رمان قلب مشترک مورد نظر خاموش میباشد 10

ماهیارم به جمع اشون اضافه شد .... داشتم از خنده روده بر میشدم ... اصلا پسرا دلقک بدنیا اومدن دلقک هم از دنیا میرن
صدای اهنگ واقعا ادمو دعوت میکرد بره و با دختر و پسرایی که کنار ساحل میرقصیدن برقصه اما خوب فرهان و ماکان و بارمان که بوق نبودن منتظر بودن من فقط پاشم تا منو بشونن سرجام ....گرچه من درجا داشتم میرقصیدم

(تو - امین حبیبی)
تو یکی یه دونه ای

گل سرخ خونه ای

تو دلم جوونه ای

بیا تا باهات حرف بزنم

تو برام نشونه ای

واسه من بهونه ای

نمی شه ازت دل بکنم

تو عزیزعاشقی

لذت دقایقی

تو گل شقایقی

چه جوری نگاهت نکنم

تویی دشت رازقی

تو همه حقایقی

توی دریا قایقی

بیاتا خودمو فدات کنم

وای وای ماهیار شبیه لک لک های پادرازی بود که خودشونو اینور اونور میکردن .... به اینجای اهنگ که رسید اون ده دوازده تا دختر و پسر کفش هاشونو کندن و با یه فاصله تقریبا یه متری از ساحل رفتن تو اب ... وویی !! رقص تو ابم که عجب حال میده ...کصافط ماهیارم که هی از دور اشاره میزنه پاشم برم پیشش

خوشگلی و جیگری و

دل منو با خودت می بری و

خیلی نازی و خیلی دلبری و

کم می کنی روی هور و پری و

تو خوشگلا تکی

خیلی بامزه ای و با نمکی

مال کسی نمی شی تو الکی

آخر شیطنتی و کلکی

 

خوشگلی و جیگری و

دل منو با خودت می بری و

خیلی نازی و خیلی دلبری و

کم می کنی روی هور و پری و

تو خوشگلا تکی

خیلی بامزه ای و با نمکی

مال کسی نمی شی تو الکی

آخر شیطنتی و کلکی

مامان ها و بابا ها بهار و اقاشون رفته بودن و مارو گذاشته بودن اینجا و دو ساعت بعد از رفتن اونا این عده ارازل ریختن و شروع کردن به شلوغ کاری ماهم بی بلیط از سیرکشون لذت بردیم ...دوباره نگاهم رفت سمتشون چقد از دخترا شیفته ماهیار شده بودن .... کاملا از نگاهاشون میشد متوجه بشی که دیوونه ی دیوونه بازی هاش شدن ... اما خوب چون حواس ماهیار به شکلک دراوردن برا من بود طرفش نمیرفتن ... از یه طرفم ماهیار سنش نسبت به اون دخترا خیلی کم بود !!
اوخی .... ماهیار با عشوه اومد سمت بارمان و دست بارمان و فرهانم گرفت برد ... بیشعور خوب اخلاق ماکانو میدونست که طرفش نرفت ...ولی خوب فرهان و بارمان ظاهرا منتظر بودن یکی بیاد بلندشون کنه .....ماکان که دید بارمان رفته اومد نشست پیش من ... فرهانم که این صحنه رو دید عین جن زده ها سر سری یه ذره خودشو تکون داد و بعد اومد نشست اونورم ...,وا.....بارمانم که یه چند نفر رو دید کلا جو زده شد ...دمش گرم این یعنی یه داداش ایده ال
در همون حین ماهیار اومد سمتم : دو ساعت دارم بهت اشاره میزنم پاشو بیا دیگه ...ناز میکنی ؟؟
منم الکی گفتم : عه ...متوجه نبودم ...بریم
که یهو ماکان و فرهان همزمان صداشون بلند شد : کجا ؟
با تعجب به صورت عصبانی هر دوتاشون نگاه کردم : وسط
فرهان نمیتونست چیزی بگه ولی چشم غره میرفت اما ماکان صریحا تهدید کرد که اگه برم تو همین دریا غرقم میکنه : تو خجالت نمیکشی؟ این همه پسر اون وسطه ؟؟ مردم دارن نگا میکنن
- برو بابا.. میخوام با ماهیار میرم
ماهیار : بیچاره حوصله اش سر رفت عین چوب خشک کنارش نشستین ... هانا جون مادر پاشو ببرمت وسط
ماکان : همین که گفتم یا عین بچه ادم میشینی یا یه کاری میکنم که برا همیشه از شمال و شمال رفتن منصرف بشی!!
اومدم از لج ماکانم شده پاشم که موبایلم زنگ زد هومان بود ...گوشی رو جواب دادم :الو
- میخوای بری بین اون دختر و پسرا ؟؟
از جام بلند شدم و از پسرا فاصله گرفتم : مگه تو هم اینجایی؟
هومان : پس چی خانم ..هرجا شما هستی منم هستم ...حالا بگو ببینم میخواستی بری باهاشون برقصی که اینا اینطوری پاچه اتو میگیرن؟
- اره ... نمیذارن برم
- خوب کاری میکنن !! ببینم از جات تکون خوردی خودم میام پاچه اتو میگیرم تو که نمیخوای ابروت جلو اشناهاتون بره؟
- ولی .....
صداش رفت بالا : ولی بی ولی ... جم خوردی نخوردی ...باهاتم شوخی ندارم
و گوشی رو قطع کرد ... کصافط بی شعور عین سایه دنبالمه این بادیگارده یا عجل معلق؟؟
با ناراحتی و عین یه دختر خوب رفتم نشستم سر جام و به ادامه اهنگ گوش دادم


تو ستاره ی قشنگ شب های منی

تو همون فرشته ی

توی خواب و رویای منی

تو همونی که صداش

مرهم دردای منه

تویی اون که با نگاهش

دلم رو از جا می کنه

تویی عشق من

تویی دلیل عاشق شدنم

تویی اون که دستشه

بودنم و نبودنم

تو یه احساس قشنگی

که همیشه با منه

تو همین صدای خسته ای

که فریاد می زنه


خوشگلی و جیگری و

دل منو با خودت می بری و

خیلی نازی و خیلی دلبری و

کم می کنی روی هور و پری و

تو خوشگلا تکی

خیلی بامزه ای و با نمکی

مال کسی نمی شی تو الکی

آخر شیطنتی و کلکی


خوشگلی و جیگری و

دل منو با خودت می بری و

خیلی نازی و خیلی دلبری و

کم می کنی روی هور و پری و

تو خوشگلا تکی

خیلی بامزه ای و با نمکی

مال کسی نمی شی تو الکی

آخر شیطنتی و کلکی
اهنگ تموم شد و جمعیت دو به دو متفرق شد و رفتن سمت ماشیناشون ...اون ماشینی هم که درش باز بود و اهنگ ازش پخش میشد ضبطشو خاموش کرد ....
دمش گرم خیلی اهنگش قشنگ بود .... ولی بعدا حساب این هومانو میرسم !!
داشتم به دریا نگاه میکردم که زیر نور ماه به قشنگی می رقصید و موجاش بالا و پایین میشدن که یهو ماکان اروم زیر گوشم گفت : کی بود که حرفش بیشتر از ما خریدار داشت ؟
من که نفهمیده بودم چی میگه به نشانه ی نفهمیدم نگاش کردم که دیدم مغموم نگام میکنه , این دیگه چشه : هان؟
با همون حالت ناراحت گفت : کی بود که وقتی گفت نمیتونی بری وسط قبول کردی ؟؟ ظاهرا حرفش بیشتر از من و فرهان برش داشت !!
مثلا خواستم از سرم بازش کنم : کسی نبود که ..... اصلا هم ربطی به این موضوع نداشت..
بعد با شینطت اضافه کردم : واسه همین ناراحتی؟؟
ماکان یه نگاه غمگین بهم انداخت و گفت : عسل میخواد باهام حرف بزنه
تو دلم گفتم بازم عسل ؟؟
ولی در ظاهر فقط کنجکاو نشون دادم : خوب زنگ بزن بهش
ماکان غمگین اما با نگاهی دقیق تو چشمام گفت : راستش یه ذره خسته ام میترسم یه چیزی بگم ناخواسته ناراحت شه...به خاطر همین بهش گفتم نمیتونم صحبت کنم اونم قهر کرده ... هرچی اس میدم و زنگ میزنم جواب نمیده
واسه این ناراحتی ؟؟ خاک تو سرت ... حیف که.....ایششش!!
یه جوری که مثلا برام اهمیت نداره گفتم : خوب پس واسه این ناراحتی ... این که ناراحتی نداره فردا همه چی رو یادش رفته ... تو هم اینقدر بی حوصله نباش اون دختره چه گناهی کرده ؟ منم اگه جای اون بودم همین کارو میکردم
ماکان یه طوری که مثلا واقعا داره از نشنیدن صداش عذاب میکشه گفت : خودمم میدونم هزار بار ازش معذرت خواهی کردم ولی جواب نمیده ... دوست داشتم الان صداشو میشنیدم
- خوب اون موقع که اون میخواست صداتو بشنوه تو این اجازه رو بهش ندادی چه توقعی داری؟؟ والا منم جای عسل بودم عذرخواهی هاتو قبول نمیکردم
ماکان در حالی که سعی میکرد نیش خندشو جمع کنه گفت : ظاهرا خیل دوست داری جای عسل باشی؟ پیشنهادم رو قبول کن دیگه ...هم کار من راه میوفته هم کار تو
عه عه چه این بی شرم شده .... این خودشو تو اینه نگاه کرده که خودشو در حد من میدونه؟؟
با یه قیافه عصبانی و لحن عصبانی گفتم : مگه تو ناراحت نبودی ؟؟ نیشتو ببند !! بعدم ماکانتو میفهمی داری به من چی میگی ؟؟ من قبول کنم که نشون بدیم تو بامنی که بعد هم من کارم راه بیوفته هم تو ؟؟ میدونی اصلا معنی این جمله چی میتونه باشه ؟؟ بار اخرت باشه از این حرفا میزنی ها .... حد خودتو بدون !!
ماکان صورتشو از تنفر جمع کرد و گفت : همچین اش دهان سوزی هم نیستی ... کارم گیرت نبود این دو کلمه رو هم باهات هم کلام نمیشدم ... مهم نیست جملاتم چه معنی میده مهم اینه که حقیقته ...
بعدم در کمال وقاحت پاشد و همون طور که پشت به من راه میرفت گفت : ولی فهمیدم که دلت میخواست جای عسل باشی
با دهان باز به هیکل حرص درارش نگاه میکردم و خواستم یه چیزی بهش بگم که چشمم خورد به فرهان که یه گوشه بغ کرده بود ..... الهی ..... چه عذابی بهش میدم
پاشدم برم پیشش که هم از دلش درارم هم ماکان بفهمه همچین مالی نیس


مطالب مشابه :


استان تهران

جایگاهی برای اشرار ارازل رشته‌ كوه‌ البرز، در شمال‌ سوادكوه‌ و فیروزكوه‌ در شمال




یکی از اراذل و اوباش اهر دستگیر شد.

بهره برداری از بزرگترین مسجد دانشگاه های آزاد شمال غرب کشور در اهر(گزارش تصویری از:




جدیدترین تصاویر منتشر شده از ارازل و اوباش

اسطوره دانلود - جدیدترین تصاویر منتشر شده از ارازل و اوباش زیارتگاه استثنای در مسیر شمال.




آشنایی کامل و صحیح با یگان ضرب نوپو پلیس ایران (نوپو)+تصاویر

6.دستگیری ارازل و اوباش ها سطح بعد باید تست های پزشکی بدن که شمال : بررسی کف پا - تناسب قد




سوتی تصویری

فراوان میان نیروهای انتظامی یگان ویژه ی تهران بزرگ و سر دسته ی ارازل و اوباش شمال غربی




رمان قلب مشترک مورد نظر خاموش میباشد 10

بودن و مارو گذاشته بودن اینجا و دو ساعت بعد از رفتن اونا این عده ارازل از شمال و




امام جمعه شاهين‌دژ

حرف‌هاي موسوي اهانت مستقيم به مردم است اگر ارازل اوباش بوکان از شمال غرب به




شهر فردوس به دار مجازات آویخته شد.

باغستان روستایی است در 15کیلومتری شهر فردوس شمال ( نه ارازل هستند بلکه شریف بودن




برچسب :