگر مدیر نباشد همه چیز به هم می خورد و دانش آموز و معلمان حتی یک دقیقه هم در آن جا دوام نمی آورند . خلاصه اگر من روزی مدیر شوم همه ی سعی و تلاشم را می کردم تا معلمان و دانش آموزان در محیط مدرسه به هم دیگر احترام بگذارند تا بتوانند راحت مشکلات را برای هم دیگر بگویند و به یکدیگر در امر آموزش و پرورش کمک کنند و با اولیای بچه ها مثل یک خانواده رفتار کنم و به حرف و مشکلات آنها گوش کنم و آنها را راهنمایی کنم . در حیاط مدرسه میان بچه ها قدم می زدم و با آنها صحبت می کردم و از مشکلات آنها با خبر می شدم و برای کمک به آنها تلاش می کردم . بچه ها را به موقع تنبیه و به موقع تشویق می کردم و سعی می کردم تا مدرسه کمی و کسری نداشته باشد و با معلمان و دانش آموزان همگی دست به دست هم می دادیم تا مدرسه ای نمونه با بچه های نمونه داشته باشیم .

 

اگر پدر یا مادر بودم دوست داشتم فرزندی داشته باشم که...

 

« زهرا حورث » کلاس پنجم دبستان ثنایی

اگر پدر یا مادر بودم دوست داشتم فرزندی داشته باشم که با همه ، رفتار مناسبی داشته باشد ، تابع قوانینی باشد که در جامعه آن را قبول داشته و مردم به آن قوانین احترام می گذارند . به پدر و مادرش و معلمان و همه ی بزرگترهایی که حقی بر گردنش دارند ، احترام بگذارد و خدا را بهترین دوست در همه ی احوال خود بداند و طوری آن را تربیت کنم که با ادب و مرتب و مؤدب  باشد و به سر و وضع خود برسد و در همه ی کارش نظم داشته باشد . هنگام برخورد با دیگران در سلام گفتن پیش قدم و صادق و راستگو باشد ، درس هایش را به خوبی بخواند و بین دیگر دانش آموزان و بچه ها بهترین و در آینده ، فرد مفیدی برای جامعه ی خود باشد . این دوره روزگاری است که پدر و مادرها اگر بتوانند از بچه های خود به خوبی مراقبت کنند کار بزرگی انجام داده اند آنها همیشه آرزوی خوشبختی و موفقیت برای فرزندان خود را دارند تا آنها بتوانند پیشرفت کنند و به سمت کارهای خلافی که امروزه بیشتر جوانان و نوجوانان به آن روی می آورند نروند . موفقیت فرزندان باعث خوشحالی پدر و مادرها است و برای آن ها مایه ی سعادت و سربلندی است . فرزندان باید به گونه ای تلاش کنند تا بتوانند جزئی از زخمات آنها را جبران کرده باشند . آنها باید از کودکی به فرزندان خود بیاموزند که رفتن به کارهای خلاف عاقبت خوشی ندارد و همیشه در بندی گرفتار می شوند که به آسانی ها نمی توان از دست آن خلاص شد .

 

« ماریه قرنجیک » کلاس چهارم دبستان شهید عادلدوست

اگر پدر یا مادر بودم دوست داشتم فرزندی داشته باشم که با ادب ، خوش رفتار و خوش اخلاق باشد . در درس هایش موفق  باشد و با دوستانش دعوا نکند و با دوستانش با ادب باشد ، نماز بخواند ، روزه بگیرد و قرآن بخواند تا خداوند از او راضی باشد . به بزرگترها احترام بگذارد و به پدر و مادر و اطرافیانش نیکی کند . فرزندی باشد صالح ، همه کس او را دوست داشته باشند و دیگران با او با ادب رفتار کنند و به پدر و مادرش اذیت ندهد و با آداب زندگی آشنا شود و همیشه در درسهایش شاگرد ممتازی باشد . به او پدر و مادر خوبی می شدم و وقتی به سن مدرسه می رسید به مدرسه می فرستم و دوست دارم در روز پدر یا مادر به من هدیه بیاورد . در مدرسه معلم ، ناظم یا مدیر مدرسه یا دوستانش او را دوست داشته باشند و فرزندی تربیت کنم پر تلاش ، زحمت کش در کارهایش موفق و پیروز باشد . احساس مسئولیت کند در کارهایی که به او سپرده می شود وجدان کاری داشته باشد . دست ضعیف تر ها را بگیرد و به آن ها یاری کند تا الگوی بچه های دیگر باشد . در درس هایش موفق باشد و برای ادامه تحصیل به کشورهای خارج می فرستم و به تجربیات خود اضافه کرده و به مملکت ایران اسلامی خدمت بکند و در راه وطن از هیچ کوششی دریغ نکند. برای فرزندم تعریف بکنم که چندین هزار نفر در راه وطنمان جان خود را از دست داده اند تا کشورمان دست بیگانگان نیفتد ، به فرزندانمان بیاموزیم که راه آنها را ادامه دهند تا خون شهدای عزیزمان پایمال نشود .

 

« راحیل خدیور » کلاس پنجم دبستان مغفوری

اول باید بدانیم که بودیم ؟ کی هستیم و چگونه به دنیا آمدیم که با آفرینش خداوند یکتا اولین خلقت خاکی روی کره زمین پدر و مادری به نام آدم و حوا متولد شد . که با نسل به نسل گشتن سالها و قرنهای متمادی رسیدیم به این دوره ی پر تکاپو و پیشرفته سال 1388

گفته بودید که می توانید از بزرگترها کمک بگیرید . فرصتی به من دست داد تا از این طریق در مورد دو نعمت بزرگ این دنیا از پدر ومادر بنویسم واحساساتی که یک پدر و مادر نثار فرزندانش می کند، از درون دل خود تفسیر کنم .

من مادر نشده ام ولی به خوبی می دانم که در درون مادرم چه می گذرد . البته سر منشأ موضوعات دیگری که گفته بودید مربوط می شود به این دو نعمت بزرگ الهی؛ چون با وجود پدر و مادر های فداکار و مهربان وموفق می توان فرزندانی همچون رئیس آموزش و پرورش ، مدیر مدرسه یا معلم به جامعه تحویل داد .

و اما اگر من پدر یا مادر بودم دوست داشتم فرزندی داشته باشم که اول سلامت ، صالح و نسبت به پدر ومادرش مهر و محبت بورزد . دختر باشد یا پسر فرقی نمی کند ، نمی دانم چرا بیشتر خانواده ها دختر را نسبت به خود نزدیک و مهربان می بینند و بیشتر از همه دخترها احساس همدلی دارند حتی در زمان پیری ، چرا نمی توانیم بگوئیم پسرها مهربانند ، همدلند و نسبت به خانواده شان وفا دارند اگر در خود بنگریم همه ما این راه را می رویم . شاید اگر من هم بودم به خانواده ام بیشتر توجه می کردم پس چه انتظاری می توان از عروس خانواده داشت . چون آن هم نیز مثل ما به خانواده خود نزدیکی می کند پس نمی توان یکطرفه قضاوت کرد . پس باز می گویم دختر باشد یا پسر فرقی نمی کند مهم این است که سلامت ، صالح و نسبت به پدر و مادرش مهر بورزد . این آرزوی هر پدر و مادری است که با دعای پدر و مادر فرزند به نتیجه می رسد . چون خداوند می فرماید : «خشنودی من رضایت پدر و مادر و خشم و غضب من نا رضایتی پدر و مادر از فرزند است . »خداوند هر چیزی را بدون دلیل و برهان نمی آفریند . چون یک برگ هم نمی تواند بدون خواست خدا وند از درخت به زمین بیفتد . خداوند به یکی پسر می دهد به یکی دختر یا به کسی هر دو را می دهد یا به کسی فقط پس از سالها یک فرزند می دهد پس داشتن فرزند زیاد نشانه افتخار نیست مهم این است که یک فرزند باشد همپای  10 نفر باشد ، نه اینکه 10 فرزند داشته باشد به یک نفر بخورد . پس التماس به خدا شجاعت است اگر بر آورده شود حاجت است، اگر بر آورده نشود حکمت است .

من زندگی را به دو قسمت تقسیم می کنم . نیمه اولی که از وجود پدر و مادر از نیستی به هستی می رسد ، ثانیه ها ، دقیقه ها و ساعتها ، هفته ها ، ماهها و سالها زحمت می کشیم تا فرزندانمان بزرگ و بزرگتر شوند . پدر زحمت می کشد تا نیازهای زن  و فرزندانش را تامین کند . مادر نیز به فکر برنامه ای موفق برای اداره ی منزل است . چه شبها و روزهایی نیست که به فکر ما نباشند . یعنی جانش را برای فرزندانش فدا می کند .اگر واقعا دقت کنیم ، ما در سایه ی پدر و مادر در بهشت زندگی می کنیم . راحت می خوابیم ، می خوریم ، می پوشیم ، این نعمت بزرگی است که پدر ومادر برای فرزندانش می بخشد .

نیمه دوم زندگی ایستگاه ازدواج است ، که از قطار مجردی پیاده می شویم . سوار قطار متأهلی می شویم . این جاست که تکاپوی ما برای پدر و مادری آغاز می شود . اینجاست که می فهمیم هر چه کاشتیم ، این فرزندانمان هستند که درو می کنند و چه خوب است که قدر این عافیت و آسایش زندگی را بدانند و به خاطر نعمتهایی که خداوند به ما و فرزندانمان می دهد شکر گزار باشیم . ما باید به خدا امیدوار باشیم نه به خلق روزگار . چون التماس به خلق شرمندگی است . اگر برآورده شود منت است ، اگر بر آورده نشود ذلت است . فقط برای نعمتش نباید شکر گزار باشیم ، برای همه چیزش ، قدرتش ، عظمتش ، حکمتش ، رحمتش ، دلیلش ، برهانش و ...

اگر پدر یا مادر بودیم ، فرزندی دوست داشتیم که حامی و پشتیبان خانواده اش باشد . همدل و هم خوی و هم سوی و دوست و رفیق هم باشیم . نگاه محبت آمیزش درون ما را معنا کند . بوجود خود و خانواده اش افتخار کند . مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی در خانواده ما حکمفرما باشد . فردی موفق ، دانا ، توانا ، بینا ، شنوا باشد و در پناه خداوند منان به آن درجه ایمان و کمال الهی برسد. ( آمین یا رب العالمین )

خدایا چنان کن سر انجام کار       تو خشنود باشی و ما رستگار


مطالب مشابه :


نقش امید و امیدواری در زندگی

پر انرژی بیا تو - نقش امید و امیدواری در زندگی - طلا یعنی سلامتی




انشایی در مورد انشاء

فردا چه کاره می‌شوی، موضوع انشا. ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان چند کیلو امیدواری




امید و امیدواری

کوتاه اما خواندنی - امید و امیدواری - جمله های کوتاه که مسیر زندگی تان را عوض می کند




مقاله ای درمورد امام زمان

مقاله ای درمورد امام




انشا نویسی در ابتدایی

آموزش ابتدایی کلاس اوّلی ها - انشا نویسی در ابتدایی - به وبلاگ آموزشی کلاس اوّلی ها خوش آمدید




روشهاي ياددهي انشا به دانش آموزان ابتدايي

روشهاي ياددهي انشا به دانش آموزان حالا درمورد نحوه انشاء نویسی مواردی را ذکر می نمایم:




نمونه ای از انشاهای دانش آموزان شهرستان گمیشان

یکی از خصوصیات یک معلم خوب در برابر دانش آموزانش دلسوزی ، همدلی ، امیدواری ، دوستی و غیره




طرح کرامت

(انشا و نقاشی امیدواری، آبروداری، حل مسئاله، توکل، انصاف، امر به معروف و نهی از منکر




برچسب :