داستان تربیتی از امام سجاد (ع) - داستانهای شگفت امام سجاد



 

داستانهای شگفت امام سجاد

داستانهای شگفت امام سجاد

 

 

شیوه برخورد باسخنان ناروا

روزى امام سجاد علیه السلام از منزل خارج شد، مردى به او برخورد کرد و حضرت را مورد بدگوئى قرار داد. غلامان و اطرافیان امام علیه السلام بسوى او رفتند تا وى را تنبیه کنند.

امام علیه السلام فرمود: را رها کنید آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت : عیبهاى من که خداوند آنها را پوشانده است بیشتر از آن است که تو از آنها آگاه نشده اى . آیا نیازى دارى که آن را بر آورده سازم ؟


مردجسور
خجالت زده شد. آنگاه امام علیه السلام عبائى که بر دوش او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از این واقعه آن مرد همواره به امام علیه السلام مى گفت : شهادت مى دهم که تو از اولاد پیامبران هستى.

زندگی نامه امام سجاد, قصه های زندگی امام سجاد, امام سجاد, میلاد امام سجاد, شهادت امام سجاد, خاطرات زندگی امام سجاد, فرزندان امام سجاد, قصه های تربیتی چهارده معصوم, پیامبر, مسجد پیامبر, شیوه برخورد باسخنان ناروازندگی نامه امام سجاد, قصه های زندگی امام سجاد, امام سجاد, میلاد امام سجاد, شهادت امام سجاد, خاطرات زندگی امام سجاد, فرزندان امام سجاد, قصه های تربیتی چهارده معصوم, پیامبر, مسجد پیامبر, شیوه برخورد باسخنان ناروا 
,