(( بیقـــــــــراره قلــــــــــبم )).با فرمت ({.آیفون،آیپاد،آیپد،آندروید .pdf- Android - java- ep
((بیقـــــــــراره قلــــــبم))با فرمت( pdf ANDROID java epub )
**************
(( بیقراره
قلبم ))
نويسنده :Azidan
کاربر انجمن نود و هشتیامنبع :…… انجمن نود و هشتيا
قسمتهای از رمــــان :
.
همیشه میگن حتی تو بدترین شرایط هم باید راست گفت...من …الآن واقعاً تو شرایط
بدی هستم ولــــــــــی...کوررخوندی، عمرا اگه راستشو بگم...
الآن معلقم...بین زمین و آسمون...پام و با دست گرفته از پل آویزونم کرده...
جریان نرم آب زیر پل حس زندگی و بهم تزریق میکنه ...خون به مخم فشار میاره و لی
نه اونقدر که نتونم فکر کنم و گذشته رو به خاطر بیارم...
صورتشو میبینم که با پوزخند روم خم شده...عضلات بازوش بخاطر نگه داشتن وزنم
بیرون زده...پــــــوف ،واقعاً نفس گیرن و ضربان قلبمو بالا میبرن،ولی...
ولی کور خونده...من اعتراف ن م ی ک ن م...مثله اینکه هنوز منو نشناخته...من...
آندریا فریادی ...
سعی میکنم نگاهمو ازش بگیرم تا جیغ نزنم...ولی چشمام گاهی وقتا دست خودم
نیستن...توی نگاهش یک برقس هست که فکنم باید اسمشو بزارم عشق...
حیف که چپه آویزونم کرده وگرنه اونقدر میزدمش تا بمیره...
اولین بار که دیدمش تو شرایط بدی بودم...مممممم...خوب خیلی بد...
چارچنگولی رو زمین ،تو جنگل نشسته بودم ...لباسام از گارما و رطوبت خیس
بود،موهای کوتاه جلوم به صورتم چسبیده بود و پام...
اونقدر رو زمین علف رشد کرده بود که تله روباه و ندیده بودم و پام رفته بود توش....
گلوم از جیغ و داد بیهوده خشک شده بود ومی سوخت... بغضم داشت کم کم می رفت که
به یک گریه خونه خراب کن و بلند تبدیل شه...
یک ساعتی میشد که تو این شرایط گیر کرده بودم و نمی تونستم کاری بکنم...
درد پام از یک طرف و حس ناامیدی از طرف دیگه کلافم کرده بود...فکر میکردم از
خونریزی و درد دارم میمیرم...
پامو با دست فشار دادم تا دردش کمتر بشه و بغضم به گریه تبدیل نشه...چشمامو بستم و
از ته دل دوباره فریاد زدم:
- کُمــــــــــــــــــــــ ـــک...
چشمامو که بازکردم بالا سرم بود... اوپس... عزرائیل... وای پروردگارا عجب عزرائیل
جذابی...
رکابی سفید پوشیده بود با شلوارک خاکی... و پوتین ...تو گرما ... کم عقل... بازوهای
قلنبش زیادی تو چشم بودن و رنگشون... فکر کنم با چرم تفاوت چندانی نداشتن.
نگاهمو به سمت صورتش بردم. داشت تقریباً با چشمای عسلیش قورتم می داد و علاوه
بر همه ی اینها... اون پوزخند دیوونه کننده،که حالا دیگه خوب میدونم چه معنی داره،رو
لبش بود... بیسیمشو درآورد و همینطور که زل زده بود به چشمام دکمشو فشارداد...
- هی رفیق...فکرکنم پیداش کردم...ریزه میزه، موهای تیره و چسبناک، چشمای کاملاً
دراومده...یک تاپ کرم تنشه با شلواره...
نگاهش که به پام افتاد حرفشو خورد... بینی شو چینی انداخت و دکمه ی بیسیمو ول
کرد..............اکنون ميتوانيد این نرم افزار کاربردی و مورد نیاز را از goldjarدريافت نمایید
لینک مستقیم
ساخته شده با قالب: پرنیان- جاواساخته شده با قالب: کتابچه- جاوا
لینک کمکی
ساخته شده با قالب: پرنیان- جاواساخته شده با قالب: کتابچه- جاوا
PDF 2.18MB
ANDROID 1.90 MB مطالب مشابه : است که با دو خواهر و برادرش زندگی خوبی دارد و نور چشمی پدرش است و به و تبدیل به pdf در پ رنیان jar کتابچه پامو با دست فشار دادم تا دردش کمتر بشه و بغضم به گریه تبدیل خواندن کتاب روش تبدیل K750 به W800 . 12-براي انتخاب منطقه و فايل زبان گوشي به فايل PDF در فولدر CDA List مراجعه کنيد. نرم افزاری عالی برای تبدیل PDF به فرمت ایمیچ با متن و تصویر و گرافیک Ap PDF To فایلهای Jad و Jar مهرآسا پرتو ناخواسته به خاطر یک حماقت وارد یک باند دزدی میشه و تبدیل به jar, Java, PDF , آندروید قلب سنگـی | با فرمت |JAVA | ANDROID | IPHONE| EPUB |PDF
(( بیقـــــــــراره قلــــــــــبم )).با فرمت ({.آیفون،آیپاد،آیپد،آندروید .pdf- Android - java- ep
روش تبدیل K750 به W800
معرفی نرم افزار 3
رمان چشمهایت
برچسب :
تبدیل pdf به jar