سفربه نخجوان
آنچه در این سفر نامه می خوانید:
طریقه جنج ریال به منات واحد پول نخجوان (در جلفای ایران)/تشریفات گمرکی و نکات قابل توجه موقع خروج از مرز زمینی /اقلام مورد نیاز برای سفر/ عبور از مرز با پای پیاده /طریقه ساده و ارزان و بی خطر مبارزه با آفت درختان در نخجوان/ لزوم طی کردن مبلغ کرایه مسافر بر های شخصی / هتل در نخجوان/ رستوران درنخجوان(نحوه صحیح سفارش غذا)/مکانهای دیدنی نخجوان/ اجناس ترکیه ای (پوشاک و لوازم آرایش) در نخجوان (بازار ۵۷)/اجناس روسی /سوغات تبریز(شیرینی گرابیه)/ نکات ایمنی در سفر نخجوان و خاطرات سفر آشنا خواهید شد
توجه ۱ : ارزانترین سفر خارجی همین سفر به جمهوری نخجوان است که ما تصمیم گرفتیم آنرا به جهت مدت اندکی دور بودن از محیط یکنواخت کار و زندگی و البته جهانگردی ارزان(ایران قدیم گردی) انجام دهیم.
توجه ۲ : رفتن به این سفر برای افرادی که تاکنون سفر خارجی نرفته اند و یا توان پرداخت هزینه های سنگین سفرهای خارجی را ندارند و می خواهند با حال و هوای خارج از کشور آشنا شوند ( به ویژه جوانان) سفر خوبی است و تا اندازه ای با تشریفات گمرکی و نحوه خروج از مرز و فرهنگ تقریبا خارجی متفاوت با ایران آشنا می شوید
بخش اول: تحقیق و برنامه ریزی برای سفر/آماده سازی مقدمات سفر
تحقیق و برنامه ریزی برای سفر را با جستجو در اینترنت و مذاکره با یکی از همکاران که قبلا به نخجوان سفر کرده بود شروع کردیم وبرای این کار لیست اقلام ضروری و نام هتل و مکانهای دیدنی و تجاری و رستورانهای معتبر را روی کاغذ نوشتیم بعد خریدهای لازم مثل تهیه بلیط اقلام خوراکی و.. را روز قبل از سفر انجام دادیم و برنامه سفر را نوشتیم(کی برویم ؟ چند روز بمانیم؟ کی برگردیم؟) و سپس مقدمات سفر از قبیل یک دست لباس اضافه وحوله و مسواک و اقلام ضروری سفر که نیاز به توضیح ندارد و خوراک به اندازه سه شبانه روز شامل: کنسرو ماهی "شیلانه" و غذای آماده "هانی" فتیر و خوراک به اندازه سه روز سه نفر آماده شد(و به اصطلاح چمدانهایمان را مرتب و منظم بستیم و حتی موقع بستن چمدان یکبار دیگر طبق لیست اقلام را کنترل کردیم تا چیزی از قلم نیفتاده باشد )
همسفران ما که چنین برنامه ریزی را دیدند به شوخی گفتند مگر می خواهیم سفر آم ریکا برویم ؟ در پاسخ از آنها سوال کردم تا حالا از بانکها وام گرفته اید؟ یا ضامن وام دیگران شده اید ؟پاسخ دادند: بله! چه ربطی به موضوع دارد؟ گفتم ببینید شما اگر مثل من ضامن وام بانکها شده باشید حتما دیده اید که چه ضامن وام ۲۰۰هزار تومانی قالی بافی باشید و چه ضامن وام چند میلیونی ... مراحل تکمیل و تحویل مدارک برای هردو وام یکی است و به شما نمی گویند حالا چون مبلغ وام قالی بافی ناچیز است پس مدارک آنچنانی هم نمی خواهد
حالا این یعنی چه؟ یعنی اینکه چه قصد سفر به نخجوان داشته باشی و چه بخواهی به اروپا بروی . باید برنامه ریزی سفر داشته باشی تنها در این صورت است که مشکلات سفر کمتر می شود(صفر نمی شود) البته باز هم امکان روبرو شدن با مسایل پیش بینی نشده وجود دارد و بدون شک حین سفر . مشکلاتی پیش خواهد آمد که اصلا فکرش را نمی کرده ای . بنا براین موقع سفر باید از همه نظر آماده دست و پنجه نرم کردن با مشکلات باشی که حل مشکلات خود بخشی از لذت سفر است.
بخش ۲: نحوه سفر
ساعت ۶غروب با یک اتوبوس ولوو شیک و تمیز با صندلی های راحت و استاندارد ازترمینال اراک حرکت کردیم و پس از دو سه ساعتی پیمودن مسیر . برای خوردن شام در رستورانی بین راهی نزدیک زنجان اتوبوس ایستاد و لزوما می بایست همه از اتوبوس خارج شوند تا مسافران نگرانی بابت وسایل و کیف های خود نداشته باشند ما نیز پیاده و به داخل رستوران رفتیم اما بجای سفارش شام . کیک درست شده در منزل و میوه ای که همراه داشتیم خوردیم فقط به خاطر ناراحت نشدن صاحب رستوران سفارش یک قوری چای دادیم
زیرا غذای رستوران همانطور بود که از قبل حدس می زدیم و نه تنها در این رستوران بلکه در اکثر رستورانهای بین راهی کیفیت غذا خوب نیست و اعتباری به سالم ماندن بعد از آن نیست و چون یک مسمومیت ساده برای یکی از افراد می تواند کل برنامه سفر را به هم بریزد بنا بر این بهتر است حد الامکان از خوردن غذای رستورانهای بین راهی خودداری کنید نه در این سفر بلکه در تمام سفر ها مگر در صورتی که از کیفیت غذای رستوران صد در صد مطمئن باشید.
ساعت حدود ۵صبح بود که اتوبوس به ترمینال تبریز رسید و پیاده شدیم . هنوز اغذیه فروشی های ترمینال باز نشده بودند و پس از خواندن نماز در نمازخانه ترمینال .یکی یکی مغازه ها باز شدند و ما صبحانه را در رستوران داخل ترمینال تخم مرغ نیمرو خوردیم بسیار تمیز و عالی بود. و پس از صبحانه . به بیرون ترمینال تبریز آمدیم زیرا در آن ساعت مینی بوس یا اتوبوس برای جلفا نداشت و ما می خواستیم هر چه سریعتر به جلفا برسیم بنا بر این تصمیم گرفتیم بقیه مسیر تا جلفا را با سواری شخصی برویم .
جلو درب خروجی ترمینال که رسیدیم شخصی به طرف ما آمد سلام کرد و با برخورد مودبانه گفت "همشهری هارا گدی سن" یعنی کجا می روید؟ "سنین خدمتندیم" یعنی در خدمت شما هستم وقتی پاسخی نشنید . دوباره به فارسی گفت" گوجا می خای بری؟سنا گوربان ؟گفتیم جلفا. گفت " گلین"یعنی بیایید از او پرسیدیم پس ماشینت کجاست؟پاسخ داد " گلین" دنبال من بیایید . به ماشین که رسیدیم از او پرسیدیم کرایه مون چقدر می شود؟(فارسی خوب می فهمید اما پاسخ را به ترکی می داد) به ترکی پاسخ داد "بیر نفر بیش یوز تومان" یعنی هر نفر ۵۰۰۰تومان و "در بستی یرمه یوز تومان" یعنی در بستی ۲۰۰۰۰تومان . راننده ماشین را در خیابان نزدیکی ترمینال و جدا از محل سواری های مسافرکش پارک کرده بود و ما را از مسیری به طرف ماشینش برد که با مسافرکش های جلفا روبرو نشویم (شاید می خواست از قیمت باخبر نشویم و شاید هم تازه مسافر کشی را شروع کرده بود و مجوز ایستادن در محل سواری های مسافر کش بین شهری را نداشت)
ما در گرفتن سواری حول شدیم و بعدا فهمیدیم کرایه تبریز جلفا نفری ۳۰۰۰تومان بوده و ما سه نفری چون ماشین را دربست گرفتیم( به خاطر عجله و زود تر رسیدن به مرز البته بیشتر عجله ما به خاطر این بود که گمرک تعطیل نشود و از آنطرف هم به شب نخوریم ) تبریز -جلفا را دربستی ۲۰۰۰۰تومان دادیم یعنی کرایه شد نفری حدود ۷۰۰۰تومان و سوار شدیم و ادامه سفر ما به مقصد جلفا از تبریز . با سواری پیکان شروع شد و نوار موسیقی منصور همان آهنگ ترکی پری وا .. از ضبط ماشین پخش می شد
ساعت ۱۱به شهر مرزی جلفا رسیدیم . در بین راه فقط ریل تنها قطار برقی بین شهری ایران(فاصله تبریز تا جلفا) نمایان بود
بخش ۳: در جلفای ایران /چنج پول/ عبور از مرز
در بدو ورود به جلفای ایران تا از ماشین پیاده شدیم . صرافهای دوره گرد با دستانی پر از دسته اسکناس ایرانی و خارجی(منات) دور ما را گرفتند اینجا دیگر حول نشدیم چون ممکن بود پول تقلبی چنج کنیم البته چانه زدن با چند تای آنها بد نبود و تا اندازه ای قیمت دستمان آمد اگر چه قبلا هم از اینترنت نرخ برابری ریال در مقابل منات را گرفته بودیم . وقتی نرخ برابری ریال در مقابل منات(واحد پول نخجوان)دستمان آمد ما به صرافی ای که سر نبش یک کوچه بن بست و در چند قدمی درب گمرک بود رفتیم و مقداری پول چنج کردیم و مرد میان سال صراف که به نظر آدم سالم و مطمئنی می آمد گفت اگر پولتان زیادی آمد خودم برایتان مجدد تبدیل به ریال می کنم آنجا پول خود را چنج نکنید ممکن است پول تقلبی به شما بدهند
به بانک ملی روبروی درب گمرک رفتیم و با پرداخت مبلغ ۵۰۰۰ تومان و در یافت فیش آن . وارد گمرک جلفای ایران شدیم بعد از عبور از قسمت بازرسی از ساختمان گمرک خارج شدیم و پس از پیمودن حدود ۱۰۰متری با پای پیاده به رودخانه ارس رسیدیم که سیلی از آبهای پر جوش و خروش در آن جاری بود و واقعا رودخانه پر آبی است
به یک پل آهنی رسیدیم که روی رودخانه کشیده شده بود ودر یک طرف آن یک سرباز ایرانی و طرف دیگر آن یک سرباز روسی نگهبانی می دهد
به سرباز ایرانی گفتیم "سلام سرکار خسته نباشی . پاسخ داد سلام! سلامت باشی! به سرباز هموطن گفتیم :ای ناقلا خوب جایی داری خدمت می کنی ها " خندید و گفت ! نه بابا سربازی در ایران همه جایش مثل هم است! به او گفتیم خدا حافظ ما می رویم خارج . اگه بر نگشتیم ما را حلال کن !! لبخندی زد و گفت انشاالله خوش بگذرد و یک قدم یک قدم کیف به دست و با پای پیاده و گهگاهی نگاه به درون رودخانه خروشان ارس . از پل آهنی می گذشتیم تا رسیدیم به وسط پل . وسط این پل مرز ایران و نخجوان است خط مرزی ایران و نخجوان روی پل رودخانه ارس به صورت یک شکاف باریک سه چهار سانتی متری عمود بر طول پل و در وسط پل واقع گردیده است و دقیقا معلوم است
آن لحظه ای که می خواهی از مرز رد شوی و یک پای شما در ایران و یک پای دیگرت در نخجوان است(یک پا اینطرف شکاف پل و پای دیگر آنطرف شکاف پل) لحظه ای رویایی و یک حس خاص و عجیبی به انسان دست می دهد که قابل وصف نیست باید تجربه کنید تا متوجه منظور من شوید خصوصا اگر اولین سفر خارجی شما باشد
بخش ۴: اولین دردسر در گمرک نخجوان/در مسیر جلفا تا شهر نخجوان
پس از عبور از پل به سرباز روسی چشم آبی که مثل میخ خشک ایستاده بود و سرش را بالا نگه داشته بود رسیدیم (بر خلاف سرباز ایرانی که روی یک چهار پایه نشسته و نگهبانی می داد) و به او گفتیم "هلو مستر "پاسخ سلام را با یک ژست به اصطلاح دوب و چوت وبدون لبخند(حالت متعصبانه ) داد و زیر چشمی نگاهی به ما انداخت و از او رد شدیم و وارد بخش محوطه و از آنجا وارد بخش ورودی و بازرسی گمرک جلفای نخجوان شدیم ساختمان گمرک جلفای نخجوان به سبک روسی و زمخت اما با کارمندان بی حجاب روسی چشم آبی زیبا حس و حال وارد شدن به یک سرزمین خارجی متفاوت با ایران از نظر فرهنگی را . به مسافر گوشزد می کند
اول بسم الله اولین باج را به گمرک پرداخت می کنید۱۰۰۰تومان پول ایرانی علاوه بر ۵۰۰۰تومان گمرکی که معلوم نشد برای چه بود
پس از بازرسی و وارد کردن مشخصات پاسپورتها به کامپیوتر .و مهر پاسپورتها از ساختمان گمرک جلفای نخجوان خارج و وارد محوطه سمت خروجی گمرک شدیم و یکی از همراهان ما شروع کرد به فیلم برداری از ساختمانهای گمرک بلا فاصله سر و کله ماموران گمرک نخجوان پیدا شد و او را با دوربین برای بازرسی بردند و ما هم به دنبال او و در نهایت هرچه فیلم از اراک تا اینجا ضبط کرده بودیم همه را ماموران گمرک پاک کردند و اخطار دادند فیلمبرداری از اماکن دولتی و خصوصا نظامی در نخجوان حتی ممکن است حبس در زندان داشته باشد
بیرون گمرک پارکینگ بزرگی وجود دارد که خودروهای کرایه ای با دریافت ۲منات مسافران را به شهر نخجوان که در فاصله حدود ۳۰کیلومتری مرز است می برند
توجه:قبل از وارد شدن به سواری شخصی در جمهوری نخجوان یا هر کشور دیگری برای سفر درون یا بین شهری مبلغ کرایه را با راننده طی کنید و از او بپرسید کرایه هر نفر تا محل دقیق مقصد مورد نظر چند منات است؟ و بطور ذهنی معادل ریالی آنرا حساب کنید اگر با لا بود چانه بزنید(نصف مبلغی که او گفته پیشنهاد بدهید) با کمی حوصله به مبلغ کمتر راضی می شوند؟
اعداد یک تا ده و مضارب ده(بیست و سی و..) و صد و مضارب صد(دویست سیصدو...) هزار را به ترکی را بلد باشید مطابق شرح ذیل روی کاغذ بنویسید
اعداد به ترکی:
بیر(۱) - ایکی(۲) - اوچ(۳) - دورت(۴) - بش(۵) - آلته(۶) - یدی(۷) - سگز(۸) - دوکوز(۹)
اون(۱۰) - اون بیر (۱۱) -اون ایکی(۱۲)-اون ...
یرمه(۲۰)-اتوز(۳۰)- قرخ(۴۰)-اله "روی لام تشدید دارد"(۵۰)-اله اون(۶۰)-اله یرمه(۷۰)-اله اتوز(۸۰) - اله قرح(۹۰)-
بیر یوز(۱۰۰) -ایکی یوز(۲۰۰)-اوچ یوز(۳۰۰)-... یوز
مین(۱۰۰۰)
از گمرک که خارج شدیم وارد پارکینگ بزرگی شدیم و در یک طرف آن تعدادی ماشین سواری پارک شده بودند(احتمالا مربوط به افرادی بود که روزانه به ایران می ایند و بر می گردند) و در طرف دیگر . روبروی درب خروجی گمرک رانندگان سواری های شخصی مسافرکش آماده سوار کردن مسافر بودند
با یکیشان در حال مذاکره بودیم که بلافاصله یک نفر آنرا دربست کرایه کرد و ادامه مذاکره با ما را بی خیال شد
جالب این بود که رانندگان سواری نوبت را رعایت می کردند و تا رانندهای که نوبتش بود حرکت نمی کرد دیگری مسافر سوار نمی کرد حالا اینجا دیگه شانسی بود با چه ماشینی هم سفر شوی!
از شانس خوب یا بد ما با یک راننده بی انصاف همسفر شدیم (چرا ؟ توضیح می دهم) راننده تیپی مشابه کارگاه گجت داشت با همان کلاهای محبوب آذری ها یعنی کلاه بارتایی که کمی هم آنرا کج روی سرش گذاشته بود . سه نفر ما بودیم یک نفر هم آقای میانسالی نخجوانی سوار خودرو سواری استیشن گازوئیلی راننده که ازاین به بعد او را کج کلا خان می نامم شدیم .
گفتم خودرو گازوئیلی منظور خودرو درب و داغون و فرسوده نیست . در نخجوان به دلیل گرانی بنزین و بر عکس آن ارزانی گازوئیل . سواری های آنجا اکثرا گازوئیلی بودند. حتی ما در آنجا سواری نیسان پرادو شاسی بلند دیدیم که گازوئیلی بود و قیمتی برابر پژو ۴۰۵ ایران داشت ( به علت حمایت از شرکت های تولید کننده خودرو داخلی ورودخودرو خارجی ارزان ممنوع است)
کج کلاه خان هنوز از جلفای نخجوان بیرون نیامده بود که یک مرتبه پیچید داخل کوچه ای در منتهی علیه جلفای نخجوان! یکه ای خوردیم و سریع رفتیم در گارد دفاعی و به همدیگر گفتیم چی شد چرا آمد اینجا ؟ که خود راننده به فارسی گفت باید نان هم بار بزنیم البته این راننده اول لو نداد که فارسی بلد است ترکی با ما حرف می زد . خوب بود که حرف بدی نزدیم یا به او فحش ندادیم و قسمت عقب سواری استیشن پر شد از نان لواش ماشینی و فضای داخل سواری با عطر نان تازه پر شد و وقتی ما سوار شدیم فنر های عقب ماشین تا حد شکستن خم شده بود و نزدیک بود چرخ عقب به گلگیر بخورد و گهگاهی هم در دست اندازها صدای خر خر برخورد چرخ عقب با بدنه ماشین می آمد
پس از بار زدن نانها راننده کج کلا خان به جاده اصلی برگشت و با سرعت آرام جلفا را به سمت شهر نخجوان ترک کردیم در ابتدای جاده در سمت راست پادگان نظامی با انبارهای مهمات و توپ های ضد هوایی روسی نمایان است جاده خلوت و باریک با شیب های پست و بلند دنبال هم مثل جاده های کردستان است اما کمی بعد جاده نیمه کوهستانی تمام و جاده کفی شروع می شود دو طرف جاده مزارع کشاورزی وجود دارد و چیزی که در نگاه اول از همه بیشتر جلب توجه می کند درختان دو طرف جاده است که تنه آنها تا ارتفاع حدود هفتاد سانتی متری سفید رنگ شده که البته بعدا فهمیدیم دوغ آب آهک است و برای جلوگیری از آفت زدگی درختان با جارو به آن پاشیده اند.
بخش ۵: درشهر نخجوان/دعوا با راننده بی انصاف / کرایه کردن هتل
پس از پیمودن مسافتی حدود ۳۰کیلومتر خیلی زود به شهر نخجوان رسیدیم که اولین میدان با مجسمه کور اغلو جنگجوی اسب سوار افسانه ای که خیلی هم برای آذری ها قابل احترام است اولین نوید رسیدن به شهر را به مسافرین می دهد
به نخجوان که رسیدیم راننده وقتی نانها را در مغازه ای خالی کرد و از ما پرسید همان هتل طغرل که گفتید می روید؟گفتیم بله گفت هتل بهتر هم برایتان در مرکز شهر سراغ دارم . هتل طغرل ارزان است اما کمی با مرکز شهر فاصله دارد . به راننده گفتیم اول برویم هتل طغرل را ببینیم اگر مناسب نبود می رویم هتل پیشنهادی شما! پس از اینکه به هتل طغرل رسیدیم مهماندار هتل که فارسی را خیلی روان صحبت می کرد اتاق نسبتا خوب کولر داری به ما نشان داد با قیمت شبی ۱۰منات برای هر نفر یعنی جمعا ۳۰منات
وقتی آمدیم دفتر هتل که در زیر راهپله هتل بود برای پرداخت پول و پاسپورت ! یکی از همسفران گفت این هتل خوب است اما همانطور که راننده گفت با مرکز شهر فاصله دارد بهتر است برویم هتل پیشنهادی راننده را هم ببینیم ! و به راننده گفتیم برویم هتل پیشنهادی شما ( راننده هیچ حرفی از کرایه اضافه تر نزد). و راننده ما را به پس از ۵دقیقه رساند به هتلی دیگر در خیابانی نزدیک مرکز شهر! که در آن هتل پرنده پر نمی زد و اتاقهایش همه خالی بود البته اتاقهایش نسبت به هتل طغرل بهتر بود و مسئول هتل دایم می گفت هتل ما ماهواره هم دارد و کرایه اتاق دوتخته شبی ۵۰منات گفتیم ما سه نفریم گفت باید دو تا اتاق بگیرید و خلاصه گفتیم بهتر است با راننده تسویه کنیم و خودمان یک جای دیگر برویم
فاصله هتلها با هم ۵دقیقه نمی شد داخل سالن هتل راننده را صدا زدیم و یک اسکناس ۱۰مناتی به او دادیم و منتظر گرفتن ۴منات بقیه اش بودیم یا پرداخت مبلغ اندکی برای ۵ دقیقه ماشین سواری فاصله بین هتل ها . زیرا کرایه جلفا تا نخجوان نفری ۲منات و کرایه مان جمعا۶منات می شد که البته این مبلغ کرایه را . همان اول در پارکینگ گمرک جلفا با راننده به توافق رسیده بودیم . راننده پس از اینکه پول را گرفت گفت ۱۰منات دیگر هم بدهید! سوال کردیم برای چه؟ گفت برای بازدید دوهتل گفتیم مرد حسابی از جلفا تا اینجا آمده ای نفری ۲منات اما این چند قدم این همه پول می خواهی چرا حرفی از کرایه اضافه نزدی؟
راننده گوشی به حرف ما نمی داد و دایم تکرار میکرد :" باید ۲۰منات بدهید" خلاصه کار کشید به جر و بحث نزدیک بود به زد و خورد بکشد و یکی از همراهان جوان کم حوصله کاراته کار ما عصبانی شد و رفت تو مد دعوا (دعوا با یک راننده نخجوانی آنهم در کشور خودش) او را به گوشه ای کشیدیم و از روبرویی با راننده دور کردیم و به او گفتیم چکار می خواهی بکنی پسر ؟ در کشور غریب! زور و قلدری ! نه پسر جان اینجا قلدری به درد نمی خورد و آدم عاقل خودش را به خاطر مبلغ ناچیزی پول درگیر دردسر نمی کند . این که موضوع مهمی نیست و این همه از کوره در رفتن ندارد ! فکر می کنیم این پول را خورده ایم! جنگیدن مال زمانی است که پای مرگ و زندگی در کار باشد . اینجا با ید سیاست به خرج دهی یا نهایت تسلیم شوی !
همسفر عصبانی ما گفت آخه دارد زور می گوید و کرایه را از سه برابرهم بیشتر طلب می کند. ما به جای اینکه طرفداری همسفرمان را بکنیم و سه نفری با راننده دعوا کنیم . فکری کردیم و شدیم میانجی! گاهی رو می کردیم به همسفرمان و می گفتیم حق با راننده است بنده خدا دوتا هتل ما را چرخانده گاهی رو می کردیم به راننده و می گفتیم اما کرایه سه برابر هم خداییش زیاد است . آقای راننده اصلا بهتره برویم نزد پلیس (ترساندن و تحدید راننده بطور غیر مستقیم) هر چه او تعیین کرد می پردازیم . راننده که قضاوت بی طرفانه یکی از ما و احتمال وارد شدن پلیس سخت گیر نخجوان به ماجرا را دید و شنید! کمی نرم تر شد و به ۱۵ منات راضی شد . البته از سخت گیری پلیس نخجوان هم خبر داشتم
راننده وقتی پول کرایه را گرفت چند کلامی به ترکی با هتل دار صحبت کرد و اما نرفت! تعجب کردیم!!!. از هتل دار پرسیدیم چرا راننده نمی رود چی دارد می گوید؟گفت رانندگان به ازای هر مسافری که برای هتل می آورند مبلغی هم از هتل پورسانت می گیرد .و منتظر است ببیند ما در این هتل می مانیم یا نه!
البته چون ما آن هتل را نپسندیدیم هتل دار هم پولی به راننده نداد و با شناختی که از هتل طغرل داشتیم به راننده گفتیم ما را بر گردان هتل طغرل کرایه هم به شما نمی دهیم چون همان پورسانتی که از هتل طغرل می گیری با ۱۵مناتی که از ما گرفتی بس است قبول کرد و از اینجا به بعد راننده شد رفیق ما !یاد جمله معروف نادر شاه افشار افتادم که گفته است: "میدان جنگ می تواند تبدیل به میدان دوستی شود اگر طرفین به حق و حقوق خود قانع باشند"
و راننده ما را رساند به هتل طغرل و پس از اینکه پورسانت خود را از مسئول هتل طغرل گرفت رو کرد به ما و گفت اگر ماشین خواستید این شماره موبایل من است و رفت!!!
ادامه دارد.....
ا بخش ۶: اولین غذای ترکی /مکانهای تجاری نخجوان
البته وقتی برای بار دوم به هتل طغرل برگشتیم و در خواست اتاق کردیم این بار . اتاق دیگری نصیب ما شد و ما آن اتاق کولر دار را از دست دادیم چون با رفتن ما به مسافران دیگری کرایه داده شده بود اتاق سه تخته با پنکه را به قیمت ۳۰منات کرایه کردیم و پس از استراحتی کوتاه از هتل زدیم بیرون و به راننده آژانس جلو درب هتل گفتیم ما را ببر یک رستوران خوب . همان ابتدای خیابان منتهی به هتل طغرل به رستورانی رفتیم که وسط یک باغ و کنار رودخانه کوچکی بود و میزها زیر سایه درختان باغ بود رفتیم داخل دفتر رستوران وپس از پرسیدن قیمت کباب ترکی سفارش کباب کوبیده ترکی دادیم آنهم چه کبابی هم خوشمزه بود و هم ارزان اما !!! اما چی؟بقیه اش را بخوان شاهنامه آخرش خوش است.
و روی یک میز در محوطه رستوران زیر یک درخت نشستیم البته بالای هر میز چتر آفتاب گیر رنگ و با رنگ زیبایی هم وجود داشت و کارسون رستوران سینی به دست سیل مخلفات را روی میز ما می چید ! از ظرف ماست بگیر تا ترشی و سبزی و پیاز و نوشابه و هندوانه قارچ شده وسالاد و نوشابه الکی و غیر الکی (که بخشی از آن مخلفات همانطور دست نزده ماند)..... و مای از همه جا بی خبر به خود می گفتیم : عجب رستوران با کلاسی!! بی خود نیست اینقدر مشتری دارد البته مشتریان دیگری هم در چند قدمی میز ما بودند که معلوم بود ایرانی هستند و مثل ما مسافر بودند. تا اینکه دست آخر پس از خوردن یک قوری کوچک چای . برای پرداخت وجه ناهار به دفتر رستوران رفتیم و از صاحب رستوران (جوانک لاغر اندام) که فارسی هم می فهمید صورت حساب خواستیم
یک فیش خوشگل تایپ شده به خط روسی با زیر نویس انگلیسی دستمان داد و تا چشممان به جمع مبلغ افتاد با رقمی حدود چهار برابر مبلغ اولیه روبرو شدیم. سوال کردیم چرا اینقدر گران شد این که با قیمتی که دادی خیلی فرق دارد و تقریبا ۴برابر است؟ گفت قیمتی که من اول دادم فقط پول کباب خالی بود بقیه پول مخلفات است یعنی چیزی حدود سه برابر پول کباب . پول سبزی و پیاز و غیره دادیم که نیمی از آنها هم دست نخورده روی میز ماند و حیف و میل شد.
(می بایست وقتی گارسون سینی به دست می آید به او بگوییم مخلفات روی میز ما نگذار و ما این را نمی دانستیم
به عبارتی سکوت یعنی خواستن آنچه در سینی بود)
با این تجربه تا آخر سفرفقط یک مورد دیگر به رستوران ایرانی های مقیم نخجوان رفتیم و بقیه شام وناهارهایمان را از غذاهایی که با خودمان برده بودیم استفاده میکردیم
با پای پیاده به هتل برگشتیم و پس از استراحت کوتاهی عصر همانروز راهی مرکز شهر شدیم برای پیدا کردن مغازه های فروش اجناس روسی(خصوصا ابزار آلات روسی) از چند نفری پرسیدیم می خواهیم برویم مغازه های فروش اجناس روسی کجا باید برویم؟ متوجه نمی شدند تا اینکه یکی شان که فارسی بلد بود گفت "به روسیه در نخجوان می گویند راشا "
مغازه ها مملو بود از اجناس چینی و در نخجوان نیز اقلام روسی جای خود را به اجناس چینی داده بودند و عمده بازار در قبضه اجناس چینی بود بجز پوشاک که هنوز ترکیه در آن بازاری دارد و البته تک و توک مغازه های ابزار آلات برشی روسی که ما دنبالش بودیم و پس از پیمودن مقدار زیادی پیاده روی در مغازه هایی قدیمی و یکی دو تا هم در حوالی بازار ۵۷ یافتیم
یکی از همراهان ما یک کارد آشپز خانه روسی خرید و آنرا در پلاستیک شفاف گذاشت و از بس کارد بزرگ بود آنرا در دست گرفته بود و وقتی در بازار قدیم نخجوان قدم می زدیم همه با تعجب به کارد نگاه می کردند.
برای استراحت وارد قهوه خانه ای در بازار قدیم نخجوان . جنب یک بازار میوه فروشی شدیم روبروی بازار ۵۷ و روی نیمکت چوبی قهوه خانه نشستیم و سفارش یک قوری چای دادیم سمت دیگر قهوه خانه نیز چند نفر نخجوانی با کلاهای بارتایی نشسته بودند جالب اینکه قهوه خانه مشتری زن هم داشت و خانمهایی بعضا تیپ روستایی هم در قهوه خانه برای خوردن چای آمده بودند
بر عکس ایران که قدیما قهوه خانه های سنتی فقط مردانه بود البته اخیرا که در چایخانه های با پسوند سنتی . که چای و قلیان با تمباکو عطری با هم دارند و آرام آرام پای نسل جوان دختر و پسر دارد باز می شود و استارتی است برای معتاد شدن جوانهای دختر و پسر و بسیاری از جوانها شروع معتاد شدنشان از همین قلیان کشی بوده و اگر می دانستند قلیان ۱۰برابر سیگار ضرر دارد هرگز نمی کشیدند.
هم سفر ما کارد را روی میز قهوه خانه گذاشت و مشتریان قهوه خانه وقتی ما را با آن کارد بزرگ دیدند حاج و واج نگاه می کردند و به ترکی با همدیگر حرف می زدند و خیلی زود قهوه خانه خالی شد و به اصطلاح غرق ما شد شاید هم موقع رفتنشان بود به همسفرمان گفتیم این کارد را لااقل قایم می کردی کارد با تیغه بلند مثل شمشیر را به دستت گرفته وارد شدی حالا هم که روی میز و جلو چشم مشتری ها گذاشته ای دیدی بچه بیچاره که همراه مامانش بود چطوری از ترس به مادرش چسبیده بود
کارد را قایم کن یا حد اقل تیغه آنرا با روزنامه می پوشاندی . الانه که صاحب قهوه خانه بیاید و از قهوه خانه بیرونمان کند و بگوید بلند شوید بروید همه مشتریهای من را فراری دادید
یک چند دقیقه ای چای خوردیم و استراحت کردیم تا خستگی مان در آمد و از قهوه خانه آمدیم بیرون برای پیدا کردن مغازه ابزار فروشی روسی
همسفر ما موقع برداشتن کارد از روی میز . در یک لحظه حواسش نبود و نوک انگشت دستش با قسمتی از تیغه کارد که پلاستیک را بریده و از آن بیرون زده بود برخورد کرد و خون از دستش جاری شد و همان لحظه گفت این کارد به درد نمی خورد برویم کارد را پس بدهیم و به مغازه کارد فروشی که نزدیک قهوه خانه بود برگشتیم و فروشنده نیز بدون هیچ مخالفتی تا دست بریده همکار ما را دید آنرا پس گرفت و وجه آنرا پس داد
پیاده رفتیم و رفتیم تا بالاخره یک مغازه ابزار فروشی روسی پیدا کردیم البته ابزار چینی هم داشت ولی ما به مغازه دار که پیر مردی ۶۰-۷۰ساله ای بود گفتیم "راشا تولز" یعنی ابزار روسی ! متوجه نشد شاید انگلیسی بلد نبود مجدد یک ابزار دستمان گرفتیم و گفتیم: "راشا" "راشا" تازه فهمید و ما را به بخش ابزار آلات روسی واقع در انتهای مغازه راهنمایی کرد و انواع اجناس روسی وجود داشت و اکثرا قدیمی بودند با شکل و شمایل زمخت (مشخصه بارز اقلام روسی زمخت و سنگین وزن. اما با دوام و ضریب اطمینان بالا ) که معلوم بود مربوط به سنوات گذشته است
من بیشتر دنبال ابزار آلات برشی بودم و تعدادی خریدم قیمت یک بسته تیغه اره دستی فولاد بر ۱۲تایی برابر یک تیغه اره در ایران بود و من خریدم بهترین تیغه اره های نجاری و ... را می توان با ارزانترین قیمت خرید
پس از خرید ابزار آلات که وزن بارمان کم کم داشت سنگین می شد و هوا تاریک شده بود که به هتل برگشتیم
بخش ۷-گردش شبانه در شهر-موسیقی و رق ص زنده آذری
پس از شام با آژانس هتل آمدیم مرکز شهر در بین راه راجع به موسیقی آذری از راننده پرسیدیم گفت اکثر هتل ها بجز هتل طغرل . طبقه زیرشان سالن اجرای موسیقی دارند و برای کسانی که در آن هتل مستقر هستند ورودی مجانی اما برای افراد غیره باید ورودی پرداخت کنند (نوعی رقابت هتل داران نخجوانی)
راننده گفت بجز هتل ها دی شکو ها هم هستند و معروفترین شان دی شکو تهران است اسم آنرا که شنیدیم گفتیم برویم ..تهران و ما را جلو آن پیاده کرد جالب اینکه خیابانها خلوت و تک و توک صدای ماشین به گوش می رسید اما برعکس پیاده رو ها پر بود از افراد پیاده و گویا نخجوانی ها علاقه زیادی به پیاده روی شبانه دارند و در نیمه شب زن و بچه ها را می دیدی که در حال پیاده روی هستند و تعداد زن نسبت به مرد ۱۰به یک است
وقتی علت را پرسیدیم که چرا اینقدر زن در خیابان بیشتر است پاسخ دادند مرد ها و جوانهای پسر اکثرا به کشورهای روسیه و.. برای کار می روند و بر می گردند. یک مورد ندیدیم که زنی به چشمان ما خیره شود و اکثرا بی حجاب و با لباسهای شیک و مرتب اما با نجابت چشم در خیابان قدم می زدند بدون اینکه هیچگونه مزاحمتی برایشان در خیابان وجود داشته باشد
وقتی جلو سالن دی سکو تهران پیاده شدیم حدس زدیم صاحب آن باید ایرانی باشد در بدو ورود دو نفر جوان پفکی(بادی بیلدینگی) به عنوان بادی گارد (برای موارد اضطراری و دعواهای احتمالی )جلو سالن بودند. وارد شدیم و به قسمت پیش خوان رفتیم و صاحب سالن وقتی دید ایرانی هستیم مارا خیلی تحویل گرفت و پس از سلام و تعارف . ما سفارش نوشیدنی غیر الکی (مائ الشعیر)دادیم و هر که هر نوع نوشابه! الکی و غیر الکی می خواست می خرید و ما به قسمت لژ طبقه بالا راهنمایی کردند طبقه پایین هم خانواده های آذری کوپه کوپه دور هم نشسته بودند
و در همان لحظه دو جوان آذری وسط سالن آمدند و موسیقی آذری با صدای بلند از بلند گو سالن پخش می شد و دو جوان آذری رق ص دو نفره آذری را به زیبایی تمام زیر رق ص نور رنگی نور افکن های سالن اجرا می کردند و هم سفر جوان ما وقتی بالا و پایین پریدن سریع آنها را دید به شوخی گفت اینها را به برق وصل کردند که چنین تند و فرز بالا و پایین می پرند
خلاصه با خدا حافظی و گفتن این کلمه دمت گرم به هم وطن ایرانی سالن را به مقصد هتل ترک کردیم
بخش ۸-خرید از بازار ۵۷-پوشاک و لوازم آرایشی ارزان ترکیه ای
روز بعد دو باره با آژانس هتل (چرا آژانس ؟ چون جلو هتل مسیر تاکسی نبود . بهتر است بگویم خیلی به ندرت در نخجوان تاکسی وجود داشت ) اینجا بود که وقتی سوار آژانس شدیم گفتیم اسمش است هتل ارزان گرفته ایم . اگر این کرایه های آمدن و رفتن با آژانس از هتل تا مرکز شهر را با کرایه هتل جمع کنیم از کرایه "هتل تبریز" گرانترین هتل نخجوان هم بیشتر می شود(سعی کنید هتل در مرکز شهر بگیرید تا هزینه تردد با آژانس نداشته باشید نه در اینجا بلکه در تمام کشور ها ! مگر جایی که دسترسی به وسایل حمل و نقل عمومی مثل مترو داشته باشد)
بازار ۵۷ نخجوان روبروی بازار قدیم است با معماری شیک و جدید و سیستم خنک کننده یک پارچه بطوری که وقتی وارد می شوی نسیم خنک روح بخسی را در بدو ورود احساس می کنید و خستگی از تن شما در می آید چیزی در حد پاساژ های شمال شهر تهران . انواع و اقسام مغازه های پوشاک و لوازم آرایشی و لوازم منزل وجود دارد و ما دنبال خرید شلوارهای جین ترکیه ای بودیم اگر چه شلوارهای جین ساخت ایران هم با مارک خارجی وجود دارد و با ید موقع خرید دقت کنید
حول نشدیم و ابتدا یکی یکی مغازه ها را گشتیم و قیمتها را مضنه کردیم تا بهترین و مناسبترین اجناس را بیابیم و بودند مغازه هایی که پوشاک جین اصل ترکیه ای را داشتند خریدیم لوازم آرایشی هم بود اما اکثرا چینی و قیمت ها نصف قیمت در ایران بود ظروف چدنی اصل روسی هم بود اما به دلیل سنگینی وزن نخریدیم
پس از اتمام خرید سوغاتی از پاساژ۵۷ بیرون آمدیم و در محوطه دایره ای شکل بیرون پاساژ هم مقداری خرید کردیم و به هتل برگشتیم (بین آنها کاسب ایرانی هم هست و اکثرا فارسی بلد هستند منتهی اول لو نمی دهند ببینند شما چی می گویید )
بعد از ظهر تصمیم گرفتیم برویم اماکن دیدنی و ساعت حدود ۴ بود زدیم بیرون اما موزه بسته بود غار اصحاب کهف هم که از آنهایی که رفته بودند پرسیدیم گفتند به رفتنش نمی ارزد در خیابانها ی دور تر از مرکز شهر رفتیم تا شاید مغازه اجناس روسی دیگری پیدا کنیم و البته مغازه های دیگری هم بودند که اجناس فانتزی و تزئینی و لوکس داشتند و دنبال اقلامی بودیم که جدید باشد و گردش ادامه داشت تا شب شد و موقع شام خوردن تصمیم گرفتیم غذای رستوران بخوریم و یک رستوران پیدا کردیم که صاحب آن ایرانی بود در خیابان اصلی شهر بود نامش خاطرم نیست فقط می دانم رستوران کوچکی بود دو بر که درب آن سمت خیابان نبود روبروی یک فضای عقب نشینی شده بود
پس از شام خوردن رفتیم پرای تماشای فواره های موزیکال پارک شهر و جالب بود بطوری که از بلند گو موزیک بخش می شد و فواره های آب به نسبت ریتم آهنگ ارتفاعشان کم و زیاد می شد یه چیزی مثل رق ص موج روی صفحه ضبط صوت های استریو که به جای بالا و پایین شدن نور ال ای دی ها . ارتفاع ستون آب فواره ها با لا و پایین می شد
در این پارک هم اکثر تما شا چیان زن و بچه ها بودند در روی صندلی های پارک نشسته بودیم که جوانی به سمت ما آمد و کنار ما روی صندلی نشست و قز قز کنان سر صحبت را برداشت و معلوم بود با همه فرق دارد یکی از همسفران ما از من پرسید این چی داره میگه؟ دایم قز قز می کند!! من چون دوران سر بازی جبهه ها با بچه های آذری زبان شهر ملکان هم خدمت بودم تا اندازه ای با کلمات ترکی . خصوصا فحش های ترکی آشنا بودم( در این رابطه حتی یادم هست شخصی می گفت اگر خواستی زبان بیگانه ای را زود یاد بگیری اول کلمات هجو آنرا یاد بگیر ) و طرف خیلی زود خودمانی شد و ما را به منزل دعوت کرد و گفت در منزل ما به شما خوش خواهد گذشت اما پاسی از شب گذشته بود و عقل حکم نمی کرد پیشنهاد دعوت او را قبول کنیم و یاد شعر معروف سعدی شیراز افتادم که در گلستان می گوید:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
هر بیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگ خفته باشد
**************
و پس از نیم ساعتی تماشای رق ص فواره های موزیکال و موسیقی دلنواز همراه آن. به هتل برگشتیم
به علت سخت گیری پلیس و مجازاتهای سنگین برای خلافکاران امنیت کامل و مقررات راهنمایی رانندگی به خوبی رعایت می شود
ساعت یک نیمه شب هم ملاحظه می کنید که زنهای شیک پوش با پوشش نصف ونیمه تنها یا با بچه هایشان آزادانه در خیابان پرسه می زنندو هیچ مزاحمتی برایشان وجود ندارد اما اگر در ایران روز روشن یک خانم تنها کنار خیابان منتظر تاکسی باشد ده بیست تا ماشین آخرین سیستم برایش بوق می زند و جلویش نگه میدارند و ایجاد مزاحمت می کنند و...
موزه هم بسته بود و نتوانستیم برویم
خیابانها بسیار خلوت و تک و توک ماشین می بینید
در دکان بقالی هایشان انواع واقسام نوشابه های الکی و غیر الکی پر است اما اعتباری به سالم بودن آنها نیست اگر چه پلمب باشند
بخش ۹-در مسیر برگشت
صبح روز بعد از شهر نخجوان با سواری گازوئیلی به شهر مرزی جلفای نخجوان آمدیم و اگر چه راننده به غیر از ما مسافر دیگری نداشت ولی همان نفری ۲منات را گرفت(راننده ای با انصاف بود بر عکس راننده قبلی)همه جای دنیا آدم خوب و بد وجود دارد فقط در صد شان فرق می کند بعضی کشورها درصد خوبها بیشتر است که بستگی مستقیم به فرهنگ هر کشور دارد
و پس از عبور از گمرک یکبار دیگر از پل آهنی گذشتیم وارد گمرک خودمان شدیم
در بدو ورود به شهر مرزی جلفای ایران چیزی که خیلی جلب توجه می کند ( در مقایسه با نخجوان) این است که می بینید که چقدر مردم در جنب و جوش و حرکتند و صدای بوق بوق موتور و ماشین و شلوغی خیابان اما آنها چقدر آرام و بی حرکتند . ما نفت داریم ! گاز داریم! انواع معادن داریم! و کشور ما کشور ثروتمندی است آنها هیچکدام از اینها که گفتم را ندارند . اما آن آرامشی که در آنها دیدم در هیچ کجای ایران ندیدم چرا؟ یکی ش: زیاده خواهی های ما هست خانواده هایی را می شناسم ۴نفرند و با هم زندگی می کنند ۴تا سواری دارند (یعنی هر عضو خانواده پدر . مادر و فرزندان هر کدام یک سواری اختصاصی) یکی دیگر: فرهنگ تجمل گرایی(فلانی مبل ۵۰میلیونی دارد ما هم باید داشته باشیم) یکی: فرهنگ چشم و هم چشمی (فلانی ساید بای ساید دارد چرا ما نداشته باشیم) و ...بقیه اش را خودتان می دانید
در ادامه پس از خوردن دیزی در رستورانی روبروی درب گمرک وارد بازار جلفای ایران کنار گمرک شدیم و قیمتها بد نبود اقلام سنگین وزن از جمله سرویش چینی آلات هم نفری یک کارتون خریدیم و به سمت تبریز حرکت کردیم
در تبریز هم پس از خرید شیرینی مخصوص تبریز"گرابیه"در شیرینی فروشی "دقیق" خیابان خیام به ترمینال تبریز و از آنجابه تهران و اراک آمدیم
مسافرت خوبی است برای مدت یک یا حد اکثر دو شب
امید وارم از خواندن این سفر نامه لذت برده باشید!!!
<<{پایان}>>
مطالب مشابه :
ثبت نام آزمون ادواري فني و حرفه اي,مدرك قاليبافي,كارگران ساختماني advari.irantvto.ir
ثبت نام و خدمات فني و حرفه ايثبت نام آزمون ادواري فني و حرفه اي,مدرك قاليبافي ... اصلي مركز آزمون ادواري و تفاهم نامه هاي فني و حرفه اي و كارگران ساختماني و قاليبافي.
نمونه سوالات آزمون قاليبافي فني حرفه اي با پاسخ نامه
بسته كامل نمونه سوالات آزمون فني حرفه اي قالي بافي براي آمادگي هرچه بيشتر داوطلبان شركت در آزمون قالي بافي. با بيش از صد صفحه سوالات با پاسخ نامه.
سفربه نخجوان
در پاسخ از آنها سوال کردم تا حالا از بانکها وام گرفته اید؟ ... هردو وام یکی است و به شما نمی گویند حالا چون مبلغ وام قالی بافی ناچیز است پس مدارک آنچنانی هم نمی خواهد.
شبکه استانی ایلام!!!! یا شبکه منحصر به کردهای ایلام؟
روزی مادرم گفت بچهها آروم باشین ببینم تلویزیون در مورد قالیبافی چی گفت. احتمالا میخواهند وام قالیبافی بدهند. بعد از اینکه خبرهای مهم معرفی شدند نوبت به توضیح
همه چیز درباره شروع کسب و کار
دارندگان مدرک دیپلم و فوق دیپلم می توانند با گرفتن وام برای خود کسب و کار راه ... آرایشگری، قالیبافی، نجاری، معماری، گچبری و دیگر مشاغلی از این دست هستند، می
فرش ایران در دوران پهلوی قسمت سوم
تخصیص (تخصص) اعتبار: اعتباراتی برای اعطای وام به صاحبان کارگاههای قالی بافی و نیز مقاطعه کاران و همچنین شرکت های تعاونی روستایی منظور و در صورت امکان
* آموزش بافت فرشهای نفیس و تابلو فرش *
4 * استفاده از وام های مرکز ملی فرش ایران. بافت فرش های نفیس را ... نقشه قالیبافی( این نوع نقشه با شیوه اخصاصی تهیه شده است)کوچک و شطرنجی شده. * انواع مواد اولیه
بافت یک جفت تابلو فرش قرآنی در خور و بیابانک + تصاویر
... جوان که حرفه ی قالی بافی را بدرستی میدانند برای امر اشتغال زایی که همراه با وام های ... استفاده کرده بر توسعهی صنعت فرش های دستباف و قالی های زیبا اهتمام ورزند.
صنایع دستی:قاهان قالیبافی (1)
قم و کاشان و روستاهای اطراف آن یکی از مراکز عمده قالیبافی بوده وهست . ... های آموزش برای بروز کردن بافت قالی گذاشت و برای تولید بیشتر وام با بهره کم اعطا کرد.
برچسب :
وام قالی بافی