داستانهای اهالی روستای هرزویل (قسمت اول)

در سیاره ی 202 از کهکشان TR3 روستای کوچکی بود که به آن "هرزویل" می گفتند. مردم این روستا بقدری مشهور بودند که در زمانهای بسیار دور حکایتهای زیادی از آنها نقل کرده اند و ضرب المثلهای زیادی در باب آنها ساختند ولی در گذر منطقگرای تاریخ این حکایتها تبدیل به افسانه شدند و افسانه ها تبدیل به اسطوره شدند و اسطوره ها از یاد رفتند. داستانی که می خواهم نقل کنم یکی از همان حکایت های فراموش شده است:

......... و از قضا در روستای هرزویل مردی را به نام "شریف هرزویلی" به خاک سپرده بودند. شریف هرزویلی در زمان حیات خود چنان مرد مومن و پاکدلی بود که بعد از وفاتش به احترام او در قبرستان ده مقبره ای کوچک و درخور برایش ساختند تا نامش همواره به نیکی باقی بماند. چند صد سال بعد از مرگ شریف هرزویلی، اتفاقی افتاد که سبب شد اهالی روستای هرزویل به ناگاه نسبت به شریف هرزویلی و مقبره اش اعتقادی عجیب و بنیادین پیدا کنند. و داستان از آنجا شروع شد که در یکی از روزهای گرم تابستانی وقتی چند تن از اهالی روستا در حال شخم زدن زمینهای گندم خود با تراکتوری بودند که به تازگی از شهر خریداری شده بود، به ناگاه تراکتور از کار افتاد و خاموش شد. تشویش و اضطراب همه را فرا گرفت. در همان حال که همگی از این می ترسیدند که مشکل تراکتور جدی باشد ناگهان یکی از ریش سفیدان ده فریاد زد :" یا شریف هرزویلی خودمونو به تو می سپاریم یه کاری بکن مشکل این تراکتور جدی نباشه". و وقتی کاپوت تراکتور را بالا زدند تا مشکل را بیابند فهمیدند که مشکل بسیار جزئی است بطوری که با سفت کردن یک پیچ حل می شود. و از آنگاه بود که تمامی اهالی روستا به معجزات شریف هرزویلی ایمان آوردند و از آن پس همواره در تمام مشکلات، خود را به دستهای توانای او سپردند.

ادامه دارد.......

داستانهای اهالی روستای هرزویل (قسمت اول)

مطالب مشابه :

دشت بهار خوزستان کجا بود ؟

کوه شهرک تامیین آب روستای حسام آباد

اسکان و تشکیل روستاهای هفتکل

شعر به زبان ترکی <<یاز گلدی>>

داستانهای اهالی روستای هرزویل (قسمت اول)

با اجرای رتبه بندی ،فرهنگیان افزایش حقوق بیشتری خواهندداشت.

روستا های فراشبند

روستای خودم زنوزق

فهرست روستاهای استان فارس

معرفی آباده طشک- دوران قبل از اسلام