لطفا استامینوفن نباشید...

لطفا استامینوفن نباشید

به نام خدا

کاری از نسل آفتاب

نوشته ای از :محمد داود نصیری الحسینی

لطفا استامینوفن نباشید !!

چند  ماه پیشتربود که  با یکی از دوستان عزیزم که پسری بسیار موقشنگ و متینی می باشند هم صحبت بودیم  و داشتیم طول خیابانی را برای رسیدن به مقصد خود طی میکردیم  که ناگاه موبایل ایشان به زنگ درامد و این آهنگ زیبا از درونش تلاوت می شد:

((دوستت دارم من بیچاره

میگه دلم من جزتو کسی رو داره

  و... ))

بنده نیز از این اهنگ زیبا فهمیدم که  چقدر ایشان مهربان هستند که با وجود بیچارگی دوستدار کسی می باشند و برای طول عمر و عزتشان  دعا کردم . دوست من گوشی موبایل شان را جواب دادن و پس از عرض یک ســــــــــلام کش دار  شروع به احوال پرسی کردن و لحن گفتگوی ایشان به گونه ای بود که انگار دارند با بچه ای 5 ساله صحبت میکنند. از پشت خط صدای خانم جوانی می آمد . خلاصه صحبت ایشان در حدود یک ساعتی به درازا انجامید  و ایشان  در صحبت هایشان به تمامی مسائل روز دنیا پرداختند .از تلاطم های  بازار سکه و ارز گرفته  تا دلایل مرگ هوگو چاوز ، همچنین ایشان گریزی به مسائل ورزشی هم زدند و دلایل ضعف تیم ملوان بندر مرد آباد را بررسی کردند سپس به دنیای سیاست روی آوردند و به سراغ مسائل مربوط به گروه 5+1 رفتند  و چنان غرق در بحث بودند  که اگر کسی نمی دانست فکر می کردند که ایشان  نماینده ایران در تیم مذاکره کننده  و طرف دیگرنماینده اتحادیه اروپا  ,خانم کاترین اشتون می باشند.

بعد آنان به سراغ  گذشته ها رفتند  و بایکدیگر مروری داشتند به خاطرات روز های کنکور که چگونه استخوان های غول کنکور را شکسته بودند و دعایی برای بچه های امسال کنکوری،، همان  پیچک های رونده بر روی درخت دانش و کسانی که حاضرند در راه کسب علم, خون گرگ  و حتی  تنگستن مذاب را میل کنند، کردند. تا آنان هم به توانند همانند مختار، آن شیر مردثقفی،تبرشان را در کله پوک غول بنی زبیر فرو کنند وسرانجام گوشت این غول پشمک به سر را به نیش کشیده  و پس از مخلوط کردن با  سس هزار جزیره بهرام ،میل کنند.  

در ادامه به سراغ سریال های نوروزی صدا و سیما رفتند و بایکدیگر به بحث و جدل پرداختند که چرا در سریال پایتخت با وجود اینکه بابا پنجه علی هر روز ناهار را سر وقت میل می کند باز به پسرش نقی می گوید :نقی ناهار نخوردمی و اینکه چرا خانم شعله در اولین باری که ارسطو داداش پرستو از ایشان خواستگاری فرمود ، پرونده اشان را پاره کرده و زیر بغلشان دادند .

خلاصه پس از گذشت حدود یک ساعت و اندی بق بقوی عاشقانه و فرستادن مقداری پول بی زبان و باد اورده به جیب ایرانسل که همرا ه دوم ایرانیان است  صحبتشان به انتها رسید و در پایان مذاکرات تصمیم گرفته شد که هر دو ایشان  سیم کارتی با نام رایتل را تهیه نمایند که نسل جدیدی  از ارتباطات است و از این به بعد علاوه بر داشتن صدای دلنواز ،رخ دلگشای یکدیگر را نیز ملاحظه فرمایند .بالاخره صحبتشان تمام شد و بعد از   خداحافظی، دوست من گوشی را قطع کردند .

بنده نیز که از ابتدای صحبت آن دو, مانند کلوخ چشم دار با دو گوش خود و دو گوش قرضی تمام بیانات گوهر بار شان را فهمیده بودم، خودم را چنان به نفهمی زدم که انگار شتر دیدی ،ندیدی  و از ایشان پرسیدم

با چه کسی صحبت می کردید؟ .

ایشان هم که به بنده مانند برادرشان اعتماد و اطمینان داشتند و می دانستند که اگر از سازمان سیا و موساد مطلبی درز کند از دهان من  درز نخواهد کرد. سفره دلشان را برای من باز کردند و فرمودند:

((که پشت خط یکی از دختر خانم های کلاسمان بودند که مدتی است که روزی چند بار با یکدیگر درد دل میکنیم و آن طفلک هر موقع دل کوچکش  هوای من را میکند به من زنگ می زند  و با یکدیگر صحبت می کنیم  و از اعماق صحبت هاش پیداست که قصد ازدواج، با من را دارد .))

بنده با شنیدن این حرف  با یک خنده ملیحانه  ازدواجشان را پیشاپیش  تبریک گفتم  و برایشان آرزو عاقبت به خیری کردم که ایشان ناگاه با سرعت پراید( مدل (sx131  از پیست مسابقات فرمول 1 در رفته و صحبت مرا قطع فرموده و گفتند:

((مگرمن  دیوانه هستم  که با دختران هرزه ای مثل این ازدواج کنم؟   من از دخترهایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد و دوست دارم زن آیندم فقط مال خودم باشه . دوست دارم بگو بخند هاش رو قبلا هیچ  مرد نامحرمی نشنیده باشه و همه درد دلهاشو  با مرد زندگیش انجام بدهد . خلاصه دنبال زنی سر سنگین می گردم که چشم هیچ آدم هرزه ای بهش نیفتاده باشه  .))

بنده نیز که بسیار متعجب گشته و حیران در ملکوت مشغول تماشای ورانداز این مخلوق کمیاب و شی عُجاب

 بودم بعد گفتن کلمه لا اله الا الله به ایشان عرض کردم از هویدای دل شما و از اعماق حرف های شما پیداست که شما  دنبال همسری میگردید که حضرت مریم ایشان را سرشته و حضرت عیسی ع ایشان را بافته باشند .

دوست من نیز گفتند: ((بارک الله ،بارک الله ،بارک الله به شما رفیق چیز فهم))

بنده نیز گفتم <<تشکر, ولی سوالی، همانند ستاره ای در شبستان تیره و تار درونم شروع به درخشیدن کرده وآن اینکه

چرا شما با این خانم نامحرم که هیچ قصد ازدواجی با ایشان ندارید ،صحبت می کنید و با ایشان این گونه بگو بخند دارید .

ایشان در جواب من فرمودند:((این طفلک و چند طفل دیگر مُسکن های من هستند.))

من به ایشان گفتم :مُسکن ؟منظورتان از مُسکن چیست؟

ایشان  بعد از یک خنده ابلیسانه ای جواب دادند که :((این اطفال که طیف سنیشان از 17 به بالا ست  ابزاری برای سرگرمی موقت من می باشند  و من با هم نشینی و هم صحبتی با ایشان بر روی خواسته های عاطفی و نفسانی خود مرهمی میگذارم . اینان دارو های روحی هستند  که من با آنان در زمان های تنهایی و بیکاری درد های بی کسی خود را تسکین می دهم ،خلاصه میخوام تا چند سال دیگر که انشاا... ازدواج میکنم تنها نباشم و همدمی داشته باشم . به طور کلی این عزیزان مسکن های من می باشند همانند  همین طفلکی که چند لحظه پیش با او  صحبت می کردم  که استامینوفن من بود . ))

بنده  نیز که با دهان باز و گردن دراز حرف های ایشان را گوش می دادم با یک پوزخند نمکی به او گفتم :((خوب ،دستگیرم شد .خاطر جمع باشید که به مراد تان میرسید و لی یک نصیحت برادرانه از من به یادگار داشته باشید که مصرف بی رویه  و خودسرانه داروهای مسکن همچون استامینوفن در دراز مدت موجب اسهال  میگردد.لذا یک لطفلکی را نیز پیدا کنید که دیفنوکسیلات شما باشد.

دوست من گفتند دیفنوکسیلات چیست؟؟من هم که چند سالی در دارو خانه مشغول کار بودم و اشنایی شکسته بسته ای با دارو ها داشتم به او گفتم که دیفموکسیلات داروی ضد اسهال میباشد.

 درضمن از کجا معلوم که آن دختر نیز قصد ازدواج با شما را دارد وبه چشم آسپرین به شما نگاه نمیکند .

دوست بنده با کمی دلخوری گفت:فکر نمیکنم و بیخیال و خرامان همچون یک طاووس مست  به دنبال یک دفتر پیشخوان، برای تهیه  سیم کارت رایتل رفتند.  پس از خداحافظی با دوست بیمارم به فکر فرو رفتم و خودم را وادار کردم تا به چند سوال ذهنم پاسخ قانع کننده بدهد.

1-      این که چرا من با این دوستان ناباب و بی خرد که بدون هماهنگی با پزشک خانواده اشان ،خود سرانه دارو مصرف میکننند، معاشرت دارم و به حال خود مقداری آه افسوس و ناله کشیدم .

 

2-      اینکه با آمدن  و فراگیر شدن رایتل که نسل جدید ارتباطات است  در بین یک جامعه مسلمان که محرم و نامحرم باید خود را از نگاه هم حفظ کنند، چه اتفاقی برای مردم خواهد افتاد .و اینکه کسانی که گوشیشان دوربین ندارد و به قول معروف تری جی  میری جری نیست چگونه از این نسل جدید ارتباطات استفاده می کنند؟؟

 

۳-       اینکه زمانی که استامینوفن  منظورم همان دختری است که دوستم با ایشان صحبت میکردند بفهمد  که دارد از احساساتش سوء استفاده میشود و دارد نقش یک مسکن را برای تسکین دردها و خواهش های نفسانی یک مرد بی غیرت  را بازی میکند  و تمام آرزوهاش برای ازدواج با او فقط یک رویا ست و تنها او یک بازیچه موقتی میباشد چه حسی پیدا میکند . ولی چه کنم که از دستان دراز من کاری جز دعا بر نمیاید و البته اینکه با دعای گربه ی سیاه هم باران نمی بارد  .

در همین حال ماشینی با نام پراید نه، ببخشید آقای پراید، از کنار من گذر کرد که از باند های این ماشین اهنگی پخش میشد که بسیار با موضوعی که من به آن فکر میکردم  و عاقبت کار دوست من با استامینوفن مطابقت و هم خوانی داشت.

که متن آن آهنگ  بدین شرح است :

من پشت خندهام غم تو                 تو برعکس منی شادی و غمگین میزنی           ولی تو فوقش آخرش     

میگی کلاه رفته سرش         باشه کلاه رفته سرم       ولی تو رو از رو میبرم  ...        

و پراید  با آن اهنگ دل خراش و جوانی که درونش نشسته بود و  نمی دانم به چه علت مدام سرش را تکان می داد از مقابل من  عبور فرمود .

۴-       سوال چهارم که بسیار مهم است و آن اینکه ((چرا برخی از پسرهایی  که هر  روز با یک دختری ارتباط دارند ,دنبال  همسری که تا به حال با هیچ نامحرمی ارتباط نداشته برای ازدواج میگردند ؟))مانند دوست بنده که خودش با وجود هرزگی دنبال همسری آفتاب،مهتاب ندیده میگشت.

اصلا سوال اینجاست آیا امکان دارد که مردی یا زنی  که با همه در دوران مجردی ارتباط داشته به نکاح مرد یا زنی  پاکدامن در آید ؟؟؟

 حال می خواهیم شوخی را برای دقایقی کنار گذاشته و به این موضوع بپردازیم که آیا می شود که زنی  پاک به مردی ناپاک تعلق گیرد و یا زنی ناپاک به مردی پاک برسد .

بنده در این عمری که از خدا گرفته ام به این نتیجه رسیده ام که بنده خدا جواب همه سوالاتش را باید از خداوند  بپرسد و به هیچکس جز خدا و اولیای معصوم خدا اعتماد نکند این است که به سراغ قرآن کریم  رفتم.همان کتابی که خداوند  در آن به  صراحت و روشنی بیان میکند که قرآن، کتابی ست که هیچ جای شکی  در آن نیست (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ ) 1و جواب سوالم را در ایه26 سوره مبارکه نور دیدم که  خداوند می فرمایند:

لْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ 2

ترجمه : زنان پليد، سزاوار مردان پليدند ومردان پليد، سزاوار زنان پليد. زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك. آنان از آنچه درباره ايشان مى‏گويند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نيكويى است.3

آيه فوق در حقيقت بيان يك سنت طبيعى در جهان آفرينش مى باشد كه تشريع نيز با آن هماهنگ است .4

   از اينها گذشته در حديثى از امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه اين آيه همانند الزانى لا ينكح الا زانية او مشركة مى باشد ، زيرا گروهى بودند كه تصميم گرفتند با زنان آلوده ازدواج كنند ، خداوند آنها را از اين كار نهى كرد ، و اين عمل را ناپسند شمرد و در روايات كتاب نكاح نيز مى خوانيم كه ياران امامان ، گاه سؤال از ازدواج با زنان خبيثة مى كردند كه با جواب منفى روبرو مى شدند .5

بدون شك قانون نوريان مر نوريان را طالبند و ناريان مر ناريان را جاذبند و ضرب المثل معروف كه همجنس با همجنس پرواز می کند  و همچنين ضرب المثلى كه در عربى معروف است : السنخية علة الانضمام همه اشاره به يك نکته دارند كه ذره ذره موجوداتى را كه در ارض و سما است در بر مى گيرد كه جنس خود را همچو كاه و كهربا جذب مى كنند .

 به هر حال همه جا همنوعان سراغ همنوعان مى روند و هر گروه و هر دسته اى با هم سنخان خود گرم و صميمى اند . و طبع افراد پليد چنين است كه به سراغ پليدى‏ها مى‏روند، برخلاف افراد پاك طينت كه به سراغ خوبى‏ها مى‏روند.ولی یک نکته بسیار مهم را باید گفت و آن اینکه درست است مردان و زنان پاک  شایسته همسرانی پاک اند ولی اين آيه يك اصل كلّى را مطرح مى‏كند  كه در انتخاب همسر بايد دقّت‏كرد و اصل را بر ايمان و پاكدامنى گذاشت، نه زيبايى و ثروت. بنابراين معناى آيه اين نيست كه اگر مردى يا زنى خوب بود حتماً همسرش نيز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق كريم شود، پس باید در انتخاب همسر نهایت دقت  صورت گیرد زیرا  با اينكه حضرت نوح و لوط، طيّب بودند، امّا همسرانشان از خبيثات و دوزخى‏اند.

 و همچنین ممكن‏است مراد آيه بيان يك حكم شرعى‏باشد كه ازدواج پاكان با  ناپاكان ممنوع است. نظير آيه 3 سوره نور  که متن آن بدین شرح است:

الزَّانِى لَايَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَايَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرّمَ ذَ لِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ6

ترجمه:مرد زناكار، جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نكند. و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد. واين (زناشويى) بر مؤمنان حرام است. 7

پس از این دو آیه صریح قرآن کریم به  روشنی به جواب سوال می رسیم که اگر انسانی خواهان همسری پاک و طاهر است باید خودش نیز همسويى فكرى، عقيدتى، اخلاقى وبه اصطلاح هم‏شأن و همکفر   فردی  پاک  باشد. يعنى هر كس بطور طبيعى به سراغ هم فكر و هم کفر خود مى‏رود. پس  می توان گفت که اگر کسی به دنبال همسری نیکو و پاک دامن است خود او نیز باید در کسب مکارم اخلاق و پاکدامنی تلاش گر باشد.

پس  آرزوی  دختران و پسرانی که با نامحرمان راحت ارتباط برقرار کرده و به دنبال همسرانی پاک هستند شاید هرگز برآورده نشود.

حال بعضی ها بر این عقیده اند که یک رابطه تلفنی معمولی که با کمی حرف و خنده باشد  که دلیل بر ناپاکی شخص نیست ولی روایتی بسیار تکان دهنده از رسول اکرم صلى الله عليه و آله جواب ما را می دهد.

((كسى كه با زن نامحرمى شوخى كند، در مقابل هر كلمه اى كه در دنيا به او گفته است ، هزار سال در دوزخ حبس مى شود.8))

بله حضرت خداوندیدر مقابل اعمال بد ما همچون بیحیایی وحریم شکنی  این گونه کیفر و مجازات می دهد و به اعمال نیک ما مثل گفتن یک لا اله الاالله ,بهشت را واجب می کند: 

((امام صادق عليه السلام فرمودند: گفتن لا اله الا الله  بهاى بهشت است .))9

 و با خواندن یک سوره کوتاه قران مثل سوره شمس ثواب این چنین به انسان می دهد:

((در فضيلت تلاوت سوره شمس در حديثى از پيغمبر اكرم آمده است: هر كس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشيائى كه خورشيد و ماه بر آنها مى تابد در راه خدا صدقه داده است ! .))10

حال به  سراغ منابع صحیح اسلام میرویم  و دیدگاه  اولیای معصوم خدا در باره موضوع ارتباط محرم  با نامحرم را مورد بررسی قرار می دهیم :

که به این داستان زیبا میرسیم:

  زمانی که حضرت فاطمه وارد محشر میشوند جبرئيل كه در آن هنگام مهار ناقه فاطمه را گرفته است با صداى بلند خواهد گفت : چشمان خود را ببنديد تا فاطمه دختر حضرت محمد ص عبور نمايد.در آن روز هيچ پيغمبر و رسول و صديق و شهيدى نيست مگر اينكه ديدگان خويشتن را مى بندد تا اينكه زهرای مرضیه س از صحراى محشر عبور نمايد.11

ونکته ای که کاش دوستم میدانست که در روایتی آمده است که به زنان مردم عفت ورزید تا نسبت به زنانتان عفت ورزند.

باز در این زمینه داستانی را از مظهر حیا و پاکدامنی شنیده بودم که می خواستم به طریقی  به گوش آن دختر خانم محترم که با دوستم بی پروا درد دل می کرد برسانم این بود که:
حضرت فاطمه سلام الله عليها به يكى از بانوان به نام اسماء فرمود من ناپسند میدانم   از اينكه چون زنى از دنيا رفت  او را روى تخته ی   قرار مى دهند و بر روى او پارچه مى كشند و بينندگان مى توانند حجم بدن او را بازگو كنند، اسماء گفت : اى دختر پيامبر، من در كشور حبشه چيزى ديده ام كه به شما نشان مى دهم سپس مقدارى از چوب نازك و مرطوب فراهم كرده ، به صورت تابوت در آورد، و روى آن پارچه اى انداخت ، همين كه حضرت فاطمه عليه السلام اين تابوت را ديد لبخندى زد و فرمود: چه نيكو است اين تابوت كه مرد از زن شناخته نمى شود.
آرى  برادر و  خواهر عزيز، اين است بانوى نمونه اسلام كه در عزت و عظمت جاى رقابت براى كمتر كسى بازگذارده است او چنان به حجاب اهميت مى دهد كه حتى راضى نيست حجم بدن زن را هنگام مرگ ، نامحرم ببيند، و چقدر فاصله است بين دختر پيامبر و بعضى از بانوان مسلمان كه بى حجابى يا بدحجابى و معاشرت با اجانب را براى خود ارزش ‍ مى دانند.12

و این داستان زیر  شاید تذکری باشد به خودم  ، دوستم ، دوستش و... 

امام علی علیه السلام می فرماید : من و فاطمه به  محضر مبارک رسول خدا ص مشرف شدیم و او  را در حالی که گریه می کرد مشاهده نمودیم ,به او گفتم :پدر و مادرم به فدایت ,چه چیزی شما را به گریه وا داشته است ؟فرمود :ای علی در شب معراج که به آسمان رفتم ,زنان امت خود را در عذاب شدیدی دیدم .به طوری که آنان را نشناختم از همین رو برای انچه از شدت عذاب انها دیدم, گریان هستم .بعد فرمود: زنی را دیدم که او را به مو هایش آویزان کرده بودند و مغز سرش می جوشید و زنی را دیدم که گوشت بدنش را می خورد و آتش از زیر آن زبانه می کشید و...

حضرت فاطمه خطاب به پدر بزرگوارش فرمود :به من بگویید که این زنان چه کرده بودند که خداوند چنین عذابی را برای آنان مقرر فرموده است؟حضرت پاسخ داد: آن زنی که او را به موهایش آویزان کرده بودند ,برای این بود که موهایش را از نامحرم نمی پوشانید . اما آن زنی که گوشت بدنش را می خورد ,بدنش را برای مردم زینت میداد و برای نامحرمان آرایش می کرد .13

همچنین  زمانی که دوستم با استامینوفن آنگونه با مهر و محبت صحبت میکرد یاد این آیه قران افتادم که می فرماید:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً:
با کرشمه سخن  نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیماری است طمعی پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید14

  در پایان مطالعه در آیات و روایات صحیح اسلامی فهمیدم که دارو اصلی برای تسکین خواهش های نفسانی انسان ,ارتباط و دوستی برقرار کردن با نامحرمان نیست ،بلکه پاکدامنی و عفت پیشه کردن است.

پس بگذارید حالا دوباره به سراغ داستان بنده و دوستم برویم و ببینیم آخر و عاقبتش با استامینوفن و دارو های مسکن چه شد؟

چند روزی بود که دوستم را در هیچ جایی نتوانستم پیدا کنم نه در دانشگاه و نه توی محله اش  و چون هیچ کسی از او خبر نداشت کمی نگرانش شدم بنابراین به تلفنش زنگ زدم ولی کسی گوشی رو برنداشت  تا شب همین طور چند بار دیگر هم بهش زنگ زدم باز گوشی را برنداشت با خودم گفتم شاید از شوخی اون روز من ناراحت شده و با من قهر کرده بنابراین من هم دیگر به ایشان زنگ نزدم تا اینکه چند هفته بعد از طریق کلاغ ها با خبر شدم که دوست مجنون من  را به همراه چند مجنون دیگر و به اتفاق استامینوفن ، ژلوفن ،بروفن  و چند قلم دارو روان گردان دیگر در خیابان  با یک حمله ئ  گازنبوری و غافلگیرانه و با به  کارگیری زبده ترین کماندو های nopoو استفاده از  اسلحه آ-کا ۴۷ ((همان  اسلحه  ی که توانست مخترع خود را میلیاردر ، و او را فاتح مسابقات  شغال کشی در نیویورک گرداند )) و  با  بهره گیری از خودرو های تندرو نظیر  لامبرگینی و اسکورت ،هلی کپترهای کبری و بمب های دود زا ،و با مساعدت کاراگاه  گجت ،بتمن  ، آرنورد ،استاد اسمریتر وحضور افتخاری لاک پشت های نینجا و خلاصه یک شبانه روز تعقیب ، گریز  جانانه ،گرفته اند .//لازم به ذکر است در این عملیات  مویرگ ساق پای چپ دوست بنده توسط  ضربه فنی بتمن پاره شد .همچنین  خنجر  رافایل ((یکی از لاک پشت های نینجا))  در برخورد با دستان قدرتمند استامینوفن شکست و  یکی از چرخ های موتور آرنورد  منفجر گشت که علتش چینی بودن جنس چرخ ها گزارش شده است .و یکی از خانم ها با نام  مستعار  ژلوفن فرار کرد که البته بر ای کسی که او را بگیرد یک دستگاه گیرنده دیجیتال به همراه  آموزش رایگان رانندگی با  ماشین رویایی پراید و یک سال مصرف  رایگان کرم حلزون جایزه میدهند .//من نیز با شنیدن این اخبار مبلغی ناله و افسوس خوردم و با دستان کوچکم دست به دعا برداشتم و برای رهایی این کفتار های عاشق دعا کردم که البته همان طور که شما می دانید دعا گربه سیاه باران نمی بارد . 

این قضیه گذشت تا این که پس از یک ماه دیدم کسی به من زنگ میزند گوشی را که برداشتم دیدم دوست من است همان که استامینوفن مصرف می کرد .پس از  سلام و احوال پرسی به گریه افتاد و سیر تا پیاز اتفاقاتی که براش افتاده بود به من گفت و از من طلب کمک کرد تا بتواند گذشته سیاه خود را جبران کند من نیز در همان لحظه برایشان یک فال قرآنی گرفتم و حضرت خداوندی خواستم که ایشان را راهنمایی کند که از قضای روزگار با باز کردن قران آیه زیر آمد:

 وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى‏ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ 15

و كسانى كه (وسيله‏ى) ازدواج نمى‏يابند، پاكدامنى و عفت پيشه كنند، تا آن كه خداوند از كرم خويش، آنان را بى‏نياز نمايد. 16

به نظرم اینطوری می اید که اگر دوستم به جای ارتباط نا مشروع با دختر خانمها و فرونشاندن مقطعی عواطف و احساسات خود از راه درست ومنطقی با اجازه خدا وبا هماهنگی با خانواده خود اقدام به انتخاب همسر مناسب برای خود میکرداینطوری به دردسر نمی افتاد و آز آنطرف دختر خانمهای محترم هم اگر صبر و تقوی پیشه میکردند و از خدا  تقاضای همسر مناسب برای خود می کردند و زمانی هم که از آنها خواستگار ی می شد به خاطر درس خواندن و آرزوی ازدواج با مرد رویایی یا شاهزاده ای سوار بر پراید سفید فرصت ازدواج را از دست نمی دادند  اینطوری با احساساتشون بازی نمی شد. 

اما خودمونیم همش هم تقصیر جوانها نیست .شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست،ازاونور امکانات موبایل و اینترنت و ماهواره ها هم که به راهه،پدر ومادر ها هم که فقط فکر آب وغذا و مخارج زندگی تجملیشون هستند ،مسئولین هم که جز به مسائل هسته ای وتحریمهابه کار دیگری نمیرسند .دانشجوها  و جوان ها هم که کنار هم رها شدند با درد و گرفتاری مادی ومعنوی واینه که بحث استامینفون واینا پیش میاد.

ولی همه اینا مجوزی برای شکستن اوامر الهی و خون کردن دل امام زمان عج نیست .معلوم است  که هرکس  به حریمهای الهی در دنیا احترام نگذارد هم در دنیا وهم در آخرت به خفت و خواری می افتداما  فکر میکنم میشود  با اجازه خدا وتوکل به خودش بدون گناه به آرزوها وخواسته های خود برسیم:

فیتوکل علی الله وهو حسبه.

یعنی با خدا باش و پادشاهی کن.

و سخن آخر اینکه:

 لطفا استامینوفن نباشید!

 ........................

برای مطالعه ی سری دوم داستان به وبلاگ نسل افتاب مراجعه کنید

عنوان  داستان:من،استامینوفن 19 سال دارم

  منابع:

1.قرآن کریم "سوره بقره"ایه 2

2. قرآن کریم "سوره نور "ایه 26

3. ترجمه ایه: از تفسیر سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمين محسن قرائتى‏

4. تفسير نمونه ج : 14 ص : 423 نوشته: جمعی از عالمان

5. تفسير نمونه ج : 14 ص : 425 نوشته: جمعی از عالمان

 6. قرآن کریم "سوره نور "ایه3

 7. ترجمه آیه: ازتفسير سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمين محسن قرائتى

 8. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شيخ صدوق (ره) باب يجمع عقوبات الاعمال  

9. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شيخ صدوق (ره) باب ثواب گفتن لا اله الا الله

 10. فضيلت ها و ثواب ها" گردآوري:محمد داود نصیری الحسینی و مهدي ميرجليلي بخش: ثواب و فضیلت خواندن سوره های قرآن

11. امالى شیخ صدوق ، ص 25 شماره 4 و شاخه طوبی تالیف :محمد داود نصیری الحسینی" داستان ناموس خدا وارد میشود

12.محرم و نامحرم نوشته ی  محمد داود نصیری الحسینی و اخلاق در خانواده و تربيت فرزند "مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى

13. کتابچه آرامش بهاری کاری از سازمان اوقاف و امور خیریه صفحه 20

14. قرآن کریم  سوره احزاب آیه 32

15. قرآن کریم "سوره نور "ایه33

16. ترجمه ایه: از تفسیر سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمين محسن قرائتى


مطالب مشابه :


لطفا استامینوفن نباشید...

و پراید با آن گفتم و برایشان آرزو عاقبت به خیری کردم که ایشان ناگاه با سرعت پراید( مدل (sx131




برچسب :