کوروش بزرگ و پان ترک ها
داریوش کیانی
تارنمای آذرگشنسپ
توضیح از سایت آذرگشنسپ : این مقاله پیشتردر پاسخ به نوشته ی
توهین آمیزی از «حسین فیض الهی وحید»,دکتر قلابی و نویسنده ی پان ترکیست در سایت آذرگشنسپ درج شده بود که فحش نامه ی نویسنده ی پان ترکیست کماکان توسط گروههای تجزیه طلب منتشر می شود, مقاله ی اصلی را به صورت فایل تصویری از روی فایل متنی تجزیه طلبان در انتهای ی این مطلب قرار دادم.
بار دیگر: کوروش کبیر و پان ترکیسم
نشانی مقاله: کوروش کبیر و پان ترکیسم
نویسنده : داریوش کیانی
کورش در میان مردان روزگار خود در دلیری و هوشمندی و فضائل دیگر، ممتاز و سرآمد بود. // کورش نه تنها مردی دلیر در نبرد بود، بل که در رفتار با اتباعاش با ملاحظه و مهربان بود، و از این رو پارسها او را پدر میخواندند (دیودروس سیکولوس، کتابخانهی تاریخی ۹/۲۲/۱؛ ۹/۲۴/۱).
حتا تا به امروز نبز خارجیان در داستانها و نغمههای خود نقل میکنند که کورش نفساً بسیار سخاوتمند و خیرخواه و معرفتدوست و نامجوی بود، به طوری که در برابر هر گونه سختی و رنجی بردباری میکرد و با هر گونه خطری رویارو میشد (گزنفون، پرورش کوروش ۱/۲/۱).
——————————————————————————————
حسین فیض الهی وحید، نظریهباف شناخته شدهی مکتب جعل و جهل و فریب (پانترکیسم)، که تخصصی ویژه در افسانهسازی دارد، پس از تلاشهایی بیهوده و نافرجام در مصادرهی برخی از مظاهر تمدن ایرانی، همچون رستم، سیمرغ (!)، نظامی گنجوی، ابوریحان بیرونی، اشکانیان و غیره، به نفع قوم ترک (که سرنوشت و سرگذشت آن ربطی به ایرانیان آذری ندارد)، به منظور پر کردن خلاء بیفرهنگی این قوم و جبران بیبهرگی آن از هر گونه شخصیت برجستهی تاریخی و ادبی، این بار با درک این که امکان مصادره و تصاحب کوروش بزرگ به نفع این قوم وجود ندارد، با لحن و ادبیاتی در خورد شأن خود و هممسلکاناش، کورش بزرگ را آماج انواع هتاکیهای وقیح و دشنامگوییهای قبیح ساخته است.
با خواندن نخستین سطور نوشتهای که ح. فیض الهی وحید (دارای دکترای افتخاری از دانشگاهی نامعلوم در ماوراء قفقاز!) در این باره به هم بافته است، بیدرنگ آشکار میشود که یکی از دلایل نفرت و کینهی او نسبت به کوروش بزرگ، آن است که فیلمسازی سوئدی قصد ساخت فیلمی سینمایی دربارهی این شخصیت نامدار جهانی دارد، اما در مقابل، هیچ کس تاکنون دربارهی شخصیتهای نامدار قوم ترک (که نمیدانیم چه کسانی هستند!) فیلمی نساخته است!
ح. فیض الهی وحید، بنابر شیوهی رایج در میان همهی پانترکهای تجزیهطلب، در جای جای نوشتهی خود پای حکومت پهلوی را به میان آورده و آن را دشنام باران کرده است، بدین منظور که با سیاسی کردن موضوعات تاریخی و فرهنگی و القای این تصور که آگاهیهای تاریخی کنونی برساختهی پهلویان است، هر کسی را که به آگاهیهای تاریخی کنونی باورمند باشد، وابسته و طرفدار حکومت پهلوی جلوه دهند و اورا مرعوب سازند!
ح. فیض الهی وحید در ادامهی نوشتهی خود، کوروش بزرگ را «جوانک دزد فاسد الاخلاق بدخوی و سگ پروده» میخواند و استدلالهایی را – به خیال خود – پشتبند آن میکند که خواندن آنها، تنها احساس ترحم و رقت انسان را نسبت به وضعیت روحی و عقلی ح. فیض الهی وحید برمیانگیزد.
او در آغاز ادعا میکند که کتزیاس، نویسندهی یونانی، کوروش را این چنین معرفی کرده است، اما در عمل معلوم میشود که وی نه با آن نویسندهی یونانی آشنایی دارد و نه نوشتار او را خوانده است، بل که مأخذ وی، نوشتهای است از شیخ صادق خلخالی – که نمیدانم با وجود این که همگان وی را به عنوان نخستین حاکم شرع انقلاب میشناسند، چرا وی را خطیب مشهور خوانده است! شیخ نامبرده، در نوشتهی خود، برای جدال با حکومت پهلوی، در پی مخدوش سازی چهرهی کوروش بزرگ برآمده بود؛ اما برای پی بردن به میزان فهم و اطلاع شیخ نام برده از متنهای تاریخی، اشاره بدین نکته بسنده است که وی، واژهی «راهزنی» را، که در کتاب روانشاد حسن پیرنیا به نقل از کتزیاس و در بارهی پدر کوروش کبیر نوشته شده است، «راهِ زنی» (= شیوه زنانگی) خوانده و با چسباندن آن به کوروش بزرگ، فاسد الاخلاق بودن او را استنتاج کرده است؛ که اینک نیز این برداشت کج فهمانه را، نویسندهی پانترک کجفهمتری، پایه و بنیان دشنامگوییهای خود علیه کوروش بزرگ ساخته است!
اما با مراجعه به آن چه از نوشتههای کتزیاس بر جای مانده است (۱) روشن میشود که او دربارهی وضعیت اخلاقی و دوران جوانی کوروش هیچ سخنی به میان نیاورده است. اما نیکلاس دمشقی، نویسندهی دوران هلنیستی، در نوشتار خود، افسانهای را نقل کرده است که در آن گفته میشود، کورش فرزند مردی بود که از شدت تهیدستی، راهزنی میکرد، و زنی که کار وی شبانی بود (۲). به فرض صحت این داستان (که امکان پذیر نیست)، باید گفت که داشتن خانوادهای از طبقهای فرودست و فقیر، باعث مذلت و حقارت کسی نیست و اگر فردی از چنین جایگاهی نیز به مقام برآوردن بزرگترین امپراتوری جهان باستان دست یافته باشد، او را باید پیوسته ستود و نابغهای بیهمتا به شمار آورد. اما قضیه فقط این نیست.
نیکلاس دمشقی در ادامه، روایت میکند که کوروش در جوانی به شغل زیباسازی (گلکاری و باغداری) املاک دولتی مشغول بود و سپس به شغل ساقیگری آستیاگ پادشاه ماد گماشته شد. اما نکتهی جالب توجه در این جا است که همین داستان دربارهی سارگون، پادشاه باستانی اکد نیز نقل شده است. در این داستان گفته میشود که مادر سارگن یک روحانی بود و پدرش در کوهها زندگی میکرد (راهزن بود). مادر، سارگن نوزاد را در سبدی نهاد و به جریان آب رودخانه سپرد. او را مردی آبکش از رودخانه گرفت و بزرگ کرد. سارگن در جوانانی به باغبانی مشغول بود و سپس در دستگاه پادشاه اکد به باغبانی مشغول شد (۳). مشابه این داستان، در حماسهی ملی ایران، درباره کی قباد و داراب (۴) نیز روایت شده است. اما میدانیم که سارگن از دودمانی سلطنتی بوده است و آن چه دربارهی خاستگاه فرودست او (و کسانی چون کوروش و کی قباد و …) بازگو شده است، بنمایهای اسطورهای در بیان این موضوع است که شاه مورد نظر به سبب لیاقت و شایستگی فردی، و تقدیر و گزینش و حمایت خدایان، و بدون کشمکش و مبارزهای به پادشاهی رسیده است و لذا فرمانروایی او از هر لحاظ، مشروع و حقانی است. دربارهی کوروش بزرگ نیزمسلم است که وی از دودمان شاهان انشان (بخش شرقی سرزمین ایلام، پارس/ فارس بعدی) بوده (گزنفون ۱/۲/۱؛ ۷/۲/۲۴؛ استوانهی بابلی کورش ۱۲؛ بسنجید با هردوت ۱/۱۰۷؛ ۷/۱۱)، و آشکار است داستانی که دربارهی برآمدن او از خاستگاهی فرودست نقل شده است، چیز جز بازگویی اسطوره و سنتی کهن برای تحکیم مشروعیت و حقانیت پادشاهی کوروش بزرگ نبوده است. البته از ناآگاهی ح. فیض الهی وحید از اسناد تاریخی و ناتوانیاش از درک مضامین اسطورهای نبایست شگفتزده شد، چرا که اشتغال بیوقفهی نظریهبافان پانترکیسم به تحریف و مصادرهی تاریخ ایران، بدانان فرصت کسب علم و سوادآموزی را نمیدهد؛ اگرچه ذات آنان پذیرای هیچ گونه آموزش و پرورشی نیز نیست!
ح. فیض الهی وحید در ادامهی نوشتهی خود، با سوء استفاده از روایتی که فقط یوستین (گزیدهی تاریخ فیلیپی ۱/۴)، مورخ یونانی، نقل کرده است، کوروش بزرگ را «سگ پرورده» میخواند و سپس استنتاج میکند که کوروش «زندگی کثیفی» داشته است! روایتی که یوستین نقل کرده است، و در ادامهی همان اسطورهای است که نیکلاس دمشقی بازگو نموده، شرح میدهد که آستیاگ رؤیایی دید که تعبیر آن سرنگون شدناش به دست نوهاش بود. او از این رو، فرمان داد که نوهاش، کوروش، به قتل رسانده شود. اما مأمور این کار، چنین نکرد و کوروش را در جنگل رها کرد. در آن جا نیز سگی ماده به کوروش نوزاد شیر داد و از او مراقبت کرد تا آن که چوپانی وی را به نزد خود برد و بزرگ نمود. اما این روایت نیز دارای مضمونی اسطورهای است که دربارهی شخصیتهایی دیگر نیز نقل شده است؛ چنان که در افسانههای رومی گفته میشود رمولوس و رموس (بنیانگذاران بعدی روم) را در نوزادی در سبدی نهاده و به جریان رودخانه سپرده بودند. در کرانهی رود، گرگی ماده بدانان شیر داد و از آن دو مراقبت کرد تا آن که چوپانی آنان را یافت و تربیت نمود (۵). علاوه بر این، حتا دربارهی زرتشت نیز گفته میشود که هنگام رها کردناش در جنگل، میشی بدو شیر داده بود (دینکرد ۷/۳/۱۷). و داستان پرورش زال به وسیلهی سیمرغ نیز داستانی بس معروف است. این اسطوره، در راستای همان اسطورهای که پادشاه را به طبقهای فرودست نسبت میدهد، بر این حقیقت اشاره دارد که حمایات ویژهی خداوند از جان کودکی رها شده، که مقدر است در آینده فرمانروایی بزرگ شود، چنان بوده که حتا یک جانور (مانند سگ، گرگ، سیمرغ، و…) برخلاف ذات خود و تنها به سبب معجزهی الاهی، مأمور پرورش و مراقبت از نوزاد انسان میشود.
اما ح. فیض الهی وحید، که مانند هر پانترک فریبکار و فریبخورده دیگری، جهالت و سادهلوحی در ذره ذرهی وجودش رسوب کرده است، این اسطورهی مشخص را عین واقعیت پنداشته و گزارشی تاریخی انگاشته است. او نه از تفاوت و تمایز اسطوره و تاریخ درکی دارد و نه میداند که امکان تغذیهی انسان از شیر سگ وجود ندارد.
باری، به جز روایت اسطورهای نیکلاس دمشقی، همهی مورخان باستان، همسو با اسناد تاریخی آن روزگار، به تبار والا و سلطنتی کوروش، پرورش شایسته و شاهانه، و منش و روش انسانی و اخلاقی او تصریح دارند، و لذا این ادعای ح. فیض الهی وحید که :«علاوه بر تاکید بر فاسدالاخلاق بودن کوروش، مورخینی غیر از کتزیاس نیز که قبل از میلاد میزیستند از بخش دیگری از اسرار زندگی کثیف او پرده برداشتهاند»، جعل و تحریفی کثیف از قماش دیگر دروغبافیهای شرمآور پانترکها است.
اما نکتهای که سخت باعث انبساط خاطر است، آن است که فیض الهی وحید در حالی به کوروش نسبت «سگ پروردگی» و کثیفی میدهد که ترکها، با اعتقاد و تفاخر کامل، خود را از تبار یک گرگ میانگارند! طبیعی است که از نگاه شاگردان مکتب جعل و جهل و فریب (پانترکیسم)، گرگ خونخوار بر سگ وفادار شرافت و برتری دارد!
ح. فیض الهی وحید در ادامهی داستان سگبازی خود، ادعای جدیدی را، که هیچ مأخذی برای آن معرفی نمیکند و پیدا است که سرچشمهی آن تخیلات فاسد خود است، به میان میآورد و مینویسد: «به اسکندر گفتند چون شالوده خاندان هخامنشی با «شیر سگ» برآمده و «محافظین» این خاندان «سگان» میباشند لذا هر کجا سگی را دیدید که در بالای سر جسدی پرسه میزند بدانید که جسد متعلق به پادشاه هخامنشی است و بدین ترتیب یونانیان بزودی با همان علایم مذکور جسد داریوش سوم هخامنشی را پیدا کرده پیش اسکندر آوردند»! تولیدات کارخانهی جعل و دروغ پانترکها، که سوخت آن ۷۵ میلیون دلار امریکا و کارگران و عملهی آن مشتی انسانهای فریبخورده و ناقص العقلاند، تمامی ندارد.
ح. فیض الهی وحید در جای دیگری از مقالهی خود مینویسد: « به هر حال آنچه از تعابیر و تفاسیر یونانی و اسلامی برمیآید این است که کوروش به اصطلاح کبیر سگ پرورده با هر دوز و کلکی بود امپراتوری ترکان ماد را از پای درآورد و آستیاک آخرین پادشاه ماد را در تبعید کشت». از این گفته، خواننده به خوبی درمییابد که یکی دیگر از دلایل کینه و خصومت پانترکها نسبت به کوروش بزرگ آن است که وی حکومت – به خیال آنان – «ترک» مادها را برانداخته است!
ضمن تأکید بدین نکته که منابع اسلامی هیچ اطلاعی از مادها و کسی به نام آستیاگ نداشتهاند، و این که هیچ مدرکی مبنی بر کشته شدن واپسین شاه ماد به فرمان کوروش بزرگ در دست نیست (برخلاف آن، نک. به هردوت ۱/۱۳۰ که میگوید آستیاگ تا پایان عمر در امنیت و آرامش به سربرد، و یوستین ۱/۶ که از گمارده شدن آستیاگ به شهربانی گرگان خبر میدهد)، میبایست مجدداً تصریح کنم که تاکنون هیچ سند مکتوبی از جنس کاغذ و چرم و سنگ به دست نیامده است که نشان دهد تا پیش از حاکمیت ترکمانان – صفویان، مردم شمال غرب ایران به زبان ترکی سخن میگفتهاند. بل که همهی اسناد تاریخی و باستان شناسی و زبان شناسی موجود، یکسره و یکصدا بر ایرانی بودن تبار و فرهنگ و زبان مادها و جانشینان آنان در عصر اسلامی گواهی میدهند (۶). این را نیز بیافزایم که پارسها و مادها چنان پیوندهای نزدیک قومی و فرهنگی داشتند که نویسندگان باستان بارها، پارسها را ماد خواندهاند (نک. هردوت ۱/۲۰۶؛ ۴/۱۹۷؛ ۶/۶۴ۀ ۱۱۲ و غیره؛ دیوجنس لائرتیوس ۲/۵؛ دیودروس ۹/۳۱؛ پلوتارک، تمیستوکل ۶/۸؛ و…).
اینک آشکار است که هر نوع تکاپویی در جهت ترک جلوه دادن دودمانها و شخصیتهای ایرانی یا مخدوش کردن چهرهی شخصیتهای تُرک نشدنی، از طریق جعل و تحریف و دروغ و فریب، اقدامی محکوم به شکست و مشتی است که پیوسته به سندان کوفته میشود و نتیجهی آن، فروپاشی و خُرد شدن کامل موجودیت اشرار تجزیه طلب پانترک است، که این روزها خصلت خرابکاری و آشوبطلبی و تجاوزگری خود به جان و مال مردم را به خوبی برملا و آشکار کردهاند.
——————————————————————————————————-
ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون (سورهی انفال: ۲۲)
همانا نزد خداوند شرورترین موجودات کسانی هستند که (نسبت به حقایق) کر و لالاند و هرگز تعقل نمیکنند.
——————————————————————————————————-
پانویسها
۱٫
http://www.tertullian.org/fathers/photius_03bibliotheca.htm#72
2.
R. Drews, “Sargon, Cyrus and Mesopotamian Folk History”, Jouranl of near eastern studies, vol. 33, No. 4, 1974, pp. 389-391
3.
همان جا
۴٫
حماسهسرایی در ایران، ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس، ۱۳۷۴، ص ۴۸۱، ۴۲-۵۴۱
۵٫
http://www.bartleby.com/65/ro/Romulus.html
6.http://prana.persianblog.com/1382_7_prana_archive.html#938324
——————————————————————————————————-"}" title="این را میپسندم" role="button" href="http://www.facebook.com/abdollah.moradalibeigi#">پسندیدم · · پیشنهاد · اشتراکگذاری
مطالب مشابه :
باغداری و باغبانی
حتما درباره ی و باغداری یکی از شغل شده است اگر مطلب نظر عکس و یا
رفع حاصل كيله:
وبلاگی برای علاقه مندان باغ و باغداری به مطلب پخته شدن آن برا ی تولید فصل جدید
سبک زندگی ائمه ی اطهار
نیز اعتدال و میانه روی در مصارف مالی درباره ی راه باغداری و حق مطلب را به خوبی
گیاهان و میوه ها در قرآن
درختکاری و باغداری تجلی این حقیقت درباره منشأ درخت زیتون در سوره اما میوه ی رسیده
کوروش بزرگ و پان ترک ها
تجزیه طلبان در انتهای ی این مطلب و باغداری) دربارهی کوروش بزرگ نیزمسلم
نمونه ی مصاحبه با مراجع _ جلسه اول
نظر شما درباره ی علت اما با کشاورزی و باغداری زندگی مطلب برداشته شده از وبلاگ
چند تا عکس
حتما درباره ی خوبی برای باغداری دارن اما است اگر مطلب نظر عکس و یا
نمونه سوالا ت اجتماعی ششم
جدید بامطالب مهم که سعی می شودبا ارائه مطلب های جدیدبه همکاران ی باغداری: درباره
خزان در خزان ارسالی از رزگار صالحی
46 درجه و 21 دقیقه ی کشاورزی ، باغداری و درست يا غلط بودن اين مطلب به كنار كه
برچسب :
مطلب درباره ی باغداری