تئوصوفی- فرقه ای صوفی-صهیونی و پیوند امنیتی با آریایی گرایی و ناسیونالیسم و پارسیان هند
اسلام ستیزی در کسوت تصوف
پیوندهای انجمن «تئوصوفی» با «آریاگرایی» و شبکه بهائیان و پارسیانسنگ بنای انجمن تئوصوفی در شهر نیویورک با این شعار گذارده شد که «هیچ مذهبی بالاتر از حقیقت نیست!». موسسان این انجمن، واژه سوفی یا صوفی در دو معنای عرفانی (صوفیانه) و حکمت (sophia) به کار بردند و از ترکیب آن با واژه یونانی Theo کلمه Theosophia را در معنای خداوند یا خدایان، معنای حکمت خدایان، حکمت بهشتی، حکمت ازلی و جاودان یا تصوف الهی به کار بردند. به زعم ایشان این حکمت هزاران سال قدمت دارد و فراتر از ادیان است.سایت ایران فردا- عبدالصمد (جبل) عاملی:
موسسان انجمن تئوصوفیجامعه تئوصوفی به طور رسمی در نیویورک آمریکا در (آبان 1254 ه.ش) نوامبر ۱۸۷۵ میلادی تشکیل شد. هلنا بلاواتسکی و هنری استیل الکات، ویلیام کوان جودج و... بودند. هدف آنان از ایجاد این تشکل شناخت علوم خفیّه و دانشهای سری و دسترسی به عالم ارواح و شیاطین بود.
موسسان آن هلنا پترو بلاواتسکی (متولد ۱۲ آگوست ۱۸۳۱ مصادف با 21 مرداد 1210) به دنیا آمد. پدرش «پتر آلکسیویچ هان» یک افسر توپخانه در روسیه بود. به دلیل شغل پدر، محیط زندگی هلنا مدام تغییر میکرد. وی در نوجوانی نزد مادرش پیانو آموخت و به فراگیری رقص پرداخت و به مجالس رقص و پایکوبی راه یافت. در 16 سالگی با کتابخانه پدربزرگ خود آشنا شد و علاقه وافر به مطالعه او را به انزوا از محیط سابق کشاند. در 18 سالگی او با معاون فرماندار "اروان نیکیفور ولادیمیرویچ بلاواتسکی" ازدواج کرد. مردی که با او اختلاف سنی زیادی داشت. اندکی بعد از نزد شوهرش گریخت. مدتی را نزد بستگان و آشنایانش در شهرهای مختلف فراری بود تا اینکه به استانبول رفت و در آنجا به «کنتس روسی کیسلاوا» ملحق شد و و با او راهی سفر به مصر و یونان شد.
از اینجا به بعد اطلاعات زندگی هلنا پترو بلاواتسکی پنهان مانده و چندان دقیق نیست. ولی چندین بار به انگلیس، کانادا، آمریکا، مکزیک، آمریکای لاتین، هند و تبت سفر کرد. در سال 1856 خاطراتش از هند را در رمان "از غارها و جنگلهای هندوستان" منتشر کرد و در ضمن آن از معلمی به نام «تاکور گولاب سینگ» یاد کرد به وی مسائل عظیمی آموخته است.
وی پس از این کتاب مدتی را نزد خانواده خود به روسیه بازگشت ولی اندکی بعد دوباره از راه استانبول به هند و تبت برگشت. وقتی از علت علاقه او برای سفر به تبت سوال میشد وی پاسخ میداد: «حقیقتاً رفتن به تبت یا هند برای دریافت دانشی یا قدرتی که در هر روح بشری نهفته است بی فایده است. دستیابی به دانش و قدرتی بالاتر به سالها مطالعه جدی تحت راهنمایی ذهنی بالاتر و... خلوت گزینی نسبی نیاز دارد. آنجا طبیعت و نوآموز، سکون کامل و مداوم را حفظ میکنند! تا صدها مایل هوا مسموم نیست و اتمسفر و مغناطیسِ انسان کاملاً پاک است و خون حیوان هرگز ریخته نمیشود.»
وی در تثبت یا در صومعه "تاشیلونپو" به سر میبرد و یا نزد معلمی به نام «کوت هومی» در کوههای «قراقوروم» (در تبت کوچک؛ قلمرو کشمیر) بود.
سه سال بعد او بازهم به قاهره رفت و یک «انجمن معنویت گرا» تأسیس کرد اما این انجمن اندکی بعد به فساد مالی متهم و منحل شد. در سال 1873 در آمریکا به «کلنل هنری استیل الکات» ملحق شد و همراه با او «انجمن تئوصوفی» را تاسیس کرد.
هلنا، پس از تأسیس این انجمن پس از مدتی زندگی با «مایکل بیتانلی» اهل گرجستان در 3 آوریل 1875 با وی ازدواج کرد. این دومین ازدواج رسمی وی بود اما بازهم چند ماه بیشتر دوام نیاورد. در 8 ژوئیه 1878 هلنا رسماً به تابعیت آمریکا در آمد و در فوریه 1879، همراه با الکات به بمبئی رفت و مرکز جهانی «انجمن تئوصوفی» را در سال 1882 در آدیار نزدیک ایالت "مدرس" تاسیس کردند و تعدادی از نخبگان و روزنامهنگاران محلی را به تشکل خود جذب کردند.
در سال 1885 بلاواتسکی به اروپا برگشت و پس از مدتی اقامت در آلمان و بلژیک، در لندن ساکن شد و دیگر به تدوین متون لازم برای «انجمن تئوصوفی» پرداخت. "صدای سکوت" (1889)، دکترین راز (1889)، کلیدی برای تئوصوفی(1889) را نوشت و سرانجام در 8 می1891 در اثر ابتلا به آنفلوآنزا درگذشت. بدن او را سوزاندند و طی آدابی خاکسترش را برای نگهداری در سه مرکز انجمن تئوصوفی در لندن، نیویورک و آدیار هند تقسیم کردند.
دومین و مهمترین شخصیت از موسسان انجمن تئوصوفی «هنری استیل الکات الکات» بود. وی یک افسر آمریکایی با درجه سرهنگی (کلنل) و نماینده ویژه " روترفورد بیر چارد هایس" نوزدهمین رئیسجمهور آمریکا در هند بود. اجداد کلنل الکات از یهودیان بنیانگذار کمپانی هند شرقی هلند بودند. این کمپانی را اشراف یهودی بندر آمستردام در سال 1602 میلادی تأسیس کرده بودند.
الکات پس از آشنائی با هلنا، به این نتیجه رسید که از اطلاعات وی نسبت به طریقتهای هندی و بودائی بهره ببرد و در پوشش یک فرقه جدید متکی بر مناسک بودائی، یک شبکه نفوذ در هند و آسیا ایجاد کند. بدین ترتیب ایده تأسیس انجمن تئوصوفی جامه عمل پوشید و ریاست آن برعهده هلنا گذارده شد.
پس از مرگ هلنا، ریاست این تشکیلات برعهده کلنل الکات قرار گرفت. الکات، هلنا و «انی بزانت» یکی دیگر از اعضای اولیه انجمن تئوصوفی، همزمان عضو لژهای فراماسونری نیز بودند. با این حال تا سال 2011 انجمن تئوصوفی در بیش از 50 کشور جهان شعبه داشت.
ریشهها و باورهای انجمن تئوصوفیسنگ بنای انجمن تئوصوفی در شهر نیویورک با این شعار گذارده شد که «هیچ مذهبی بالاتر از حقیقت نیست!». موسسان این انجمن، واژه سوفی یا صوفی در دو معنای عرفانی (صوفیانه) و حکمت (sophia) به کار بردند و از ترکیب آن با واژه یونانی Theo کلمه Theosophia را در معنای خداوند یا خدایان، معنای حکمت خدایان، حکمت بهشتی، حکمت ازلی و جاودان یا تصوف الهی به کار بردند. به زعم ایشان این حکمت هزاران سال قدمت دارد و فراتر از ادیان است.
آنان منشاء تئوصوفی را به حکمای یونان و مصر به ویژه فیلسوفان اسکندریه عقب بردند و بدین ترتیب انجمن خود را به مصر باستان و کاهنان اسرارآمیز و ساحران عصر فراعنه پیوند زدند.
با این حال انجمن تئوصوفی جلوههایی از باورهای تصوف اسرار آمیز یهود و به ویژه فرقه قباله (کابالا) و بودیسم را نیز درخود دارد. به علاوه هلنا بلاواتسکی برای بیان مفاهیم مورد نظر خود از واژگان سانسکریت بهره میبرد. انبوه این واژهها موجب گردید یک «لغت نامه» برای تئوصوفی تدوین شود که در اوائل دهه 1890 منتشر شد. در مقدمه این لغت نامه اشاره شد که واژههای آن با اتکا به لغتنامههای سانسکریت چینی، کلاسیک هندو، ویشنو پورانا و دانشنامه ماسونی گردآوری شده است.
این مکتب فرقهای سعی در «تطبیق» علوم انسانی با فلسفه و اصول و آداب مذهبی در زیر یک چتر واحد تحت عنوان حکمت ازلی که فراتر از ادیان است میکوشد. حکمتی که در چارچوب امور باطنی و سری باید مخفی بماند و تنها به گفتار اهلش شرح داده شود.
به نظر هلنا بلاواتسکی منشاء باورهای «تئوصوفی» وحی و الهام نیست بلکه «تفکر» است. آن هم تفکری بدیهی است که البته به یک سلسله علوم باطنی و اسرار آمیز متکی است. واقعیت از نظر تئوصوفی، فقط به سطح عینیات و فیزیک منحصر نمیماند بلکه در سطحی ماورای طبیعی هم هست. این حکمت در طول تاریخ، با همت افراد آزموده و منتخب حفظ و به نسلهای بعدی منتقل شده است. این حکمت بر دانش تجربی هم سیطره دارد و از این رو یافتههای علم مدرن را هم پیش بینی میکند.
طبق ادعای تئوصوفیها، در سال 1897 جی جی تامسون (J. J. Thomson) کشف کرد که اتم ذره ایی تفکیک نا پذیر نیست. اما 9 سال قبل در سال 1888 بلاواتسکی این امر را به اتکا به حکمت تئوصوفی اعلام کرده بود.
در "دکترین راز" هلنا بلاواتسکی میگوید: عالم صغیر، نسخه مینیاتوری از عالم کبیر است و بنابراین آنچه در پایین یافت میشود اغلب از طریق قیاس در بالا نیز هست. ریشههای این باور در عالم مثالی افلاطون و اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی نیز دیده میشود.
بلاواتسکی و پیروانش حقیقت را اراده «معمار جهان» میدانند. واژهای که بیش از هرچیز یادآور تفکر ماسونی است. به نظر او اصل جوهری همه چیز یک گوهر یگانه است که آن را علت بنیادی میخواند. تجلی آن گوهر در فضای مرئی و نامرئی باقی میماند. این واقعیت در همه جا حاضر هست. غیر شخصی است زیرا همه و هر چیزی را شامل میشود. در هر اتمی در کائنات نهفته است. در نگاه تئوصوفی همه اشکال این اصلی تجلی یافته از 7 لایه تبعیت میکند. در اندیشه پیروان این انجمن توجه به عدد (7) در توصیف مراتب آگاهی بشر، زندگی او و سطوح کیهانی لازم است. اعداد و مراتبی که ریشه آن را رد باورهای بودائی میتوان یافت.
اهداف و آثار انجمن تئوصوفی
انجمن تئوصوفی پس از چندبار تغییر مشی، اهداف خود را موارد زیر اعلام کرده است:
1- ایجاد هسته «برادری جهانی» بشریت بدون تبعیض نژادی، جنسیتی، عقیدتی، طبقه ایی و رنگی.
2- تشویق مطالعه تطبیقی مذهب، فلسفه و علم.
3- بررسی قوانین غیرقابل توضیح طبیعت و قدرتهای نهفته در بشر.
با مرگ بلاواتسکی، این انجمن دچار اختلافاتی شد و چندین شاخه از آن به وجود آمد. در پوشش شعار برادری جهانی تشکیلات «تئوصوفی» شعب خود را در شبه قاره هند و سپس ایران و ممالک عربی گسترش داد و تأثیر شگرفی بر تحولات سیاسی معاصر گذارد. به طوری که برخی محققان نقش آنان را در احیای و سازماندهی فرقههای ممالک اسلامی و لژهای فراماسونری بسیار موثر میدانند.
عبدالله شهبازی در این خصوص می نویسد: «تئوسوفیسم تأثیرات بزرگ فکری بر جای نهاد که هنوز پابرجاست. ظهور «آریاییگرایی» در اروپای غربی و سپس «نازیسم» از پیامدهای تئوصوفیسم بود به دلیل جایگاهی که تئوصوفیستها برای "نژاد آریایی" در "تمدنسازی" قائل شدند و این ایده را به شکل گسترده تبلیغ کردند. سهم تئوصوفیسم در پیدایش نازیسم تا بدانجاست که نشان "صلیب شکسته"، که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، البته در ترکیب با نماد "ستاره داوود"، بعنوان آرم انجمن جهانی تئوصوفی به کار میرفت، عیناً به آرم حزب نازی بدل شد.» (سایت شخصی شهبازی. مریمیه. قسمت دوم. رنه گنون و پیروان شوان در ایران)
به نظر شهبازی پیوندهای انجمن تئوصوفی با کانونهای قدرتمند زرسالار غرب از همان آغاز قابل ردیابی است و این فرقه بدون پشتوانه عظیم مالی و سیاسی نمیتوانست به چنین جایگاهی برسد: «فریدریش ماکس مولر، برجستهترین شخصیت آکادمیک حامی تئوصوفیسم بود، به نوشته آرتور لیلی، مشاور و راهنمای فکری کلنل الکات بود.» (همان)
«اگر، آنگونه که الکات و بلاواتسکی و بزانت مدعی هستند، و تئوصوفیستها باور دارند، که تعالیم و دستورات خود را از "استاد غیبی" میگرفتند، "استاد" بلاواتسکی باید ماکس مولر باشد؛ و تنها "استادی" چون ماکس مولر است که میتواند کتابی حجیم و سنگین چون آموزه سرّی را به بلاواتسکی دیکته کند. ماکس مولر بعدها، در سال 1893، همزمان با برگزاری اوّلین "کنگره جهانی ادیان" در شیکاگو، کتاب خود را در تبلیغ تئوصوفیسم، با عنوان تئوصوفی یا دین روانشناختی، منتشر کرد.» (همان)
استعمار انگلیس و آریاگرایی افراطیبه نظر شهبازی مولر، از کارگزاران دستگاه استعماری انگلیس در هند بود: «فریدریش ماکس مولر آلمانی است. او در سال 1846 به استخدام کمپانی هند شرقی بریتانیا درآمد و به تحقیق در متون دینی سانسکریت و دینشناسی تطبیقی مشغول شد. از 1848 تا پایان عمر ساکن آکسفورد بود. او در جایگاه خود مرجعیت تام یافت و بسیاری از محققان نامدار بعدی در نزد او با فرهنگ و اساطیر و ادیان شرقی آشنا شدند. ماکس مولر عضو شورای مشاوران خصوصی ملکه ویکتوریا بود. جیوانجی مودی، فراماسون نامدار پارسی هند، ماکس مولر را برجستهترین محقق سده نوزدهم در زمینه ادیان، ادبیات، اسطورهها و فولکلور باستانی شرق میداند.» (همان)
شهبازی ریشه آریاگرایی و پیوندهای پارسیان هند با باستانگرایی ایران را در اندیشه مولر میداند: «ماکس مولر بنیانگذار آریاییگرایی است زیرا نخستین کسی است که اقوام سلت، ژرمن، اسلاو، یونانی، ایتالیایی، ایرانی و هندی را در یک گروهبندی نژادی جای داد و آنها را از اقوام "تورانی"، که در سده نوزدهم به اقوام ترک اطلاق میشد، و "سامی" متمایز کرد و "آریایی" نامید. واژه "آریا" برگرفته از متون سانسکریت است به معنی "نجیب" و "اصیل". باید بیفزاییم که در همین دوران آرمینیوس وامبری، شرقشناس نامدار یهودی ساکن مجارستان، که بگفته خود جاسوس دیزرائیلی، صدراعظم یهودیتبار بریتانیا، بود، با اخذ واژه "توران" از شاهنامه فردوسی، در کار پرداخت "پانتورانیسم" (پانترکیسم) بود.» (همان)
شهبازی درباره هلنا بلاواتسکی و ماکس مولر هم میگوید: «هلنا بلاواتسکی دختر یک نظامی آلمانی ساکن روسیه بود. پدرش، کلنل پیتر هاهن، ظاهراً از یک خاندان اشرافی قدیمی آلمان در منطقه مکلنبرگ بود. کلنل هاهن آلمانی با دختری روس از خانواده فادایف ازدواج کرد که مادرش از جانب مادر به خاندان نامدار اشرافی دالگورکی تعلق داشت. از این پس از نقش پدر در زندگی هلنا اطلاع نداریم زیرا مادر هلنا با پدرش، آندری فادایف، زندگی میکرد که در قفقاز مناصبی داشت.
فادایف و دختر و نوهاش (هلنا) در سال 1847 به تفلیس مهاجرت کردند و فادایف به کار در دستگاه نایب السلطنه قفقاز پرداخت. اندکی بعد، در 7 ژوئن 1849 هلنای 17ساله به همسری ژنرال نیکیفور بلاواتسکی 60 ساله، نایبالحکومه ایروان، درآمد. هلنا سه ماه بعد از خانه شوهر گریخت.» (همان)
از این زمان تا 24 سال، درباره زندگی مادام بلاواتسکی اطلاع دقیق در دست نیست: «تئوصوفیستها ادعا میکنند که بلاواتسکی در تبت در نزد "استادان غیبی" آموزش دید و با "اسرار" آنها آشنا شد. درباره سفر بلاواتسکی به تبت افسانههایی نقل میشود تا از او چهرهای خارقالعاده تصویر شود. آرتور لیلی در بررسی دقیق خود نشان میدهد که این ادعاها صحت ندارد و سفر به تبت رخ نداده زیرا منابع پراکنده از حضور بلاواتسکی در اروپای شرقی، یونان، مصر، پاریس و لندن در این سالها خبر دادهاند.» (همان)
«دامنه این افسانه پردازیها تا بدانجاست که مجله تئوصوفیست در شماره اوت 1893 ادعا کرد بلاواتسکی در سال 1867 در جنگهای داخلی ایتالیا، در قشون مازینی و گاریبالدی، کشته شده و یکی از "استادان غیبی" برای اشاعه حقیقت در جهان وارد کالبد او شده است. ارتباط مادام بلاواتسکی با سازمان مخفی توطئهگران ایتالیا، به رهبری مازینی، بعید نیست...» (همان)
به نظر شهبازی در سال 1871 مادام بلاواتسکی... در قاهره ... کارگردان یک انجمن "احضار روح" بود. وی در این انجمن به تنهایی کار نمیکرد و از دفتر و دستک و دستیارانی با پشتوانه مالی کافی داشت. در سال 1873با کلنل هنری الکات دیدار میکند و اندکی بعد، در 1875، انجمن تئوصوفی را در نیویورک تأسیس میکنند. در پایان عمر بلاواتسکی، انجمن تئوصوفی حدود 100 هزار عضو داشت: «بلاواتسکی مدعی بود که با "استادان غیبی" ارتباط دارد، به دستور و با هدایت آنها انجمن تئوصوفی را تشکیل داده و آموزهها و کتابها و کردارش الهام شده از سوی این "استادان غیبی" است.» (همان)
ردپای استادان غیبی از هند تا ایرانعنوان استادان غیبی یا شخصیت مشابه آنان را در تحولات دوره مشروطه در ایران نیز زیاد میبینیم. شیخ ابراهیم زنجانی، صادر کننده حکم اعدام شیخ فضل الله نوری نیز در یادداشتهای رمانتیک مانند خود «شهریار هشومند» از یک استاد این چنینی سخن میگوید. «کاظمزاده ایرانشهر» تئوصوفیست بهائی مسلک ایران نیز روابطی با "استادان غیبی" دارد که در آینده از آن سخن خواهیم گفت.
شهبازی میگوید: «این استادان "مهاتما" نامیده میشدند. مهاتما واژه سانسکریت به معنی "روح بزرگ" است. "استادان غیبی" در طول زندگی بلاواتسکی هماره حافظ و آموزگار او بودهاند ولی در میان آنان یک استاد بنام موریا بطور اخص متولی بلاواتسکی بوده است. "استاد غیبی" دیگر، که پس از مور یا بیشترین نقش را در فرقه تئوصوفی داشت، «کوت هومی» نامیده میشد. بلاواتسکی مدعی بود که اوّلین بار در سال 1851 در لندن موریا در کالبد مادی با او دیدار کرد و از آن پس مرتب موریا و کوت هومی را میبیند یا دستورات آنها را به صورت نامه دریافت میکند. برخی نزدیکان بلاواتسکی مدعی بودند این دو موجود بر آنها نیز ظاهر شدهاند.
وجود این دو "استاد غیبی" چنان برای تئوصوفیستها بدیهی بود که، بنوشته آرتور لیلی، یک نقاش آلمانی تئوصوفیست چهرهشان را ترسیم کرد. البته بلاواتسکی مدعی ارتباط با "استادان غیبی" دیگر نیز بود؛ مانند ایلاریون (استاد یونانی) و سراپیس (استاد مصری) یا "استاد نارایان"، که بلاواتسکی مدعی بود بخشهایی از کتاب "ایزیس" مکشوف را او الهام کرده است.» (همان)
ایزیس، از نامهای اساطیری خدایان مصری است که او را در سیمای زنی بالدار تصویر میکنند. در مورد مساله زن در انجمن تئوصوفی و دیگر پیروان آنها در جایی به طور مفصل باید سخن گفت.
بانوی شبکههای مخفیخانم بزانت، رهبر بعدی فرقه، ادعاهای بلاواتسکی درباره ارتباط او با استادان غیبی را تأیید کرده و مدعی شد که انجمن تئوصوفی را «برادران سفید» ایجاد کردند تا «جهان را از مرداب ماتریالیسم نجات دهند.» بنوشته بزانت، هلنا بلاواتسکی «پیامبر برادری سفید بود» و «برخی از ما و خود من از اعضای آن هستیم.»
به زعم شهبازی مقصود از برادران سفید، احتمالا کارگزاران شبکههای جاسوسی هستند: «به دلیل پیشینه و عملکرد بغایت مرموز بلاواتسکی، برخی از کارگزاران انگلیسی حکومت هند بریتانیا و نیز برخی از تبعیدیان روس در لندن به ارتباط او با یک سازمان جاسوسی معتقد بودند و گمان میبردند که وی مأمور اطلاعاتی حکومت تزاری است... در آغاز ورود الکات و بلاواتسکی به هند، آنان به عنوان جاسوس روسیه مورد سوءظن پلیس مخفی بمبئی و تحت مراقبت قرار گرفتند...
سالاویف، رماننویس روس که مدتی در پاریس با بلاواتسکی ارتباط داشت، در خاطراتش درباره بلاواتسکی، با عنوان کاهنه مدرن ایزیس، اتهام جاسوسی را رد میکند ولی مدعی است که بلاواتسکی شیاد بود و در نزد او به جعل نامههای منسوب به "استادان غیبی" اعتراف کرده است. کلنل الکات و مادام بلاواتسکی در دوران اقامت در هند از حمایت مالی و سیاسی زرسالاران یهودی و پارسی هند برخوردار بودند. برای مثال، بلاواتسکی در نامهای از حضور خود به عنوان میهمان در خانه «سِر یعقوب الیاس ساسون»، یهودی بغدادی که از ثروتمندان بزرگ زمان خود بود و امپراتوری مالی- تجاری پهناوری را اداره میکرد، خبر میدهد و کمک مالی او به انجمن تئوصوفی.» (همان)
غیر از بزرگ خاندان یهودی «ساسون» پارسیان هند که طبقهای از اشراف زرتشتی بودند نیز با انجمن تئوصوفی روابط گستردهای داشتند: «الکات و بلاواتسکی از نیویورک به همراه یک پارسی به نام «کاووسجی مهروانجی شروف»(صَرّاف) از طریق لندن راهی بمبئی شد. شروف بعداً رئیس لژ بمبئی شد. آنان 16 فوریه 1879 به بمبئی رسیدند. در فردای ورودشان میهمانی بزرگ و مجللی به افتخارشان برگزار شد که در آن 300 نفر حضور داشتند؛ همه از بزرگان بمبئی که در آن زمان دوّمین شهر امپراتوری بریتانیا، پس از لندن، بشمار میرفت. دو ماسون بلندپایه هند، «خورشیدجی کاما» و «مانکجی خورشید جی» در زمره میزبانان بلاواتسکی و الکات بودند.
آنان قریب به چهار سال در بمبئی میمانند. در ژانویه 1880، با حضور الکات و بزرگان پارسی و یهودی شهر، لژ بلاواتسکی تأسیس میشود که تا امروز بیوقفه به کار خود ادامه میدهد و قدیمیترین لژ تئوصوفیستی بشمار میرود. در میان بنیانگذاران لژ بلاواتسکی چهار پارسی حضور دارند: کاووسجی مهروانجی شروف، فرامرز رستمجی جوشی، سهرابجی ایدلجی واردن، رستمجی کاووسجی زابلی. مرکز اوّلیه و موقت لژ در خانه سهرابجی پادشاه است. بلاواتسکی و الکات در دسامبر 1882، پس از آماده شدن مرکز انجمن تئوصوفی در آدیار، راهی مدرس میشوند.» (همان)
افرادی که شهبازی از میان پارسیان ذکر میکند با واسطه با شبکه جاسوسی انگلیس در ایران روابط گستردهای داشتند. به نظر شهبازی «حرکت کلنل الکات و مادام بلاواتسکی به هند کاملاً سازمانیافته بود و تنها با اتکاء بر ثروت عظیم زرسالاران پارسی و یهودی هند و شرکای آنان در نیویورک و لندن و پاریس و سایر نقاط جهان بود که انجمن تئوصوفی توانست در اوائل سده بیستم میلادی به جایگاهی چنین تأثیرگذار دست یابد. نقش پارسیان هند در رشد انجمن تئوصوفی تا بدانجاست که میتوان گفت بدون حضور پارسیان فرقه فوق نمیتوانست رشدی قابل توجه داشته باشد.
در نیمه دوّم سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، مانکجی هاتریا و سپس اردشیر ریپورتر، نمایندگان پارسی پانچایت (انجمن بزرگان پارسی هند) و مسئولین شبکههای اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، نقش مهمی در تقویت و اشاعه بهائیگری ایفا نمودند تا بدان حد که گروه کثیری از زرتشتیان ایران را به پیوستن به فرقه بهائی ترغیب کردند و نارضایتی شدید موبدان زرتشتی ایران را سبب شدند. راز پیوند عمیق فرقه تئوصوفی با بهائیت را باید در خاستگاه واحد و برخورداری از "استادان غیبی" واحد جستجو کرد.» (همان)
در آینده درباره این پیوندها بیشتر سخن خواهیم گفت. انشاءالله
منبع:هفته نامه 9 دی به نقل از: http://ifpress.ir/News/4604
مطالب مشابه :
روایت دلیران تنگستان آماده عرضه در بازار گیم ایران
سپید طراحان پارسیان; شرکت یگانه دلیران تنگستان در داستان پردازی بازی کمک خوبی
کلمات و اصطلاحات انگلیسی به فارسی
پردازش الکترونیکی داده ها (داده پردازی الکترونیکی) پارک تفریحی پارسیان ::.
کلیله و دمنه
تا چند سال پیش گمان میرفت که برگردان نصراله منشی، یگانه پردازی نپرداخته و و پارسیان
مـروری بر بـازیسـازی ایـرانی از ابتدا تـاکـنون + فیلم
سپید طراحان پارسیان; شرکت یگانه توجهی را انجام داده و با شخصیتپردازی و طراحی کاراکتر
تئوصوفی- فرقه ای صوفی-صهیونی و پیوند امنیتی با آریایی گرایی و ناسیونالیسم و پارسیان هند
چارچوب امور باطنی و سری باید مخفی بماند و تنها به گفتار اهلش شرح داده یگانه است که آن
مصاحبه اختصاصی گیمفا با استودیو “اسپریس پویانما” سازنده بازی ترکمنچای
سپید طراحان پارسیان; آیا این موتور را ارتقا داده آیا برای داستان و شخصیت پردازی و دیگر
سودای آزادی (مقاله ای برای بازی بیداری خاکستر های سوزان)
سپید طراحان پارسیان; شرکت یگانه تا حدی ناراضی کرده، همین موضوع داستان پردازی
پیش نمایش بیداری:خاکستر های سوزان
سپید طراحان پارسیان; خود را نشان داده و این غیر باید به نور پردازی قوی این بازی
بررسی بازی های تحت وب ایرانی
جاسوسان در گزارش خود خبر داده بودند که ایده پردازی بازی دنیای پارسیان” به شمار
برچسب :
یگانه داده پردازی پارسیان